ابوطالب
ابوطالب بن عبدالمطلب | |
---|---|
متولد | ۳۵ پیش از عامالفیل (۵۳۵ میلادی) مکه (شبهجزیره عربستان) |
وفات | ۱۰ بعثت (در ۹۰ سالگی) مکه |
آرامگاه | گورستان ابوطالب (مکه) |
محل زندگی | مکه |
دیگر نامها | عبدالمناف، عمران |
حرفه | تجارت |
شناختهشده برای | عمو و حامی محمد، پدر علی و رئیس قبیله بنیهاشم |
کارهای برجسته | حمایت از محمد و مسلمانان، فرمان ساخت کعبه پس از تخریب بر اثر سیل |
عنوان | شیخالابطح، سیدالبطحاء، رئیس مکه و شیخ قریش |
همسر(ها) | فاطمه بنت اسد |
فرزندان | طالب، عقیل، جعفر، علی، جمانه، ام هانی (فاخته)، ام طالب |
والدین | عبدالمطلب (پدر) فاطمه (مادر) |
خویشاوندان | خاندان ابوطالب |
عبدمناف یا عمران فرزند عبدالمطلب که به ابوطالب نیز شهرت یافته است، پدر علی بن ابیطالب و عموی محمد — پیامبر اسلام — است. او بزرگ خاندان آل ابیطالب است و منصب سقایت و رفادت از مهمانان کعبه را عهدهدار بود. وی به جهت انتصاب به فرزند بزرگش طالب، به کنیه «ابوطالب» شهرت یافته است. در خصوص تاریخ دقیق ولادت ابوطالب، گزارش مشخصی وجود ندارد، اما ابنحجر در الاصابه، ولادتش را ۳۵ سال قبل از عامالفیل (۵۳۵ میلادی) گزارش میکند؛ با این وجود او را هشتاد و چند تا نود ساله توصیف کردهاند. او در سال هشتم عامالفیل، محمد هشت سال را کفیل شد و تا پایان عمر خویش، در حمایت از محمد سخت کوشید. تاریخ درگذشت ابوطالب را ۶۲۰ میلادی/سال ۱۰ بعثت گزارش شده است. سن وی در هنگام درگذشت، هشتاد و چند ساله تخمین زده میشود. بر پایه گزارشی سن وی در هنگام درگذشت ۹۰ سال بوده است. در سال درگذشت ابوطالب، اختلافی گزارش نشده است و منابع تنها در پس و پیش بودن درگذشت ابوطالب و خدیجه در این سال دچار اختلاف هستند. او را همچون پدرش عبدالمطلب در منطقه حجون مکه که امروز به قبرستان ابوطالب مشهور است به خاک سپردند.
از ابوطالب در ماجرای سفر تجاری کاروان قریش و همراهی محمد با ابوطالب در این سفر یاد شده است. در این سفر، وقتی کاروان به بصری میرسد، ملاقاتی با راهبی مسیحی به نام بحیرا صورت میگیرد که منجر میشود ابوطالب محمد را به مکه بازگرداند. برخی منابع آوردهاند که ابوطالب نیز همراه با محمد به مکه بازگشت. پیشنهاد امین شدن محمد برای اموال خدیجه و پس از آن ازدواج با او، از اقدامات ابوطالب بوده است. پس از بعثت محمد به پیامبری، قریش بر محمد هجمههایی وارد کردند اما ابوطالب با وجود آنکه در ظاهر اعتقادی به سخنان محمد نشان نمیداد، سرسختانه از او حمایت میکرد. قریشیان مخالف، بارها و با پیشنهادهای مختلفی، قصد در تغییر نظر ابوطالب کردند اما موفق به این امر نشدند. در سال هفتم و پس از بالا گرفتن دعوت محمد و شدت گرفتن مخالفتها با محمد در مکه، مخالفان اسلام تصمیم گرفتند تا پیامبر اسلام را به قتل برسانند؛ اما با مخالفت ابوطالب، این تصمیم منصرف شدند و در نتیجه تحریمهایی علیه بنیهاشم و مسلمانان وضع نمودند. در همین خصوص، ابوطالب با همراهی محمد، تمام مسلمانان را در خارج از مکه و در مکانی که بعدها به شعب ابیطالب شهرت یافت، جمع کرد.
منابع در خصوص مسلمان بودن یا نبودن ابوطالب دچار اختلاف هستند. تمام منابع شیعی و برخی از منابع سنی مذهب، گزارشهایی در خصوص ایمان ابوطالب در باطن به محمد و اسلام آوردهاند. با این وجود، بسیاری از منابع سنی مذهب، او را غیر مؤمن به اسلام گزارش کردهاند که در حالت شرک از دنیا رفته است. در خصوص ایمان یا عدم ایمان او استدلالهای فراوانی شده است. سجاد — امام چهارم شیعیان — در استدلالی برای اثبات ایمان ابوطالب میگوید: «در شگفتم که چطور مردم در ایمان ابوطالب تردید دارند در حالی که هیچ زن مسلمانی نباید بعد از گزینش اسلام در حباله و عقد شوهر غیر مسلمان خود باشد و فاطمه بنت اسد از اولین زنان مسلمان است و در نکاح ابوطالب از دنیا رفت.»
پیشزمینه
بنابر گزارش منابع اسلامی، اسماعیل — پسر ابراهیم و هاجر — کعبه را ساخت و کعبه پیش از پایهگذاری شهر مکه، ساخته شد. مکه بهتدریج به مرکزی مهم برای کاروانهای تجاری در عربستان و مرکز فعالیتهای مذهبی و تجاری غربِ حجاز تبدیل شد. علاوه بر کعبه، بیش از ۳۰۰ بت نیز وجود داشت و عربها هر ساله آنها را زیارت میکردند و اعمالی چون چرخیدن گرد کعبه — که در اصطلاح اسلامی طواف نامیده میشود — بوسیدن آن، قربانی کردن، و سنگ زدن به شیطان را انجام میدادند.[۱] به غیر از خدایان قبیلهای، بیشتر عربها اعتقاد به یک خدای مشترک برتر به نام «الله» داشتند؛ اما تشریفات مذهبی برای «الله» انجام نمیشد.[۲] همچنین در قرآن صحبت از افرادی که «دین حنیف» بودهاند، میرود. در قرآن حنیف اشاره به کسی دارد که از راهِ فطرت خود به دینِ طبیعی، که یکتاپرستی باشد رسیده است. ابراهیم به عنوان الگوی اصلی حنیفان – حق گرایان معرفی میشود که با بصیرت شخصیاش به یکتاپرستی رسیده است؛ چنانکه آیین حنیف معادل دین ابراهیم تعریف میشود. مفسران قرآن مینویسند که پیش از اسلام حنیف به دو دسته افراد اطلاق میشد: عربهایی که پیرو آیین ابراهیم بودند و بتپرستانی که تنها برخی از مراسم دینی مربوط به آیین ابراهیم مانند حج یا ختنه را انجام میدادند. درستیِ تاریخی این گفته میان پژوهشگران غربی مورد اختلاف است. برخی اساساً گزارشهای تاریخی مربوط را رد کردهاند و آنها را تعمیم دادن مفاهیم قرآنی به دوران پیش از اسلام میدانند، اما دیگران درستیِ تاریخی همگی یا برخی از آن گزارشها را میپذیرند.[۳] مدرک دقیقی مبنی بر این که آیین حنیف پیش از یهودیت و مسیحیت در میان عربها وجود داشته در دسترس نیست،[۴] اگرچه نشانههای رمزآلودی از آن در شعرهای قدیمی عرب یافت میشود.[۵]
مطالعه در تاریخ مکه، این نکته را واضح خواهد ساخت که نزاعی طولانی بین قبایل عرب بر سر قدرت صورت گرفته است. این نزاع تا به آنجا وسیع بود که رسالت محمد را نیز دربرگرفت و سبب شد تا بعثت محمد نیز از جانب سران قبایل عرب، حرکتی سیاسی صرف قلمداد شود. در فرهنگ قبایلی عرب، نسب از اهمیت بالایی برخوردار بود، به گونهای که قبایل کوچک منطقه در حفظ نسب خویش، سخت کوشا بودند. در باور قبایل عرب، نسب تنها از طریق روابط نسبی (خونی) منتقل میشد. بنابر گزارش ابوالفرج اصفهانی، اگر کسی از قبیله دیگر، قصد ارتباط با یکی از قبایل عرب را داشت، باید چند قطره خون یکی از اعضاء قبیله را بمکد. در این فرهنگ، قبیله در مقابل قبیله قرار میگرفت و نگاه ملی در این خصوص معنایی ندارد. در ساختار قبیلهای اعراب، ساختارهای کوچکی با نام تیره وجود داشت که با وجود اختلافهایی، منجر به نزاع میان تیرهها میشد. در این نظام قبیلهای، بیگانگان که به عجم شهره بودند، از جایگاه اجتماعی بسیار اندکی برخودار بودند. این ضدیت با بیگانه، سبب شد تا جغرافیای عربستان در یک انزوای فرهنگی از جامعه پیرامونش شکل بگیرد و مانع از تماس با نژادها و زبانهای دیگر شود. سیاست اعراب عربستان، بر منطق قومی و قبیلهای حاکم بود که در مقابل سیاست شهرنشینی و ایجاد تسامح و تساهل غیر عربها قرار داشت. تا پیش از سلطه قصی بن کلاب کعبه، ساکنان مکه به جهت احترام کعبه، در نزدیکی خانه اقامت نداشتند و پس از آن بود که به دستور قصی، گروهی در درون دره کعبه — که به ابطح شهره است — اقامت گزیدند. با جمع شدن قبیله قصی در دره، قبیله از نام بنیفهر به قریش تغییر نام یافت. در این دوره، فرهنگ قبیلگی، به مرور به فرهنگ شهرنشینی مبدل شد. مسئله جانشینی قصی پس از مرگش، اولین جرقههای تنش بین عبدالدار و عبدمناف ایجاد کرد. با شدت گرفتن اختلافها در نسلهای بعدی، دو پیمان حلف المطیبین و علقه الدم شد. علاوه بر اختلافها در بین بنیعبدالدار و بنیعبدالمناف، بین دو تیره بنیهاشم و بنیامیه از قبیله بنیعبدالمناف نیز نزاعهایی بروز کرد. در این دوران، عبدالمطلب توانست با سیاستهای خویش، حکومت جمعی و قبیلگی قریش را به رهبری فردی نزدیک مبدل سازد. همین امر سبب شد تا نزاعها در دوران حیات او به حداقل ممکن تقلیل یابد؛ اما پس از مرگ عبدالمطلب، مجدد نزاعها افزایش یافت و تا ظهور اسلام ادامه داشت.[۶]
تبار، نام و لقب
تبار
پدر ابوطالب، عبدالمطلب، از بزرگان مکه بود. نام و نسبش را عبدالمناف بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف قرشی گزارش کردهاند. پدرش عبدالمطلب، از روسای دارالندوه بود و منصب سقایت (آبرسانی به زائران کعبه) و رفادت (مهمانداری از زائران) را عهدهدار بود.[۷][۸][۹] بنیهاشم از زمان حیات هاشم، میراثدار امور عامالمنفعه بودند و به همین سبب از محبوبیت در میان سایر قبایل برخوردار بودند. در میان امور عامالمنفعه بنیهاشم، مسئله حفر چاه زمزم توسط هاشم — پدربزرگ ابوطالب — تا سالها به عنوان نماد شرافت و نیکوکاری این خاندان محسوب میشد. رویارویی دو تیره بنیهاشم و بنیامیه، در اختلاف هاشم و برادرش عبدشمس ریشه داشت. همین اختلافها سبب شد تا هنگامی که بنیهاشم به همراه سایر تیرههای قریش، اجتماع حلف الفضول را بنا نهاد، کسی از بنیامیه در آن شرکت نکرد.[۱۰] مادر ابوطالب، فاطمه دختر عمرو بن عائذ بن عمران بن مخزوم بود که برای عبدالمطلب سه فرزند با نامهای ابوطالب، زبیر و عبدالله را بهدنیا آورد.[۱۱][۱۲][۱۳] فرزندان از نسل ابوطالب را آل ابیطالب، طالبین، بنت ابیطالب و بنیهاشم طالبی گویند.[۱۴]
نام و القاب
منابع نام وی را «عمران» و «عبدمناف» گزارش کردهاند.[۱۵][۱۶][۱۷][۱۸] در برخی منابع نیز نام او «شیبة» گزارش شده است.[۱۹] «ابوطالب» کنیه مشهور اوست و اکثر منابع او را با این کنیه معرفی کردهاند.[۲۰] خود او در یکی از اشعارش، نام خود را «عبدمناف» گزارش میکند.[۲۱] حاکم حسکانی نیز گزارش میکند که اکثر منابع متقدم، نام او را همان کنیهاش میدانند. بر اساس روایتی از علی بن ابیطالب که صدوق در معانی الاخبار ان را گزارش کرده است، علی نام پدرش را عبدمناف گزارش میکند و تأکید میکند که ابیطالب، کنیه اوست که بر نامش غلبه پیدا کرده است. از او در زیارتی مخصوص محمد، با عبارت «السلام علی عمک عمران، ابیطالب» یاد شده است.[۲۲] دلیل شهرت او به «ابوطالب»، به جهت بزرگترین فرزندش بهنام طالب بود.[۲۳][۲۴] شیخ الابطح، سیدالبطحاء، رئیس مکه و شیخ قریش، دیگر القاب غیر مشهور ابوطالب است.[۲۵]
سرگذشت
ولادت تا پیش از بعثت
در منابع، تاریخی دقیق از ولادت ابوطالب گزارش نشده است، اما آمده است که وی هشتاد و چند سال قبل از هجرت به دنیا آمد.[۲۶][۲۷] ابن حجر در الاصابه، ولادت ابوطالب را ۳۵ سال قبل از عامالفیل (۵۳۵ میلادی) گزارش میکند.[۲۸]
از زندگانی ابوطالب، پارههایی در منابع تاریخی و روایی گزارش شده است. به گزارش طبری، در سال هشتم عام الفیل معادل ۵۷۸ میلادی، عبدالمطلب در بستر مرگ، وصیت کرد تا کفالت محمد ۸ ساله به ابوطالب سپرده شود. بر همین اساس، یکی از القاب محمد در کودکی، «یتیم ابوطالب» گزارش شده است.[۲۹] با این وجود در انساب الاشراف گزارشی نقل شده است که بر اساس آن، عبدالمطلب کفالت محمد را به فرزندش زبیر سپرد و پس از مرگ زبیر، ابوطالب عهدهدار کفالت او شد؛ اما این گزارش با شواهد تاریخی سازگاری ندارد.[۳۰] پس از آن، کفالت محمد به ابوطالب سپردهشد.[۳۱][۳۲]
سبحانی در فروغ ابدیت، از منابعی یاد میکند که ابوطالب را یکی از شرکتکنندگان در جنگ فجار بهشمار آوردهاند. در این جنگ که در ماههای حرام صورت گرفته است. با این وجود یعقوبی در تاریخ خود، این گزارشها را رد کرده است و معتقد است ابوطالب، بنیهاشم را از شرکت در این جنگ منع کردهبود.[۳۳] در سال ۲۵ عامالفیل، سیل باعث تخریب خانه کعبه شده بود و همین امر سبب شد تا ابوطالب دستور بازسازی کعبه را با اموالی که پاک تلقی میشد، بدهد.[۳۴] به گزارش ابن ابیالحدید، ابوطالب به عنوان داور در میان قبایل مکه فعالیت داشت و در داوری خویش به عدل رفتار میکرد. او اولین شخصی بود که قانون سوگند در شهادت برای اولیای دم را وضع کرد. او علاوه بر داوری، منصب سقایت حاجیان را از پدرش عبدالمطلب به ارث برده بود؛ اما بعدها این منصب را در عوض دِینی به برادرش عباس سپرد.[۳۵][۳۶] این منصب از مهمترین مناصب در میان قبایل قریش بود و عاملی مؤثر در نفوذ اجتماعی و سیاسی آن زمان محسوب میشد. پس از عبدالمطلب، این منصب به زبیر و پس از آن به ابوطالب محول شد. ابوطالب در سال اول عهدهداری این منصب، ده هزار درهم از برادرش عباس وام گرفته و در این راه انفاق کرده است. در سال دوم ۱۵ هزار درهم وام ستاند و در سال سوم به جهت مشکلات مالی خود، از این کار واماند و این منصب را به عباس سپرد.[۳۷]
ابوطالب، همچون سایر بزرگان مکه، به شغل تجارت مشغول بود.[۳۸] بر اساس گزارش طبری، ابوطالب در یکی از سفرهای تجاری خود به شام، محمد را با خود همراه کرد.[۳۹][۴۰] بنابر گزارش سبحانی، ابوطالب در ابتدا قصدی برای همراه کردن محمد نداشت و او را در مکه گذاشت و عدهای را بر او محافظ قرار داد؛ اما در لحظه حرکت کاروان قریش به سوی شام، ناراحتی محمد از فراغ ابوطالب سبب شد تا تصمیم ابوطالب در این خصوص تغییر کند.[۴۱] در منابع اسلامی مانند سیره ابن اسحاق و تاریخ طبری نقل شده است که در این سفر، ابوطالب با بَحیرا سرجیوس (یک راهب مسیحی) دیدار کرد و بشارت پیامبری محمد را از وی شنید.[۴۲][۴۳][۴۴] ابن هشام گزارش میکند که ابوطالب پس از ملاقات با بحیرا در در بصری، از همان منطقه به سمت مکه بازگشت و ادامه سفر را لغو کرد. منابع در اینکه ابوطالب محمد را به همراه گروهی به مکه بازگرداند یا آنکه خودش محمد را تا مکه همراهی کرد، اختلاف نظر دارند.[۴۵]
محمدباقر مجلسی در بحارالانوار گزارشی را نقل میکند که بر اساس آن ابوطالب با توجه به اوضاع اقتصادی محمد، به او پیشنهاد داد تا خود را به عنوان امین، به خدیجه که به دنبال امینی برای امور تجاری خود میگشت معرفی نماید.[۴۶] از ابوطالب در ماجرای ازدواج محمد با خدیجه، در موارد متعددی گزارش شده است. محمد در ابتدای امر برای ازدواج با خدیجه، با ابوطالب مشورتهایی را داشته است و پس از موافقت عمویش، اقدام به برگزاری مجلس عقد و ازدواج کرد.[۴۷] به گزارش یعقوبی، ابوطالب خطبه عقد و ازدواج محمد و خدیجه را خوانده است.[۴۸] حمایتهای ابوطالب از محمد، تا پس از بعثت محمد نیز ادامه داشت.[۴۹]
پس از بعثت تا مرگ
پس از بعثت محمد به پیامبری، ابوطالب با پذیرش اسلام از جانب فرزندش علی، مخالفتی نشان نداد و در عوض، علی را به پشتیبانی از محمد توصیه کرد. ابوطالب از پشتیبانی خودش نیز نسبت به محمد، به پیامبر اسلام اطمینان داد. قریشیان مخالف محمد، از ابوطالب تقاضاهایی چون بازداشتن محمد از ادعای پیامبریاش و درخواست مباهله داشتند، اما ابوطالب با آنان مخالفت میکرد.[۵۰] بنابر آنچه در تاریخ طبری، تاریخ کامل و مسند احمد آمده است، محمد در جلسهای که با اقوام خود برای دعوت علنی به اسلام تدارک دیدهبود، علی را به عنوان وصی خود معرفی کرد و پیروی از او را بر همگان لازم دانست. پس از این سخن بود که جمعی از حضار، با لحنی طعنهآمیز خطاب به ابوطالب گفتند: «محمد دستور داد تا از پسرت پیروی کنی و از او فرمان ببری و او را بزرگ خود قرار داد.»[۵۱] پس از دعوت علنی محمد، فشارهای قریش بر ابوطالب افزایش یافت.[۵۲]
مخالفان محمد سه مرتبه برای منصرف کردن ابوطالب از حمایتهایش از محمد و منصرف کردن برادرزادهاش از ادعاهایش، با او جلسه برگزار کردند اما در هر بار، او حمایت خود را از محمد اعلان کرد.[۵۳][۵۴] در یکی از ملاقاتهای قریش با ابوطالب، به او پیشنهاد شد تا در ازای تسلیم کردن محمد به مخالفانش، عمارة بن ولید که جوانی زیبارو و با ذکاوت بود را به فرزندخواندگی خویش درآورد؛[یادداشت ۱] اما ابوطالب از این پیشنهاد قریش سخت برآشفت و بر اساس گزارشی از تاریخ طبری، معطم بن عدی را که حامی این پیشنهاد بود، به قتل تهدید کرد.[۵۵] ابوطالب همچنین برای حفاظت محمد از آزار و اذیتهای قریش، گروهی را به عنوان حلقه دفاعی از محمد تشکیل داد که اعضاء آن از میان بنیهاشم بودند. در این میان ابولهب از دعوت ابوطالب سربازد.[۵۶] گیبون دلیل این مخالفت قریشیان با محمد را حسادت ورزی به جایگاه بنیهاشم میداند.[۵۷]
در سال هفتم پس از بعثت[۵۸] و پس از بالا گرفتن دعوت محمد و شدت گرفتن مخالفتها با محمد در مکه، مخالفان اسلام تصمیم گرفتند تا محمد را به قتل برسانند اما در این خصوص با مخالفت ابوطالب مواجه شدند و به همین دلیل از تصمیمشان منصرف شدند. قریشیان در نهایت تحریمهایی علیه بنیهاشم وضع کردند. این تحریمها هرگونه رابطه فردی و اجتماعی با بنیهاشم را ممنوع میدانست. در همین خصوص، ابوطالب با همراهی محمد، تمام مسلمانان را در خارج از مکه و در مکانی که بعدها به شعب ابیطالب شهرت یافت، جمع کرد. از میان بنیهاشم، جز ابولهب، همگی نسبت به کشتن محمد، اعلان مخالفت کردند و همین امر سبب شد تا ابوطالب در وصف و مدح آنان شعری بسراید.[۵۹] شعب ابیطالب مکانی مسکونی بود که خانههای کوچک با سایهبانهای مختصر داشت. ابوطالب برای اینکه به مسلمانان در این منطقه حمله غافلگیرانه صورت نگیرد، دیدهبانهایی را بر بلندیهای منطقه گماشت. این محاصره اقتصادی، سه سال به طول انجامید.[۶۰]
در ماجرای شعب ابیطالب که بنیهاشم دچار تحریم اقتصادی شدند، بنیامیه تلاشهایی را برای همراهسازی دیگر طایفههای قریش برای مخالفت با بنیهاشم انجام داد.[۶۱] در نهایت ابوطالب به همراه دو نفر از اهالی شعب، پس از این که محمد به آنها در مورد نابودی نامه سران قریش توسط موریانهها اطلاع داد، نزد سران قریش رفتند و درخواست مشاهده عهدنامه را کردند. پس از آن ابوطالب گفت: برادرزادهام از طرف خدای خویش خبری دریافت کرده است که عهدنامه توسط موریانهها از بین رفته است؛ اگر سخنش راست باشد، این محاصره اقتصادی را پایان دهید و اگر دروغ باشد، من محمد را به شما تسلیم میکنم. با وجود آنکه متن عهدنامه را موریانهها خورده بودند، اما محاصره اقتصادی تا مدتی پس از آن همچنان پابرجا بود.[۶۲] ابوطالب همراه مسلمانان در شعب ابیطالب ماند.[۶۳] او چندی پس از پایان محاصره اقتصادی مسلمانان درگذشت.[۶۴][۶۵] پس از مرگ ابوطالب، محمد مورد تهدید و عداوتهای قریش واقع شد و چندین بار مورد سوء قصد و توهین قرار گرفت. محمد در این خصوص خطاب به یکی از دخترانش میگوید: «تا ابوطالب زنده بود، قریش موفق نشدند دربارهٔ من کار ناگواری انجام دهند.»[۶۶]
درگذشت و آرامگاه
درگذشت
تاریخ درگذشت ابوطالب، سال ۱۰ بعثت مصادف با ۶۲۰–۶۱۹ میلادی گزارش شده است.[۶۷][۶۸] سن وی در هنگام درگذشت، بین هشتاد تا نود سال تخمین زده میشود.[۶۹] بر پایه گزارشهایی او تا ۹۰ سالگی زنده بود.[۷۰] در سال درگذشت ابوطالب، اختلافی گزارش نشده است و منابع تنها در پس و پیش بودن درگذشت ابوطالب و خدیجه در این سال دچار اختلافند.[۷۱] درگذشت ابوطالب کمی پس از پایان محاصره اقتصادی مسلمانان توسط قریش و در ماههای ذیقعده یا شوال گزارش شده است.[۷۲][۷۳] واقدی در گزارشش درگذشت ابوطالب را به شوال سال ۱۰ ه.ق گزارش میکند[۷۴] اما منابع دیگر به نقل از ابنعباس از ۲۶ رجب نیز سخن به میان آوردهاند.[۷۵] در سیره حلبی و تاریخ الخمیس آمده است که ابوطالب در بستر بیماری، به حمایت و پیروی از محمد سفارش کرد و تبعیت از محمد را مایه سعادتمندی دانست.[۷۶] به گزارش ابنهشام در سیره خویش، محمد پس از درگذشت ابوطالب، در توصیف او گفت: «مصیبتی که قریش بر من در هنگام دعوت به اسلام بر من روا داشتند، کمتر از مصیبت از دست دادن ابوطالب بود، ابوطالب در جریان دعوتم، بازو و نگهدار من بود و تا زمانی که ابوطالب زنده بود، قریشیان نمیتوانستند مرا اذیت کنند.»[۷۷] با درگذشت ابوطالب به عنوان رهبر خاندان بنیهاشم، رهبری این خاندان به ابولهب که دشمن دیرینه محمد بود، سپرده شد.[۷۸][۷۹] پس از مرگ او، فرزندش علی دستور داد تا به جایش حج به جا آورند.[۸۰]
دفن و آرامگاه
به گزارش ابن ابیالحدید معتزلی، پس از رسیدن خبر درگذشت ابوطالب به محمد، او سخت گریست و به علی دستور داد تا ابوطالب را غسل دهند و کفن و دفن نمایند. محمد پس از آن برای ابوطالب طلب مغفرت کرد.[۸۱] شبیه به این روایت را واقدی از ابن سعد گزارش کرده است.[۸۲] این گزارش با کمی تفاوت در منابعی چون تفسیر علی بن ابراهیم، امالی صدوق، فصول المختار، تذکرة الخواص، سیره حلبیه، طبقات کبری، تاریخ بغداد، بدایة و النهایه و طرائف گزارش شده است.[۸۳] او را همچون پدرش عبدالمطلب در منطقه حجون مکه به خاک سپردند که امروزه نزد ایرانیان به قبرستان ابوطالب مشهور است.[۸۴]
همسر و فرزندان
در کتاب ریاض الانساب، برای ابوطالب، چهار پسر به نامهای طالب، عقیل، جعفر و علی گزارش شده است که هر کدام ۱۰ سال با دیگری فاصله سنی داشتند.[۸۵] در طبقات ابن سعد، تعداد فرزندان ابوطالب ۴ پسر و سه دختر گزارش شده است که همگی از فاطمه بنت اسد به دنیا آمدهاند. هرچند ابن سعد زن دیگری را به نام عله به ابوطالب نسبت میدهد که برایش پسری به نام طلیق به دنیا آورد.[۸۶][۸۷] نام دختران او را امهانی (هند یا فاخته)، جمانه و امطالب (ریطه) گزارش کردهاند.[۸۸][۸۹] بزرگترینِ این فرزندان، طالب است که از زندگی او اطلاعات دقیقی گزارش نشده است و تنها ابن سعد از حضورش به اکراه در جنگ بدر و در مقابل سپاه اسلام خبر داده است و پس از آن جنگ نیز ناپدید شد. او نه از کشتهشدگان و نه از اسیران بدر بود و در سپاه قریش که به مکه بازگشت نیز حضور نداشت. از طالب برای ابوطالب نسلی باقی نماند. عقیل فرزند دوم ابوطالب بود که او نیز همچون طالب در جنگ بدر شرکت کرد و اسیر شد و در نهایت با فدیه عباس آزاد شد. از او فرزندان بسیاری گزارش شده است. جعفر فرزند دیگر ابوطالب که به جعفر طیار شهره است، سی و دومین مسلمان و رئیس مهاجرین مسلمان به حبشه بود. از وی نیز فرزندان بسیاری باقی ماند. علی، کوچکترین پسر ابوطالب بود.[۸۸] شأن و جایگاه بنیهاشم سبب شد تا بر اساس فقه اسلامی، بنیهاشم از تصرف در صدقات منع بشوند.[۹۰]
محمد پس از ازدواج با خدیجه، تصمیم گرفت تا برای کمک به ابوطالب، علی بن ابیطالب را در خانه خود بزرگ نماید. جعفر بن ابیطالب را نیز عباس برای تربیت به خانه خود برد.[۹۱] به گفته ابوالفرج اصفهانی، عباس، طالب را و حمزه، جعفر را به خانه خود برای تربیت بردند. جعفر سبحانی معتقد است هدف اصلی محمد از این اقدام، تربیت و پرورش علی تحت نظارت خودش بوده است.[۹۲] زمانی که علی ۶ ساله بود، پدرش، ابوطالب که ریاست بنیهاشم را بر عهده داشت، دچار مشکل مالی شد. محمد که خود در کودکی تحت سرپرستی ابوطالب قرار گرفته بود و در این زمان سنش از ۳۰ سال گذشته بود، برای سبک کردن بار عائلهٔ وی به او پیشنهاد کرد که سرپرستی علی را او بر عهده بگیرد. ابوطالب پذیرفت و علی از کودکی در خانهٔ محمد، تحت نظر او قرار گرفت.[۹۳] بنا به نوشتهٔ شریف القرشی، ابوطالب از بین پسرانش «عقیل» را مقدم میداشت.[۹۴]
ویژگیهای ظاهری و اخلاقی
ابوطالب در میان قریش به سخاوت شهرت داشت و در زمانی که هیچیک از افراد این قبیله به اطعام دیگران نمیپرداخت، او اطعام کننده در مکه بود.[۹۵] او را مردی پاکدل و بلند همت معرفی کردهاند که خانه خودش را ملجا و مأمن افتادگان و درماندگان و یتیمان قرار داده بود.[۹۶] وی در طول زندگانی، با وجود جایگاه اجتماعی بالا، زندگی ساده و تنگدستانه داشت و به کسی از ضیق زندگی شکایت نمیکرد.[۹۷][۹۸]
ایمان یا شرک ابوطالب
مسئله ایمان یا شرک ابوطالب، از مسائل دیرینه و اختلافی بین شیعه و سنی بوده است[۹۹][۱۰۰] که منجر به بحثهای طولانی در این خصوص شده است.[۱۰۱] این موضوع به قدری در بین این دو فرقه پر اهمیت است که از اختلافی تاریخی خارج و به اختلافی کلامی مبدل شده است.[۱۰۲] به گزارش طباطبایی، اجماع اهل بیت پیامبر، منابع شیعی و برخی منابع اهل سنت، به ایمان ابوطالب اشاره دارند. در مقابل برخی منابع اهل سنت با ذکر روایاتی، گفتهاند وی هرگز مسلمان نشده است.[۱۰۳]
دیدگاه معتقدان به شرک
بیشتر سیرهنویسان اهل سنت معتقدند ابوطالب مشرک از دنیا رفته است.[۱۰۴] بنابر گزارش منابعی چون سیره ابن هشام، با وجود آنکه محمد، ابوطالب را سزاوارترین فرد به پذیرش اسلام معرفی میکرد، اما ابوطالب با اشاره به کهولت سن و با توجه به ملالت و کینه قریش نسبت به محمد، از این کار سرباز زد. با این وجود وی هیچگاه از حمایت محمد دریغ نکرد. حمایتهای ابوطالب در مقابل هجمههای مشرکان مکه، از جانب مخالفان به جهت کفالت ابوطالب نسبت به محمد و رابطه فرزندخواندگی تلقی میشد. ابوطالب در نغز و ذم قریش شعری را نیز سروده است. گروهِ معتقد به شرک ابوطالب، به آیات ۱۱۳ سوره توبه و ۵۶ سوره قصص استناد کردهاند و معتقدند این آیات در شأن ابوطالب نازل شده است.[یادداشت ۲][۱۰۵] بر اساس روایتی مرسل از ابنعباس در منابع سنی مذهب، شأن نزول آیه ۲۶ انعام، در خصوص شرک ابوطالب گزارش شده است.[یادداشت ۳][۱۰۶] برخی معتقدان به شرک ابوطالب، با استناد به روایتهایی از صحیح بخاری و مسلم، میگویند که آیه ۵۶ قصص برای عدم ایمان ابوطالب نازل شده است. برخی مفسران سنی مذهب، برای این ادعای خویش، از اجماع استفاده کردهاند. بر اساس روایتی که ابوهریره آن را نقل کرده است، تلاشهای محمد برای گفتن لا اله الا الله در آخرین لحظات زندگی ابوطالب بیثمر بود و در نهایت آیه ۵۶ قصص نازل شد. بر اساس روایتی دیگر، شرک ابوطالب در مقابل ایمان وحشی — قاتل حمزه، عموی پیامبر اسلام — قرار گرفته است.[۱۰۷] جامی، شاعر حنفی مذهب نیز معتقد به شرک ابوطالب بوده است. وی دیدگاه شیعیان در خصوص ایمان ابوطالب را خیالپردازی میداند. جامی ابوطالب را با ابولهب مقایسه کرده است که به این خاطر، مورد انتقاد برخی از شاگردانش همچون میرحسین میبدی قرار گرفت.[۱۰۸]
دیدگاه معتقدان به ایمان
معتقدان به ایمان ابوطالب، تعبیر و تفسیری را که از جانب منتقدین به ایمان ابوطالب برای آیات ۱۱۳ سوره توبه و ۵۶ سوره قصص ارائه شده است، نمیپذیرند.[۱۰۹] صدر، با گزارش این مطلب که زمان نزول سوره انعام، چند سال پس از درگذشت ابوطالب عنوان شده است؛ روایت مرسلی را که معتقدان به شرک ابوطالب در تفسیر آیه ۲۶ انعام به آن استناد کردهاند را مورد تردید قرار میدهد.[۱۱۰] به گزارش طباطبایی در تفسیر المیزان، این روایت توسط مقاتل و عطا نقل شده است و از چند جهت دچار اشتباه میباشد؛ اول آنکه این روایت با مضمون آیه خوانش ندارد، چرا که ضمیر موجود در آیه «و هم ینهون عنه و یناون عنه»، راجع به قرآن است و نه پیامبر اسلام. دوم آنکه روایات متعارض بسیاری در این خصوص گزارش شده است که ابوطالب از ایمان آورندگان به محمد بوده است.[۱۱۱]
آذرینژاد در دانشنامه کلام اسلامی معتقد است که بنیامیه و بنیعباس، با هدف کاستن منزلت علی بن ابیطالب با اثبات شرک ابوطالب، در ترویج این عقید انگیزه مشترک داشتهاند. در همین خصوص، سید بن طاووس در کتاب طرائف گزارش میکند که مخالفان — دانشمندان اهل سنت — در پذیرش اسلام هیچکس همچون ابوطالب، سختگیری به خرج ندادهاند؛ چرا که بر اساس روش معمول آنان، یک خبر واحد در اثبات ایمان و اسلام فرد، کفایت میکند.[۱۱۲] با این وجود از میان فرقههای سنی مذهب، بلحی و ابوجعفر اسکافی از شیوخ معتزله، بر ایمان ابوطالب معتقد شدهاند.[۱۱۳] به باور گلشنی در دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ابوطالب سیاست سکوت در مقابل دعوت پیامبر اسلام را پیش گرفت تا نفوذ کلامش در میان قوم، از بین نرود.[۱۱۴]
مواضع عملی، گفتارها و شعرها و دیدگاه نزدیکان ابوطالب در خصوص او، از جمله دلایل برای اثبات ایمان ابوطالب در منابع شیعی است.[۱۱۵]
اقدامات
اقدامات حمایتی ابوطالب از جامعه نوبنیان مسلمانان و بالاخص پیامبر اسلام، از جمله مواضع عملی ابوطالب به حساب میآید. از این میان میتوان به دعوت جعفر به خواندن نماز همراه با پیامبر، دعوت از فاطمه بنت اسد برای پذیرش اسلام، عدم همراهی با سران قریش در منصرف کردن محمد از ادعای پیامبری و تجلیل از تازه مسلمانان در اشعارش به عنوان مواضع عملی ابوطالب اشاره کرد.[۱۱۶] به گزارش منابع شیعی، ابوطالب به اسلام گروید اما ایمانش را آشکار نمیکرد. بر این اساس ابوطالب با جایگاه اجتماعیش میتوانست از مسلمانان حمایت نماید و در نصرت محمد او را همراهی کند.[۱۱۷]
گفتار و شعرها
ابن ابیالحدید معتزلی نیز با اشاره به اشعار منسوب به ابوطالب و با وجود اعتقاد به عدم تواتر در لفظ اشعار ابوطالب، آنها را در دلالت بر تصدیق ابوطالب نسبت به نبوت محمد، متواتر معنوی میداند.[۱۱۸] به گزارش طباطبایی، اشعار ابوطالب دلیلی دیگر برای اثبات ایمان اوست. در یکی از این اشعار ابوطالب در حمایت از محمد چنین سروده است:[۱۱۹][یادداشت ۴]
ألم تعلموا أنا وجدنا محمدا | نبیا کموسی خط فی أول الکتب | |
ألیس أبونا هاشم شد أزره | و أوصی بنیه بالطعان و بالحرب |
در میان فرزندان عبدالمطلب، حمزه از پیشگامان در پذیرش اسلام بود و ابوطالب در مدح او شعری را سرود و حمزه را در میان برادران ستود.[۱۲۰] همچنین در مراسم ازدواج محمد و خدیجه، ابوطالب خطبه عقد آنان را خواند و در آن خطبه به جایگاه بالای مقام و نسب محمد و محرومیت او از هرگونه ثروتی اشاره کرد.[۱۲۱]
نظرات اطرافیان
جمهور علما و مفسران شیعه و برخی از دانشمندان اهل سنت، با استناد به روایاتی از اهل بیت محمد، ابوطالب را مسلمان میدانند و مستند گروهی که ابوطالب را مشرک میدانند، روایاتی ضعیف و مرسل دانستهاند.[۱۲۲] شیعیان امامیه و اکثر شیعیان زیدیه با استناد به اجماعی که به اهلبیت پیامبر اسلام نسبت میدهند، بر ایمان ابوطالب سخت پافشاری میکنند.[۱۲۳] در همین خصوص، علی بن ابیطالب با سوگندی تأکید میکند که پدرش، مسلمان بوده است. او در روایتی دیگر، پدرش را صاحب مقام شفاعت میداند که میتواند تمام گناهکاران زمین را شفاعت نماید. جعفر صادق نیز در روایتی، ابوطالب را با اصحاف کهف مقایسه میکند و کتمان ایمانش را، باعث اجری مضاعف برای او میداند.[۱۲۴] همچنین طباطبایی روایتی را از عبدالله بن عمر به نقل از ابوبکر گزارش میکند که بر اساس آن، ابوبکر از اسلام آوردن ابوطالب خبر میدهد. بر اساس این روایت ابوبکر پیش از اسلام آوردن پدرش، چنین میگوید: «به خدائی که تو را به حق مبعوث کرد من آن روزی که ابوطالب اسلام آورد بیشتر خوشحال بودم تا امروز که پدرم اسلام میآورد.»[۱۲۵] سجاد — امام چهارم شیعیان — در استدلالی برای اثبات ایمان ابوطالب میگوید: «در شگفتم که چطور مردم در ایمان ابوطالب تردید دارند در حالی که هیچ زن مسلمانی نباید بعد از گزینش اسلام در حباله و عقد شوهر غیر مسلمان خود باشد و فاطمه بنت اسد از اولین زنان مسلمان است و در نکاح ابوطالب از دنیا رفت.»[۱۲۶][۱۲۷] دانشوران شیعه با توجه به روایتی که ابوطالب پس از درگذشتش به دستور محمد غسل داده شد و روایتی دیگر که او در بستر مرگ، شهادتین را به صدای آهسته ادا کرد، ایمان ابوطالب را معتقد شدهاند.[۱۲۸]
وصایت
در منابع شیعی، روایاتی گواه بر وصی و یکی از برگزیدگان ناشناخته (اصطفاء) بودن ابوطالب گزارش شدهاند. در این خصوص، روایاتی از امامان دوازدهگانه نقل شده است که انکار ایمان ابوطالب را مساوی با کفر بیان کردهاند.[۱۲۹] بنابر روایتی از موسی کاظم، ابوطالب از اوصیاء انبیاء معرفی میشود که در روز درگذشتش، وصایای انبیاء قبلی را به محمد تحویل داده است.[۱۳۰] شیخ صدوق در بابی با عنوان «باب الاعتقاد فی آباء النبی» در کتاب الاعتقادات، عبدالمطلب را یکی از حجج الهی و ابوطالب را وصی او گزارش کرده است.[۱۳۱][۱۳۲] علی بن ابیطالب نیز در روایتی، پدرش را دارای مقام شفاعت در قیامت دانسته و پدرش را بر تمام خلائق برتری داده است. محمدباقر مجلسی نیز در بحارالانوار، ابوطالب را یکی از اوصیاء ابراهیم میداند.[۱۳۳] بر اساس آنچه در سیره حلبی گزارش شده است، ابوطالب پیش از ظهور اسلام و در قحطسالی که بر مکه نمایان شده بود، محمد را برای طلب باران به نزدیکی کعبه میبرد و در آنجا خدا را به حق و مقام برادرزادهاش قسم میداد و باران میطلبید. بر اساس این گزارش، پس از دعای ابوطالب، چیزی نگشت تا باران شروع به باریدن گرفت.[۱۳۴] ابوطالب در اعتقادات شیعیان اسماعیلی به عنوان یکی از امامان مقیم نسل ششم مطرح شده است و بر اساس عقاید اسماعیلیه، ابوطالب به جهت امام مقیم بودن، بر محمد که امام ناطق است، برتری دارد.[۱۳۵]
شعرها
اشعاری به ابوطالب منسوب شدهاند که به جهت سروده شدن در سده نخست هجری و صدر اسلام و در برگیرنده بودن حوادث مکه، مورد توجه منابع قرار گرفتهاند. در این خصوص ابنسلّام پس از گزارش قصیدهای از ابوطالب که در کتابی از یوسف بن سعد جمحی دیده است، آن شعر را فصیح دانسته است و ابیاتی از آن را الحاقی میداند. بیشتر اشعار منسوب به ابوطالب، با موضوع مدح پیامبر اسلام، دفاع از مسلمانان و برخی وقایع تاریخی و قومی است. ابن سلام ابوطالب را شاعری توانا و ابن حبیب او را در زمره شاعران گزارش کردهاند. ادبا و نحویانی چون سیبویه و جاحظ نیز به اشعار ابوطالب استنادهای ادبی کردهاند. صحت انتساب اشعار به ابوطالب، سخنانی مطرح شده است. ابن اسحاق بسیاری از اشعار منسوب به ابوطالب را نقل کرده است ولی ابن هشام از نقل برخی اشعار منسوب به ابوطالب که مورد تأیید شعرشناسان عصر قرار نگرفته است، اجتناب کرده است. با این وجود ابن هشام از قصیده لامیه ابوطالب، ۹۴ بیت را در کتابش گزارش میکند. نولدکه، صحت اشعار منسوب به ابوطالب که با موضوع تاریخ مکه بوده است را میپذیرد. به عقیده بروکمان، اشعاری که برای اثبات ایمان ابوطالب به وی نسبت دادهشده است، با حقایق تاریخی وفق ندارد و شیعه به پشتوانه این اشعار، قصد قداست بخشیدن به علی بن ابیطالب را داشته است.[۱۳۶]
وابیض یُستسقی الغمام بوجهه ثِمال الیتامی عصمةٌ للأرامل یطیف به الهلاک من آل هاشم فهم عنده فی نعمة وفواضل
— شعر ابوطالب در وصف ماجرای نزول باران به برکت محمد - برگرفته از قصیده لامیه[۱۳۷][۱۳۸][یادداشت ۵]
قصیده لامیه، مشهورترین قصیده منسوب به ابوطالب است. محمد در قحطی مدینه، هنگامی که منبر رفت، به کنایه یکی از اشعار ابوطالب را بر منبر خواند. همچنین در ماجرای غزوه بدر، پیامبر شعری دیگر از ابوطالب را تکرار کرده است. این قصیده را احمد فهمی به سال ۱۳۲۷ ه.ق در استانبول منتشر کرد. رشر این قصیده را به همراه قصیده دالیه، به آلمانی ترجمه کرد.[۱۳۹] نخستین بار ابوهفان عبدالله بن احمد مهریزی مصری (متوفی ۲۵۵ ق) اشعار پراکنده منسوب به ابوطالب را در کتابی با عنوان شعر ابوطالب، جمعآوری کرد. بعدها ابونعیم علی بن حمزه بصری، (متوفی ۳۷۵ ه.ق) کتابی با عنوان دیوان ابیطالب و ذکر اسالمه تألیف کرد که دربردارنده شعرهای ابوطالب بود. نولدکه نیز نسخه خطی اشعار ابوطالب را که عفیف بن اسعد در سال ۳۸۰ ه.ق از روی نسخه ابوهفان استنساخ شده بود، در کتابخانه لایپزیگ گزارش کرده است. اشعار منسوب به ابوطالب در کتابی با عنوان دیوان شیخ الاباطح ابیطالب در سال ۱۳۵۶ ه.ق در نجف به چاپ رسید.[۱۴۰]
در دیدگاه شرقشناسان
ادوارد گیبون در کتاب نزول و سقوط امپراطوری روم، ابوطالب را شریفترین عموی محمد میداند که همواره و در همه حال، حامی او بوده است.[۱۴۱] ینولد ریکولسن، ابوطالب را به عنوان تنها حامی محمد گزارش میکند که از این حمایت تا آخرین لحظه زندگی خود دریغ نکرد.[۱۴۲] تامس پاتریک هیوز در مدخل ابوطالب از فرهنگ اصطلاحات اسلامی، ابوطالب را عموی محمد و پدر علی میداند که با وجود دوستی ۴۰ ساله با محمد و حمایتهای ویژه از او، به دین اسلام گرایش پیدا نکرد.[۱۴۳] ونسینک، دوایت دونالدسن، مونتگومری و ویل دورانت، تأکید میکنند که ابوطالب اسلام را به عنوان یک دین نپذیرفت و کافر به این دین از دنیا رفت.[۱۴۴][۱۴۵][۱۴۶][۱۴۷] ویلیام مونتگومری وات، اسلامشناس بریتانیایی معتقد است که دلیل حمایتهای ابوطالب از محمد، در نظر گرفتن منافع اقتصادی قبیله قریش و به ویژه بنیهاشم بوده است.[۱۴۸] روبرت گلیو مینویسد مسلمان بودن یا نبودن ابوطالب مورد بحث و مناقشه است و وی نمونهٔ خوبی در بحثهای دینشناسی پیرامون وضعیت افراد پرهیزگار درگذشته قبل از رسالت محمد است.[۱۴۹] مرگلیوث نیز ماجرایی را گزارش میکند که بر اساس آن، ابوطالب جواب خواستگاری محمد از دخترش امهانی را رد میکند. این ماجرا در هیچ منبع تاریخی گزارش نشده است.[۱۵۰]
در فرهنگ، هنر و ادبیات
شعر و ادبیات فارسی
از ابوطالب در منابع ادبی مختلفی یاد شده است. از میان شاعران معروف، نظام استرآبادی، الهامی کرمانشاهی، ملک الشعرای بهار، سلیمی تونی، غیاث شیرازی، فدایی، مولوی، نظامی گنجوی و… از ابوطالب در مضمون شعرهای خود استفاده کردهاند. پذیرش کفالت محمد، ماجرای بحیرای راهب، پدر بودن برای علی بن ابیطالب، ازدواج محمد، شعب ابوطالب و درگذشت او نیز از ماجراهای مورد توجه منابع ادبی است. با این وجود، منابع کهن ادبی، ابوطالب به عنوان شخصیتی مستقل مورد توجه شاعران و نویسندگان قرار نگرفته است و همواره در بطن یک واقعه تاریخی از او سخن به میان آمده است؛ از همین روست که اشعار مربوط به ابوطالب در منظومههای تاریخی جای گرفتهاند. در میان اشعار فارسی از ابوطالب در رجزهای علی بن ابیطالب یاد شده و او به عنوان بزرگ قریش و حامی پیامبر اسلام مورد توجه قرار گرفته است. در این خصوص در همایوننامه آمده است:[۱۵۱]
پس از وی سرافراز عباس بود | سپر هنر اکرم الناس بود | |
چو بوطالب او را تهور نبود | ورا آن شکوه و تصور نبود |
دیگر موضوعی که از تاریخ زندگانی ابوطالب مورد توجه منابع ادبی و شعرا قرار گرفته است، ارتباط کفار و پیامبر و میانجیگری و وساطت ابوطالب در بین این دو گروه میباشد. در همایوننامه و نظام استرآبادی، ابیاتی چند در این خصوص گزارش شده است. در خصوص ایمان یا عدم ایمان ابوطالب نیز در منابع ادبی همچون دیوان زجاجی و مولوی گزارشهایی وجود دارد. در برخی از آثار شعرای سنی مذهب همچون جامی، نظامی و مولوی، شخصیت ابوطالب مورد طعن یا ایمانش مورد تردید قرار گرفته است.[۱۵۲]
آثار نمایشی و رسانهای
داستان فیلم سینمایی محمد رسولالله ساخته مجید مجیدی، با روایت ابوطالب از زندگی محمد آغاز میگردد. داستان این فیلم از سال ۱۰ بعثت در زمانی شروع میشود که مسلمانان در تحریم اقتصادیاند. در این فیلم، مهدی پاکدل نقش ابوطالب را ایفا میکند.[۱۵۳] شخصیت ابوطالب در فیلم الرساله ساخته مصطفی عقاد نیز جلوی دوربین رفته است. در این فیلم، آندره مورل نقش ابوطالب را بازی کرده است.[۱۵۴]
منبعشناسی
منابع اولیه
از نخستین گردآورندگان حدیث در شیعه، کلینی در کافی با نقل گزارشهایی از خدمات ابوطالب به اسلام، سخن گفته است. کلینی در جلد اول از کتابش، روایاتی در خصوص خدمات ابوطالب و حمایتهای او نسبت به محمد گزارش میکند و به مسئله ایمان او پرداخته است.[۱۵۵] از میان مؤلفان شیعه، برای سعد بن عبدالله اشعری قمی (متوفی ۳۰۱ ه.ق)، ابوعلی کوفی (متوفی ۳۴۶ ه.ق)، ابومحمد سهل بن احمد بن عبدالله دیباچی و ابونعیم علی بن حمزه بصری تمیمی (متوفی ۳۷۵ ه.ق) مطالبی در خصوص اثبات ایمان ابوطالب گزارش شده است.[۱۵۶]
منابع ثانویه
نجاشی تا قرن پنجم، حدود ۱۰ اثر را با موضوع ابوطالب گزارش کرده است.[۱۵۷] در کتابهای جامع، بخشهایی به تاریخ یا ایمان ابوطالب اختصاص یافته است؛ از جمله آنها کتاب بحارالانوار نوشته محمدباقر مجلسی است که در جلد ۳۵ مختص به علی بن ابیطالب، به مناسبت از ابوطالب گزارشهایی مطرح کرده است. دیگر آثار همچون روضة الواعظین و بصیرة المتعظین اثر محمد بن فتال نیشابوری؛ شرح نهجالبلاغه اثر ابن ابیالحدید معتزلی؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم نوشته جعفر مرتضی عاملی، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف اثر سید بن طاووس و الغدیر اثر عبدالحسین امینی نیز مطالبی را گزارش کردهاند.[۱۵۸] به گزارش گلشنی در دایرة المعارف بزرگ اسلام، در خصوص اسلام و ایمان ابوطالب، آثار متنوع و زیادی نگارش یافته است.[۱۵۹] در این خصوص قدیمیترین منبعی که با این موضوع نگارش یافته است، کتاب ایمان ابوطالب، اثر شیخ مفید (متوفی ۴۱۳ ه.ق) است.[۱۶۰][۱۶۱]
بر اساس کتابشناسی که انصاری قمی منتشر کرده است، بیش از ۱۱۰ عنوان کتاب در موضوع ابوطالب و ایمان او نگارش یافته است که البته همه کتابها در این زمینه را شامل نمیشود. از میان آثاری که انصاری آنها را فهرست کرده است، ۲۳ اثر مربوط به مؤلفان سنی مذهب است. از مهمترین منابع سنی در زمینه تاریخ و سیره ابوطالب میتوان به ابوطالب عم النبی تألیف عبدالعزیز سیدالاهل؛ ابوطالب کفیل الرسول تألیف گروهی از نویسندگان؛ الروض النزیه فی الاحادیث آلتی رواها ابوطالب عن ابن اخیه اثر شمسالدین ابن طولون دمشقی؛ اثبات اسلام ابیطالب اثر محمدمعین بن محمدامین بن طالب الله هندی سندی حنفی؛ بغیة الطالب لایمان ابیطالب اثر جلالالدین سیوطی، و اثر دیگری به این نام از محمد بن عبدالرسول برزنجی شافعی شهرزوری مدنی اشاره کرد.[۱۶۲]
منابع معاصر
از میان مؤلفان شیعه، احمد مغنیه کتابی با عنوان ابوطالب مع الرسول، محمود بغدادی اثری با عنوان سیدالبطحاء؛ سید محمدعلی بن عبدالحسین شرف الدین عاملی اثری با عنوان شیخ البطح و عبدالحسین امینی اثری با عنوان ابوطالب مظلوم تاریخ را نگاشتهاند.[۱۶۳] مهدی مجتهدی نیز در یادداشتی، بیش از ۲۵۵ عنوان مقاله و کتاب را با موضوع ابوطالب، گزارش میکند.[۱۶۴] ابوسعید محمد بن احمد بن حسین خزاعی نیشابوری و ابوعلی شمسالدین سید فخار بن معد موسوی (متوفی ۶۳۰ ه.ق) از مؤلفین شیعه هستند که مطالبی در خصوص اثبات ایمان ابوطالب را گزارش کردهاند. آثار آنان از جمله آثار در علم کلام است که مختص به ابوطالب نگارش یافته است.[۱۶۵] در زمینه ایمان ابوطالب، مؤلفان سنی مذهب آثاری همچون ابوطالب مؤمن قریش، تألیف عبدالله خنیزی و القصیدة الغراء فی ایمان ابیطالب شیخ البطحاء اثر سید احمد خیری پاشا حسینی را نگاشتهاند؛ مؤلفان شیعه نیز آثار متنوع و متعددی در این خصوص نگاشتهاند از جمله آنها: ایمان ابوطالب اثر ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان حارثی تلعکبری بغدادی؛ ایمان ابیطالب و موقف الشیخ المفید منه اثر محمدابراهیم خلیفه شوشتری؛ منیة الراغب فی ایمان ابیطالب اثر محمدرضا طبسی نجفی؛ اسلام ابیطالب من خلال الآیات و الاحادیث و الاشعار و الوقایع التاریخیه اثری از لبیب بیضون، ابوطالب بطل الاسلام اثر حیدرمحمد سعید عرفی و جلوگاه ایمان ابوطالب اثر سید مجید پورطباطبایی. کتاب العرفان فی دلائل ایمان حضرت عمران نوشته سید خورشید حسن شیرازی از جمله آثار در این زمینه است که به زبان اردو نگارش یافته است.[۱۶۶] از میان نویسندگان سنی مذهب، برخی آثاری را در اثبات ایمان ابوطالب نگاشتهاند. از جمله، احمد بن زینی دحلان — امام جماعت مسجدالحرام — که کتابی با عنوان ابوطالب چهره درخشان قریش را نگاشته است.[۱۶۷] در خصوص جمعآوری و شرح اشعار ابوطالب، کتاب غایة الطالب فی شرح دیوان ابیطالب اثر محمد خطیب مصری، از نویسندگان سنی مذهب، طلبة الطالب فی شرح لامیه ابیطالب اثر علی فهمی؛ دیوان ابوطالب و شرح لامیه، اثر حیدرقلی سردار کابلی؛ شعر ابیطالب بن عبدالمطلب و اخباره نوشته ابوهفان عبدالله بن احمد عبدی و زهرة الادبا فی شرح لامیه شیخ البطحاء اثر جعفر نقدی، از جمله آثار در این زمینه بودهاند.[۱۶۸] از میان منابع انگلیسی که به اشعار ابوطالب توجه داشتهاند میتوان به ترجمه قصیده لامیه و دالیه ابوطالب، اثر اسکار رشر که به زبان آلمانی نگارش یافته است و کتاب انوار ابیطالب اثر نصر عباس نقوی که به زبان اردو، عربی و انگلیسی به چاپ رسیده است اشاره نمود.[۱۶۹]
دانشنامهها
طباطبایی یزدی در ذکر منابع انگلیسی زبان در خصوص ایمان ابوطالب، به مدخل «ابوطالب» در دایرة المعارف اسلام (ویراست اول) اثر فرانچ بوهل (Frants Buhl),[یادداشت ۶] مدخل «ابوطالب» در دایرة المعارف اسلام (ویراست دوم) اثر ویلیام مونتگومری وات،[یادداشت ۷] مدخل «ابوطالب» در دایرة المعارف اسلام (ویراست سوم) اثر آوری روبین،[یادداشت ۸] مدخل «ابوطالب» در دایرة المعارف جهان اسلام آکسفورد نوشته نجام افتخار حیدر[یادداشت ۹] و مدخل «ابوطالب» در دایرة المعارف زندگینامهای اسلام اثر ام.اچ. سید[یادداشت ۱۰] اشاره میکند. او همچنین از میان منابعی که صرفاً به زندگینامه ابوطالب پرداختهاند، به مدخل «ابوطالب» در واژهنامه اسلام نوشته توماس پاتریک هوگس،[یادداشت ۱۱] مدخل «ابوطالب» در واژهنامه تاریخی اسلام اثر لودفیگ آدامیک،[یادداشت ۱۲] مدخل «ابوطالب» در واژهنامه عمومی اسلام اثر ایان ریچارد نیتون،[یادداشت ۱۳] مدخل «ابوطالب» در واژهنامه ساده اسلام نوشته رقیه مقصود،[یادداشت ۱۴] مدخل «ابوطالب عبدمناف بن عبدالمطلب» در دایرة المعارف مختصر اسلام اثر گوردن نیوبان،[یادداشت ۱۵] مدخل «ابوطالب» در دایرة المعارف جدید اسلام اثر کریل گلاسه (Cyril Glassé)[یادداشت ۱۶] و مدخل «ابوطالب» در واژهنامه اسلام آکسفورد اثر جان اسپوزیتو[یادداشت ۱۷] اشاره میکند.[۱۷۰]
برای مطالعهٔ بیشتر
- ابوطالب بن عبدالمطلب (۲۰۰۳). دیوان ابیطالب بن عبدالمطلب. به کوشش ابوهفان المهریزی، محمدحسن آلیاسین. بیروت.
- الحسنی، سید نبیل (۲۰۱۳). ابوطالب علیه السلام، ثالث من اسلم. دوم (به عربی). کربلا: مکتبة العتبة الحسینیة المقدسة.
- جمعی از نویسندگان (۲۰۱۸). سید البطحاء ابوطالب علیه السلام (به عربی). قم: مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام.
- سبحانی، جعفر (۱۳۸۷). شمهای از فداکاری ابوطالب (علیه السلام). دفتر آیتالله جعفر سبحانی.
پانویس
یادداشت
- ↑ در عصر جاهلیت اعراب و پیش از ظهور اسلام، اعراب نسبت به پسران اهمیت ویژهای قائل بودند و بر همین اساس، قبیلهای که در خود پسر نداشت یا تعداد پسرانش کم بود، به وسیله فرزندخواندگی، پسرانی را به خانواده و قبیله خود میافزود. در این رسم، پس از توافق و تراضی طرفین، در یک مکان عمومی نسبت فرزندخواندگی بین دو فرد اعلان میشد و پس از آن، فرزندخوانده، تمام حقوق مادی و معنوی فرزند واقعی را کسب میکرد. (رک: عالمی طامه، «عقد فرزندخواندگی»، تحقیقات حقوقی.) بر همین اساس، قریش چنین پنداشتند که ابوطالب، محمد را به فرزندخواندگی خود برگزیده است، به همین خاطر، بهترین فرد در قریش را عماره یافتند و او را به نزد ابوطالب برده و درخواست کردند که ابوطالب، عماره را به فرزندخواندگی برگزیند و در قبالش، محمد را به قریش بسپارد. (رک: سبحانی، «شکایتهای قریش»، مکتب اسلام.)
- ↑ بنابر روایتی که ابوهریره گزارش میکند، پس از آنکه ابوطالب دعوت محمد را در خصوص پذیرش اسلام رد کرد، آیه «إنّک لاتهدی من أحببت و لکنّ اللّه یهدی من یشاء و هو أعلم بالمهتدین» (قصص/۵۶) ترجمه: «در حقیقت، تو هر که را دوست داری نمیتوانی راهنمایی کنی، لیکن خداست که هر که را بخواهد راهنمایی میکند، و او به راه یافتگان داناتر است.» نازل شد. بنابر حدیثی دیگر در منابع سنی، پس از آنکه علی بن ابیطالب برای پدرش دعایی کرد، شخصی به او اعتراض کرد که چرا برای پدر مشرکش، طلب مغفرت میکند. علی استدلال میکنند که برای این کار، به سیره ابراهیم عمل میکند که برای پدر مشرکش دعای خیر میکرد. خبر به محمد رسید و آیه «ما کان للنبّی و الذین آمنوا ان یستغفروا للمشرکین و لو کانوا اولی قربی من بعد ما تبیّن لهم انّهم اصحاب الجحیم» (توبه/۱۱۳) ترجمه: «بر پیامبر و کسانی که ایمان آوردهاند سزاوار نیست که برای مشرکان پس از آنکه برایشان آشکار گردید که آنان اهل دوزخند طلب آمرزش کنند، هر چند خویشاوند [آنان] باشند.» نازل شد. (رک: صدر، «جعل و تحریف اسباب نزول»، پژوهشهای قرآنی.)
- ↑ در آیه ۲۶ انعام آمده است: «وهم ینهون عنه و ینؤن عنه و ان یهلکون إلاّ أنفسهم و مایشعرون» ترجمه: «همین کسانند که هم مردم را از (فیض) آن منع میکنند و هم خود را محروم میدارند و غافل از آنند که تنها خود را به هلاکت میافکنند.». بنابر روایاتی در منابع اهل سنت، منظور از مشرکین در آیه فوق، ابوطالب است که با وجود دور راندن مشرکان از اذیت و آزار محمد، اما خود از محمد دوری میگزید. (رک: صدر، «جعل و تحریف اسباب نزول»، پژوهشهای قرآنی.)
- ↑ ترجمه شعر: «مگر نمیدانید که ما محمد را پیغمبری یافتیم مانند موسی، همان پیغمبری که در کتب آسمانی اسمش برده شده؟ مگر ما را نمیشناسید و نمیدانید که پدر ما هاشم، خود آماده دفاع از چنین فرزندی بود و وقتی هم که موفق به دیدارش نشد فرزندان خود را وصیت کرد به ضرب و طعن در برابرش.
- ↑ ترجمه شعر: «سپید چهرهای که از ابرها به آبروی او باران طلب شود و پناه یتیمان و نگهدار بیوه زنان باشد. هاشمیان فقیر و رو به زوال به او پناه آورند و به نزد او در رحمت و فراوانیها به سر برند.» (آذرینژاد، «ایمان ابوطالب»، دانشنامه کلام اسلامی.)
- ↑ Buhl, Frants. “Abū Ṭālib” in Encyclopaedia of Islam: A Dictionary of the Geography, Ethnogra- phy and Biography of the Muhammadan Peoples, 1st ed. (Reprint), vol. I (Leiden - New York – København - Köln: E. J. Brill, 1987 (1913 –1936)), pp. 108-9.
- ↑ Watt, W. Montgomery. “Abū Ṭālib” in Encyclopaedia of Islam, 2nd ed. , vol. I, (Leiden: E. J. Brill, 1986), pp. 152-3.
- ↑ Rubin, Uri. “Abū Ṭālib” in Encyclopaedia of Islam, Kate Fleet et al (ed.), 3rd ed. , vol. I (Leiden: E. J. Brill, 2009), pp. 42-4.
- ↑ Haider, Najam Iftikhar. "Abū Ṭālib" in The Oxford Encyclopedia of the Islam- ic World. : Oxford University Press, , 2009. Oxford Reference. Date Accessed 14 Nov. 2019 <https:// www.oxfordreference.com/ view/10.1093/acref/9780195305135.001.0001/acref/9780195305135-e-0988>
- ↑ “Abu Talib” in Biographical Encyclopaedia of Islam, vol. 3, Syed, M. H. ed. (New Delhi: An-mol Publications Pvt. Ltd. , 2009), pp. 661-4.
- ↑ “Abū Ṭālib” in A Dictionary of Islam, Hughes, Thomas Patrick ed. (New York - London: Scribner, Welford & Co / W. H. Allen & Co, 1885), p. 8.
- ↑ “Abū Ṭālib” in Historical Dictionary of Islam, Adamec, Ludwig W. ed. (Lanham – Maryland - London: The Scarecrow Press, Inc. , 2001), p. 30.
- ↑ “Abū Ṭālib” in A Popular Dictionary of Islam, Netton, Ian Richard ed. (Richmond: Curzon, 1997), p. 18.
- ↑ “Abū Ṭālib” in A Basic Dictionary of Islam, Maqsood, Ruqaiyyah Waris ed. (New Delhi: Goodword books, 1999), p. 30
- ↑ “Abū Ṭālib ʿAbd Manāf b. ʿAbd al-Muṭṭalib” in A Concise Encyclopedia of Islam, Newby, Gordon ed. (Oxford: Oneworld, 2002), pp. 17-8.
- ↑ “Abū Ṭālib” in The New Encyclopedia of Islam, Glassé, Cyril ed. (Walnut Creek – Lanham - New York: Roman & Littlefield Publishers, Inc. , 2002), pp. 25-6.
- ↑ “Abū Ṭālib” in The Oxford Dictionary of Islam, Esposito, John. L. (editor in chief) (New York: Oxford University Press, Inc. , 2003), p. 5.
ارجاعات
- ↑ Bowen, The history of Saudi Arabia, 1–30.
- ↑ Esposito, Islam: The Straight Path, 5–7.
- ↑ Rubin, “Hanif”, Encyclopaedia of the Qur'an.
- ↑ Köchler, The concept of monotheism, 29.
- ↑ Rubin, “Hanif”, Encyclopaedia of the Qur'an.
- ↑ شبانه، «ریشهیابی نزاع قدرت در جاهلیت»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ آذرینژاد، «ایمان ابوطالب»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ Montgomery watt, “ABC TALIB”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ مهروش، «بنیهاشم»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ اختری، «ابوطالب»، دایرهالمعارف جامع اسلامی.
- ↑ مرعشی نجفی، موسوعه الامامه، ۶: ۶۰.
- ↑ رفیعی، «آل ابیطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ اختری، «ابوطالب»، دایرهالمعارف جامع اسلامی.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة الامام علی، ۱: ۴۹–۵۱.
- ↑ مرعشی نجفی، موسوعه الامامه، ۶: ۵۹.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة الامام علی، ۱: ۵۳.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ حسینی بهارانچی، اول من اسلم، ۴.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة الامام علی، ۱: ۵۱–۵۲.
- ↑ رفیعی، «آل ابیطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ آذرینژاد، «ایمان ابوطالب»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ حسینی بهارانچی، اول من اسلم، ۴.
- ↑ آذرینژاد، «ایمان ابوطالب»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ واسعی، «ابوطالب بن عبدالمطلب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین.
- ↑ مرعشی نجفی، موسوعه الامامه، ۶: ۶۰.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ واسعی، «ابوطالب بن عبدالمطلب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین.
- ↑ Rodinson, Muhammad: Prophet of Islam, 46.
- ↑ Montgomery Watt, Muhammad: Prophet and Statesman, 8.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۶۸.
- ↑ واسعی، «ابوطالب بن عبدالمطلب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ Montgomery watt, “ABC TALIB”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ واسعی، «ابوطالب بن عبدالمطلب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ Montgomery watt, “ABC TALIB”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۶۸–۱۶۹.
- ↑ ساواری، ستارهای که در مکه درخشید، ۱۴.
- ↑ Abel, “Baḥirā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Rodinson, Muhammad: Prophet of Islam, 47.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۶۹–۱۷۰.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۸۵–۱۸۶.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۹۳.
- ↑ واسعی، «ابوطالب بن عبدالمطلب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۲۵۳.
- ↑ واسعی، «ابوطالب بن عبدالمطلب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۲۶۱.
- ↑ واسعی، «ابوطالب بن عبدالمطلب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین.
- ↑ واسعی، «ابوطالب بن عبدالمطلب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۲۶۴.
- ↑ Gibbon, the decline and fall of the Roman, 2: 235.
- ↑ واسعی، «ابوطالب بن عبدالمطلب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۳۴۲.
- ↑ مهروش، «بنیهاشم»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۳۴۵–۳۴۶.
- ↑ آذرینژاد، «ایمان ابوطالب»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ Montgomery watt, “ABC TALIB”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ آذرینژاد، «ایمان ابوطالب»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۳۸۳–۳۸۴.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ Montgomery watt, “ABC TALIB”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ واسعی، «ابوطالب بن عبدالمطلب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین.
- ↑ رسولی محلاتی، «وفات ابوطالب و خدیجه»، درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام.
- ↑ آذرینژاد، «ایمان ابوطالب»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ واسعی، «ابوطالب بن عبدالمطلب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین.
- ↑ مرعشی نجفی، موسوعه الامامه، ۶: ۶۲.
- ↑ اختری، «ابوطالب»، دایرهالمعارف جامع اسلامی.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۳۶۴.
- ↑ آذرینژاد، «ایمان ابوطالب»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Momen, An Introduction to Shi'i Islam, 4.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۳۶۵.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۳۶۵.
- ↑ مرعشی نجفی، موسوعه الامامه، ۶: ۵۹.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة الامام علی، ۲: ۸۸.
- ↑ واسعی، «ابوطالب بن عبدالمطلب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین.
- ↑ حسینی بهارانچی، اول من اسلم، ۴.
- ↑ اختری، «ابوطالب»، دایرهالمعارف جامع اسلامی.
- ↑ واسعی، «ابوطالب بن عبدالمطلب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین.
- ↑ ۸۸٫۰ ۸۸٫۱ رفیعی، «آل ابیطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ اختری، «ابوطالب»، دایرهالمعارف جامع اسلامی.
- ↑ مهروش، «بنیهاشم»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۲۰۳.
- ↑ Veccia Vaglieri, “ʿAlī b. Abī Ṭālib”, EI2.
- ↑ شریف القرشی، مسلم بن عقیل، ۵۱.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۲۵۹.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ واسعی، «ابوطالب بن عبدالمطلب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین.
- ↑ صدر، «جعل و تحریف اسباب نزول»، پژوهشهای قرآنی.
- ↑ اختری، «ابوطالب»، دایرهالمعارف جامع اسلامی.
- ↑ Montgomery watt, “ABC TALIB”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ اختری، «ابوطالب»، دایرهالمعارف جامع اسلامی.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۷: ۵۹.
- ↑ آذرینژاد، «ایمان ابوطالب»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ صدر، «جعل و تحریف اسباب نزول»، پژوهشهای قرآنی.
- ↑ صدر، «جعل و تحریف اسباب نزول»، پژوهشهای قرآنی.
- ↑ ناصری، «تشیع در کلام جامی»، معرفت.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ صدر، «جعل و تحریف اسباب نزول»، پژوهشهای قرآنی.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۷: ۵۷.
- ↑ آذرینژاد، «ایمان ابوطالب»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ آذرینژاد، «ایمان ابوطالب»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ آذرینژاد، «ایمان ابوطالب»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ آذرینژاد، «ایمان ابوطالب»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ آذرینژاد، «ایمان ابوطالب»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۷: ۵۸.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۹۳.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ آذرینژاد، «ایمان ابوطالب»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ آذرینژاد، «ایمان ابوطالب»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۷: ۵۸.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۳۶۵.
- ↑ آذرینژاد، «ایمان ابوطالب»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ واسعی، «ابوطالب بن عبدالمطلب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین.
- ↑ فرجپور، «ابوطالب برگزیدهای ناشناخته»، سفینه.
- ↑ آذرینژاد، «ایمان ابوطالب»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ فرجپور، «ابوطالب برگزیدهای ناشناخته»، سفینه.
- ↑ پیشوایی، تاریخ اسلام، ۱۰۲.
- ↑ فرجپور، «ابوطالب برگزیدهای ناشناخته»، سفینه.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۳۵۲.
- ↑ سبحانی، البحوث فی الملل و النحل، ۸: ۲۵۴.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ آذرینژاد، «ایمان ابوطالب»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۳۵۳.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ Gibbon, the decline and fall of the Roman, 2: 228.
- ↑ Nicholson, A Literary History of the Arabs, 148.
- ↑ Hughes, “Abu Talib”, Dictionary of Islam.
- ↑ Wensinck, The Muslim creed, 239.
- ↑ Donaldson, The Shiite Religion, 15.
- ↑ Durant, The Story of Civilazation, 4: 165.
- ↑ Monntgomery Watt, Muhammad; Prophet and Stateman, 76.
- ↑ Monntgomery Watt, Muhammad; Prophet and Stateman, 76.
- ↑ Gleave, “ʿAlī b. Abī Ṭālib”, EI3.
- ↑ پورامینی، پیامبر اعظم، ۳۷.
- ↑ رضایی، «چهره ابوطالب در ادبیات فارسی»، سفینه.
- ↑ رضایی، «چهره ابوطالب در ادبیات فارسی»، سفینه.
- ↑ «فیلم سینمایی محمد رسولالله»، باشگاه خبرنگاران جوان.
- ↑ «آغازگر جریان فیلمسازی تاریخی-مذهبی»، روزنامه فرهیختگان.
- ↑ واسعی، «ابوطالب بن عبدالمطلب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین.
- ↑ آذرینژاد، «ایمان ابوطالب»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ واسعی، «ابوطالب بن عبدالمطلب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین.
- ↑ انصاری قمی، «کتابشناسی حضرت ابوطالب»، آیینه پژوهش.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ گلشنی، «ابوطالب»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ اختری، «ابوطالب»، دایرهالمعارف جامع اسلامی.
- ↑ انصاری قمی، «کتابشناسی حضرت ابوطالب»، آیینه پژوهش.
- ↑ انصاری قمی، «کتابشناسی حضرت ابوطالب»، آیینه پژوهش.
- ↑ مجتهدی، «راهنمای پژوهش دربارهٔ ابوطالب»، سفینه.
- ↑ آذرینژاد، «ایمان ابوطالب»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ انصاری قمی، «کتابشناسی حضرت ابوطالب»، آیینه پژوهش.
- ↑ ناصری، «تشیع در کلام جامی»، معرفت.
- ↑ انصاری قمی، «کتابشناسی حضرت ابوطالب»، آیینه پژوهش.
- ↑ طباطبایی یزدی، «کتابشناسی توصیفی تحلیلی ابوطالب»، آیینه پژوهش.
- ↑ طباطبایی یزدی، «کتابشناسی توصیفی تحلیلی ابوطالب»، آیینه پژوهش.
منابع
دانشنامه
- آذرینژاد، اسماعیل (۱۳۹۰). «ایمان ابوطالب». دانشنامه کلام اسلامی. قم: موسسه امام صادق علیه السلام.
- اختری، عباسعلی (۱۳۹۰). «ابوطالب». دایرهالمعارف جامع اسلامی. تهران: آرایه.
- گلشنی، عبدالکریم (۱۳۸۸). «ابوطالب». دانشنامه بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- مهروش، فرهنگ (۱۳۸۸). «بنیهاشم». دانشنامه بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- واسعی، علیرضا (۱۳۹۱). «ابوطالب بن عبدالمطلب» (PDF). دانشنامه حج و حرمین شریفین. تهران: پژوهشکده حج و زیارت.فارسی و عربی
- انصاری قمی، ناصرالدین (۱۳۷۲). «کتابشناسی حضرت ابوطالب» (PDF). درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام (۲۱): ۸۹–۹۶.
- پورامینی، محمدباقر (۱۳۹۶). پیامبر اعظم. قم: دفتر نشر معارف. شابک ۹۷۸۹۶۴۵۳۱۰۷۰۵ – به واسطهٔ ابرنور.
- پیشوایی، مهدی (۱۳۸۲). تاریخ اسلام. قم: دفتر نشر معارف – به واسطهٔ ابرنور.
- حسینی بهارانچی، سید محمد (۱۳۹۹). ابوطالب علیه السلام اول من اسلم. اصفهان: مرکز تحقیقات قائمیه.
- رسولی محلاتی، سید هاشم (۱۳۶۸). «وفات ابوطالب و خدیجه» (PDF). درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام (۹۲): ۲۰–۲۱.
- رفیعی، علی (۱۳۸۸). «آل ابیطالب». دانشنامه بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- رضایی، امیرحسین (۱۳۹۴). «چهره جناب ابوطالب در ادبیات فارسی» (PDF). سفینه (۴۷).
- فرجپور، حامد (۱۳۹۴). «ابوطالب علیه السلام برگزیده ای ناشناخته» (PDF). سفینه (۴۹).
- ساواری، م (۱۳۴۹). ستارهای که در مکه درخشید. ترجمهٔ عنایتالله شکیباپور. تهران: مؤسسه مطبوعاتی فرخی.
- سبحانی، جعفر (۱۳۸۳). فروغ ابدیت، تجزیه و تحلیل کاملی از زندگی پیامبر اکرم. قم: بوستان کتاب. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۴۸-۷۸۱-۰.
- سبحانی، جعفر (۱۳۷۲). البحوث فی الملل و النحل. قم: موسسه نشر اسلامی.
- سبحانی، جعفر (۱۳۴۰). «شکایتهای قریش». مکتب اسلام. قم (۹): ۵۷–۶۲ – به واسطهٔ نورمگز.
- شبانه، رحیم (۱۳۹۱). «ریشهیابی نزاع قدرت در جاهلیت و اسلام». کتاب ماه تاریخ و جغرافیا (۱۷۰): ۶۳–۶۷ – به واسطهٔ نورمگز.
- شریف القرشی، باقر (۱۳۹۵). مسلم بن عقیل شهید جاوید. ترجمهٔ مصطفی مهدویآرا و سید مهدی نوری کیذقانی. بهنشر – به واسطهٔ طاقچه.
- صدر، موسی (۱۳۷۴). «جعل و تحریف در روایات اسباب نزول». پژوهشهای قرآنی (دوم).
- طباطبایی یزدی، علیرضا (۱۳۹۹). «کتابشناسی توصیفی-تحلیلی حضرت ابوطالب به زبانهای اروپایی» (PDF). آینه پژوهش. دوم (۱۸۲): ۱۸۷–۲۲۴.
- طباطبایی، سید محمدحسین (۱۴۱۳). المیزان فی تفسیر القرآن. قم: منشورات اسماعیلیان.
- عالمی طامه، حسن (۱۳۸۷). «عقد فرزندخواندگی». حقوق اسلامی. قم (۱۹): ۳۷–۶۲ – به واسطهٔ نورمگز.
- مجتهدی، مهدی (۱۳۹۴). «راهنمای پژوهش دربارهٔ جناب ابوطالب علیه السلام» (PDF). سفینه. دوازدهم (۴۸): ۶۵–۹۶.
- مرتضی عاملی، جعفر (۱۳۸۸). الصحیح من سیرة الامام علی علیه السلام. بیروت: مرکز الاسلامیه للدراسات. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۰۷۲۴-۵-۳.
- مرعشی نجفی، شهابالدین (۱۴۳۰). موسوعه الامامه فی نصوص اهل السنه. قم: صحیفه خرد – به واسطهٔ ابرنور.
- ناصری، عبدالمجید (۱۳۸۰). «امام علی علیه السلام و تشیع در کلام جامی». معرفت (۴۰): ۶۷–۷۴ – به واسطهٔ نورمگز.
منابع آنلاین
- باشگاه خبرنگاران جوان (۱۳۹۵). «صحنههایی جذاب از فیلم تماشایی «محمد رسولالله»». yjc.news. دریافتشده در ۱۲ شهریور ۱۴۰۰.
- روزنامه فرهیختگان (۱۴۰۰). «آغازگر جریان فیلمسازی تاریخی-مذهبی با موضوع صدر اسلام». farhikhtegandaily.com. دریافتشده در ۲۵ آذر ۱۴۰۰.
انگلیسی
- Abel, Armand (1986). "Baḥirā". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 1 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Welch, Alford T. (1993). "Muḥammad". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 7 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Bowen, Wayne H. (2008). The history of Saudi Arabia (به انگلیسی). Greenwood Publishing Group.
- Durant, Will (1950). The Story of Civilazation (به انگلیسی). New York: New York.
- Donaldson, Dwight M (1933). The Shiite Religion: A History of Islam (به انگلیسی). London.
- Esposito, .John L (1998). Islam: The Straight Path (به انگلیسی). Oxford University Press.
- Gibbon, Edward (1952). the decline and fall of the Roman Empire (به انگلیسی). Chicago.
- Gleave, Robert M. (2014). "ʿAlī b. Abī Ṭālib". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (3rd ed.). Leiden: Brill Online.
- Hughes, Thomas Patrick (1999). Dictionary of Islam (به انگلیسی). London: New Delh.
- Köchler, Hans (1982). The concept of monotheism in Islam and Christianity (به انگلیسی). International Progress Organization.
- Monntgomery Watt, W (1961). Muhammad; Prophet and Stateman (به انگلیسی). Oxford.
- Montgomery watt, William (1986). "Abu Talib". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (2rd ed.). Brill.
- Montgomery Watt, William (1961). Muhammad: Prophet and Statesman (به انگلیسی). Oxford University Press.
- Momen, Moojan (1987). An Introduction to Shi'i Islam: The History and Doctrines of Twelver Shiʻism (به انگلیسی). Yale University Press.
- Nicholson, Reynold A (1966). A Literary History of the Arabs (به انگلیسی). CAMBRIDGE AT THE UNIVERSITY PRESS.
- Rubin, Uri. "Hanif". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 3.
- Rodinson, Maxime (2002). Muhammad: Prophet of Islam (به انگلیسی). Tauris Parke Paperbacks.
- Veccia Vaglieri, Laura (1986). "ʿAlī b. Abī Ṭālib". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 1 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Wensinck, A.J (1932). The Muslim creed: lts Genesis and Historical Development (به انگلیسی). Cambridge.