خلافت راشدین: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۹ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۷۰: خط ۷۰:
|26 = {{پرچم|تونس}}
|26 = {{پرچم|تونس}}
|27 = {{پرچم|ترکیه}}
|27 = {{پرچم|ترکیه}}
|28 = {{پرچم|ترکمنستان}}<ref
|28 = {{پرچم|ترکمنستان}}
name="Sayed Ali Asgher">{{یادکرد وب |نام خانوادگی= Razwy|نام= Sayed Ali Asgher|عنوان=[http://www.al-islam.org/restatement/index.htm A Restatement of the History of Islam and Muslims] |نشانی= |بازبینی= July 2012 29 |اثر= |تاریخ= |ناشر=Al-Islam.org |نشانی بایگانی= |تاریخ بایگانی= |کد زبان=en}}</ref>
|29 = {{پرچم|امارات متحده عربی}}
|29 = {{پرچم|امارات متحده عربی}}
|31 = {{پرچم|یمن}}
|31 = {{پرچم|یمن}}
}}
}}
}}'''خلافت راشدین''' {{به عربی|الخلافة الراشدة}} یا '''خلافت اولیه'''<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en}}</ref> نخستین [[حکومت اسلامی]] تحت نام [[خلافت]] است که در روز درگذشت [[محمد]] پیامبر [[اسلام]]، در دوشنبه ۲۸ صفر سال ۱۱ ه‍. ق<ref group="ه. ق">۱۷ خرداد سال ۱۱ خورشیدی</ref> برابر با [[۱۰ ژوئن]] سال ۶۳۲میلادی پدید آمد.<ref>{{یادکرد وب |url=http://www.elib.hbi.ir/persian/CLINICAL-EPIDEMIOLOGY/calendar%20converter4.htm |title=تبدیل تاریخ |accessdate=۳۱ دسامبر ۲۰۱۴ |archiveurl=https://web.archive.org/web/20140104080415/http://www.elib.hbi.ir/persian/CLINICAL-EPIDEMIOLOGY/calendar%20converter4.htm |archivedate=۴ ژانویه ۲۰۱۴ |dead-url=yes}}</ref> و تا سال ۴۰ هجری به طول انجامید. فرمانروایان از [[صحابه]] محمد و از طایفه [[قریش]]<ref>{{پک|موسسه دائرةالمعارف الفقه الاسلامی|ف=خلافت|ک=دانشنامه جهان اسلام}}</ref> به ترتیب [[ابوبکر]] (حاکم ۶۳۲–۶۳۴)، [[عمر بن خطاب]] (حاکم ۶۳۴–۶۴۴)، [[عثمان بن عفان]] (حاکم ۶۴۴–۶۵۶) و [[علی بن ابی‌طالب]] (حاکم ۶۵۶–۶۶۱) بودند.<ref>{{پک|Robinson|2011|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= xxiii}}</ref> [[اهل سنت]] که منزلت دینی ویژه‌ای برای حاکمان این حکومت قائلند حکومتشان را '''خلافت راشدین'''<ref group="پانویس">(نام‌های عربی: الخِلافةُ الرَّاشِدَة، الخِلافةُ الراشِدِیَّة، دولةُ الخُلَفاءُ الرَّاشِدین)</ref> به معنای «خلافت هدایت شده» می‌نامند، اما شیعیان امامی مشروعیت برخی از این خلفا را قبول ندارند،<ref>{{پک|Böwering|2013|ک=The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought|زبان=en|ص= 81-82}}</ref>
}}'''خلافت راشدین''' {{به عربی|الخلافة الراشدة}} یا '''خلافت راشدون'''، نخستین [[حکومت اسلامی]] تحت نام [[خلافت]] است که رئیس آن [[خلیفه]] نام دارد و برای اولین‌بار در روز درگذشت [[محمد]]، [[پیامبر]] [[اسلام]]، در دوشنبه [[۲۸ صفر سال ۱۱ قمری|۲۸ صفر ۱۱ ه‍.ق]] برابر با [[۱۰ ژوئن ۶۳۲ میلادی|۱۰ ژوئن ۶۳۲ م]] پدید آمد و تا سال [[۴۰ قمری هجری|۴۰ هجری]] به طول انجامید. فرمانروایان از [[صحابه]] محمد و از طایفه [[قریش]] به ترتیب [[ابوبکر]] (حاکم ۶۳۲–۶۳۴)، [[عمر|عمر بن خطاب]] (حاکم ۶۳۴–۶۴۴)، [[عثمان|عثمان بن عفان]] (حاکم ۶۴۴–۶۵۶) و [[علی بن ابی‌طالب]] (حاکم ۶۵۶–۶۶۱) بودند. [[سنی|اهل‌سنت]] که منزلت دینی ویژه‌ای برای حاکمان این حکومت قائلند حکومتشان را «خلافت راشدین» به معنای «خلافت هدایت شده» می‌نامند، اما [[امامیه|شیعیان امامیه]] مشروعیت این خلفا و دستگاه خلافت را قبول ندارند.


[[محمد]]، پیامبر اسلام، با عقد [[میثاق مدینه]]، [[امت]]ی را ایجاد کرد<ref>{{پک|Robinson|2011|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 188-189}}</ref> سپس از طریق جنگ یا عهدنامه، [[حجاز]] و مناطق شرقی و جنوبی [[شبه جزیره عربستان]] را فتح کرد.<ref>{{پک|Robinson|2011|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 192}}</ref> با فوت محمد بر سر جانشینی وی اختلاف به وجود آمد اما سرانجام [[ابوبکر]] جانشین او شد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=43}}</ref> اهل سنت معتقدند محمد جانشینی برای خود برنگزید حال آنکه شیعیان با استناد به [[واقعه غدیر خم]] معتقدند محمد، [[علی]] را به جانشینی (خلافت) منصوب کرد.<ref>{{پک|Robinson|2011|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 194}}</ref>
[[محمد]]، پیامبر اسلام، با عقد [[میثاق مدینه]]، [[امت]]ی را ایجاد کرد سپس از طریق جنگ یا عهدنامه، [[حجاز]] و مناطق شرقی و جنوبی [[شبه جزیره عربستان]] را فتح کرد. با [[درگذشت محمد]] بر سر [[جانشینی محمد|جانشینی وی]] اختلاف به وجود آمد اما سرانجام [[ابوبکر]] جانشین او شد. اهل‌سنت معتقدند محمد جانشینی برای خود برنگزید حال آنکه شیعیان با استناد به [[واقعه غدیر خم]] معتقدند محمد، [[علی]] را به جانشینی (خلافت) منصوب کرد.


خلافت [[ابوبکر]] با دو بحران سرپیچی گروهی از مسلمانان از پرداخت زکات و پیامبران نو ظهور همراه بود که ابوبکر با این دو گروه وارد جنگ‌هایی به نام [[جنگ‌های ارتداد]] گشت. پس از تسلط بر شبه جزیره عربستان، مسلمانان وارد جنگ با [[ساسانیان]] و [[بیزانس]] شدند و توانستند در جبههٔ [[عراق]] بر سرزمین‌های غربی فرات از جمله [[حیره]]، الانبار دومه جندل در جبههٔ [[شام]] بر بخش جنوبی [[سوریه]] و [[فلسطین]] چیره شوند. پس از مرگ ابوبکر [[عمر]] جانشینش می‌شود که بیشترین مساحت [[فتوحات مسلمانان|کشورگشایی‌های مسلمانان]] در زمان وی روی داد و [[شام]]، [[عراق]]، [[مصر]] و بخش عمده‌ای از [[ایران]] از طریق جنگ تسخیر شد. گسترش قلمرو در زمان عمر، چالشی بود که مسلمانان را مجبور کرد که برای نخستین‌بار از ساماندهی‌های دیگر کشورها نظیر امپراتوری [[بیزانس|روم شرقی]] و [[ساسانیان]] برداشت کنند؛ لذا مسلمانان از تقسیمات کشوری، دفتر محاسبه (دیوان)، تاریخ‌نگاری و نظام پولی آنان تقلید کردند.
خلافت ابوبکر با دو بحران سرپیچی گروهی از مسلمانان از پرداخت [[زکات]] و پیامبران نو ظهور همراه بود که ابوبکر با این دو گروه وارد جنگ‌هایی به نام [[جنگ‌های ارتداد|جنگ‌های رده]] گشت. پس از تسلط بر شبه جزیره عربستان، [[مسلمان|مسلمانان]] وارد جنگ با [[ساسانیان]] و [[بیزانس]] شدند و توانستند در جبههٔ [[عراق]] بر سرزمین‌های غربی [[فرات]] از جمله [[حیره]]، [[الانبار]]، [[دومه جندل]] و بخش جنوبی [[سوریه]] و [[فلسطین]] چیره شوند.


عمر توسط یک ایرانی به نام [[پیروز نهاوندی]] زخمی کشنده خورد. وی در بستر مرگ [[شورای خلافت]] شش نفره‌ای را معین کرد تا خلیفهٔ بعدیش را تعیین کنند. عثمان توسط شورا برگزیده شد و بعد از مرگ عمر در رأس قدرت قرار گرفت. خلافت راشدین در زمان عثمان به بیشترین حد گسترش خود رسید، به‌طوری‌که مسلمانان تقریباً همهٔ قلمروی [[ساسانیان]] و بخش‌های آسیایی و آفریقایی [[امپراتوری روم شرقی]] جز غرب [[آناتولی]] را فتح کردند؛ بدین ترتیب قلمروی مسلمانان از شمال تا [[قفقاز]]، از غرب تا [[تونس]]، از شرق شامل تا [[افغانستان]] بود و [[شبه جزیره عربستان]]، [[شام (سرزمین)|شام]]، [[فلات ایران]]، [[بین‌النهرین]]، شرق [[آناتولی]] و [[مصر]] و [[لیبی]] را دربرمی‌گرفت. نقش اساسی در جنگها و کشورگشایی‌ها را فرماندهانی نظیر [[خالد بن ولید]]، [[عمرو عاص]] و [[سعد بن ابی‌وقاص]] بازی کردند.<ref>{{پک|عثمان|1999|ک=المصوَّر فی التاریخ، جـ 9|ص=345-346}}</ref>
پس از مرگ ابوبکر، [[عمر]] جانشینش شد که بیشترین مساحت [[فتوحات مسلمانان|کشورگشایی‌های مسلمانان]] در زمان وی روی داد و [[شام]]، [[عراق]]، [[مصر]] و بخش عمده‌ای از [[ایران]] از طریق جنگ تسخیر شد. گسترش قلمرو در زمان عمر، چالشی بود که مسلمانان را مجبور کرد که برای نخستین‌بار از ساماندهی‌های دیگر کشورها نظیر امپراتوری [[بیزانس|روم شرقی]] و [[ساسانیان]] برداشت کنند.


سال ۶۵۱ آشوب‌هایی در خلافت آغاز شد و ۶۵۶م به کشته شدن [[عثمان]] توسط مسلمان ناراضی انجامید و مردم با [[علی بن ابی‌طالب|علی]] بیعت کردند. [[خلافت علی بن ابی‌طالب|خلافت علی]] با جنگ‌های داخلی میان مسلمانان شناخته شده به نام [[فتنه اول]] همراه بود. علی نخست در [[نبرد جمل]] با گروهی از مخالفان به رهبری [[طلحه]]، [[زبیر]] و [[عایشه]] که [[بصره]] را تصرف کرده بودند جنگید و آن‌ها را شکست داد. از سوی دیگر، [[معاویة ابن ابی‌سفیان]]، حاکم شام، از بیعت سرباز زد و به بهانهٔ قصاص قاتلان عثمان با علی به مخالفت برخاست. علی با معاویه در [[نبرد صفین|صفین]] نبرد کرد و به ناچار به [[حکمیت]] تن درداد. در نتیجهٔ حکمیت، خلافت به دو سرزمین به مرکزیت [[کوفه]] و [[دمشق]] تقسیم شد، که بخش اول تحت فرمان علی و دیگری در دست معاویه بود. سپس علی با گروهی از مخالفان موسوم به [[خوارج]] جنگید. نهایتاً، علی به دست یکی از [[خوارج]]، [[ابن ملجم مرادی]]، در ۶۶۱ میلادی کشته شد. [[حسن بن علی]] پس از پدر به امامت (در دیدگاه شیعیان) و [[خلافت]] مشغول شد؛ ولی پس از مدت کوتاهی [[صلح حسن و معاویه|قرارداد صلح با معاویه]] را پذیرفت<ref name="EI1">{{harvnb|Veccia Vaglieri|۱۹۸۶|p=}}</ref> و به سود معاویه از خلافت کناره‌گیری کرد. با پایان خلافت حسن بن علی و قرارداد صلح او با معاویه، خلافت راشدین جای خود را به [[خلافت امویان]] داد که از ۴۱ ه‍.ق (۶۶۲م) تا ۱۳۲ ه‍.ق (۷۵۰م) حکومت کرد.
[[عثمان]] خلیفه بعدی بود که پس از [[کشته‌شدن عمر بن خطاب|کشته شدن عمر]] به سر کار آمد. او در ابتدا حکومتی بی‌حاشیه داشت اما در ۶ سال دوم حکومتش، به دلیل آنچه مردم فساد در حکومت‌داری می‌دانستند، به تضعیف حکومت انجامید. سال ۶۵۱ آشوب‌هایی در خلافت آغاز شد و ۶۵۶ م به [[کشته‌شدن عثمان بن عفان|کشته‌شدن عثمان]] توسط مسلمان ناراضی انجامید و مردم با [[علی بن ابی‌طالب|علی]] بیعت کردند.
 
[[خلافت علی بن ابی‌طالب|خلافت علی]] با جنگ‌های داخلی میان مسلمانان شناخته شده به نام [[فتنه اول]] همراه بود. علی نخست در [[نبرد جمل]] با گروهی از مخالفان به رهبری [[طلحه]]، [[زبیر]] و [[عایشه]] جنگید و آن‌ها را شکست داد. از سوی دیگر، [[معاویة ابن ابی‌سفیان]]، حاکم شام، از [[بیعت]] سرباز زد و به بهانهٔ [[قصاص]] قاتلان عثمان با علی به مخالفت برخاست. علی با معاویه در [[نبرد صفین|صفین]] نبرد کرد و به ناچار به [[حکمیت]] تن درداد. در نتیجهٔ حکمیت، خلافت به دو سرزمین به مرکزیت [[کوفه]] و [[دمشق]] تقسیم شد. سپس علی با گروهی از مخالفان موسوم به [[خوارج]] جنگید و نهایتاً به دست یکی از آنان [[کشته‌شدن علی بن ابی‌طالب|ترور شد]].
 
{{تاریخ ایران}}
 
[[حسن بن علی]] پس از پدرش [[خلافت]] را عهده‌دار شد. دوران کوتاه چند ماهه حکومت حسن نیز به درگیری و نزاع با معاویه انجامید ولی پس از مدت کوتاهی [[صلح حسن و معاویه|قرارداد صلح با معاویه]] را پذیرفت و به سود معاویه از خلافت کناره‌گیری کرد. با پایان خلافت حسن بن علی و قرارداد صلح او با معاویه، خلافت راشدین جای خود را به [[خلافت امویان]] داد که از ۴۱ ه‍.ق (۶۶۲ م) تا ۱۳۲ ه‍.ق (۷۵۰ م) حکومت کرد.


== واژه‌شناسی ==
== واژه‌شناسی ==
{{خلافت}}
{{خلافت}}
{{اصلی|خلیفه|امیرالمؤمنین}}
{{اصلی|خلیفه|امیرالمؤمنین}}
اصطلاح «خلفای راشدین» متشکل از دو واژه خلیفه و راشد است که به جانشین‌های پیامبر اسلام پس از درگذشت او اطلاق می‌شود.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref> واژه خلیفه از ریشه خ‌ل‌ف در عربی است که به معنای جانشین ساختن است۔ در اصطلاح مسلمانان خلیفه به کسی گفته می‌شود که پس از پیامبر اسلام، جانشین او شده باشند۔ کمی بعد، از واژه خلیفه رسول‌الله به عنوان لقب ابوبکر استفاده شد۔ بعد از او عمر به عنوان «خلیفه خلیفه رسول‌الله» ملقب شد۔ که برای رعایت اختصار خودش دستور داد او را «امیرالمومنین» خطاب کنند۔<ref>{{پک|1=میرابوالقاسمی|2=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلافت}}</ref>
اصطلاح «خلفای راشدین» متشکل از دو واژه [[خلیفه]] و راشد است که به جانشین‌های [[محمد|پیامبر اسلام]] پس از درگذشت او اطلاق می‌شود.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref> واژه خلیفه از ریشه خ‌ل‌ف در [[عربی]] است که به معنای جانشین ساختن است. در اصطلاح مسلمانان خلیفه به کسی گفته می‌شود که پس از پیامبر اسلام، جانشین او شده باشند. کمی بعد، از واژه «خلیفه رسول‌الله» به عنوان لقب [[ابوبکر]] استفاده شد. بعد از او [[عمر]] به عنوان «خلیفه خلیفه رسول‌الله» ملقب شد. که برای رعایت اختصار خودش دستور داد او را «[[امیرالمؤمنین]]» خطاب کنند.<ref>{{پک|1=میرابوالقاسمی|2=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلافت}}</ref>
 
مستند این واژه، از روایتی از پیامبر اسلام در منابع اهل سنت است که بعدها به خلفای پس از او اطلاق شده است۔ گفته شده است اولین بار عثمانیه — طرفداران عثمان بن عفان و دودمان اموی — به خلفای پس از پیامبر اسلام خلفای راشدین گفته‌اند۔ با این همه در منابع شیعی بعضا از این واژه برای اشاره به امامان دوازده‌گانه استفاده شده است۔<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>
 
علت آنکه تنها به چهار خلیفه اول — و به نقلی پنج خلیفه اول به انضمام حسن مجتبی — خلفای راشدین گفته می‌شد، حضور آنان در عصر طلایی صدر اسلام بوده است. باسورت معتقد است که به چهار خلیفه اول عنوان راشدین داده شده است تا آنان از خلفای بعدی از نسل بنی‌امیه، که به دنیادوستی شهره بودند، متمایز باشند.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>


'''مرز بازبینی'''
اصطلاح «خلیفه» در اسناد دست اول مربوط به دوره خلافت راشدین یافت می‌شود و به رسیدی به دو زبان عربی-یونانی در سال ۶۴۳، اواخر خلافت عمر، مربوط می‌گردد.<ref>{{پک|Böwering|2013|ک=The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought|زبان=en|ص= 83}}</ref> اما در خصوص کاربرد خلیفه در معنای سیاسی آن اختلاف وجود دارد.<ref>{{پک|Böwering|2013|ک=The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought|زبان=en|ص=81}}</ref> [[ویلفرد مادلونگ|مادلونگ]] و برخی دیگر از [[اسلام‌پژوهان]] می‌گویند عنوان «خلیفه رسول‌الله» به معنای جانشین پیامبر خدا را نخستین بار ابوبکر، برای خود به کار برد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=46}}</ref> اما به نوشته [[وداد کادی]] و [[آرام شاهین]]، بعید است ابوبکر لقبی را برای خود استفاده کرده باشد و احتمالاً بعداً در دوره [[عباسیان]] این موضوع را جعل کردند.<ref>{{پک|Böwering|2013|ک=The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought|زبان=en|ص=82}}</ref> برخی نویسندگان نظیر [[پاتریشیا کرون]]<ref>{{پک|Crone|Hinds|2003|ک=God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam|زبان=en|ص=6}}</ref> و مادلونگ<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=80-81}}</ref> می‌گویند عثمان نخستین بار لقب «خلیفة الله» را برای خود به کار برد که چنین عنوانی بیانگر اقتدار دینی شدیدی است.<ref>{{پک|Crone|Hinds|2003|ک=God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam|زبان=en|ص=4-11}}</ref> در مقابل وداد کادی و آرام شاهین می‌گویند مواردی که لقب «خلیفة الله» برای عثمان به کار رفته است، بعداً در دوره [[امویان]] جعل شده است. همچنین [[شیعه|شیعیان]] به جای استفاده از «خلیفه» از «[[امام]]» استفاده می‌کنند.<ref>{{پک|Böwering|2013|ک=The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought|زبان=en|ص=82-83}}</ref>


اصطلاح «خلیفه» در اسناد دست اول مربوط به دوره خلافت راشدین یافت می‌شود و به رسیدی به دو زبان [[زبان عربی|عربی]]-[[زبان یونانی|یونانی]] در سال ۶۴۳، اواخر خلافت عمر، مربوط می‌گردد.<ref>{{پک|Böwering|2013|ک=The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought|زبان=en|ص= 83}}</ref> اما در خصوص کاربرد خلیفه در معنای سیاسی آن اختلاف وجود دارد.<ref>{{پک|Böwering|2013|ک=The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought|زبان=en|ص=81}}</ref> [[ویلفرد مادلونگ|مادلونگ]] و برخی دیگر از اسلام پژوهان می‌گویند عنوان «خلیفه رسول‌الله» به معنای جانشین پیامبر خدا را نخستین بار ابوبکر، برای خود به کار برد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=46}}</ref> اما به نوشته وداد کادی و آرام شاهین، بعید است ابوبکر لقبی را برای خود استفاده کرده باشد و احتمالاً بعداً در دوره [[عباسیان]] این موضوع را جعل کردند.<ref>{{پک|Böwering|2013|ک=The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought|زبان=en|ص=82}}</ref>
نخستین بار کاربرد «خلافت» به عنوان یک نهاد سیاسی در زمان [[هشام بن عبدالملک]] رخ داد. عبارت «خلافت» در اصطلاح هم شخص «خلیفه»، هم نهاد سیاسی قانونی حکومت بر مسلمانان، هم به دوران این حکومت و هم به حوزه تحت حکومت شامل قلمرو و اتباع حکومت اطلاق می‌شد در مقابل «امام» و «[[امامت]]» را به جای «خلیفه» و «[[خلافت]]» به کار می‌بردند و جوامع غیر مسلمانان نیز به‌خصوص در سدهٔ نخست از این اصطلاح برای اشاره به دولت مسلمان استفاده نمی‌کرده‌اند. نهاد خلافت به‌تدریج در خلال زمان تحول یافت و بالاخره در اوایل دوره [[عباسیان]] در نیمه دوم سده هشتم میلادی، در قالب یک مفهوم اصطلاحی تثبیت شد.<ref>{{پک|Böwering|2013|ک=The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought|زبان=en|ص= 81-83}}</ref>


برخی نویسندگان نظیر [[پاتریشیا کرون]]<ref>{{پک|Crone|2003|ک=God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam|زبان=en|ص=6}}</ref> و مادلونگ<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=80-81}}</ref> می‌گویند عثمان نخستین بار لقب «خلیفة الله» را برای خود به کار برد که چنین عنوانی بیانگر اقتدار دینی شدیدی است.<ref>{{پک|Crone|2003|ک=God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam|زبان=en|ص=4-11}}</ref> در مقابل وداد کادی و آرام شاهین می‌گویند مواردی که لقب «خلیفة الله» برای عثمان به کار رفته است، بعداً در دوره امویان جعل شده است. همچنین شیعیان به جای استفاده از خلیفه از امام استفاده می‌کنند.<ref>{{پک|Böwering|2013|ک=The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought|زبان=en|ص=82-83}}</ref>
مستند واژه خلفای راشدین، از روایتی از پیامبر اسلام در منابع [[اهل‌سنت]] است که بعدها به خلفای پس از او اطلاق شده است. گفته شده است اولین بار [[عثمانیه]] — طرفداران عثمان بن عفان و [[دودمان اموی]] — به خلفای پس از پیامبر اسلام خلفای راشدین گفته‌اند. با این همه در منابع شیعی بعضاً از این واژه برای اشاره به [[دوازده امام|امامان دوازده‌گانه]] استفاده شده است.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref> تعبیر «خلفای راشدین یا راشدون» به معنای خلفای هدایت شده، تعبیری راست کیشانه یا پدرسالارانه ارائه می‌دهد و این دوره را به صورت عصر حماسی جلوه می‌دهد. به نوشته [[دانشنامه اسلام|''دانشنامه اسلام بریل'']]، اما این تعبیر برای آن زمان نابهنگام است زیرا نظام عقاید و اعمال مذهبی مدون و مقبول عامه وجود نداشته است، تا بتوان چنین تعبیری را دربارهٔ آن به کار برد.<ref>{{پک|Bosworth|Bearman|Bianquis|van Donzel|Heinrichs|1986|ف=al-K̲h̲ulafāʾ al-Rās̲h̲idūn|ک=EI2|زبان=en}}</ref>


نخستین بار کاربرد «خلافت» به عنوان یک نهاد سیاسی در زمان [[هشام بن عبدالملک]] رخ داد. عبارت «خلافت» در اصطلاح هم شخص «خلیفه»، هم نهاد سیاسی قانونی حکومت بر مسلمانان، هم به دوران این حکومت و هم به حوزه تحت حکومت شامل قلمرو و اتباع حکومت اطلاق می‌شد در مقابل «امام» و «امامت» را به جای «خلیفه» و «خلافت» به کار می‌بردند و جوامع غیر مسلمانان نیز به‌خصوص در سدهٔ نخست از این اصطلاح برای اشاره به دولت مسلمان استفاده نمی‌کرده‌اند. نهاد خلافت به‌تدریج در خلال زمان تحول یافت و بالاخره در اوایل دوره [[عباسیان]] در نیمه دوم سده هشتم میلادی، در قالب یک مفهوم اصطلاحی تثبیت شد.<ref>{{پک|Böwering|2013|ک=The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought|زبان=en|ص= 81-83}}</ref>
علت آنکه تنها به چهار خلیفه اول (به ترتیب [[ابوبکر]] (حاکم ۶۳۲–۶۳۴)، [[عمر بن خطاب]] (حاکم ۶۳۴–۶۴۴)، [[عثمان بن عفان]] (حاکم ۶۴۴–۶۵۶) و [[علی بن ابی‌طالب]] (حاکم ۶۵۶–۶۶۱))<ref>{{پک|Robinson|۲۰۱۱|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= xxiii|ج=1}}</ref> — و به نقلی پنج خلیفه اول به انضمام [[حسن مجتبی]] — خلفای راشدین گفته می‌شد، حضور آنان در عصر طلایی صدر اسلام بوده است. باسورت معتقد است که به چهار خلیفه اول عنوان راشدین داده شده است تا آنان از خلفای بعدی از نسل [[بنی‌امیه]]، که به دنیادوستی شهره بودند، متمایز باشند.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>
 
تعبیر «خلفای راشدین یا راشدون» به معنای خلفای هدایت شده، تعبیری راست کیشانه یا پدرسالارانه ارائه می‌دهد و این دوره را به صورت عصر حماسی جلوه می‌دهد. به نوشته [[دانشنامه اسلام|دانشنامه اسلام بریل]]، اما این تعبیر برای آن زمان نابهنگام است زیرا نظام عقاید و اعمال مذهبی مدون و مقبول عامه وجود نداشته است، تا بتوان چنین تعبیری را دربارهٔ آن به کار برد.<ref>{{پک|Bosworth|1986|ف=al-K̲h̲ulafāʾ al-Rās̲h̲idūn|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref>


== پیشینهٔ تاریخی ==
== پیشینهٔ تاریخی ==
{{تاریخ ایران}}
=== امپراتوری‌های ساسانی و بیزانس ===
 
=== وضعیت منطقه به‌خصوص امپراتوری‌های ساسانی و روم شرقی ===
[[پرونده:Byzantine and Sassanid Empires in 600 CE.png|500px|بندانگشتی|چپ|[[امپراتوری بیزانس]]، [[ساسانیان|امپراتوری ساسانیان]] و دیگر قدرت‌های محلی پیش از ظهور اسلام در سال ۶۰۰میلادی.]]
{{نوشتار وابسته|جنگ ایران و روم شرقی (۶۲۸–۶۰۲ میلادی)}}
{{نوشتار وابسته|جنگ ایران و روم شرقی (۶۲۸–۶۰۲ میلادی)}}


در طی سده‌های چهارم تا ششم میلادی، ساسانیان دولت [[لخمیان]] را از قبایل عرب [[حیره]] تأسیس کردند و در برابر آن رومیان دولت [[غسانیان]] را ایجاد کردند. در پایان سده ششم میلادی امپراتوری‌های ساسانی و بیزانس به این نتیجه رسیدند که حفظ دولت‌های وابسته عرب، یعنی [[لخمیان]] و [[غسانیان]]، به عنوان نیروهایی مسلط در برابر عرب‌های منطقه ارزشی ندارد. هرچند این دولت‌ها از بین رفتند، اما سبب شدند قبایل عرب عراق و شام کارآزموده تر، سازمان یافته تر و ثروتمندتر شوند.<ref>{{پک|Robinson|2011|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 92-93 and 113}}</ref> برخی می‌گویند اگر این دولت‌ها، در سده هفتم همچنان پابرجا بود، می‌توانست به عنوان مانعی در برابر حمله سپاه عرب مسلمان عمل کند. در مقابل، با از بین رفتن این رابطه، قبایل این منطقه که به لحاظ نظامی کارآزموده شده بودند، به امید کسب منابع مالی به صف مسلمانان پیوستند.<ref>{{پک|Robinson|2011|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 96}}</ref>
در طی سده‌های چهارم تا ششم میلادی، [[ساسانیان]] دولت [[لخمیان]] را از قبایل عرب [[حیره]] تأسیس کردند و در برابر آن [[رومیان]] دولت [[غسانیان]] را ایجاد کردند. در پایان سده ششم میلادی امپراتوری‌های ساسانی و بیزانس به این نتیجه رسیدند که حفظ دولت‌های وابسته [[عرب]]، یعنی لخمیان و غسانیان، به عنوان نیروهایی مسلط در برابر عرب‌های منطقه ارزشی ندارد. هرچند این دولت‌ها از بین رفتند، اما سبب شدند قبایل عرب [[عراق]] و [[شام]] کارآزموده‌تر، سازمان‌یافته‌تر و ثروتمندتر شوند.<ref>{{پک|Robinson|۲۰۱۱|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 92-93 and 113|ج=1}}</ref> برخی می‌گویند اگر این دولت‌ها، در سده هفتم همچنان پابرجا بود، می‌توانست به عنوان مانعی در برابر حمله سپاه عرب مسلمان عمل کند. در مقابل، با از بین رفتن این رابطه، قبایل این منطقه که به لحاظ نظامی کارآزموده شده بودند، به امید کسب منابع مالی به صف مسلمانان پیوستند.<ref>{{پک|Robinson|۲۰۱۱|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 96|ج=1}}</ref>[[پرونده:Byzantine and Sassanid Empires in 600 CE.png|325x325px|بندانگشتی|[[امپراتوری بیزانس]]، [[ساسانیان|امپراتوری ساسانیان]] و دیگر قدرت‌های محلی پیش از ظهور [[اسلام]] در سال ۶۰۰ میلادی.|راست]][[جنگ ایران و روم شرقی (۶۲۸–۶۰۲ میلادی)|جنگ ۲۵ ساله ایران و روم]] که از ۶۰۲ تا ۶۲۸ به طول انجامید، زمینه‌ساز پیدایش [[خلافت اسلامی]] به عنوان یک امپراتوری جدید شد. این جنگ نظم سیاسی را که طی سه سده بر این منطقه حاکم بود، فروریخت و خلأ قدرتی را پدیدآورد، که در پی آن سپاهیان مسلمان عرب آن دو امپراتوری را شکست دادند و امپراتوری نوپدید [[خلافت]] را بنا نهادند.<ref>{{پک|Robinson|۲۰۱۱|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 73|ج=1}}</ref> طی این جنگ، نخست [[خسروپرویز]] سرزمین‌های [[آناتولی]]، شام و [[مصر]] را تصرف کرد، ولی در پایان، ضدحمله [[هراکلیتوس]] منجر به شکست و عقب‌نشینی ساسانیان گردید. در پی آن، خسروپرویز به قتل رسید و دوره‌ای چندساله از هرج و مرج سیاسی دربار ساسانیان را فراگرفت. نهایتاً، [[یزدگرد سوم]] بر تخت نشست. هرچند، سپاه امپراتوری ساسانی، در جنگ آسیب چندانی ندیده بود و همچنین موانع طبیعی شامل رودخانه‌های [[فرات]] و [[دجله]] و نیز کوه‌های زاگرس از سرزمین [[ایران]] در برابر مهاجمان دفاع می‌کرد، اما، امپراتوری ساسانی به علت اختلافات سیاسی داخلی بیش از آن ضعیف شده بود که بتواند در برابر حمله سپاهیان مصمم مسلمان مقاومت کند.<ref>{{پک|Robinson|۲۰۱۱|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 111-113|ج=1}}</ref>
 
[[جنگ ایران و روم شرقی (۶۲۸–۶۰۲ میلادی)|جنگ ۲۵ ساله ایران و روم]] که از ۶۰۲ تا ۶۲۸ به طول انجامید، زمینه‌ساز پیدایش خلافت اسلامی به عنوان یک امپراتوری جدید شد. این جنگ نظم سیاسی را که طی سه سده بر این منطقه حاکم بود، فروریخت و خلأ قدرتی را پدیدآورد، که در پی آن سپاهیان مسلمان عرب آن دو امپراتوری را شکست دادند و امپراتوری نوپدید خلافت را بنا نهادند.<ref>{{پک|Robinson|2011|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 73}}</ref> طی این جنگ، نخست [[خسروپرویز]] سرزمین‌های آناتولی، شام و مصر را تصرف کرد، ولی در پایان، ضدحمله [[هراکلیتوس]] منجر به شکست و عقب‌نشینی ساسانیان گردید. در پی آن، خسروپرویز به قتل رسید و دوره‌ای چندساله از هرج و مرج سیاسی دربار [[شاهنشاهی ساسانی|ساسانیان]] را فراگرفت. نهایتاً، [[یزدگرد سوم]] بر تخت نشست. هرچند، سپاه امپراتوری ساسانی، در جنگ آسیب چندانی ندیده بود و همچنین موانع طبیعی شامل رودخانه‌های [[فرات]] و [[دجله]] و نیز کوه‌های [[زاگرس]] از سرزمین ایران در برابر مهاجمان دفاع می‌کرد، اما، [[امپراتوری ساسانی]] به علت اختلافات سیاسی داخلی بیش از آن ضعیف شده بود که بتواند در برابر حمله سپاهیان مصمم مسلمان مقاومت کند.<ref>{{پک|Robinson|2011|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 111-113}}</ref>


این جنگ هر دو امپراتوری را فرسوده کرد و در خصوص ساسانیان، منجر به یک بحران سیاسی داخلی شد. هرچند جنگ با پیروزی روم شرقی به پایان رسید، اما امپراتوری روم نیز وضع بهتری نداشت. برخی از ثروتمندترین مناطق این امپراتوری، یعنی [[آناتولی]]، [[شام]] و [[مصر]]، طی دو دهه تحت اشغال بودند. همچنین، مردمان این سرزمین‌ها دیگر امپراتوری روم را به عنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر زندگی نمی‌دیدند. به علاوه، امپراتوری ذخایر ثروتش را در خلال جنگ هزینه کرده بود و دیگر منبعی برای تأمین مالی قوا در برابر سپاه مسلمانان نداشت.<ref>{{پک|Robinson|2011|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 93-94}}</ref>
این جنگ هر دو امپراتوری را فرسوده کرد و در خصوص ساسانیان، منجر به یک بحران سیاسی داخلی شد. هرچند جنگ با پیروزی روم شرقی به پایان رسید، اما امپراتوری روم نیز وضع بهتری نداشت. برخی از ثروتمندترین مناطق این امپراتوری، یعنی آناتولی، شام و مصر، طی دو دهه تحت اشغال بودند. همچنین، مردمان این سرزمین‌ها دیگر امپراتوری روم را به عنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر زندگی نمی‌دیدند. به علاوه، امپراتوری ذخایر ثروتش را در خلال جنگ هزینه کرده بود و دیگر منبعی برای تأمین مالی قوا در برابر سپاه مسلمانان نداشت.<ref>{{پک|Robinson|۲۰۱۱|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 93-94}}</ref>


=== پیدایش امت و دولت اسلامی در عربستان ===
=== پیدایش امت و دولت اسلامی در عربستان ===
{{اصلی|محمد}}
{{نوشتار وابسته|اسلام}}
{{نوشتار وابسته|میثاق مدینه|غدیر خم}}
محمد احتمالاً بین ۵۶۷ تا ۵۷۳ م که مقبول‌ترین سال، ۵۷۱ میلادی است متولد شد.<ref>Rodinson (2002), p. 28</ref>
به باور مسلمانان محمد در یکی از شب‌های سال ۶۱۰. م، به [[پیامبر]]ی رسید.<ref>*Lings (1983), pp. 43–44
* Brockopp (2010), p. 32
* Brown (2003), pp. 72–73</ref> بنابر زندگی‌نامهٔ [[ابن اسحاق]]، محمد تا سه سال [[دین]] تازهٔ خود را پنهانی تبلیغ می‌کرد.<ref name="Y3">*شهیدی (۱۳۷۹)، صص ۴۱–۴۲
* Brown (2009), p. 56
* Guillaume (1955), p. 117 [ارجاع دست دوم]</ref> بعد از آن محمد دینش را به صورت علنی تبلیغ کرد.<ref name="Cambridge_1977_36">''The Cambridge History of Islam'' (1977), p. 36</ref><ref>شهیدی (۱۳۷۹)، ص ۴۹</ref> طی ۱۳ سال دعوت در مکه، تعداد اندکی به اسلام گرویدند که با مخالفت برخی قبیله‌های [[قریش]] روبه‌رو شدند و با آنان با خشونت رفتار می‌شد. محمد برای رهایی از آزار و اذیت‌ها به همراه پیروان خویش، در سالی که بعدها مبدأ تقویم [[هجری خورشیدی|هجری شمسی]] و [[هجری قمری|قمری]] شد، به شهر [[یثرب]] (که بعدها [[مدینةالنبی]] نامیده شد)، [[هجرت محمد|هجرت]] کرد. او در مدینه توانست قبایل در حال جنگ [[اوس]] و [[خزرج]] را متحد کند.{{مدرک}} وی بر پایه مسلمانان [[مهاجر]] مکه و [[یهودی]]ان مدینه با عقد [[میثاق مدینه]] جامعه و دولتی نوین با نام [[امت]] تأسیس کرد.<ref>{{پک|Robinson|2011|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 188-189}}</ref> این پیمان مفهوم ساختار اجتماعی ''[[امت]]'' را به عنوان اجتماعی یکسان از مؤمنان تعریف می‌کند که دربردارندهٔ یهودیان نیز می‌شد؛ اما غیر یکتاپرستان مدینه را دربرنمی‌گرفت.<ref name="EspositoL80">Esposito (2002), p. 80</ref><ref>Neusner, Sonn, Brockopp, (2000), p. 219</ref> سپس بین مسلمانان با قبایل مکه و هم پیمانان آن‌ها جنگ درگرفت و سرانجام پس از هشت سال جنگ با [[مکه]]، محمد به همراه پیروانش که تا آن زمان به بیش از ده هزار نفر بالغ شده بودند، شهر زادگاهش را [[فتح مکه|فتح]] کرد. به‌تدریج و به‌خصوص پس از فتح مکه از طریق جنگ و عمدتاً معاهده حجاز و مناطق شرقی و جنوبی [[شبه جزیره عربستان]] را فتح کرد و بیشتر مردم شبه جزیره [[عربستان]] به اسلام گرویدند و امت اسلام به کل این سرزمین گسترش یافت.<ref>{{پک|Robinson|2011|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 189-192}}</ref>


از سوی دیگر، از سال پنجم هجری، محمد لشکرکشی به سمت شام را آغاز کرد. نخستین هدف [[دومة الجندل]] در میانه راه مدینه و [[دمشق]] بود. در سال نهم هجری، وی [[خالد بن ولید]] را با سپاهی به آن سو فرستاد که دومةالجندل و [[تبوک]] را فتح کرد. طبق روایات تاریخی مسلمانان، محمد از سال ۶ و ۷ هجری نامه‌هایی را برای سران حکومت‌های همسایه شامل [[هراکلیتوس]]، امپراتور [[امپراتوری بیزانس|بیزانس]]، [[نجاشی]] شاه [[حبشه]]، [[خسرو پرویز]] شاه ساسانی و چند تن دیگر فرستاد و آن‌ها را دعوت به دین اسلام کرد. اما همگی این دعوت را رد کردند. بیشترین تاریخ پژوهان مدرن این اقدامات را منشأ [[فتوحات مسلمانان|فتوحات بعدی مسلمانان]] می‌دانند، که در زمان خلافت راشدین رخ داد.<ref>{{پک|Robinson|2011|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 192}}</ref>
تاریخ دقیق تولد [[محمد]] نامعلوم است، ولی احتمالاً بین ۵۶ تا ۵۰ قبل از ه‍جرت/۵۶۷ تا ۵۷۳ میلادی است<ref>{{پک|Rodinson|2002|ک=Muhammad: Prophet of Islam|ص=28|زبان=en}}</ref> که مورد قبول‌ترین سال، ۵۳ ق. ه‍/۵۷۰ م است.<ref>{{پک|Beverley|۲۰۰۶|ف=MUHAMMAD|ک=The Quran: an Encyclopedia|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Robinson|۲۰۱۱|ک=The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص=183|ج=1}}</ref><ref>{{پک|پاکتچی|۱۳۸۸|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=اسلام}}</ref> زمان دقیقی برای بعثت و ادعای [[نبوت]] محمد گزارش نشده است اما منابع اسلامی گزارش می‌کنند که در یکی از شب‌های سال ۱۳ ق. ه‍/۶۱۰ م در زمانی که محمد چهل ساله بود، [[جبرئیل]] — [[فرشته]] [[وحی]] در [[ادیان ابراهیمی]] — در [[غار حرا]] بر محمد ظاهر شده است.<ref>{{پک|Faizer|۲۰۰۳|ف=MUHAMMAD|ک=Encyclopedia of Islam & the Muslim World|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Lings|1983|ک=Muhammad|ص=43–44|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Brockopp|2010|ک=The Cambridge Companion to Muhammad|ص=32|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Brown|2003|ک=A New Introduction to Islam|ص=72–73|زبان=en}}</ref> بنابر گزارش [[ابن اسحاق|ابن‌اسحاق]]، [[محمد بن عمر واقدی|واقدی]] و روایتی از [[جعفر صادق]]، محمد تا سه سال، [[دین]] تازهٔ خود را پنهانی تبلیغ می‌کرد.<ref>{{پک|Brown|2009|ک=A New Introduction to Islam|ص=56|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۲|ک=تاریخ سیاسی اسلام|ج=۱|ص=}}</ref><ref>{{پک|Guillaume|1955|ک=The Life of Muhammad|ص=117|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|شهیدی|۱۳۷۹|ک=تاریخ تحلیلی اسلام|ص=۴۱–۴۲}}</ref> پس از ۳ سال، دعوت علنی آغاز شد. محمد، در ابتدا خویشاوندان نزدیکش در [[بنی‌هاشم]] را به [[اسلام|دین جدیدش]] دعوت کرد<ref>{{پک|Al-Mubarakpuri|2002|ک=biography of the Noble Prophet|ص=98–101|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Glassé|Smith|2003|ک=The new Encyclopaedia of Islam|ص=39|زبان=en}}</ref> دعوت محمد با پشتیبانی [[ابوطالب]] و انکار اکثریت [[قریشیان]] همراه بود.<ref>{{پک|Al-Mubarakpuri|2002|ک=biography of the Noble Prophet|ص=53, 98–101|زبان=en}}</ref> آن‌ها نگران بودند که نظام ارزشی و قبایلی‌شان مورد تردید قرار گیرد<ref>{{پک|Faizer|۲۰۰۳|ف=MUHAMMAD|ک=Encyclopedia of Islam & the Muslim World|زبان=en}}</ref> یا درآمد پرسود آنان از زیارت‌های مذهبی، لطمه ببیند.<ref>{{پک|Campo|۲۰۰۹|ف=Muhammad|ک=Encyclopedia of Islam|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Holt|Lambton|Lewis|1977|ک=The Cambridge History of Islam|ص=36|زبان=en}}</ref> با این همه تا سال چهارم بعد از بعثت [[سیره‌نویسی|سیره‌نویسان]] حدود ۲۸ نفر از مردان را ذکر کرده‌اند که مسلمان شده‌اند.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۲|ک=تاریخ سیاسی اسلام|ج=۱|ص=}}</ref>


=== جانشینی محمد ===
افزایش شمار پیروان محمد باعث شد که او خطری برای قبیله‌های منطقه و حاکمان شهر بشود.<ref>{{پک|Holt|Lambton|Lewis|1977|ک=The Cambridge History of Islam|ص=36|زبان=en}}</ref> منابع تاریخی اسلامی مفصلاً آزار و اذیت محمد و یارانش را به ثبت رسانده‌اند.<ref>{{پک|Buhl|Welch|1993|ف=Muḥammad|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> آزار و اذیت مسلمانان رو به فزونی گذاشت<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۲|ک=تاریخ سیاسی اسلام|ج=۱|ص=}}</ref> تا آنجا که در سال ۸ ق. ه‍/۶۱۵ م، برخی از پیروان محمد به [[اتیوپی|حبشه]] هجرت کردند.<ref>{{پک|Buhl|Welch|1993|ف=Muḥammad|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> در نهایت محمد در سال ۲ ق. ه‍/۶۲۰ م با اهالی [[مدینه|یثرب]] پیمانی را بست تا محمد به این شهر نقل مکان کند.<ref>{{پک|Holt|Lambton|Lewis|1977|ک=The Cambridge History of Islam|ص=39|زبان=en}}</ref> قریشیان که از نقشه محمد برای خروج از [[مکه]] باخبر شد، از خروج مسلمانان جلوگیری کرده و نقشه قتل محمد را کشیدند اما محمد به هر روی از مکه خارج شد.<ref>{{پک|Momen|1987|ک=An Introduction to Shi'i Islam|ص=5|زبان=en}}</ref> ورود [[محمد در مدینه|محمد به مدینه]] زمینه‌ساز اقداماتی شد که بعدها امت اسلامی را شکل داد.<ref>{{پک|Neusner|Sonn|Brockopp|2000|ک=Judaism and Islam in practice|ص=219|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Esposito|2002|ک=What everyone needs|ص=80|زبان=en}}</ref> متعاقب مهاجرت مسلمانان به مدینه، اهالی مکه اموال آن‌ها را مصادره کردند. که زمینه‌ساز درگیری‌های بعدی میان مسلمانان مدینه و اهالی مکه شد.<ref>{{پک|Douglas Crow|2005|ک=Facing one Qiblah|ص=154|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Rahman|1979|ک=Islam|ص=21|زبان=en}}</ref> سرانجام بعد از سال‌ها نزاع و جنگ میان مسلمانان و غیرمسلمانان، در ماه شوال ۶ ه‍.ق/۶۲۸ م پیمان صلحی میان مسلمانان و قریشیان مکه بسته شد که [[صلح حدیبیه]] شهرت یافت.<ref>{{پک|Britannica|۲۰۱۰|ک=Encyclopedia Britannica|ف=Pact of Al-Ḥudaybiyah|زبان=en}}</ref> این پیمان‌نامه، محمد را در [[فتح مکه|فتح آسان‌تر مکه]] نیز کمک کرد<ref>{{پک|Anthony|۲۰۲۰|ک=Muhammad and the empires of faith|زبان=en|ص=۱۲۰}}</ref> و سرانجام در سال ۸ ه‍.ق/۶۳۰ م، محمد با نیروی بسیار زیادی به سمت مکه حرکت کرد و با حداقل کشتار، کنترل مکه را به دست گرفت.<ref>{{پک|Watt|1956|ک=Muhammad at Medina|ص=66|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Campo|۲۰۰۹|ف=Muhammad|ک=Encyclopedia of Islam|زبان=en}}</ref> در سال دهم بعد از هجرت، قبایل مختلف عربستان به اسلام گرویدندپیمانی با مسیحیان [[نجران]] بسته شد.<ref>{{پک|پاکتچی|۱۳۸۸|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=اسلام}}</ref> طبق روایات تاریخی مسلمانان، محمد از سال ۶ و ۷ هجری نامه‌هایی را برای سران حکومت‌های همسایه شامل [[هراکلیتوس]]، [[امپراتوری بیزانس|امپراتور بیزانس]]، [[نجاشی]] شاه [[حبشه]]، [[خسرو پرویز]] شاه ساسانی و چند تن دیگر فرستاد و آن‌ها را دعوت به دین اسلام کرد. اما همگی این دعوت را رد کردند. بیشترین تاریخ پژوهان مدرن این اقدامات را منشأ [[فتوحات مسلمانان|فتوحات بعدی مسلمانان]] می‌دانند، که در زمان خلافت راشدین رخ داد.<ref>{{پک|Robinson|۲۰۱۱|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 192}}</ref>
{{نوشتار اصلی|جانشینی محمد|بیعت سقیفه}}


پس از درگذشت محمد، مهاجرین و انصار در محلی به نام سقیفه بنی‌ساعده در مدینه اجتماع کردند تا راه‌حلی برای تعیین جانشین محمد پیدا نمایند۔ در نهایت و پس از نزاع و اختلاف بر سر جانشین پیامبر اسلام، با ابوبکر به عنوان خلیفه بیعت شد۔ این رویداد به بیعت سقیفه مشهور شد و انتقادهایی را به همراه داشت۔ بنیاد مشروعیت خلافت ابوبکر از جانب اهل سنت، اجماع اهل حل و عقد در نظر گرفته می‌شود۔ در برابر شیعیان نخستین که طرفداران علی بن ابی‌طالب بودند، بر وصیت محمد برای جانشینی علی تاکید داشتند و قرابت و سبقت او در اسلام را به عنوان اولویت او برای خلافت می‌دانستند و از همین رو تا مدت‌ها از بیعت با ابوبکر استنکاف کردند۔<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>
محمد چند ماه پس از [[حجة الوداع]] — صورت گرفته در پایان سال [[۱۰ (قمری)|دهم]] ه‍.ق/[[۶۳۲ (میلادی)|۶۳۲]] م — سخت بیمار شد<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=The Succession to Muhammad|زبان=en|ص=24–27}}</ref><ref>{{پک|Ṭabarī|1990|ک=The last years of the Prophet|زبان=en|ص=179}}</ref> و سرانجام به سال ۶۳۲ م در خانه [[عایشه]] (در مدینه) درگذشت.<ref>{{پک|Newby|۲۰۰۲|ف=Muhammad b. 'Abdullaˆh|ک=Concise Encyclopedia of Islam|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Beverley|۲۰۰۶|ف=MUHAMMAD|ک=The Quran: an Encyclopedia|زبان=en}}</ref> بیشتر منابع دانشنامه‌ای، تاریخ مرگ او را ۸ ژوئن ۶۳۲، مصادف با ۱۰ ربیع‌الاول ۱۱ ه‍.ق عنوان شده است.<ref>{{پک|Campo|۲۰۰۹|ف=Muhammad|ک=Encyclopedia of Islam|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Buhl|Welch|1993|ف=Muḥammad|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Beverley|۲۰۰۶|ف=MUHAMMAD|ک=The Quran: an Encyclopedia|زبان=en}}</ref>


نظام خلافت با انتخاب ابوبکر به عنوان جانشین محمد در سقیفه، پایه‌ریزی شد و در آن دوران، یک امر ناگهانی و جدید تلقی می‌شد۔<ref>{{پک|1=میرابوالقاسمی|2=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلافت}}</ref>
=== جانشینی محمد ===
{{نوشتار اصلی|جانشینی محمد}}


'''مرز بازبینی'''
با درگذشت محمد، جامعه اسلامی برای تعیین جانشین او دچار اختلاف شد. به عقیده [[ریزوی فایزر]]، این مشکل به جهت عدم صراحت پیامبر اسلام به جانشین خود بوده است. با این وجود شیعیان بر این باورند که محمد در [[غدیر خم]]، به صراحت از [[علی بن ابی‌طالب|علی]] به عنوان جانشین خویش یاد کرده است و در مقابل اهل‌سنت این مراسم را برای آشتی دادن علی با کسانی می‌دانست که از علی خوششان نمی‌آمد.<ref>{{پک|Faizer|۲۰۰۳|ف=MUHAMMAD|ک=Encyclopedia of Islam & the Muslim World|زبان=en}}</ref>


محمد ده سال پس از هجرت، و چند ماه پس از بازگشت از [[حجةالوداع]]، بیمار شد و ظهر روز دوشنبه در ۲۸ صفر سال ۱۱ سال ۶۳۲م در خانهٔ خودش در شهر [[مدینه]] در حالی که ۶۳ سال داشت درگذشت.<ref>{{cite book |last=شبارو |first=عصام محمد |edition=3 |title= الدولة العربیَّة الإسلامیَّة الأولی (۱-٤۱هـ/٦۲۳-٦٦۱م) (3 ed.). |year=۱۹۹۵ |publisher=دارالنهضة العربیة (بیروت)|location=[[بیروت]]-[[لبنان]]|page=202}}</ref><ref name="USNews">Lewis (April 7, 2008), ''[http://www.usnews.com/articles/news/religion/2008/04/07/the-last-prophet.html?PageNr=3 The Last Prophet]''</ref> گروهی از مردم به [[سقیفه بنی ساعده]] رفتند تا در مورد جانشینی محمد گفتگو کنند.<ref name="خلافت">مصطفی حلمی (2006): [http://books.google.com.sa/books?id=AdbnOjtRltQC&printsec=frontcover#v=onepage&q&f=false الخلافة]، ص۳۷–۳۸ ارجاع به ثانویه در این پاراگراف.</ref> این امر درحالی بود که، علی<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=23}}</ref> به همراه [[طلحه]] و [[زبیر]] و جمعی از خویشان و [[صحابه|صحابهٔ]] محمد، مشغول خاکسپاری‌اش بودند،<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> نتیجه گردهمایی مسلمانان در [[سقیفه]]، انتخاب [[ابوبکر]] به‌عنوان جانشین محمد بود.<ref>{{پک|Holt|Lambton|Lewis|1977|ک=Cambridge History of Islam|زبان=en|ص=57}}</ref><ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|ص=26–27, 30–43 and 356–60|زبان=en}}</ref> گروهی از [[انصار]] در [[سقیفه بنی ساعده]] از [[سعد بن عباده]] حمایت می‌کردند، اما [[مهاجران]] این را نپذیرفته و خود را از لحاظ خویشاوندی نزدیک‌تر به محمد می‌دانستند. در میان مهاجران عده‌ای نیز به رهبری علی و شامل زبیر، طلحه، [[عباس بن عبدالمطلب]]، [[مقداد]]، [[سلمان فارسی]]، [[ابوذر غفاری]] و [[عمار بن یاسر]]، علی را وارث مشروع محمد می‌دانستند. [[پوناوالا]] معتقد است تاریخ‌نگاران مسلمان اتفاق نظر دارند که بحران موجود در این برهه، توسط سه تن از مهاجران مشهور به نام‌های [[ابوبکر]] و [[عمر]] و [[ابوعبیده جراح]] برطرف گردید. آنان انصار را جمع کرده و به آن‌ها ابوبکر را تحمیل کردند. حسادت بین دو قبیلهٔ مهم انصار به نام [[اوس]] و [[خزرج]] و عدم فعالیت [[بنی‌هاشم]] در تبلیغ نظرشان، موفقیت این سه تن را تسهیل نمود.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
پس از درگذشت محمد، [[مهاجرین]] و [[انصار]] در محلی به نام [[سقیفه بنی‌ساعده]] در مدینه اجتماع کردند تا راه‌حلی برای تعیین جانشین محمد پیدا نمایند.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref><ref>{{پک|Poonawala|Kohlberg|1985|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> در نهایت و پس از نزاع و اختلاف بر سر جانشین پیامبر اسلام، با [[ابوبکر]] به عنوان خلیفه بیعت شد. این رویداد به [[بیعت سقیفه]] مشهور شد و انتقادهایی را به همراه داشت. بنیاد مشروعیت [[خلافت ابوبکر]] از جانب [[اهل‌سنت]]، [[اجماع اهل حل و عقد]] در نظر گرفته می‌شود. در برابر [[شیعه|شیعیان]] نخستین که طرفداران علی بن ابی‌طالب بودند، بر وصیت محمد برای جانشینی علی تأکید داشتند و قرابت و سبقت او در اسلام را به عنوان اولویت او برای خلافت می‌دانستند و از همین رو تا مدت‌ها از بیعت با ابوبکر استنکاف کردند.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref> [[طبری]] در تاریخ خود نقل کرده است که گروهی از مخالفان ابوبکر از جمله [[زبیر]] در خانهٔ [[فاطمه زهرا|فاطمه]] گرد آمدند و عمر با تهدید به آتش زدن خانه، آن‌ها را بیرون کشاند. علی بعداً مکرر می‌گفت که اگر چهل یاور داشت قیام می‌کرد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=43}}</ref> [[لئورا وچا ولیری]] در ''[[دانشنامه اسلام]]'' معتقد است که ماجرای [[رویداد خانه فاطمه زهرا|رویدادهای خانه فاطمه زهرا]]، هرچند ممکن است با توضیحات اضافی همراه باشد، اما از جهت وقوع تاریخی قابل انکار نیست.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=Fatima|ک=Encyclopedia of Islam|زبان=en}}</ref> به نوشته پوناوالا، علی و بنی‌هاشم تا قبل از [[درگذشت فاطمه زهرا|درگذشت فاطمه]] — نزدیک به ۶ ماه — از بیعت با ابوبکر سر باز زدند. علی بر روی حقش پافشاری ننمود، چرا که تمایل نداشت امت نوپای اسلام دچار کشمکش گردد.<ref>{{پک|Poonawala|Kohlberg|1985|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>


این انتخاب باعث اختلاف بین هواداران [[ابوبکر]] و طرفداران علی شد. طرفداران علی قائل بودند که علی توسط شخص محمد به جانشینی منصوب شده است و بنابراین مقام خلافت باید از آن وی باشد.<ref>{{پک|Holt|Lambton|Lewis|1977|ک=Cambridge History of Islam|زبان=en|ص=57}}</ref><ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|ص=26–27, 30–43 and 356–60|زبان=en}}</ref> علاوه بر آن، [[طبری]] در تاریخ خود نقل کرده است که گروهی از مخالفان ابوبکر از جمله زبیر در خانهٔ فاطمه گرد آمدند و [[عمر بن خطاب|عمر]] با تهدید به آتش زدن خانه، آن‌ها را بیرون کشاند. علی بعداً مکرر می‌گفت که اگر چهل یاور داشت قیام می‌کرد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=43}}</ref> به نوشته پوناوالا [[علی بن ابی‌طالب|علی]] و بنی‌هاشم تا قبل از مرگ فاطمه (حدود شش ماه) از بیعت با ابوبکر سر باز زدند. علی بر روی حقش پافشاری ننمود، چرا که تمایل نداشت امت نوپای اسلام دچار کشمکش گردد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
به تدریج نهاد خلافت پدید آمد که در خارج از [[جهان اسلام]] معادلی نداشت. خلیفه از منزلت رهبری و حق گزینش زمامداران برخوردار بود. انتصاب به خلافت نوعی قرارداد بود که تعهدات متقابلی را بین خلیفه و اتباع وی پدیدمی‌آورد.<ref>{{پک|Holt|Lambton|Lewis|1977|ک=Cambridge History of Islam|زبان=en|ص=57-58}}</ref> نظام خلافت با انتخاب ابوبکر به عنوان جانشین محمد در سقیفه، پایه‌ریزی شد و در آن دوران، یک امر ناگهانی و جدید تلقی می‌شد.<ref>{{پک|1=میرابوالقاسمی|2=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلافت}}</ref>
بدین ترتیب به‌تدریج نهاد [[خلافت]] پدید آمد که در خارج از جهان اسلام معادلی ندارد. خلیفه از منزلت رهبری و حق گزینش زمامداران برخوردار بود. انتصاب به خلافت نوعی قرارداد بود که تعهدات متقابلی را بین خلیفه و اتباع وی ([[امت]]) پدیدمی‌آورد.<ref>{{پک|Holt|Lambton|Lewis|1977|ک=Cambridge History of Islam|زبان=en|ص=57-58}}</ref>


== تاریخچه ==
== تاریخچه ==
{{گاهشمار خلافت راشدین}}
{{گاهشمار خلافت راشدین}}
=== خلافت ابوبکر (۱۱–۱۳هـ/۶۳۲–۶۳۴م) ===
=== خلافت ابوبکر (۱۱–۱۳هـ/۶۳۲–۶۳۴م) ===
{{نوشتار اصلی|ابوبکر|جنگ‌های ارتداد|جنگ زنجیر}}
{{نوشتار اصلی|خلافت ابوبکر}}
 
نخستین اقدام ابوبکر در قامت خلیفه، گسیل کردن لشکر اسامه بن زید به سوی شام بود. پیامبر اسلام در واپسین روزهای حیات خود، قصد اعزام این گروه را داشت اما با سرپیچی برخی از صحابه، این امر به تاخیر افتاد.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>
 
پس از آن، دوران خلافت ابوبکر بیشتر به جنگ با مرتدان در نواحی نجد، بحرین، عمان، یمن سپری شد که به جنگ با اهل رده شهرت یافت. پس از آغاز فتوحات مسلمانان در دوران خلافت ابوبکر، خلیفه وظیفه فرماندهی نیروهای نظامی مسلمانان را عهده‌دار شد.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>
 
سرآخر ابوبکر در بستر مرگ، با وصیتی، عمر بن خطاب را به عنوان خلیفه بعدی و جانشین خود منصوب کرد.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>


'''مرز بازبینی'''[[پرونده:Abubakr'sreign.png|بندانگشتی|قلمرو خِلافت راشدین در اواخر زندگی ابوبکر.]]
نخستین اقدام ابوبکر در قامت خلیفه، گسیل کردن [[لشکر اسامه بن زید]] به سوی شام بود. پیامبر اسلام در واپسین روزهای حیات خود، قصد اعزام این گروه را داشت اما با سرپیچی برخی از صحابه، این امر به تأخیر افتاد.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref> فوری‌ترین کار ابوبکر، رسیدگی به شورش‌های قبایل عرب در جنگ‌هایی که مورخان مسلمان بعدی نام «[[جنگ‌های ارتداد|جنگ‌های رده]]»<ref group="یادداشت">{{به عربی|حروب الردة}}</ref> بر آن نهادند، بود.<ref>{{پک|Esposito|1998|ک=Islam: The Straight Path|ص=35–36|زبان=en}}</ref> ابوبکر فرماندهی سپاه مسلمانان در جنگ‌های رده را عمدتاً به بزرگانی از قبیله [[قریش]] به‌خصوص تیره [[بنو عبدشمس|بنی‌عبدشمس]] نظیر [[یزید بن ابوسفیان]] و تیره [[بنی مخزوم|بنی‌مخزوم]] نظیر [[خالد بن ولید]] سپرد و کمتر کسی از مهاجران نخستین و انصار را به فرماندهی گماشت.<ref>{{پک|1=Madelung|2=1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=45-46}}</ref> جنگ با [[مرتد|مرتدان]] در نواحی [[نجد]]، [[بحرین]]، [[عمان]] و [[یمن]] سپری می‌شد.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref> مخالفت با ابوبکر دلایل متعددی داشت اما با این همه برخی قبایل پذیرفتند با ابوبکر بیعت کنند مشروط بر آنکه [[زکات]] را نپردازند، اما ابوبکر هیچ گونه سازش در خصوص زکات را نپذیرفت و آن را به‌منزله معیاری برای پذیرش اسلام از سوی قبایل طرح کرد و دستور داد با هر کس از پرداخت زکات مطابق سهمی که به محمد می‌پرداخت خودداری کند، به عنوان مشرک بجنگند. عمر این رویه ابوبکر را نقد کرد و مشروعیت جنگ با کسانی که زکات نمی‌پردازند، بعداً موضوع بحث واقع شد. مادلونگ می‌نویسد طبق معیارهای [[قرآن|قرآنی]] این افراد را حداکثر می‌توان [[نفاق]] تلقی کرد، نه شورشی یا مرتد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=48}}</ref>
پس از درگذشت محمد، بیشتر قبیله‌های عربی بجز [[مکه]]، [[طائف]] و قبائل موجود در حومهٔ سه شهر مذکور در مقابل [[ابوبکر]] دست به شورش زدند. دلایل خیزش متفاوت بود، برخی از دیدن اسلام منصرف شدند گروه دیگر نیز به پشتیبانی از مدعیان پیامبری ([[متنبی (اسلام)|متنبیان]]) پرداختند.<ref>[[محمد حسین هیکل|هیکل]]، الصدیق أبی بکر، ص 71-74</ref> هرچند برخی قبایل پذیرفتند با ابوبکر بیعت کنند مشروط بر آنکه [[زکات]] را نپردازند، اما ابوبکر هیچ گونه سازش در خصوص زکات را نپذیرفت و آن را به‌منزله معیاری برای پذیرش اسلام از سوی قبایل طرح کرد و دستور داد با هر کس از پرداخت [[زکات]] مطابق سهمی که به محمد می‌پرداخت خودداری کند، به عنوان مشرک بجنگند. عمر این رویه ابوبکر را نقد کرد و مشروعیت جنگ با کسانی که زکات نمی‌پردازند، بعداً موضوع بحث واقع شد. مادلونگ می‌نویسد طبق معیارهای قرآنی این افراد را حداکثر می‌توان [[نفاق]] تلقی کرد، نه شورشی یا مرتد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=48}}</ref>


ابوبکر فرماندهی سپاه مسلمانان در جنگ‌های رده را عمدتاً به بزرگانی از قبیله [[قریش]] به‌خصوص تیره [[بنو عبدشمس]] نظیر [[یزید بن ابوسفیان]] و تیره [[بنی مخزوم]] نظیر [[خالد بن ولید]] سپرد و کمتر کسی از مهاجران نخستین و انصار را به فرماندهی گماشت. همچنین با شروع فتوحات، فرماندهی سپاه عراق را به [[خالد بن ولید]] و فرماندهی سپاه شام را به [[یزید بن ابی سفیان]] سپرد. [[ویلفرد مادلونگ]] بر این نظر است که وی قصد داشت به این ترتیب رضایت خاطر قریش را از خلافت جدید فراهم سازد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=45-46}}</ref>
پس از آغاز [[فتوحات مسلمانان]] در دوران خلافت ابوبکر، خلیفه وظیفه فرماندهی نیروهای نظامی مسلمانان را عهده‌دار شد.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref> کار فوری دیگر ابوبکر در دوران خلافتش، لشکرکشی به سمت امپراتوری روم شرقی به دلیل شکست پیشین مسلمانان بود.<ref>{{پک|Esposito|1998|ک=Islam: The Straight Path|ص=35–36|زبان=en}}</ref> ابوبکر فرماندهی سپاه عراق را به [[خالد بن ولید]] و فرماندهی سپاه شام را به [[یزید بن ابی سفیان]] سپرد. [[ویلفرد مادلونگ]] بر این نظر است که وی قصد داشت به این ترتیب رضایت خاطر قریش را از خلافت جدید فراهم سازد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=45-46}}</ref> سرآخر ابوبکر در بستر مرگ، با وصیتی، عمر بن خطاب را به عنوان خلیفه بعدی و جانشین خود منصوب کرد.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>


ابوبکر به [[ارتش خلفای راشدین|سپاهش]] گفته بود با هر که به اسلام گروید ستیز نکنند<ref>{{cite book |last=حمید الله |first=محمد|title=مجموعة الوثائق السیاسیَّة للعهد النبویّ والخِلافة الراشدة |edition=4 |year=1983 |publisher=دارالنفائس |location=بیروت-لبنان|page=340-341}}</ref> ولی وقتی مسلمانان [[مالک بن نویره]] را شکست دادند و یارانش را اسیر کردند، [[ضرار بن ازور]] او را کشت؛<ref>{{cite book |last=شبارو |first=عصام محمد |edition=3 |title=الدولة العربیَّة الإسلامیَّة الأولی (۱-٤۱هـ/٦۲۳-٦٦۱م) |year=۱۹۹۵ |publisher=[[دارالنهضه عربی (بیروت)]] |location=[[بیروت]]-[[لبنان]]|page=253}}</ref> در حالی که وی و قبیله‌اش اسلام آورده بودند، اما به نظر می‌رسد جرمشان سرباز زدن از [[بیعت]] با ابوبکر بوده است.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=49-50}}</ref> گردانی از سپاه مسلمانان، به فرماندهی [[شرحبیل بن حسنه]] به دست نیروهای [[مسیلمه|مُسیلمه]]، که مدعی نبوت بود، شکست خورد. سپس خالد بن ولید به او یاری رساند و با مُسیلمه و هم‌پیمانانش از قبیلهٔ [[بنی حنیفه]]، ستیز کرد و تعداد زیادی از آن‌ها را به قتل رساند. مسیلمه خودش هم به دست [[وحشی بن حرب]] پس از مبارزه طلبیده شدن کشته شد.<ref>{{cite book |last=شبارو |first=عصام محمد |edition=3 |title=الدولة العربیَّة الإسلامیَّة الأولی (۱-٤۱هـ/٦۲۳-٦٦۱م) |year=۱۹۹۵|publisher=دارالنهضة العربیة (بیروت) |location=[[بیروت]]-[[لبنان]]|page=256}}</ref> بعد از شکست دادن مُسیلمه، گروه‌های از اسلام برگشته یکی پس از دیگری از دست مسلمانان شکست خوردند تا به کلی این خیزش سرکوب شد و عرب‌ها خود را برای یورش به عراق، سوریه و مصر آماده کردند.<ref name="riddah"/>{{مدرک}}
[[پرونده:Théodore Chassériau - Arab combat.jpg|بندانگشتی|راست|تابلوی روغنی که لحظهٔ پیروزی مسلمانان بر روم در [[نبرد یرموک|یرموک]] بازسازی کرده است.|301x301px]]
 
در روزهای پس از پیروزی ابوبکر در جنگ‌های رده، [[مثنی بن حارث شیبانی]] یکی از رهبران عرب‌ها که با [[ساسانیان]] در [[عراق]] به مبارزه می‌پرداخت با ابوبکر در مدینه ملاقات کرد و از وی پشتیبانی طلبید. ابوبکر به او جواب مثبت داد و به کمکش شتافت و [[خالد بن ولید]] را برای اولین حملهٔ نظامی اسلامی به خارج شبه جزیرهٔ عربستان فرستاد.<ref>بامداد اسلام، ص ۸۸</ref> خالد بن ولید از [[یمامه]] در محرم سال ۱۲ه‍.ق به سوی عراق روانه شد.<ref>{{cite book |last=شبارو |first=عصام محمد |edition=3 |title=الدولة العربیَّة الإسلامیَّة الأولی (۱-٤۱هـ/٦۲۳-٦٦۱م) |year=۱۹۹۵م |publisher=[[دارالنهضة العربیة (بیروت)|دارالنهضة العربیَّة]] |location=[[بیروت]]-[[لبنان]]|page=267}}</ref>
 
نخستین نبرد خالد در مقابل ارتش ساسانی به فرماندهی «هرمز» در [[نبرد زنجیر]] بود. مسلمانان در این نبرد پیروز می‌شوند و خالد به [[المثنی]] دستور می‌دهند که باقی‌مانده سپاه شکست خورده ساسانی را تعقیب کند.<ref name="تاریخ الطبری1"/><ref>[[محمد حسین هیکل|هیکل]]، الصدیق أبی بکر، ص 206</ref> هنگام تعقیب نیروهای کمکی به سپاه ساسانی پیوستند اما دوباره در [[نبرد ثنی]] از دست مسلمانان شکست خوردند.<ref name="تاریخ الطبری1"/><ref>[[محمد حسین هیکل|هیکل]]، الصدیق أبی بکر، ص 208-209</ref> ساسانیان با هم‌پیمانان عرب خود از قبیله [[بکر بن وائل|بنی بکر]] با سپاه مسلمانان وارد [[نبرد ولجه]] شدند. خالد با استفاده از [[حرکت گازانبری]] آنان را شکست داد.<ref>{{Harvard citation no brackets|العقاد|2002|p=141}}</ref> سپاه ساسانی پس از تجدید قوا وارد [[نبرد الیس]] با مسلمانان شدند. در این نبرد خالد با خدای خود [[نذر]] کرد که اگر خدایش به وی اسیری داد، رودی از خون آن اسیران به راه بیندازد لذا پس از پیروزی همهٔ اسیران را گردن زد.<ref>{{Harvard citation no brackets|العقاد|2002|p=144}}</ref><ref>[[محمد حسین هیکل|هیکل]]، الصدیق أبی بکر، ص 210-212</ref><ref name="Morony224">{{Harvard citation no brackets|Morony|2005|p=224}}</ref>
 
برای استحکام پایه‌های پیروزی، مسلمانان به [[حیره]]، پایتخت عراق، رفتند و آنجا را محاصره کردند و مردم آنجا قبول کردند که به مسلمانان [[جزیه]] بپردازند.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده= |نشانی= http://www.tanseerel.com/main/articles.aspx?article_no=14734|عنوان= فتح الحیرة أول جزیة فی الإسلام|ناشر= |تاریخ= |تاریخ بازبینی= 31-12-2010|archive-date= 16 ژوئن 2018|archive-url= https://web.archive.org/web/20180616180348/http://www.tanseerel.com/main/articles.aspx?article_no=14734}}</ref><ref>{{Harvard citation no brackets|Morony|2005|p=233}}</ref> بعد از حیره خالد به [[استان انبار]] رفت. مردم این شهر دور خود گودال حفر کرند. خالد با بررسی گودال ([[خندق]]) در تنگترین قسمت چند [[شتر]] قربانی انداخت و از گودال عبور کرد و آنجا ([[نبرد انبار]]) را به تسخیر خود درآورد.<ref name="Morony224"/><ref>{{Harvard citation no brackets|Morony|2005|p=192}}</ref><ref>[[محمد حسین هیکل|هیکل]]، الصدیق أبی بکر، ص 220</ref> خالد به سوی [[عین التمر]] رفت و در آنجا با سپاهی از ایرانیان و متحدان عربشان از طائفه [[النمر بن قاسط|بنی النمر بن قاسط]] و [[تغلب]] مواجه شد و در [[نبرد عین‌التمر]] بر آن‌ها پیروز شد.<ref>{{Harvard citation no brackets|Jaques|2007|p=18}}</ref>
 
از سوی دیگر، ابوبکر چهار سپاه که هرکدامشان ۸٬۰۰۰ رزمنده داشت به سوی شام فرستاد.<ref>{{Harvard citation no brackets|الوجیز فی الخلافة الراشدة (زبان عربی)|چاپ نخست در سال ۲۰۰۶|p=21}}</ref> ابوبکر به فرماندهانش فرمان داد مستقل از هم بجنگند ولی اگر شرایط ویژه‌ای پیش‌آمد، همگی از [[ابوعبیده جراح]] فرمان برند.<ref>{{Harvard citation no brackets|الوجیز فی الخلافة الراشدة|چاپ نخست سال ۲۰۰۶|p=22}}</ref> مسلمانان [[نبرد اجنادین]] را شروع کردند، رهبریش هم به دست [[خالد بن ولید]] بود که از عراق ره‌سپار شام شده‌بود.<ref>[http://islamstory.com/ar/موقعة_أجنـادين_فتح_الشام معرکة اجنادین] {{Webarchive|url=https://web.archive.org/web/20161206040029/http://islamstory.com/ar/%D9%85%D9%88%D9%82%D8%B9%D8%A9_%D8%A3%D8%AC%D9%86%D9%80%D8%A7%D8%AF%D9%8A%D9%86_%D9%81%D8%AA%D8%AD_%D8%A7%D9%84%D8%B4%D8%A7%D9%85|date=6 دسامبر 2016}}. سایت رخدادهایی از اسلام (به زبان عربی)، مدیر: [[راغب السرجانی]]. تاریخ انتشار ۱-۵-۲۰۰۶. تاریخ بازبینی ۲۷-۶-۲۰۱۲.</ref>{{مدرک}} [[ارتش خلفای راشدین|سپاه راشدین]] در این نبرد پیروز شد و بخش جنوبی [[سوریه]] و [[فلسطین]] به قلمروی راشدین اضافه گشت.<ref>Irfan Shahid (1996). Review of Walter E. Kaegi (1992), ''Byzantium and the Early Islamic Conquests''. ''Journal of the American Oriental Society'' '''116''' (4), p. 784.</ref> ارتش راشدین پس از این نبرد دوباره پخش شدند و مشغول انجام مأموریت‌هایی بودند که ابوبکر به آن‌ها داده بود. خالد نیز با ابوعبیده به سوی [[دمشق]] رفت و آنجا را محاصره کرد.<ref name="Walton28">{{Harvard citation no brackets|Walton|2003|p=28}}</ref>


=== خلافت عُمر (۱۳–۲۳هـ/۶۳۴–۶۴۴م) ===
=== خلافت عُمر (۱۳–۲۳هـ/۶۳۴–۶۴۴م) ===
{{اصلی|عمر بن خطاب|فتوحات مسلمانان|فتوحات نظامی در دوره عمر|حمله اعراب به ایران}}
{{اصلی|خلافت عمر بن خطاب}}


پذیرش عمر بن خطاب به عنوان خلیفه هر چند با نگرانی و انتقاد برخی صحابه همراه بود اما در نهایت، آرام و بی‌سر و صدا صورت گرفت. از نخستین اقدامات او، عزل خالد بن ولید از فرماندهی سپاه شام و نصب ابوعبید جراح به جای او بود. در دوران خلافت عمر، فتوحات مسلمانان در نواحی شام ادامه داشت تا آنکه نواحی اردن، دمشق، حمص، حلب، فلسطین و بیت‌المقدس به قلمروی اسلام درآمد. عمر جنگ‌هایی را بر علیه حکومت ساسانی به راه انداخت که به واسطه آنها و در طول جنگ‌های جسر، قادسیه، جلولاء و نهاوند، حکومت ساسانی منقرض شد و نواحی بسیاری از ایران به قلمروی اسلام ضمیمه شد.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>
پذیرش عمر بن خطاب به عنوان خلیفه هر چند با نگرانی و انتقاد برخی صحابه همراه بود اما در نهایت، آرام و بی‌سر و صدا صورت گرفت. از نخستین اقدامات او، عزل خالد بن ولید از فرماندهی سپاه شام و نصب [[ابوعبید جراح]] به جای او بود. در دوران [[خلافت عمر بن خطاب|خلافت عمر]]، فتوحات مسلمانان در نواحی شام ادامه داشت تا آنکه نواحی [[اردن]]، [[دمشق]]، [[حمص]]، [[حلب]]، [[فلسطین]] و [[بیت‌المقدس]] به قلمروی اسلام درآمد. عمر جنگ‌هایی را بر علیه حکومت ساسانی به راه انداخت که به واسطه آنها و در طول جنگ‌های جسر، قادسیه، جلولاء و نهاوند، حکومت ساسانی منقرض شد و نواحی بسیاری از ایران به قلمروی اسلام ضمیمه شد.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref> عمر افرادی مانند [[ابو عبیده بن مسعود]] و [[سعد بن ابی وقاص]] را که پشتوانه قبیله‌ای محکمی نداشتند و جزو قبایل پایین به حساب می‌آمدند و ترسی از آنان به جهت ایجاد یک حکومت مستقل در مناطق فتح شده نبود، را به فرماندهی منصوب کرد.<ref>{{پک|1=Veccia Vaglieri|2=1986|ف=Alī b. Abī Ṭālib|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref>[[پرونده:The entrance of Caliph Umar (581?-644) into Jerusalem, 638- colored engraving, 19th century..jpg|بندانگشتی|نقاشی تخیلی مسلمانان زمانی که وارد [[بیت‌المقدس]] می‌شوند.|راست]]


عمر در طول خلافت خود، قدرت اشراف جاهلی مکه را محدود کرد. او به خاطر احترام خاصی که به اعراب داشت، اعراب دستگیر شده در جنگ‌های رده را آزاد کرد. با بزرگتر شدن قلمروی اسلام در دوران خلافت عمر، او دست به اصلاحات سیاسی فراوانی زد. وضع تاریخ هجری قمری و تاسیس بیت‌المال و تدوین دفتر مالیاتی از جمله اقدامات او بود. تاسیس دو شهر کوفه و بصره در عراق و شهر فسطاط در مصر، یکی دیگر از اقدامات صورت گرفته در این دوران بود.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>
عمر در طول خلافت خود، قدرت اشراف [[عصر جاهلیت|جاهلی]] مکه را محدود کرد. او به خاطر احترام خاصی که به اعراب داشت، اعراب دستگیر شده در جنگ‌های رده را آزاد کرد. با بزرگتر شدن قلمروی اسلام در دوران خلافت عمر، او دست به اصلاحات سیاسی فراوانی زد. وضع [[گاه‌شمار تاریخ هجری قمری|تاریخ هجری قمری]] و تأسیس [[بیت‌المال]] و تدوین دفتر مالیاتی از جمله اقدامات او بود. تأسیس دو شهر [[کوفه]] و [[بصره]] در عراق و شهر [[فسطاط]] در [[مصر]]، یکی دیگر از اقدامات صورت گرفته در این دوران بود.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref> او اقدامات جدید بسیاری در دوران حکومت خود بنا کرده بود که جنبه مذهبی داشت؛ [[نماز تراویح]]، دادن [[نفقه]] به کودکان بی‌سرپرست، توسعه [[مسجدالحرام]] و تعیین مقرری بر برخی از مسلمانان از جمله این اقدامات بود. به‌طور کلی، عمر ادامه دهنده سیاست‌های ابوبکر بود. از همین رو در منابع به مجموع سیره و نگرش عمر و ابوبکر، «[[سیره شیخین]]» گفته می‌شود. سیره شیخین در برخی موارد در تاریخ اسلام، بر [[سنت]] پیامبر اسلام و حتی [[قرآن]] برتری می‌یافت.<ref>{{پک|1=ولوی|2=بختیاری|3=۱۳۸۹|ک=مطالعات تاریخ اسلام|ف=سیاست مذهبی خلفای راشدین}}</ref>


سرانجام عمر بن خطاب در سال ۲۳ ه.ق به قتل رسید. او پیش از مرگ، انتخاب خلیفه بعدی را به شورایی شش نفره از مهاجران سپرده بود. در این شورا، علی و عثمان دو گزینه نهایی بودند که سرانجام علی به خاطر عدم قبول تبعیت از سنت دو خلیفه قبلی (ابوبکر و عمر) و پذیرش این شرط توسط عثمان، به عنوان خلیفه تعیین شد. این شورا از دیدگاه اهل سنت، مشرعیت‌بخش خلافت خلیفه بعدی بود.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>
سرانجام عمر بن خطاب در سال ۲۳ ه‍.ق به قتل رسید. او پیش از مرگ، انتخاب خلیفه بعدی را به شورایی شش نفره از مهاجران سپرده بود. در این شورا، علی و عثمان دو گزینه نهایی بودند که سرانجام علی به خاطر عدم قبول تبعیت از سنت دو خلیفه قبلی (ابوبکر و عمر) و پذیرش این شرط توسط عثمان، به عنوان خلیفه تعیین شد. این شورا از دیدگاه اهل‌سنت، مشرعیت‌بخش خلافت خلیفه بعدی بود.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>[[پرونده:Abubakr'sreign.png|بندانگشتی|قلمرو خِلافت راشدین در اواخر زندگی ابوبکر.|راست]]
 
'''مرز بازبینی'''
 
پس از مرگ ابوبکر در ۱۳ هجری/۶۳۴ میلادی عمر به خلافت مسلمانان منصوب شد. مسئله اینکه آیا ابوبکر وی را به عنوان جانشین خود انتخاب کرد یا نه، مورد بحث تاریخ نگاران و [[حقوق دانان]] بوده است. [[لوی دلا ویدا]] و [[کائتانی]] معتقدند که عمر به سنت قدیمی اعراب، خلافت را به صورت [[دفاکتو]] با حمایت صحابه از آن خود کرد. کائتانی همچنین معتقد است که عمر چه قبل و چه بعد از خلافت با اشراف مکه مانند آل امیه روابط حسنه داشته و به سمت آن‌ها تمایل داشته است. اما مادلونگ نظر دیگری دارد و معتقد است که برخی افراد قریش مانند [[خالد بن ولید]] که در زمان ابوبکر والی بوده‌اند، مخالف خلافت عمر بوده‌اند و از آنجایی که ابوبکر به عمر وابستگی قابل توجهی داشت، چاره‌ای نداشت که عمر را به خلافت بعد از خودش برگزیند.<ref name="EI1" />
در دوران حکومت عمر قلمرو اسلامی به شکل بی‌سابقه‌ای گسترش یافت و همه سرزمین‌های تحت حکومت [[ساسانیان]] و دو سوم [[امپراتوری روم شرقی]] را دربر گرفت.<ref>Hourani, Albert, A History of the Arab Peoples P23, Faber and Faber, 1991.</ref>
 
[[پرونده:Théodore Chassériau - Arab combat.jpg|بندانگشتی|راست|تابلوی روغنی که لحظهٔ پیروزی مسلمانان بر روم در یرموک بازسازی کرده است.]]
[[پرونده:The entrance of Caliph Umar (581?-644) into Jerusalem, 638- colored engraving, 19th century..jpg|بندانگشتی|نقاشی تخیلی مسلمانان زمانی که وارد بیت‌المقدس می‌شوند.]]
 
در جبهه شام، ابوبکر پس از [[نبرد اجنادین]] و در خلال محاصره دمشق<ref name="Walton28"/> می‌میرد و عمر ادارهٔ سپاهیان را به عهده می‌گیرد. نخستین تصمیمش هم برکناری خالد بن ولید و گماشتن ابوعبیده جراح به فرماندهی سپاه مسلمانان بود.<ref>{{Harvard citation no brackets|فصل الخطاب فی سیرة عمر بن الخطاب|چاپ نخست در سال ۲۰۰۲|p=۵۴۴–۵۴۵}}</ref> اما خالد زیر نظر فرماندهی ابوعبیده به عنوان یکی از زیر دستانش باقی ماند<ref name="Allenby70"/><ref name="abc2">{{Harvard citation no brackets|الطریق إلی دمشق|چاپ دوم سال ۱۹۸۵|p=303}}</ref> و مسلمانان دمشق را با شرط پرداخت جزیه بدون نبرد تسخیر کردند.<ref name="Walton28"/> عمر افرادی مانند [[ابو عبیده بن مسعود]] و [[سعد بن ابی وقاص]] را که پشتوانه قبیله‌ای محکمی نداشتند و جزو قبایل پایین به حساب می‌آمدند و ترسی از آنان به جهت ایجاد یک حکومت مستقل در مناطق فتح شده نبود، را به فرماندهی منصوب کرد.<ref name="EI1"/> سپاه مسلمانان پس از تسخیر دمشق [[نبرد بیسان]] را با روم، پس از اینکه رایزنی‌های دو سپاه به شکست انجامید، در سال ۱۳ هـ/ (۶۳۴م) انجام داد،{{مدرک}} این نبرد به چیرگی مسلمانان بر [[حمص]] و [[استان بقاع|بقاع]] انجامید.<ref>{{Harvard citation no brackets|الطریق إلی دمشق|چاپ سوم سال 1985|p=387-380}}</ref> سپس مسلمانان با رومیان [[نبرد یرموک]] انجام دادند که شش روز ادامه داشت،<ref>{{Harvard citation no brackets|الیرموک والفتح العمری الإسلامی للقدس|چاپ نخست سال 2002|p=187}}</ref> در پایان نبرد، روم شکست سختی از مسلمانان خورد.{{مدرک}} پس از یرموک دوباره سپاه اسلام چهار بخش شد و به تصرف دیگر سرزمین‌های باقی‌مانده در [[شام (سرزمین)|شام]] پرداختند.<ref name="abc4">{{Harvard citation no brackets|الطریق الی دمشق|چاپ سوم سال ۱۹۸۵|p=511}}</ref> در میان شهرهایی که این سپاه محاصره کرد [[اورشلیم]] بود که ماه‌ها محاصره‌اش طول کشید، سرانجام مردمان این شهر خواستند تسلیم شود، برای همین، رهبرشان را برای آشتی فرستادند، رهبرشان گفت که این شهر را تنها به عمر تسلیم می‌کند،<ref>{{Harvard citation no brackets|الیرموک والفتح العمری الاسلامی للقدس (زبان عربی)|چاپ نخست سال ۲۰۰۲|p=244}}</ref> در این هنگام عمر دو دل شد، [[صحابه]] نیز به دو گروه شدند، شاخه‌ای از آنان مخالف رفتن عمر و شاخه‌ای دیگر موافق این کار بودند،<ref>{{Harvard citation no brackets|الیرموک والفتح العمری الاسلامی للقدس (زبان عربی)|چاپ نخست سال ۲۰۰۲|p=245}}</ref> در پایان عمر بر این شد که به آنجا برود، در سال ۱۵ هـ، عمر کلید اورشلیم را دریافت کرد.<ref>{{Harvard citation no brackets|الطریق الی دمشق|چاپ سوم سال ۱۹۸۵|p=۵۲۶–۵۲۷}}</ref><ref>{{Harvard citation no brackets|الطریق الی دمشق|چاپ سوم سال ۱۹۸۵|p=۵۲۷}}</ref>
 
پس از پایان تصرف شام، [[عمرو عاص]] بعد از اجازه گرفتن از عمر، به سوی مصر رفت تا آن را به قلمروی دولت اضافه کند.{{مدرک}} چند دژ را گشود سپس به سوی [[بارو بابیلون|دژ بابیلون]] رفت، عمرو عاص تا بر این دژ چیره شود نزدیک شش ماه آن را محاصره کرد.{{مدرک}} پس از آن سال ۶۴۱م بر [[فسطاط]] تسلط یافت،<ref>{{cite book|title=Cairo|url=https://archive.org/details/cairohistoriesof0000alsa|page=[https://archive.org/details/cairohistoriesof0000alsa/page/75 75]|author=AlSayyad, Nezar|publisher=Harvard University Press|year=2011|isbn=978-0-674-04786-0}}</ref> و در ادامه [[اسکندریه]] را نیز تصرف کرد،<ref>د. حسن إبراهیم حسن، الجزء الأول، صفحة 238</ref> پس از آن [[برقه]] (هم‌اکنون شرق [[لیبی]]) را هم بدون مقاومت جدی تصرف کرد{{مدرک}}. سپس [[عمروعاص]] خواست در آفریقا (مقصود [[تونس]]) کارزار کند ولی عمر از ترس گسترش مسلمانان در سرزمین‌های گمنام به عمرو عاص اجازه نداد.{{مدرک}}
عمر به نشانه یک تدبیر سیاسی برای جلوگیری از جدایی‌طلبی عمرو عاص، نام‌برده را فرماندار مصر کرد اما با این وجود، زبیر را به آنجا فرستاد تا بر عمرو نظارت داشته باشد.<ref name="EI1"/>
[[پرونده:Shahnameh3-1.jpg|بندانگشتی|راست|نقاشی ایرانی، برای جنگ قادسیه که دروازه‌های عراق به دست مسلمانان گشوده شد.]]
 
اما در جبهه نبرد در ایران، پس از رهسپار شدن خالد به جبهه شام، رهبری سپاه باقی‌مانده برای جنگ با [[ساسانیان]] در عراق بر عهده [[مثنی بن حارث شیبانی|مثنی]] گذاشته شد. در این هنگام یک فرمانده نظامی به نام [[رستم فرخزاد]]، وضعیت حکومت [[ساسانیان]] را سامان داد و توانست به کشمکش‌های طولانی در حکومت ساسانی پایان دهد و ایرانیان را قوی سازد.{{مدرک}} به همین دلیل مثنی در اواخر سال ۱۳ هـ به مدینه رفت تا با ابوبکر در مورد این قضیه گفتگو کند و از او برای پیشروی در قلمروی [[ساسانیان]]، با وجود تغییرات یادشده کمک بگیرد.<ref>{{Harvard citation no brackets|الطریق إلی المدائن|چاپ ششم سال ۱۹۸۶|p=376}}</ref> ولی وقتی به مدینه رسید ابوبکر را در بستر مرگ یافت. زمانی که مثنی تغییرات ساسانیان را برای ابوبکر گفت، ابوبکر [[عمر]] را فراخواند و به عمر وصیت کرد که مردم را هر روز برای جنگیدن با [[ساسانیان]] تشویق کند،<ref>{{Harvard citation no brackets|الطریق إلی المدائن|چاپ ششم سال ۱۹۸۶|p=376-377}}</ref> و بعد از آن پس از چند ورز درگذشت.<ref>{{Harvard citation no brackets|الطریق إلی المدائن|چاپ ششم سال ۱۹۸۶|p=377}}</ref> عمر تلاش برای گردآوری سرباز برای رویارویی با ساسانیان را آغاز کرد؛<ref name="abc7">{{Harvard citation no brackets|الطریق إلی المدائن|چاپ ششم سال ۱۹۸۶|p=378}}</ref> عمر سپاهی بالغ بر ۱٬۰۰۰ از مردان مدینه جمع‌آوری کرد و به سوی قلمرو ساسانیان روانه ساخت،<ref>{{Harvard citation no brackets|الطریق إلی المدائن|چاپ ششم سال ۱۹۸۶|p=379}}</ref> وی همچنان به گردآوری سرباز ادامه داد و این موضوع در [[شبه جزیرهٔ عربستان]] ابلاغ عمومی شد و بین قبله‌های عرب، برای جمع‌آوری سرباز می‌گشتند و آن‌ها را برای جنگ تهییج می‌کردند،{{مدرک}} عمر به دنبال آن پی‌درپی کمک به جبهه جنگ با ایران ارسال کرد و سخنرانان و شعرای ماهر را برای به‌شور آوردن عرب‌ها به کار می‌گرفت، از عمر نقل است که گفت: «به خدا، فرمانروای عجم (غیر عرب) را با فرمان‌روایان عرب در هم می‌کوبم».<ref group="پانویس">«والله لأضربنَّ ملوک العجم بملوک العرب»</ref><ref>{{Harvard citation no brackets|القادسیة|چاپ سوم سال ۱۹۷۷|p=26-27}}</ref> در سال ۶۳۶/۶۳۷ [[ارتش ساسانیان]] با [[ارتش راشدین]] وارد [[نبرد قادسیه]] می‌شوند و سپاه [[یزدگرد سوم]] شکست سنگینی متحمل شد{{مدرک}} سپس [[نبرد تیسفون]] منجر به تصرف [[تیسفون]]، پایتخت ساسانیان، در سال ۱۶ هـ شد.{{مدرک}} سرانجام [[جنگ نهاوند]] که برای عرب‌ها به ''فتح الفتوح'' هم لقب گرفت، سال ۲۱ هـ شکست پایانی را به ساسانیان وارد آورد؛<ref name="موقعة نهاوند">کتاب "نهاوند: بقیادة النعمان بن مقرن المزنی"، نویسنده: شوقی ابو خلیل. ص23. چاپ سوم سال ۱۹۷۹، انشارات دارالفکر.</ref><ref>تاریخ ایران بعد از اسلام، زرین‌کوب، ص ۳۳۱</ref> پیروزی یکجانبه به سود سپاه عمر بود و بعد از این ایرانیان مقاومت منسجم و جدی انجام ندادند و تقریباً همهٔ قلمروی ساسانی به دست مسلمانان افتاد.<ref>{{Harvard citation no brackets|سقوط المدائن|چاپ سوم سال ۱۹۸۴|p=۴۰۳–۴۰۴}}</ref>
 
[[پرونده:Mohammad adil rais-Caliph Umar's empire at its peak 644.png|بندانگشتی|قلمرو خلافت راشدین در اواخر زندگی و خلافت عمر.]]
 
سرانجام عمر در سن ۵۳، ۵۵، ۶۰، ۶۱ یا ۶۳ سالگی در ۲۶ ذی الحجه ۲۳ هجری/۳ نوامبر ۶۴۴ میلادی توسط [[پیروز نهاوندی]] یا [[ابولؤلؤ]]<ref name="Iranica">{{یادکرد وب |نام خانوادگی=Pellat |نام=Ch |عنوان=ABŪ LOʾLOʾA |نشانی=http://www.iranicaonline.org/articles/abu-loloa-a-persian-slave-of-mogira-b |بازبینی=۲۰۱۲-۰۷-۲۵ |اثر=Iranica |تاریخ=July 19, 2011 |ناشر= |نشانی بایگانی= |تاریخ بایگانی= |کد زبان=en}}</ref> غلام مسیحی [[مغیره بن شعبه]] والی [[بصره]]،<ref name="EI1"/> با ۳ یا ۶ ضربه با خنجر ۲ سر<ref name="Iranica"/> کشته شد. برخی [[شیعیان]] بر این باورند که قتل او در [[۹ ربیع‌الاول]] واقع شده است.<ref name="islamtxt">{{یادکرد وب |نام خانوادگی= العلوی |نام= مقداد |عنوان= روز به قتل رسیدن عمر بن خطاب چه روزی است؟ |نشانی= http://islamtxt.ir/node/124 |بازبینی= ۴ بهمن ۱۳۹۲ |کد زبان= fa |archiveurl= https://web.archive.org/web/20140920113926/http://www.islamtxt.ir/node/124 |archivedate= ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۴ |dead-url= yes}}</ref>
 
[[عبیدالله بن عمر]] در پی کشته شدن پدرش [[عمر بن خطاب]]، توسط [[پیروز نهاوندی]]، چهار تن را به ظن دست داشتن در آن قتل کشت، این چهار تن [[هرمزان]] ([[سردار]] [[ارتش ساسانیان]])، مروارید دختر پیروز و یک دختر خردسال دیگر پیروز و [[جفینه]] بودند؛ شاکر نوشته است پسر عمر این کار را بدون اجازه از عثمان انجام داده بود.<ref name="تاریخ الخلفاء الراشدین"/> بعضی‌ها خواستار کشتن فرزند عمر به نشانهٔ [[قصاص]] بودند ([[علی]] از این گروه بود) چون پسر عمر قوانین را زیرپا گذاشته بود ولی کشتن فرزند عمر بن خطاب برای گروهی نظیر عثمان سخت بود و عثمان فقط [[دیه|دیهٔ]] کشته‌شدگان را پرداخت کرد.<ref name="تاریخ الخلفاء الراشدین22">[[محمود شاکر (مؤرخ)|محمود شاکر]] (1421 هـ/2000م): التاریخ الإسلامی - ج 3: الخلفاء الراشدون، مرجع سابق، ص232.</ref>


=== خلافت عُثمان (۲۳–۳۵هـ/۶۴۴–۶۵۵م) ===
=== خلافت عُثمان (۲۳–۳۵هـ/۶۴۴–۶۵۵م) ===
{{همچنین ببینید|عثمان بن عفان}}در سال ۲۳ ه۔ق عثمان به عنوان خلیفه از جانب شورا کار خود را آغاز کرد و در شش سال اول خلافتش، اقدامات او مورد رضایت مردم بود۔ در این دوره، عثمان به خاطر سهل‌گیری بر مردمان و کارگزاران، از عمر محبوب‌تر بود۔ در دوره شش ساله دوم خلافت عثمان، رویه او تغییر کرد و با بی‌اعتنایی به امور حکومتی و مسلط شدن اطرافیانش بر تصمیمات او، سبب ناکارآمدی او را فراهم کردند۔ از آنجا که عثمان حق خویش می‌دانست که هرگونه صلاح بیاندیشد، در اموال تصرف کند، از انتقاد دیگران به روش خود سخت ناراحت می‌شد۔ عثمان در دوران حکومت از بنی‌امیه حمایت می‌کرد و همین امر به رواج تجمل‌گرایی در جامعه اسلامی آن زمان انجامید۔ با سوء مدیریت‌های عثمان در امور حکومتی، اعتراض‌هایی در گوشه و کنار بلاد اسلامی بر علیه او بالا گرفت و سرانجام بر اثر شورش مردم، خلیفه کشته شد۔<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>
{{اصلی|خلافت عثمان بن عفان}}


با مرگ عثمان، مردم با علی بن ابی‌طالب بیعت کردند۔<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref> در شرایط خاص آن دوران، عثمان فرصت نکرد تا خلیفه بعدی را مشخص یا راه‌کاری برای انتخاب آن ارائه کند و در نتیجه مردم معترضی که برای تعیین و تکلیف خلافت به مدینه رفته بودند، تنها راه تعیین خلیفه را اجماع عمومی بر یک فرد دانستند۔ علی در ابتدا از پذیرش پیشنهاد خلافت سر باز زد و اصحاب امین خود را برای این امر پیشنهاد نمود، اما پس از اصرار مردم، خلافت را پذیرفت۔<ref>{{پک|1=میرابوالقاسمی|2=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلافت}}</ref>
در سال ۲۳ ه‍.ق عثمان به عنوان خلیفه از جانب شورا کار خود را آغاز کرد و در شش سال اول خلافتش، اقدامات او مورد رضایت مردم بود. در این دوره، عثمان به خاطر سهل‌گیری بر مردمان و کارگزاران، از عمر محبوب‌تر بود. در دوره شش ساله دوم خلافت عثمان، رویه او تغییر کرد و با بی‌اعتنایی به امور حکومتی و مسلط شدن اطرافیانش بر تصمیمات او، سبب ناکارآمدی او را فراهم کردند. از آنجا که عثمان حق خویش می‌دانست که هرگونه صلاح بیاندیشد، در اموال تصرف کند، از انتقاد دیگران به روش خود سخت ناراحت می‌شد. عثمان در دوران حکومت از [[بنی‌امیه]] حمایت می‌کرد و همین امر به رواج تجمل‌گرایی در جامعه اسلامی آن زمان انجامید. با سوء مدیریت‌های عثمان در امور حکومتی، اعتراض‌هایی در گوشه و کنار بلاد اسلامی بر علیه او بالا گرفت و سرانجام بر اثر شورش مردم، خلیفه کشته شد.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>[[پرونده:Balami - Tarikhnama - the election of 'Othman as the caliphate of Medina (cropped).jpg|بندانگشتی|نقاشی ایرانی که در آن بیعت مسلمانان با عُثمان بن عفَان در مسجد را نشان می‌دهد، چهره‌اش به دلیل احترام پوشیده است.|راست]]


'''مرز بازبینی'''[[پرونده:Balami - Tarikhnama - the election of 'Othman as the caliphate of Medina (cropped).jpg|بندانگشتی|نقاشی ایرانی که در آن بیعت مسلمانان با عُثمان بن عفَان در مسجد را نشان می‌دهد، چهره‌اش به دلیل احترام پوشیده است.]]
در شرایط خاص آن دوران، عثمان فرصت نکرد تا خلیفه بعدی را مشخص یا راه‌کاری برای انتخاب آن ارائه کند و در نتیجه مردم معترضی که برای تعیین و تکلیف خلافت به مدینه رفته بودند، تنها راه تعیین خلیفه را اجماع عمومی بر یک فرد دانستند.<ref>{{پک|1=میرابوالقاسمی|2=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلافت}}</ref> پس از [[کشته‌شدن عثمان]] به دست شورشیان نظرها بر علی، [[طلحه]] یا [[زبیر]] بود. با قتل عثمان، بنی‌امیه از مدینه گریختند و کنترل شهر در دست شورشیان عراق و مصر، [[مهاجرین]] برجسته و انصار قرار گرفت. آن‌ها نیز از علی برای خلافت دعوت کردند.<ref>{{پک|1=Poonawala|2=2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|1=Madelung|2=1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=141}}</ref> علی در ابتدا از پذیرش پیشنهاد خلافت سر باز زد و اصحاب امین خود را برای این امر پیشنهاد نمود، اما پس از اصرارها، خلافت را پذیرفت.<ref>{{پک|1=میرابوالقاسمی|2=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلافت}}</ref>


عمر با جراحتی که دیده بود، در بستر مرگ قرار گرفت اما تمایلی به انتخاب جانشین پس از خود نداشت.<ref name="الوجیز">محمد قبَّانی (1426 هـ/2006): الوجیز فی الخلافة الراشدة، ص56. دارالفتح، دار وحی القلم، دمشق - سوریا.</ref> وی [[شورای خلافت|شورایی را برای انتخاب خلیفه]] بعدی تعیین کرد. اعضای این شورا [[علی بن ابیطالب]]، [[عثمان بن عفان]]، [[عبدالرحمن بن عوف]]، [[زبیر|زبیر بن عوّام]]، [[طلحه|طلحة بن عبید اللّه]] و [[سعد بن ابی‌وقاص]] بودند. اما طلحه غائب بود<ref name="محمود شاکر1"/> که به نظر مادلونگ [[سعد بن ابی وقاص]] نمایندهٔ رسمی وی در این شورا بود. متن تاریخی وجود ندارد که عمر خواسته باشد کسی را میان شورایی که برای جانشینی‌اش ترتیب داده بود انتخاب کند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=70–72}}</ref>
=== خلافت علی (۳۵–۴۰هـ/۶۵۵–۶۶۱م) ===
عمر تنها به مسلمانان فرمان داده بود که در [[نماز]] به [[صهیب رومی]] اقتدا کنند.<ref name="الوجیز"/> اما احتمال می‌رود تشکیل شورای شش نفره تصمیم اولیهٔ وی نبود؛ چون چندین بار عمر در مورد جانشین کردن افرادی که در قید حیات نبودند سخن گفته بود.<ref>{{پک|موسسه دائرةالمعارف الفقه الاسلامی|ف=خلافت|ک=دانشنامه جهان اسلام}}</ref>
{{اصلی|خلافت علی بن ابی‌طالب}}


صحابه‌ای که عمر مشخص کرد جلسه‌ای تشکیل دادند و زمانی که مشاوره آغاز شد، [[عبدالرحمن بن عوف]] که اختیارات بیشتری از طرف عمر برای انتخاب خلیفه داشت<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=70–72}}</ref> کاندیداتوری خود را لغو کرد تا بر مراحل انتخاب خلیفه نظارت کند.<ref name="محمود شاکر1">[[محمود شاکر (مؤرخ)|محمود شاکر]] (1421 هـ/2000م): [http://books.google.com.sa/books?id=A0y2OCXgfigC&printsec=frontcover#v=onepage&q&f=false التاریخ الإسلامی - ج 3: الخلفاء الراشدون]، ص219.</ref> پس از گفتمان بین کاندیدها زیر نظر عبدالرحمان، علی و عثمان دو نامزد نهایی شدند. عبدالرحمن سه شرط عمل به قرآن، [[سنت|سنت محمد]]، و روش خلفای پیشین را به علی عرضه کرد که علی تنها دو شرط اول را پذیرفت؛ در حالی که عثمان هر سه شرط را قبول کرد. بنا بر روایت ''[[شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید]]''، علی در این هنگام به برتری خود در امر خلافت تأکید کرد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=70–72}}</ref><ref>{{پک|Dakake|2008|ک=Charismatic Community|زبان=en|ص=41}}</ref><ref>{{پک|Momen|1985|ک=Introduction to Shi‘i Islam|زبان=en|ص=21}}</ref> به نوشته وچیا واله یری احتمالاً دلیل انتخاب آن بود که دیگران نگران بودند علی به جهت تقوای سخت گیرانه‌اش برخی از سیاست‌های خلفای پیشین را خلاف [[قرآن]] و [[سنت]] محمد بداند و در صورت انتصاب به خلافت تغییری در آن دهد که منافع تثبیت شده‌ای را نقض کند.<ref>{{پک|Holt|Lambton|Lewis|1977|ک=Cambridge History of Islam|زبان=en|ص=67}}</ref> عبدالرحمن از مردم هم نظرسنجی‌هایی کرد که بیشتر مردم و ازجمله سران قبیله‌های قریش، به‌خصوص قبیلهٔ [[بنی‌امیه]] و [[بنی‌مخزوم]] از عثمان حمایت کردند. بدین ترتیب عبدالرحمان عثمان را خلیفه اعلام کرد.<ref name="محمود شاکر2"/><ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=70–72}}</ref> بدین گونه بیعت با نامبرده در پایان ذی‌الحجه یا شروع محرم سال ۲۴ هـ (آغاز نوامبر سال ۶۴۴م) انجام گرفت.<ref name="محمود شاکر3">[[محمود شاکر (مؤرخ)|محمود شاکر]] (1421 هـ/2000م): التاریخ الإسلامی - ج 3: الخلفاء الراشدون، ص221-222.</ref>
علی برای حکومت خود، استقرار مجدد نظام سیاسی و اصلاح وضع اجتماعی و ساختار حقوقی را به عنوان برنامه خود انتخاب کرد و با ادامه فتوحات مسلمانان مخالفت کرد. اولین اقدام علی بعد از به حکومت رسیدن، تغییر کارگزاران عثمان بود. علی اموالی که در دوره عثمان به دیگران سپرده شده بود را از آنان بازستاند و به بیت‌المال بازگرداند. انتقال پایتخت اسلامی از مدینه به کوفه، دیگر اقدام علی در دوران حکومتش بود.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>


هنوز خبر درگذشت عمر پخش نشده بود که سرزمین‌های تحت تصرف مسلمانان شروع به سرپیچی از قراردادهایی که با مسلمانان بسته بودند کردند. به همین دلیل عثمان سریع سپاهش را به سوی آن‌ها فرستاد. بعضی از سرزمین‌های [[ایران]] در این زمان جدا شده بود که عثمان به فرماندارهای کوفه [[ولید بن عقبه]] و بصره [[عبدالله بن عامر]] فرمان به تصرف دوباره آن‌ها داد.<ref name="الوجیز2">محمد قبٌانی (1426 هـ/۲۰۰۶): الوجیز فی الخلافة الراشدة، ص۵۹.</ref> [[اسکندریه]] نیز در سال ۲۵ هـ، پیمان با مسلمانان را شکست که [[عمرو عاص]] فرماندار [[مصر]]، دوباره آن را تصرف کرد. عُمر همواره عمرو عاص را از تاخت و تاز در [[مغرب عربی|مغرب]] دورتر از [[طرابلس]] منع می‌کرد، اما عثمان این رویه را در پیش نگرفت و به او اجازه گسترش فتوحات در [[آفریقا]] را داد. عمروعاص نیز وارد [[افریقیه]] شد و جنگی را در [[سبیطله]] و [[نوبه (منطقه)|نوبه]] انجام داد، ولی نتوانست آن‌ها را تصرف کند و بازپس نشست.<ref name="محمود شاکر4">[[محمود شاکر (مؤرخ)|محمود شاکر]] (۱۴۲۱ هـ/۲۰۰۰م): التاریخ الإسلامی - ج ۳: الخلفاء الراشدون، ص۲۲۴.</ref> همچنین عثمان به معاویه اجازهٔ برپایی ناوگان دریایی داد، با وجود اینکه عمر به معاویه اجازه چنین کاری نداده بود. معاویه با ساختن این ناوگان، [[قبرس]] را تصرف کرد همچنین به [[نبرد دکل]] با [[امپراتوری روم شرقی]] پرداخت،<ref name="محمود شاکر5">[[محمود شاکر (مؤرخ)|محمود شاکر]] (۱۴۲۱ هـ/۲۰۰۰م): التاریخ الإسلامی - ج ۳: الخلفاء الراشدون، ص۲۲۵.</ref> که در آن به پیروز شد. دوران عثمان شاهد چند جنگ با [[امپراتوری بیزانس]] در [[شام (سرزمین)|شام]] و [[آناتولی]] به اضافه نبردهایی در [[قفقاز]] [[آتورپاتکان|آذربایجان]] و [[ارمنستان بزرگ|ارمنستان]] بعد از سرپیچی آنان از حکومت مسلمانان بود. از مشرق نبردها به [[سند (رود)|رود سند]]، [[کابل]] و [[فرغانه]] رسید.<ref name="محمود شاکر6">[[محمود شاکر (مؤرخ)|محمود شاکر]] (1421 هـ/2000م): التاریخ الاسلامی - ج ۳: الخلفاء الراشدون، ص۲۲۶.</ref>
خلافت علی از همان روزهای نخست با آشوب همراه شد. هنگامی که علی به خلافت رسید، اوضاع [[حجاز]] ناآرام بود. از اقدامات مهم علی پس از رسیدن به خلافت، عزل اکثر والیانی بود که قبلاً عثمان آن‌ها را منصوب کرده بود.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=148–49}}</ref>


از طرف دیگر، [[محمد رشید قبانی|محمد قبَّانی]]، مهم‌ترین موفقیت‌های عثمان را [[مصحف عثمان|جمع قرآن در یک نسخه کامل]] می‌نویسد.<ref name="الوجیز3">محمد قبَّانی (۱۴۲۶ هـ/۲۰۰۶): الوجیز فی الخلافة الراشدة، ص۶۵.</ref>
درگیری‌های داخلی مسلمانان که ریشه در دوران حکومت عثمان داشت، در دوره حکومت علی، به‌ طور جدی ادامه یافت و منجر به سه جنگ بزرگ میان مسلمانان شد. جنگ اول مشهور به [[جنگ جمل]]، به رهبری طلحه، زبیر و عایشه انجامید که علی به سرکوب آنان پرداخت.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref> طلحه و زبیر عزم [[بصره]] کردند و<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> آنجا را تصرف کردند.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref> سپس والی منصوب علی را برکنار کردند و بسیاری از مردم را در آنجا کشتند.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref> پس از اینکه گفتگوها بی‌نتیجه ماند، جنگ جمل شروع شد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> سپاه علی پیروز شد. [[عایشه]] در این جنگ آسیبی ندید، اما طلحه و زبیر کشته شدند.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref> در نهایت علی وارد بصره شد،<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> مردم بصره با علی بیعت کردند و علی، [[ابن‌عباس]] را والی آنجا کرد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Shaban|1971|ک=Islamic History|زبان=en|ص=72}}</ref>


نیمهٔ اول خلافت عثمان به خوبی پیش رفت، در این مدت دولت نیز پایدار بود ولی با شروع سال ۳۱ هـ آشوب‌ها و تحرکات گروهای مخالف شروع به نمایان شدن و شدت گرفتن کرد که تا پایان دوره‌اش و دورهٔ خلفای راشدین ادامه یافت.<ref name="الوجیز4">محمد قبَّانی (1426 هـ/2006): الوجیز فی الخلافة الراشدة، ص66.</ref><ref name="تاریخ الخلفاء الراشدین2"/> دلیل آن این بود که عثمان برای بعضی نزدیکان و فامیلش با بخشش منصب فرماندار استان، خوب‌بینی کرده بود که اعتراض‌ها و شکایت‌هایی از ستم نزدیکانش در پی داشت و ستم‌دیدگان خواستار برکناری آن‌ها شدند،<ref name="مقرر جامعة أم القری"/><ref name="تاریخ الخلفاء الراشدین23">[[محمود شاکر (مؤرخ)|محمود شاکر]] (1421 هـ/2000م): التاریخ الإسلامی - ج 3: الخلفاء الراشدون، مرجع سابق، ص233.</ref> بعضی دیگر هم از اشرافی‌گری که در مدینه رایج شده بود شکایت داشتند؛<ref name="الوجیز43">محمد قبَّانی (1426 هـ/2006): الوجیز فی الخلافة الراشدة، ص67-68.</ref> مردم بر اثر غنیمت‌های گستردهٔ جنگی که کشورگشایی‌ها در پی داشت، زندگیشان از فقر و گوشه‌گیری زمان محمد به اشرافی‌گری تغییر کرده بود.<ref name="عثمان">صادق إبراهیم عرجون (1402 هـ/1982): عثمان بن عفان، ص79. الطبعة الثانیة، الدار السعودیة.</ref> در نهایت، در سال ۳۴ هـ مردم در برخی از شهرها و مناطق مسلمان علیه عثمان شوریدند و با کاروان حجی به مدینه آمدند تا بدین وسیله شورش ضد عثمان آغاز شود.<ref name="الوجیز44">محمد قبَّانی (1426 هـ/2006): الوجیز فی الخلافة الراشدة، ص72.</ref><ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=119}}</ref> عثمان موفق شد رضایت آن‌ها را به‌دست بیاورد ولی گفته می‌شود وقتی آن‌ها داشتند به سرزمین‌هایشان بازمی‌گشتند به نامه‌رسان عثمان برخورد کردند، بعد از بازرسیش به نامه‌ای رسیدند که در آن عثمان فرماندار مصر را به کشتنشان تا که به مصر رسیدند فرمان کرده بود به همین دلیل به مدینه بازگشتند و دست به انقلاب ضد وی زدند.<ref name="الوجیز44"/>
علی بی‌درنگ بعد از جنگ جمل، [[معاویه ابن ابی‌سفیان]] را برکنار کرد.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref> معاویه نامه‌ای به علی فرستاد و به او پیشنهاد کرد که حکومتش را به شرطی می‌پذیرد که در جایگاه خود باقی بماند و فرمانداری مصر را هم در دست بگیرد. چون علی این درخواست را نپذیرفت، معاویه به علی اعلام جنگ کرد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> این نبرد به بهانه خون‌خواهی عثمان صورت پذیرفت. در این جنگ، در نهایت کار به حکمیت سپرده شد و در حکمیت، [[عمروعاص]] و [[ابوموسی اشعری]] از جانب معاویه، علی را از خلافت عزل کردند. در این میان، علی با وجود عدم مشروعیت حکمیت و خارج بودن چنین تصمیمی از اختیارات حکمین، دیگران را به پذیرش [[حکمیت]] دعوت کرد. در این میان گروهی از سپاه علی که بعدها [[خوارج]] نامیده شدند جدا شده و باعث نبرد سومی به نام [[جنگ نهروان|نهروان]] شدند.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref> پس از اقدام جنگ خوارج علی در نبرد نهروان به لشکر خوارج یورش برد. از سپاه علی بین ۷ تا ۱۳ نفر کشته شدند، حال آنکه تقریباً همه خوارجی که دست به شمشیر بردند کشته و زخمی شدند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=259-261}}</ref> علی تصمیم داشت که مستقیماً از نهروان به سوی شام لشکرکشی کند، اما بخشی از سپاهش به رهبری [[اشعث بن قیس]] با گلایه از فقدان توشه جنگی او را مجبور به بازگشت به کوفه کردند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=261-262}}</ref>[[پرونده:First Fitna map blank.svg|بندانگشتی|300px|
 
شورشیان خانهٔ عثمان را محاصره کردند،<ref name="الوجیز44"/> عثمان چند روز در خانه‌اش محاصره بود و تعدادی از صحابه مشغول حفاظت از عثمان بوند مهم‌ترین آن‌ها [[حسن مجتبی|حسن بن علی]]، [[عبدالله بن زبیر]]، [[مروان بن حکم]] و [[سعید بن عاص]] بود. سرانجام انقلاب گران به خانهٔ او حمله کردند و در خانه را آتش زند،<ref name="تاریخ الخلفاء الراشدین245">[[محمود شاکر (مؤرخ)|محمود شاکر]] (1421 هـ/2000م): التاریخ الإسلامی - ج 3: الخلفاء الراشدون، مرجع سابق، ص241.</ref> سپس با شمشیر عثمان را در تاریخ ۱۸ ذی‌الحجه سال ۳۵ هـ (۲۰ ژوئن سال ۶۵۶م) در حالی که ۸۲ سال داشت و از خلافتش ۱۲ سال می‌گذشت به قتل رساندند.<ref name="تاریخ الخلفاء الراشدین246">[[محمود شاکر (مؤرخ)|محمود شاکر]] (1421 هـ/2000م): التاریخ الإسلامی - ج 3: الخلفاء الراشدون، مرجع سابق، ص242.</ref>
 
=== خلافت علی (۳۵–۴۰هـ/۶۵۵–۶۶۱م) ===
{{همچنین ببینید|علی بن ابی‌طالب|خلافت علی بن ابی‌طالب|شورش‌ها در زمان خلافت علی بن ابی‌طالب|نبرد جمل|جنگ صفین|نبرد نهروان|خوارج}}علی برای حکومت خود، استقرار مجدد نظام سیاسی و اصلاح وضع اجتماعی و ساختار حقوقی را به عنوان برنامه خود انتخاب کرد و با ادامه فتوحات مسلمانان مخالفت کرد۔ اولین اقدام علی بعد از به حکومت رسیدن، تغییر کارگزاران عثمان بود۔ علی اموالی که در دوره عثمان به دیگران سپرده شده بود را از آنان باز ستاند و به بیت‌المال بازگرداند۔ انتقال پایتخت اسلامی از مدینه به کوفه، دیگر اقدام علی در دوران حکومتش بود۔<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>
 
درگیری‌های داخلی مسلمانان که ریشه در دوران حکومت عثمان داشت، در دوره حکومت علی، به طور جدی ادامه یافت و منجر به سه جنگ بزرگ میان مسلمانان شد۔ جنگ اول مشهور به جنگ جمل، به رهبری طلحه، زبیر و عایشه انجامید که علی به سرکوب آنان پرداخت۔ جنگ بعدی مشهور به جنگ صفین، میان معاویه و علی رخ داد که به بهانه خون‌خواهی عثمان صورت پذیرفت۔ در این جنگ، در نهایت کار به حکمیت سپرده شد و در حکمیت، عمروعاص و ابوموسی اشعری از جانب معاویه، علی را از خلافت عزل کردند۔ در این میان، علی با وجود عدم مشروعیت حکمیت و خارج بودن چنین تصمیمی از اختیارات حکمین، دیگران را به پذیرش حکمیت دعوت کرد۔ در این میان گروهی از سپاه علی که بعدها خوارج نامیده شدند جدا شده و باعث نبرد سومی به نام نهروان شدند۔ به عقیده مونتگمری وات، بررسی بحران‌ها و قیام‌های دوران خلافت علی ثابت می‌کند که این قیام‌ها صرفآ معلول مخالفت با حکومت او نبوده، بلکه از برخی ویژگی‌های عام ناشی شده، که از مهم‌ترین آنها روحیه بادیه‌نشینی برخی اعراب و احساس ناراحتی و ناامنی، در نتیجه تغییرات سریع و ناگهانی، بوده است۔<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>
 
در نهایت در رمضان سال ۴۰ ه۔ق علی به دست یکی از عوامل خوارج ترور و کشته می‌شود۔ پس از آن کوفیان با حسن بن علی بیعت کردند۔<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref> علی برای انتخاب خلیفه بعدی، تنها به حسن توصیه کرد و انتخاب مردم را شرط خلافت حسن دانست۔<ref>{{پک|1=میرابوالقاسمی|2=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلافت}}</ref>
 
'''مرز بازبینی'''[[پرونده:First Fitna map blank.svg|بندانگشتی|300px|
{| width="100%"
{| width="100%"
|-
|-
خط ۲۳۴: خط ۱۷۳:
{{legend|#FF0000|مناطق تحت کنترل [[معاویه پسر ابی‌سفیان]]}}
{{legend|#FF0000|مناطق تحت کنترل [[معاویه پسر ابی‌سفیان]]}}
{{legend|#0000FF|مناطق تحت کنترل [[عمرو عاص|عمرو بن عاص]] از صفر ۳۸ هجری یا از اواخر سال ۳۹ هجری<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=269}}</ref> یا اواخر ۳۹ ه. / ۶۶۰ م.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>}}
{{legend|#0000FF|مناطق تحت کنترل [[عمرو عاص|عمرو بن عاص]] از صفر ۳۸ هجری یا از اواخر سال ۳۹ هجری<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=269}}</ref> یا اواخر ۳۹ ه. / ۶۶۰ م.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>}}
|}]]
|}|راست]]
 
پس از کشته‌شدن عثمان به دست شورشیان نظرها بر علی، طلحه یا زبیر بود. با قتل عثمان، بنی امیه از مدینه گریختند و کنترل شهر در دست [[شورشیان عراق]] و مصر، [[مهاجرین]] برجسته و انصار قرار گرفت. آن‌ها از علی برای خلافت دعوت کردند و وی پس از چند روز مخالفت، نهایتاً این منصب را پذیرفت.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=141}}</ref>
خلافت علی از همان روزهای نخست با آشوب همراه شد. هنگامی که علی به خلافت رسید، اوضاع [[حجاز]] ناآرام بود. از اقدامات مهم علی پس از رسیدن به خلافت، عزل اکثر والیانی بود که قبلاً عثمان آن‌ها را منصوب کرده بود.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=148–49}}</ref>
[[پرونده:Ali and Aisha at the Battle of the Camel.jpg|انگشتی|250px|نقاشی جنگ جمل از ''[[روضة الصفا]]'' [[میرخواند]]، سال ۷۲–۱۵۷۱، دورهٔ [[صفویان]]]]
 
[[عایشه]] که از مخالفان عثمان حمایت می‌کرد، پس از شنیدن خبر قتل عثمان و خلافت علی، در مکه دست به فعالیت ضد علی زد و طی چهار ماه<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> به طلحه و زبیر پیوست. طلحه و زبیر پیش از این با مخالفت علی در کسب حکومت [[بصره]] و [[کوفه]] مواجه گردیده بودند. این دو وقتی شنیدند که هوادارانشان در مکه جمع شده‌اند، به آنجا رفتند. پس از آن، این دو بیعت خود با علی را شکسته و مسئولیت قتل عثمان را به گردن وی انداخته و از او خواستند که قاتلان را محاکمه کند.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> طلحه و زبیر در جمع‌آوری حامیان در [[حجاز]] ناکام ماندند سپس با چند صد سرباز<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> عزم [[بصره]] کردند و<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> آنجا را تصرف کردند.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref> سپس والی منصوب علی را برکنار کردند و بسیاری از مردم را در آنجا کشتند.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref> علی ترجیح داد به جای اینکه مستقیم به بصره لشکر کشی کند، به کوفه برود و نیرو گرد آورد. وی فرماندار آنجا [[ابوموسی اشعری]] که موضع بی‌طرف داشت را عزل کرد.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Veccia Vaglieri|۱۹۸۶|ف=al-As̲h̲ʿarī, Abū Mūsā|ک=EI2|زبان=en|ش=2}}</ref><ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=al-As̲h̲ʿarī, Abū Mūsā|ک=EI2|زبان=en|ش=2}}</ref> پس از اینکه گفتگوها بی‌نتیجه ماند، [[جنگ جمل]] شروع شد. دلیل این نام‌گذاری این جنگ این بود که عایشه سوار شتر (جمل) بود.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> سپاه علی پیروز شد. عایشه در این جنگ آسیبی ندید، اما طلحه در میدان نبرد کشته شد و زبیر نیز پس از کناره‌گیری از نبرد تحت تعقیب قرار گرفت و به قتل رسید.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref> علی عایشه را به مدینه فرستاد. او به سپاه عایشه امان داد<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref> و آن‌ها را پس از اخذ بیعت آزاد نمود. علی مانع از به کنیزی گرفتن زنان و فرزندان و گرفتن اموال کشته شدگان جنگ در سپاه عایشه گردید. خوارج از این پس این مسئله را یکی از اتهامات وارده بر علی مبنی بر خروج از دین به حساب می‌آوردند.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=179-180}}</ref> علی وارد بصره شد،<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> مردم بصره با علی بیعت کردند و علی، [[ابن‌عباس]] را والی آنجا کرد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Shaban|1971|ک=Islamic History|زبان=en|ص=72}}</ref>


[[پرونده:Balami - Tarikhnama - Battle of Siffin (cropped).jpg|انگشتی|400px|نقاشی جنگ صفین از کتاب ''تاریخ‌نما'' اثر بلعمی، ابتدای سدهٔ ۱۴ میلادی]]
در حالی که در سال‌های ۴۱–۳۵ هجری، مسلمانان مشغول جنگ‌های داخلی بودند، اکثر مناطق ایران از کنترل خلافت اسلامی خارج شد اما مسلمانان کنترل مناطق آشوب‌زده را در دست گرفتند.<ref>{{پک|Morony|1987|ف=ARAB ii|ک=EI2|زبان=en}}</ref> در اواخر سال ۳۹ هجری، معاویه سپاهیان علی را در مصر شکست داد و عمرو عاص را حاکم آنجا نمود. در همین زمان، علی کنترل حجاز را نیز از دست داد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> در سال ۴۰ هجری علی حتی کنترلی بر شهرهای مکه و مدینه نیز نداشت. علی عملاً به شهر کوفه محدود شده بود و اقدامی در برابر لشکرکشی‌های معاویه، به قلب عراق، [[یمن]] و [[عربستان]] نکرد.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> به عقیده [[مونتگمری وات]]، بررسی بحران‌ها و قیام‌های دوران خلافت علی ثابت می‌کند که این قیام‌ها صرفآ معلول مخالفت با حکومت او نبوده، بلکه از برخی ویژگی‌های عام ناشی شده، که از مهم‌ترین آنها روحیه بادیه‌نشینی برخی اعراب و احساس ناراحتی و ناامنی، در نتیجه تغییرات سریع و ناگهانی، بوده است.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>
علی بی‌درنگ بعد از [[جنگ جمل]]، [[معاویه ابن ابی‌سفیان]] را برکنار کرد.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref> معاویه نامه‌ای به علی فرستاد و به او پیشنهاد کرد که حکومتش را به شرطی می‌پذیرد که در جایگاه خود باقی بماند و فرمانداری مصر را هم در دست بگیرد. چون علی این درخواست را نپذیرفت، معاویه به علی اعلام جنگ کرد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> علی در ذیحجهٔ ۳۶ هجری سپاهی در [[عراق]] فراهم آورد و آن را روانهٔ [[صفین]] کرد و چند زد و خورد میان سپاه علی و معاویه صورت گرفت. تا آغاز [[ماه محرم]] که جنگ متوقف شد، یک ماه میان دو سپاه گفتگو صورت گرفت ولی در صفر ۶۵۷ میلادی، جنگ دوباره از سر گرفته شد که در کل این جنگ سه ماه طول کشید. هنگامی که به نظر می‌رسید سحرگاه فردا علی پیروز خواهد شد، سپاهیان معاویه به پیشنهاد [[عمرو عاص]] قرآن به سرنیزه‌ها آویختند<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> و درخواست کردند تا جنگ ادامه پیدا نکند و در مقابل کار به داوری بر اساس قرآن گذاشته شود. این کار سپاه علی را دچار سردرگمی و تردید کرد. در حالی که علی بر ادامه جنگ اصرار داشت اما وی با تهدید سپاهیانش ترک جنگ را پذیرفت و به ناچار به «حکمیت» تن داد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=238}}</ref> معاویه پیشنهاد کرد که هر دو طرف، داوری را برگزینند تا با هم به تصمیمی بر پایهٔ قرآن برسند و این تصمیم برای هر دو بی‌درنگ اجرا شود.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> اشعث بن قیس و قاریان به [[ابوموسی اشعری]] برای داور بودن رأی دادند؛ ابوموسی مخالف علی بود و پیش‌تر، مردم [[کوفه]] را از یاری علی بازمی‌داشت. علی تحت فشار مجبور به انتخاب ابوموسی شد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> توافق حکمیت حدوداً ۲ اوت ۶۵۷ منعقد شد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=242-243}}</ref>


اولین دیدار داوران<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> فوریه یا مارس ۶۵۸ میلادی برگزار شد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=254}}</ref> نتیجه دیدار این شد که عثمان ناعادلانه کشته شده و معاویه حق خون خواهی از وی را دارد. این حکم خواستهٔ عمروعاص بود، زیرا مانع از پیوستن افراد بی‌طرف به علی می‌شد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=255-256}}</ref> علی رأی صادر شده را اشتباه و طبق قرآن ندانست.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=257}}</ref> حکمیت دوم احتمالاً در ژوئن یا ژوئیه ۶۵۸ میلادی<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=254}}</ref> یا ژانویه ۶۵۹ میلادی رخ داد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> مادلونگ نوشته است علی دیگر ابوموسی را نماینده خود نمی‌دانست و کسی را نیز به نمایندگی تعیین نکرده بود، لذا در این واقعه مشارکتی نداشت.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=238}}</ref> ابوموسی اشعری به عمروعاص پیشنهاد کرد که هر دو علی و معاویه از خلافت عزل شده و کار تعیین خلیفه به «شورای خلافت» موکل شود، عمروعاص نیز پیشنهادش را پذیرفت. ابوموسی در ملأ عام مورد توافقش با عمرو عاص را اعلام کرد، ولی عمروعاص برخلاف توافق پیشین، علی را عزل و خلافت معاویه را تأیید کرد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
در نهایت در رمضان سال ۴۰ ه‍.ق علی به دست یکی از عوامل خوارج ترور و [[کشته‌شدن علی بن ابی‌طالب|کشته]] می‌شود.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref> روز درگذشت علی هم در منابع از ۱۱ تا ۲۱ [[رمضان]] گزارش شده است و مدت تحمل زخم شمشیر را دو یا سه روز دانسته‌اند.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=Ibn Muld̲j̲am|ک=EI2|زبان=en|ش=5}}</ref> پس از آن کوفیان با [[حسن مجتبی|حسن بن علی]] بیعت کردند.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref> علی برای انتخاب خلیفه بعدی، تنها به حسن توصیه کرد و انتخاب مردم را شرط [[خلافت حسن مجتبی|خلافت حسن]] دانست.<ref>{{پک|1=میرابوالقاسمی|2=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلافت}}</ref> اما ویلفرد مادلونگ معتقد است اینکه علی رسماً حسن را جانشین خود ننمود، نمی‌تواند دلیلی بر این باشد که اصلاً میلی به این موضوع نداشت.<ref>{{پک|Madelung|2003|ف=Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> در همین‌باره، [[جعفر مرتضی عاملی|مرتضی عاملی]] پانزده گزارش را از منابع شیعه و سنی، با محتوای توصیه یا وصیت علی بن ابی‌طالب به بیعت با حسن پس از خودش گزارش می‌کند.<ref>{{پک|مرتضی عاملی|۱۴۱۴|ک=حیات السیاسیه للامام الحسن|ص=۵۴–۵۷}}</ref>
 
پس از حکمیت اول،<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=257-258}}</ref> علی سعی کرد سپاه تازه‌ای را سامان دهد و از مسلمانان خواست با معاویه بجنگند. وی از خوارج نیز برای پیوستن به جنگ علیه معاویه دعوت کرد، اما آنان پافشاری کردند که علی اول اقرار به توبه از [[کفر]]ی کند که از نظرشان با پذیرش حکمیت مرتکب شده بود.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=258-259}}</ref>
سال ۶۵۸ میلادی در حالی که علی در راه شام بود، خوارج دست به کشتن افرادی زدند، که با آن‌ها اختلاف دیگاه داشتند؛ لذا سپاه علی برای نبرد با خوارج به سمت [[نهروان]] تغییر مسیر کرد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=259}}</ref> پس از اقدام جنگ خوارج علی در [[نبرد نهروان]] به لشکر خوارج یورش برد. از سپاه علی بین ۷ تا ۱۳ نفر کشته شدند، حال آنکه تقریباً همه خوارجی که دست به شمشیر بردند کشته و زخمی شدند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=259-261}}</ref> علی تصمیم داشت که مستقیماً از نهروان به سوی شام لشکرکشی کند، اما بخشی از سپاهش به رهبری [[اشعث بن قیس]] با گلایه از فقدان توشه جنگی او را مجبور به بازگشت به کوفه کردند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=261-262}}</ref>
 
در حالی که در سال‌های ۴۱–۳۵ هجری، مسلمانان مشغول جنگ‌های داخلی بودند، اکثر مناطق ایران از کنترل خلافت اسلامی خارج شد اما مسلمانان کنترل مناطق آشوب‌زده را در دست گرفتند.<ref>{{پک|Morony|1987|ف=ARAB ii|ک=EI2|زبان=en}}</ref> در اواخر سال ۳۹ هجری، معاویه سپاهیان علی را در مصر شکست داد و عمرو عاص را حاکم آنجا نمود. در همین زمان، علی کنترل حجاز را نیز از دست داد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> در سال ۴۰ هجری علی حتی کنترلی بر شهرهای مکه و مدینه نیز نداشت. علی عملاً به شهر کوفه محدود شده بود و اقدامی در برابر لشکرکشی‌های معاویه، به قلب عراق، [[یمن]] و [[عربستان]] نکرد.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref>
 
سرانجام تعدادی از خوارج تصمیم به قتل علی، معاویه و عمرو عاص به صورت هم‌زمان گرفتند تا به عقیدهٔ خود اسلام را از دست این سه تن که مسئول جنگ‌های داخلی بودند، خلاص کنند<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> که تنها موفق به کشتن علی شدند.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> روز مرگ علی هم در منابع از ۱۱ تا ۲۱ رمضان گزارش شده است و مدت تحمل زخم شمشیر را دو یا سه روز دانسته‌اند.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=Ibn Muld̲j̲am|ک=EI2|زبان=en|ش=5}}</ref>


=== خلافت حسن (۴۰–۴۱هـ/۶۶۱م) ===
=== خلافت حسن (۴۰–۴۱هـ/۶۶۱م) ===
{{همچنین ببینید|حسن بن علی بن ابی‌طالب|صلح حسن و معاویه}}
{{اصلی|خلافت حسن مجتبی}}
 
حسن نیز همچون پدرش عمل به سنت پیامبر و قرآن را به عنوان برنامه خود معرفی کرد و با معاویه به مقابله پرداخت۔ معاویه نیز با پرداخت هزینه‌های کلان به سپاهیان خود و برخی از سپاهیان حسن، صحنه را به گونه‌ای رقم زد که حسن دریافت، نتیجه این نبرد، چیزی جز شکست نخواهد بود۔ در نتیجه حسن مجتبی به صلح با معاویه تن داد و در طی این صلح، خلافت به معاویه سپرده شد۔<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>
 
'''مرز بازبینی'''
 
علی خود شخصاً جانشینی برای خودش تعیین نکرده بود.<ref name="EI1" /> بعد از مرگ علی، [[عبیدالله بن عباس]] مردم را به بیعت با حسن فرا خواند و بیعت با حسن انجام شد که بدین ترتیب حسن می‌توانست روی ۴۰۰۰۰ مرد جنگی که از دوران پدرش به وی وفادار بودند حساب کند.<ref name="EI1" />
 
معاویه چه از طریق مکاتبه و چه از طریق سخنرانی، خلافت حسن را به رسمیت نمی‌شناخت و شروع به فراخوانی نیروهای جنگی از شام و فلسطین و شرق اردن نمود.<ref name="EI1"/> وقتی میل به جنگیدن معاویه (با پیش روی لشکریانش تا [[موصل]] و احتمالاً در عین حال مذاکره بر سر صلح با حسن) بر همه آشکار گردید، حسن ۱۲۰۰۰ مرد جنگی را به فرماندهی عبیدالله بن عباس برای مقابله با معاویه فرستاد. ویلفرد مادلونگ، [[لئورا وچا ولیری]] و برخی دیگر از تاریخ پژوهان معتقدند، حسن به دنبال جنگ نبود.<ref name="EI1"/><ref>{{پک|Madelung|۲۰۰۴|ف=ḤASAN B. ʿALI B. ABI ṬĀLEB|ص=۲۶–۲۷|ج=۱۲|زبان=en}}</ref>
 
دو یا سه ماه پس از خلافت، حسن با سپاهی به [[ساباط]] مدائن رسید. در آنجا شورشی در میان لشکرش علیه وی رخ داد. سپس، یکی از خوارج در حالی که فریاد می‌کشید که تو همانند پدرت علی کافر شده‌ای، با خنجری ران حسن را زخمی‌کرد.<ref name="EI1"/> بعد از آن اخبار حمله به حسن به‌طور عامدانه از سوی معاویه منتشر شد، لشکریان حسن هزیمت شدند. معاویه تا [[اخنونیه]] پیش روی نمود و در آنجا با لشکریان عبیدالله بن عباس روبرو شد.<ref name="EI1"/> معاویه در اخنونیه توقف کرد و با حسن مذاکره نمود. سپس به عبیدالله بن عباس، فرمانده سپاه حسن، گفت که حسن تقاضای صلح از وی نموده است. وی، عبیدالله را با وعده یک میلیون درهم پاداش از حسن جدا کرد. این شکست باعث بروز اختلاف در سران سپاه حسن گردید. ۸۰۰۰ تن صلح را پذیرفتند.<ref name="EI1"/> به دنبال جدایی عبیدالله بن عبّاس از سپاه حسن، [[قیس بن سعد]]، فرماندهی سپاه را بر عهده گرفت و با ۴۰۰۰ تن جلوی سپاه شام ایستاد.<ref>{{پک|Madelung|۲۰۰۴|ف=ḤASAN B. ʿALI B. ABI ṬĀLEB|ص=۲۶–۲۷|ج=۱۲|زبان=en}}</ref>
 
نهایتاً، [[صلح حسن و معاویه]] از جنگ بین عراقیان و شامیان جلوگیری کرد و طی آن [[خلافت]] به شروطی از حسن به معاویه منتقل گردید. این واقعه در ۱۱ ربیع‌الثانی ۴۱ هجری/ اوت ۶۶۱ میلادی پس از ۷ ماه از حکومت حسن بود.<ref>{{پک|Madelung|۲۰۰۴|ف=ḤASAN B. ʿALI B. ABI ṬĀLEB|ص=۲۶–۲۷|ج=۱۲|زبان=en}}</ref> بعد از متارکه جنگ، لشکر معاویه به کوفه آمد و معاویه در سخنرانی اش تمامی عهده‌های نهاده شده را (که تنها به منظور خاموش کردن مقطعی جنگ و راضی کردن مخالفان بود) انکار کرد.<ref>{{پک|Madelung|۲۰۰۴|ف=ḤASAN B. ʿALI B. ABI ṬĀLEB|ص=۲۶–۲۷|ج=۱۲|زبان=en}}</ref>


در منابع، شرایط صلح حسن، به صورت ضد و نقیض بیان شده است بعضی روایات حاکی از آن هستند که معاویه کاغذ سفیدی برای حسن فرستاد که شروط را در آن بنویسد. قرار شد که سالانه ۱ میلیون درهم به حسن پرداخت گردد و ۵ میلیون درهم از خزانه کوفه و مالیات برخی مناطق ایران مانند [[اهواز]]، [[فسا]] و [[دارابگرد]] به وی تعلق گیرد. به روایتی قرار شد که دو میلیون درهم از سوی معاویه پرداخت شده و [[بنی هاشم]] بر قبایل دیگر قریش درگرفتن مزایا و عطاها ارجح شمرده شوند. از دیگر شرایط می‌توان به انتقال قدرت از معاویه به حسن پس از مرگ معاویه اشاره کرد. اما تعیین کردن پیشاپیش خلیفه بعدی در بین مسلمانان آن زمان جا نیفتاده بود و معلوم بود که معاویه بعدها در مورد قبول این مطلب از سوی جامعه مسلمانان با مشکل مواجه خواهد شد. حسن نیز ضمانت محکمی از معاویه نگرفت.<ref name="EI1"/> مادلونگ قرارداد صلح حسن را چنین می‌نویسد:
شرایط اجتماعی عراق در آغاز خلافت حسن و وضعیت بیعت‌کنندگان با وی بسیار پیچیده بود؛ اهل عراق در آن زمان چند گروه بودند: شیعیان حسن و [[اهل‌بیت]] که او را امام [[نص|منصوص]] و جانشین پدرش علی بن ابی‌طالب می‌دانستند؛ [[خوارج]] که دغدغهٔ اصلی‌شان جنگ با معاویه به هر طریق بود؛ دسته‌ای افراد فرصت‌جو و غنیمت‌طلب؛ گروهی که در تشخیصِ شرایطْ ناتوان بودند؛ و سرانجام دسته‌ای که به رسوم قبیله‌ای پایبند بودند.<ref>{{پک|مهدوی دامغانی|باغستانی|۱۳۹۳|ف=حسن بن علی امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام|ج=۱۳|رف=جهان اسلام}}</ref> حسن نیز همچون پدرش عمل به سنت پیامبر و قرآن را به عنوان برنامه خود معرفی کرد.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>
* معاویه طبق کتاب خدا و سنت پیامبر و خلفای صالح عمل نماید.
* معاویه نمی‌تواند برای خود جانشینی انتخاب کند و این کار را باید به شورا واگذار کند.
* برای همگان در هر جایی امنیت وجود خواهد داشت.
* معاویه آشکارا یا نهان حسن یا هیچ‌کدام از یاران او را مورد ارعاب قرار نخواهد داد.<ref>{{پک|Madelung|۲۰۰۴|ف=ḤASAN B. ʿALI B. ABI ṬĀLEB|ص=۲۶–۲۷|ج=۱۲|زبان=en}}</ref>


واله یری می‌نویسد احتمال دارد که حسن به علت نبود نهضت حامیش، صلح را پذیرفته باشد. اگر بپذیریم که علی، هفته به هفته خزانه را خالی می‌کرد و محتویاتش را بین مردم تقسیم می‌کرد، بنابراین دولت حسن با مشکلات مالی روبرو بود. علاوه بر آن، علی در سال‌های آخر خلافتش با شکست‌های پی در پی مواجه شد و این مهم در زمان خلافت حسن تشدید شد. از این رو حسن نمی‌توانست به سربازانی تکیه کند که میل چندانی به جنگیدن نداشتند. تبعات بعدی صلح، بر علویان بسیار گران آمد. در بحث‌هایی که با آن‌ها می‌شد، آن‌ها در مورد این مطلب که حسن از حق خودش به عنوان خلیفه کناره گرفته و بنابراین آن‌ها دلیلی برای مخالفت ندارند، پاسخی نداشتند.<ref name="EI1"/> [[سید محمدحسین طباطبایی]] با اشاره به صلح حسن می‌نویسد: «اگر [[حسن]] یا [[حسین]] با معاویه می‌جنگیدند کشته می‌شدند و برای اسلام کمترین سودی نمی‌بخشید و در برابر سیاست حق به جانبی معاویه که خود را صحابی، کاتب وحی و امیرالمؤمنین معرفی کرده و هر دسیسه را به کار می‌برد، تأثیری نداشت.»<ref>[http://www.emamieh.ir/index.php?option=com_booklibrary&task=view&id=12065&catid=446&Itemid=68 شیعه در اسلام، محمد حسین طباطبائی]{{پیوند مرده|date=اکتبر ۲۰۱۹ |bot=InternetArchiveBot}}</ref>
بر اساس گزارش‌هایی، حسن نزدیک به پنجاه روز یا بیشتر پس از بیعت، هیچ اقدامی برای جنگ یا صلح انجام نداد.<ref>{{پک|مهدوی دامغانی|باغستانی|۱۳۹۳|ف=حسن بن علی امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام|ج=۱۳|رف=جهان اسلام}}</ref> معاویه پس از شنیدن خبر کشته‌شدن علی بن ابی‌طالب، جاسوسانی به عراق و شهرهای کوفه و بصره فرستاد. حسن با اطلاع از این موضوع، جاسوسِ مأمورِ کوفه را دستگیر و اعدام کرد و به والی بصره نیز دستور داد تا با جاسوس [[بنی‌قین|بنی‌قَیْن]] چنین کند. در این میان پیام‌هایی در قالب نامه میان معاویه و حسن فرستاده شد.<ref>{{پک|حاج‌منوچهری|۱۳۹۲|ف=حسن (ع)، امام|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۵۳۶|رف=دائرةالمعارف}}</ref> در گزارش‌هایی آمده که معاویه در نامه‌ای به حسن، وی را به قتل تهدید کرد.<ref>{{پک|حاج‌منوچهری|۱۳۹۲|ف=حسن (ع)، امام|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۵۳۶|رف=دائرةالمعارف}}</ref> گزارشی دیگر ذکر می‌کند که نمایندگانی از سوی معاویه نزد حسن آمده و به وی پیام رسانده‌اند که اگر صلح کند، هر آنچه از بیت‌المالِ عراق بخواهد به وی داده خواهد شد<ref>{{پک|مهدوی دامغانی|باغستانی|۱۳۹۳|ف=حسن بن علی امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام|ج=۱۳|رف=جهان اسلام}}</ref><ref>{{پک|Madelung|2003|ف=Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|حاج‌منوچهری|۱۳۹۲|ف=حسن (ع)، امام|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۵۳۶|رف=دائرةالمعارف}}</ref> و معاویه با حسن در امور حکومتی مشاوره کند،<ref>{{پک|Madelung|2003|ف=Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> و پس از مرگ معاویه نیز، خلافت به حسن برسد.<ref>{{پک|Madelung|2003|ف=Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|حاج‌منوچهری|۱۳۹۲|ف=حسن (ع)، امام|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۵۳۶|رف=دائرةالمعارف}}</ref> حاج‌منوچهری می‌گوید مسلّم است که این رفتارها قهرآمیز برای تحریک حسن به جنگ بود؛ چرا که هم اهل عراق حسن را به جنگ تشویق می‌کردند و هم معاویه با سپاه بزرگ خویش و اطلاع از شکاف‌ها میان سپاه حسن — که خود مسبب آن‌ها نیز بود — هر عملِ منجر به جنگ را به نفع خود می‌دانست.<ref>{{پک|حاج‌منوچهری|۱۳۹۲|ف=حسن (ع)، امام|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۵۳۶|رف=دائرةالمعارف}}</ref>


بعد از درگذشت حسن در ۴۹ هـ برابر با سال ۶۷۰م، معاویه در سال ۵۰ هجری بر خلاف قرارداد یزید را ولی‌عهد خود کرد و اهالی شام را مجبور به بیعت با یزید کرد<ref>{{Harvard citation no brackets|التاریخ الإسلامی - 4 -: العهد الأموی|1982|p=119-122}}</ref> همچنین معاویه در این هنگام هزار اسب‌سوار را به بهانهٔ [[حج]] به مکه فرستاد سپس آن‌ها وارد مدینه شدند، مردم را تحت فشار شمشیرها ناگزیر به بیعت با یزید کردند. ۱۰ سال پس از ولی‌عهدی یزید، معاویه ۶۰ هـ (ماه آوریل ۶۸۰م) می‌میرد و [[یزید]] خلیفه می‌شود.<ref>{{Harvard citation no brackets|التاریخ الإسلامی - 4 -: العهد الأموی|1982|p=119-122}}</ref> بدین ترتیب خلافت اولیه به پایان رسید و دولت اسلامی دوم، [[خلافت اموی]] آغاز شد که نظام حکومتی از [[شورا]] و ساده‌زیستی حاکمان (نسبت به پادشاهی‌های معاصر) به [[نظام وراثتی]] و شبیه به [[پادشاهی]] تبدیل شد که خلافت‌های اسلامی بعد از امویه نیز شیوهٔ امویه را در پیش گرفتند.<ref>{{cite book |last=شبارو |first=عصام محمد |edition=3 |title=الدولة العربیَّة الإسلامیَّة الأولی (۱-٤۱هـ/٦۲۳-٦٦۱م) |year=۱۹۹۵ |publisher=[[دارالنهضة العربیة (بیروت)|دارالنهضة العربیَّة]] |location=[[بیروت]]-[[لبنان]]|page=370}}</ref>
وقتی حسن پاسخی به تهدیدهای معاویه نداد، معاویه نامه‌ای تهدیدآمیزتر به وی نوشت و شروع به تجهیز قشون کرد.<ref>{{پک|Madelung|2003|ف=Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> سرانجام معاویه با سپاهی به فرماندهی [[عبدالله بن عامر]] به سوی [[مدائن]] راه افتاد. حسن با اطلاع از اوضاع، با مردم برای آمادگی جهت جنگ سخن گفت.<ref>{{پک|حاج‌منوچهری|۱۳۹۲|ف=حسن (ع)، امام|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۵۳۶|رف=دائرةالمعارف}}</ref> حسن به [[مغیرة بن نوفل|مُغَیرَة بن نوفِل]] مأموریت داد تا در کوفه مردم را به جنگ تشویق کند و خودش به سوی مدائن حرکت کرد. حسن به [[نخیله|نُخَیْله]] رفته و همراه با فرماندهان سپاهش از جمله [[قیس بن سعد انصاری]]، [[معقل بن قیس ریاحی|مَعقَل بن قیس ریاحی]]، [[زیاد بن صعصعه تمیمی|زیاد بن صَعصَعه تَمیمی]] به گردآوری نیرو پرداخت. اما برخلاف تعدادِ بیعت‌کنندگان، نیروی زیادی جمع نشد. حسن سه روز در [[دیر عبدالرحمن]] اردو زد و پس از فراهم آمدن نیروی اندکی، تعدادی را به فرماندهی [[عبیدالله بن عباس]] و همراهی قیس بن سعد و [[سعید بن قیس]] به سوی [[مسکن (سرزمین)|مَسکِن]] فرستاد و خود از مسیری دیگر به سوی مدائن رفت.<ref>{{پک|حاج‌منوچهری|۱۳۹۲|ف=حسن (ع)، امام|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۵۳۶|رف=دائرةالمعارف}}</ref> در [[ساباط]] اختلافی بین سپاهیان حسن رقم خورد و حسن شباهنگام مورد حمله قرار گرفت و زخمی شد.<ref>{{پک|مهدوی دامغانی|باغستانی|۱۳۹۳|ف=حسن بن علی امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام|ج=۱۳|رف=جهان اسلام}}</ref> حسن را به مدائن و نزد [[سعید بن مسعود ثقفی]]، والی مدائن، بردند و او را تحت معالجه قرار دادند.<ref>{{پک|حاج‌منوچهری|۱۳۹۲|ف=حسن (ع)، امام|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۵۳۶–۵۳۷|رف=دائرةالمعارف}}</ref><ref>{{پک|Madelung|2003|ف=Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> بعد از آن، اخبار حمله به حسن به‌طور عامدانه از سوی معاویه منتشر شد و لشکریان حسن پراکنده شدند.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=Hasan b. Ali|ک=Encyclopedia of Islam|ص=|زبان=en}}</ref> معاویه نیز با پرداخت هزینه‌های کلان به سپاهیان خود و برخی از سپاهیان حسن، صحنه را به گونه‌ای رقم زد که حسن دریافت، نتیجه این نبرد، چیزی جز شکست نخواهد بود. در نتیجه حسن مجتبی به صلح با معاویه تن داد و در طی این صلح، خلافت به معاویه سپرده شد.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>


=== پایان خلافت راشدین ===
=== پایان خلافت راشدین ===
خلافت راشدین از نظر تاریخی با صلح حسن و معاویه به پایان رسید و حکومت از خلافت به حکومتی موروثی مبدل شد که شباهت بسیاری با پادشاهی داشت۔<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>
خلافت راشدین از نظر تاریخی با صلح حسن و معاویه به پایان رسید و حکومت از خلافت به حکومتی موروثی مبدل شد که شباهت بسیاری با پادشاهی داشت.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref> پس از خلافت راشدین، معاویه حکومت خویش را که به گفته خود او با زور به دست آمده بود، آغاز کرد. معاویه بعدها صراحتاً به پایان دوران خلافت تصریح کرد و از آغاز پادشاهی اسلامی یاد کرد. با این حال، استفاده از عنوان «خلیفه» و «امیرالمؤمنین» برای اشاره به معاویه و دیگر جانشینان او، همچنان استمرار داشت. لقب‌هایی چون «سلطان الله» و «خلیفه الله» دیگر القابی بود که معاویه به خود اختصاص داد. معاویه دستگاه حکومت جدیدش را موهبتی از جانب خدا تلقی می‌کرد و از این رو در تصرف در بیت‌المال خود را مجاز می‌دانست. در پی پایان خلافت راشدین و آغاز حکومت بنی‌امیه بر بلاد اسلامی، پایتخت از مدینه و کوفه به شام منتقل شد. حتی معاویه تلاش کرد تا عصا و [[منبر محمد]] را نیز به شام منتقل کند. در همین دوره تعیین [[ولیعهد]] برای خلیفه مرسوم شد و با موروثی شدن خلافت در امویان، وجهه اسلامی خلافت، کمرنگ‌تر شد. این دستگاه حکومتی جدید بعدها با آتش زدن کعبه، حمله به مدینه، خوارجی خواندن [[حسین بن علی]] و آنان که با او بیعت نکرده‌اند، دست به سلسله اقداماتی زد که بر جنگ‌های داخلی مسلمانان انجامید و خلیفه به خودی خود، معیار حقانیت قرار گرفت. وقوع قیام‌های متعدد علیه امویان به این معنا بود که چنین تلقی‌ای از خلافت، عمومی نیست.<ref>{{پک|1=میرابوالقاسمی|2=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلافت}}</ref>
 
پس از خلافت راشدین، معاویه حکومت خویش را که به گفته خود او با زور به دست آمده بود، آغاز کرد۔ معاویه بعدها صراحتا به پایان دوران خلافت تصریح کرد و از آغاز پادشاهی اسلامی یاد کرد۔ با این حال، استفاده از عنوان «خلیفه» و «امیرالمومنین» برای اشاره به معاویه و دیگر جانشینان او، همچنان استمرار داشت۔ لقب‌هایی چون «سلطان الله» و «خلیفه الله» دیگر القابی بود که معاویه به خود اختصاص داد۔ معاویه دستگاه حکومت جدیدش را موهبتی از جانب خدا تلقی می‌کرد و از این رو در تصرف در بیت‌المال خود را مجاز می‌دانست۔ در پی پایان خلافت راشدین و آغاز حکومت بنی‌امیه بر بلاد اسلامی، پایتخت از مدینه و کوفه به شام منتقل شد۔ حتی معاویه تلاش کرد تا عصا و منبر محمد را نیز به شام منتقل کند۔ در همین دوره تعیین ولیعهد برای خلیفه مرسوم شد و با موروثی شدن خلافت در امویان، وجهه اسلامی خلافت، کمرنگ‌تر شد۔ این دستگاه حکومتی جدید بعدها با آتش زدن کعبه، حمله به مدینه، خوارجی خواندن حسین بن علی و آنان که با او بیعت نکرده‌اند، دست به سلسله اقداماتی زد که بر جنگ‌های داخلی مسلمانان انجامید و خلیفه به خودی خود، معیار حقانیت قرار گرفت۔ وقوع قیام‌های متعدد علیه امویان به این معنا بود که چنین تلقی‌ای از خلافت، عمومی نیست۔<ref>{{پک|1=میرابوالقاسمی|2=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلافت}}</ref>


== رابطه دین و دولت ==
پس از بنی‌امیه، حکومت به [[خلافت عباسی|بنی عباس]] رسید. امویان آندلس، [[خلافت فاطمیان|فاطمیان]]، [[حفصیان]]، [[مرینیان]] و برخی دیگر از حکومت‌ها نیز خود را جانشین محمد می‌دانستند.<ref>{{پک|Donzel|1994|ک=Islamic Desk Reference|ص=60|زبان=en}}</ref>
در دوران خلافت عثمان، تغییرات محسوسی در امور خلافت انجام شد که به تلقی دینی بودن امر خلافت انجامید۔ عثمان همچون خلفای قبلی، بر پله پایینی منبر پیامبر اسلام نمی‌نشست و بر محل محمد تکیه می‌زد۔ او خازن بیت‌المال را خازن خود می‌دانست که به معنی تلقی اموال بیت‌المال به عنوان اموال شخصی خود بود۔ او در پاسخ به کسانی که کناره‌گیری از خلافت را به او پیشنهاد می‌دادند، ادعا می‌کرد که خلافت از آن خداست و این مقام را خدا به او داده است۔ عبداللّه بن عمر با تعبیر «لباسی که خدا به تو پوشانده» این ادعا را تأیید می‌کرد۔ با وجود اعتراض‌های مردم نسبت به روش خلافت عثمان و درخواست قصاص او، چنین برداشت می‌شود که در نظر مسلمانان آن روزگار، خلافت امری قابل تغییر، نقد و اصلاح بود که مشروعیتش را از میزان نزدیکی و دوری به ارزش‌های اسلامی می‌گرفت۔<ref>{{پک|1=میرابوالقاسمی|2=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلافت}}</ref>


شیعیان اما علاوه بر منصب خلافت، به امامت باور دارند و آن را به عنوان حقی الهی در نظر می‌گیرند که انتخاب و تشخیص مردم در آن راه ندارد۔ امامت به عنوان زعامت مذهبی در کنار وظایف خلیفه از دیدگاه شیعیان تبیین شده است۔<ref>{{پک|1=میرابوالقاسمی|2=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلافت}}</ref>
== سیاست مذهبی در خلافت راشدین ==
در دوران خلافت عثمان، تغییرات محسوسی در امور خلافت انجام شد که به تلقی دینی بودن امر خلافت انجامید. عثمان همچون خلفای قبلی، بر پله پایینی منبر پیامبر اسلام نمی‌نشست و بر محل محمد تکیه می‌زد. او خازن بیت‌المال را خازن خود می‌دانست که به معنی تلقی اموال بیت‌المال به عنوان اموال شخصی خود بود. او در پاسخ به کسانی که کناره‌گیری از خلافت را به او پیشنهاد می‌دادند، ادعا می‌کرد که خلافت از آن خداست و این مقام را خدا به او داده است. [[عبداللّه بن عمر]] با تعبیر «لباسی که خدا به تو پوشانده» این ادعا را تأیید می‌کرد. با وجود اعتراض‌های مردم نسبت به روش خلافت عثمان و درخواست قصاص او، چنین برداشت می‌شود که در نظر مسلمانان آن روزگار، خلافت امری قابل تغییر، نقد و اصلاح بود که مشروعیتش را از میزان نزدیکی و دوری به ارزش‌های اسلامی می‌گرفت.<ref>{{پک|1=میرابوالقاسمی|2=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلافت}}</ref>


'''مرز بازبینی'''
دیدگاه رایج اسلام شناسان غربی آن است که هرچند محمد نماینده خدا بر زمین هم در امور دینی و هم در امور سیاسی بود، اما پس از وی، خلافت تنها جانشینی وی در امور سیاسی بود. اقتدار مذهبی پس از وی جانشینی نداشت یا به‌طور عمومی به همه صحابه و پس از آن‌ها به هر کس که راوی احادیث وی بود منتقل شد. این گروه بعداً، به نام «علما» شناخته شدند. با این حال خلفای راشدین چون هم از صحابه بودند و هم جانشینی سیاسی را بر عهده داشتند، اقتدار سیاسی و مذهبی هم‌زمان در آن‌ها جمع شده بود؛ لذا پس از پایان این دوره و شروع خلافت امویان، عملاً این دو شأن جدا گردید و جانشینی دینی و سیاسی دو مسیر جداگانه را طی کردند. هرچند اغلب شیعیان با دیدگاه جدایی این دو مخالفند و به خصوص [[امامیه]]، علی را به عنوان جانشین مشروع محمد می‌دانند که نه تنها شئون سیاسی بلکه اقتدار دینی وی را نیز به ارث می‌برد. هرچند در عمل، پس از علی، امامان به عنوان جانشین مشروع محمد از جایگاه سیاسی خود عزل شدند، اما در اصل حائز هر دو صلاحیت هستند.<ref>{{پک|Crone|Hinds|2003|ک=God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam|زبان=en|ص=1-3}}</ref> شیعیان اما علاوه بر منصب خلافت، به امامت باور دارند و آن را به عنوان حقی الهی در نظر می‌گیرند که انتخاب و تشخیص مردم در آن راه ندارد. [[امامت]] به عنوان زعامت مذهبی در کنار وظایف خلیفه از دیدگاه شیعیان تبیین شده است.<ref>{{پک|1=میرابوالقاسمی|2=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلافت}}</ref>


بعضی از پژوهشگران و تاریخ‌نگاران به خصوص غربی‌ها (که نظر آن‌ها در ادامه می‌آید) خلافت راشدین را [[حاکمیت دینی]] می‌گویند، ولی بعضی از مسلمانان نظیر مصطفی حلمی در مقابل آن را نادرست می‌دانند.<ref name="مولد تلقائیا2">مصطفی حلمی (2006): [http://books.google.com.sa/books?id=AdbnOjtRltQC&printsec=frontcover#v=onepage&q&f=false الخلافة]، فصل الخوارج، ص24.</ref>
البته برخی اسلام شناسان متأخر نظیر [[پاتریشیا کرون]] و [[مارتین هیندز]] دیدگاه [[جدایی دین و سیاست]] بعد از خلفای راشدین را حتی نزد اهل‌سنت رد می‌کنند. آن‌ها می‌گویند خلافت در اساس، حتی در زمان امویان، هم واجد صلاحیت سیاسی و هم صلاحیت مذهبی بود، به‌طوری‌که خلیفه مسئول تعریف قانون اسلام بود و هیچ مسلمانی بدون بیعت با خلیفه به رستگاری نمی‌رسید؛ یعنی، دیدگاه اولیه از خلافت شبیه به اعتقادات شیعیان بود.<ref>{{پک|Crone|Hinds|2003|ک=God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam|زبان=en|ص=1-3}}</ref> وداد کادی و آرام شاهین در ''[[دانشنامه اندیشه سیاسی اسلام پرینستون]]'' کارویژه‌های خلیفه را چنین برمی‌شمارند: رهبری جامعه مسلمان دقیقاً مشابه با محمد اما بدون نقش نبوت. در نتیجه این جایگاه، خلیفه صاحب جایگاه ارشد اقتدار و قضاوت در قلمروش بود و مقامات حکومت را منصوب می‌کرد، نظم را در جامعه برقرار می‌ساخت، از اجتماع مسلمان در برابر دشمنان دفاع می‌کرد، مالیات را جمع‌آوری و توزیع می‌کرد. اما فراتر از همه این نقش‌های سیاسی رهبر مذهبی مسلمانان بود که تبعیت جامعه مسلمان از شریعت الهی را تضمین می‌کرد؛ بنابراین [[نماز جمعه]] را امامت می‌کرد و [[خطبه]] جمعه به نام وی خوانده می‌شد و سپاهیان مسلمان را در [[جهاد]] رهبری می‌کرد و مناسک [[حج]] را هر سال در [[مکه]] برپا می‌کرد.<ref>{{پک|Böwering|2013|ک=The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought|زبان=en|ص= 84}}</ref>
دیدگاه رایج اسلام شناسان غربی آن است که هرچند محمد نماینده خدا بر زمین هم در امور دینی و هم در امور سیاسی بود، اما پس از وی، خلافت تنها جانشینی وی در امور سیاسی بود. اقتدار مذهبی پس از وی جانشینی نداشت یا به‌طور عمومی به همه صحابه و پس از آن‌ها به هر کس که راوی احادیث وی بود منتقل شد. این گروه بعداً، به نام «علما» شناخته شدند. با این حال خلفای راشدین چون هم از صحابه بودند و هم جانشینی سیاسی را بر عهده داشتند، اقتدار سیاسی و مذهبی هم‌زمان در آن‌ها جمع شده بود؛ لذا پس از پایان این دوره و شرو ع خلافت امویان، عملاً این دو شأن جدا گردید و جانشینی دینی و سیاسی دو مسیر جداگانه را طی کردند. هرچند اغلب شیعیان با دیدگاه جدایی این دو مخالفند و به‌خصوص [[امامیه]]، علی به عنوان جانشین مشروع محمد نه تنها شئون سیاسی بلکه اقتدار دینی وی را نیز به ارث می‌برد. هرچند در عمل، پس از علی، امامان به عنوان جانشین مشروع محمد از جایگاه سیاسی خود عزل شدند، اما در اصل حائز هر دو صلاحیت هستند.<ref>{{پک|Crone|2003|ک=God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam|زبان=en|ص=1-3}}</ref>


البته برخی اسلام شناسان متأخر نظیر [[پاتریشیا کرون]] و مارتین هیندز دیدگاه جدایی دین و سیاست بعد از خلفای راشدین را حتی نزد اهل سنت رد می‌کنند. آن‌ها می‌گویند خلافت در اساس، حتی در زمان امویان، هم واجد صلاحیت سیاسی و هم صلاحیت مذهبی بود، به‌طوری‌که خلیفه مسئول تعریف قانون اسلام بود و هیچ مسلمانی بدون بیعت با خلیفه به رستگاری نمی‌رسید؛ یعنی، دیدگاه اولیه از خلافت شبیه به اعتقادات شیعیان بود.<ref>{{پک|Crone|2003|ک=God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam|زبان=en|ص=1-3}}</ref> وداد کادی و آرام شاهین در دانشنامه اندیشه سیاسی اسلام پرینستون کارویژه‌های خلیفه را چنین برمی‌شمارند: رهبری جامعه مسلمان دقیقاً مشابه با محمد اما بدون نقش نبوت. در نتیجه این جایگاه، خلیفه صاحب جایگاه ارشد اقتدار و قضاوت در قلمروش بود و مقامات حکومت را منصوب می‌کرد، نظم را در جامعه برقرار می‌ساخت، از اجتماع مسلمان در برابر دشمنان دفاع می‌کرد، مالیات را جمع‌آوری و توزیع می‌کرد. اما فراتر از همه این نقش‌های سیاسی رهبر مذهبی مسلمانان بود که تبعیت جامعه مسلمان از شریعت الهی را تضمین می‌کرد؛ بنابراین [[نماز جمعه]] را امامت می‌کرد و [[خطبه]] جمعه به نام وی خوانده می‌شد و سپاهیان مسلمان را در [[جهاد]] رهبری می‌کرد و مناسک [[حج]] را هر سال در [[مکه]] برپا می‌کرد.<ref>{{پک|Böwering|2013|ک=The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought|زبان=en|ص= 84}}</ref>
از سوی خلفای راشدین همواره سعی می‌شد تا سیاست مذهبی در مواجهه با معضلات و وقایع در طول دوران خلافتشان، رعایت شود؛ اما این موضوع همیشگی نبود و در برخی موارد، از فرامین اسلام سرپیچی می‌شد. در این رابطه قرآن و سنت پیامبر اسلام مهم‌ترین منابع خلفا در فرمان‌هایشان بود و در برابر آن، مردم نیز با واسطه همین دو منبع، خلفا را داوری می‌کردند.<ref>{{پک|1=ولوی|2=بختیاری|3=۱۳۸۹|ک=مطالعات تاریخ اسلام|ف=سیاست مذهبی خلفای راشدین}}</ref>


== نظام سیاسی ==
== نظام سیاسی ==
=== انتخاب خلیفه ===
=== انتخاب خلیفه ===
انتخاب خلیفه از چند طریق صورت می‌گیرد. روش اول، تعیین خلیفه از روی تشخیص مردم و یا خبرگان از مردم است که اصطلاحا در ادبیان اهل سنت به اهل حل و عقل شناخته می‌شوند. خلیفه اول از خلفای راشدین از این طریق انتخاب شده بود و خلیفه چهارم نیز بنابر تشخیص و بیعت مردم به خلافت منصوب شد. روش دوم، تعیین خلیفه بعدی به نص خلیفه قبلی است. به این روش اصطلاحا استخلاف گفته می‌شود که انتخاب خلیفه دوم از خلفای راشدین به این شکل صورت گرفت. روش دیگر، تعیین شورا برای انتخاب خلیفه است که در این روش، شورا تعیین کننده خلیفه بعدی است. انتخاب خلیفه سوم از طریق شورای صورت گرفته است.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>
انتخاب خلیفه از چند طریق صورت می‌گیرد. روش اول، تعیین خلیفه از روی تشخیص مردم یا خبرگان از مردم است که اصطلاحاً در ادبیان اهل‌سنت به اهل حل و عقل شناخته می‌شوند. خلیفه اول از خلفای راشدین از این طریق انتخاب شده بود و خلیفه چهارم نیز بنابر تشخیص و بیعت مردم به خلافت منصوب شد. روش دوم، تعیین خلیفه بعدی به نص خلیفه قبلی است. به این روش اصطلاحاً استخلاف گفته می‌شود که انتخاب خلیفه دوم از خلفای راشدین به این شکل صورت گرفت. روش دیگر، تعیین شورا برای انتخاب خلیفه است که در این روش، شورا تعیین‌کننده خلیفه بعدی است. انتخاب خلیفه سوم از طریق شورای صورت گرفته است.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>
 
'''مرز بازبینی'''
 
خلافت با [[بیعت]] مردم به شرط پایبندی خلیفه به قوانین اسلام شروع می‌شد و اگر خلیفه به قوانین اسلام پایبند می‌ماند تا آخر عمرش خلافت ادامه داشت.<ref name="مفاهیم حول الحکم2">{{Harvard citation no brackets|شاکر|2000|p=204}}</ref><ref name="مفاهیم حول الحکم1" />


=== فرمانداران و کارگزاران ===
=== فرمانداران و کارگزاران ===
یکی از ویژگی‌های خلافت راشدین پیروی دولت از [[احکام اسلام]] بود. این دولت یک [[حکومت تمرکزگرا]] بود که در رأس آن خلیفه قرار داشت و اداره‌های نظارت بر استان‌ها از آن زیر شاخه می‌شد.<ref name="الخلفاء الراشدون">[http://higec.150m.com/08-%20Alkholafaa%20arrachidoune.htm 8-الخلفاء الراشدون: 2-التنظیم الإداری] {{Webarchive|url=https://web.archive.org/web/20141129085613/http://higec.150m.com/08-%20Alkholafaa%20arrachidoune.htm |date=۲۹ نوامبر ۲۰۱۴}}. تاریخ الولوج 18-07-2013.</ref> و به نظر احمد اشعری شبیه به اداره محلی در عصر حاضر بود.<ref name="مقدمة فی الحضارة">أحمد بن داوود مزجاجی اشعری (2000): مقدمة فی الإدارة الإسلامیة، ص90-100. چاپ اول، عربستان سعودی.</ref> در استان‌ها، [[قوه قانون‌گذاری]] - با مسئولیت خلیفه - از [[قوه مجریه]] - با مسئولیت فرماندار - جداگانه اداره می‌شد، همچنین قوهٔ قضاوت از قدرت فرماندار مستقل بود.{{مدرک}} تصمیم گیرنده نهایی در تمامی مسائل خود خلیفه بود.<ref name="مفاهیم حول الحکم124">{{Harvard citation no brackets|شاکر|2000|p=166}}</ref> خلیفه وزیری نداشت اما اگر مجبور به مسافرت می‌شد، فردی دیگر را به جای خود به‌طور موقت می‌گماشت.<ref name="مفاهیم حول الحکم3">{{Harvard citation no brackets|شاکر|2000|p=172}}</ref>
یکی از ویژگی‌های خلافت راشدین پیروی دولت از [[احکام اسلام]] بود.<ref>{{پک|1=ولوی|2=بختیاری|3=۱۳۸۹|ک=مطالعات تاریخ اسلام|ف=سیاست مذهبی خلفای راشدین}}</ref> تصمیم‌گیری در تمام امور در ساختار خلیفگی، توسط خلیفه صورت می‌گرفت<ref>{{پک|1=شاکر|2=۱۴۲۱|ک=التاریخ الاسلامیه|ص=۱۶۶|ج=۹}}</ref> و خلیفه وزیری نداشت اما اگر مجبور به مسافرت می‌شد، فردی دیگر را به جای خود به‌طور موقت می‌گماشت.<ref>{{پک|1=شاکر|2=۱۴۲۱|ک=التاریخ الاسلامیه|ص=۱۷۲|ج=۹}}</ref>
 
تقریباً تمامی خلفا، صحابه را بر طبق توان و شایستگیشان به فرمانداری استان‌ها انتخاب می‌کردند و مدت آن هم متناسب با خشنودی خلیفه از شیوهٔ ادارهٔ آن شخص بود. مسئولیت‌های فرمانداران حفاظت از مرزها، آموزش سربازان، جاسوسی از دشمنان، گماشتن کارگزاران و کارمندان با رتبهٔ کمتر به حکومت بر شهرها و آباد کردن استان‌ها بود (مانند حفر چاه‌ها و بهبود و گسترش راه‌های ارتباطی، ساختن پل و [[مسجد]] و …).<ref name="مقرر جامعة أم القری"/> اختیارات فرمانداران کم‌کم با گسترش قلمروی خلفای راشدین گسترش یافت؛ چنانچه در دوران عثمان نیروی نظامی را به‌طور کامل در اختیار داشتند و کشورگشایی می‌کردند و قلعه می‌ساختند، ولی این صلاحیت‌ها شامل بخش مالی نمی‌شد و این بخش در دست مسئولان خراج و جمع‌کنندگان صدقات و [[زکات]] باقی ماند.<ref name="دعوة الحق"/>
 
عمر بن خطاب - پس از کشورگشایی‌های گسترده- دولت خلفای راشدین را به چندین استان تقسیم کرد و بر هر کدامش استانداری گماشت تا به نمایندگی از خودش بر آنجا حکم کند و عمر هرکدام از این افراد را به دقت زیر نظر داشت و هر سال در [[زیارت]] فرمانداران را فرا می‌خواند و از احوالشان جویا می‌شد.<ref name="دعوة الحق"/> عمر از نامه‌رسان‌ها می‌خواست که پس از رسیدن آن‌ها به استان‌ها، پس از انجام مأموریت، دور از چشم فرماندار شکایات مردم را بپرسند و به وی اطلاع دهند.<ref name="الإدارة"/>{{مدرک}} در کنار کارگزاران استان‌ها، همیشه یک قاضی مستقل برای به عهده‌گرفتن قانون و جمع‌آوری [[مالیات]]ها بود. عمر چند سازمان برای کمک و سازماندهی آن‌ها ترتیب داده بود، که از مهم‌ترین آن‌ها نگهبان شب [[امر به معروف و نهی از منکر|مسئولان کنترل منکرات]]، [[لشکرگاه]] و [[دادگاه]] بود. عمر تصمیم گرفت که اداره زمین‌های تازه تصرف شده بر عهدهٔ تصرف‌کنندگانش باشد، به دلیل آنکه آن‌ها بیشترین نیرو برای بهره‌بردن از آن را دارند. در مقابل از آن‌ها [[خراج (مالیات)|خراج]] و جزیه گرفته می‌شد. عمر طبق قوانین اسلام زنان، کودکان، پیرمردان و فقیران را از پرداخت [[جزیه]] معاف کرد.<ref name="مقرر جامعة أم القری"/> عثمان دولت را به همان شیوهٔ سخت‌گیرانهٔ عمر اداره نمی‌کرد. تاریخ‌نگاران زیادی بر این باور هستند که عثمان بعضی از نزدیکان و فامیلهایش را برای رسیدن به منصب فرماندار استان گمارد.<ref name="مقرر جامعة أم القری"/> چنان‌که علی بیشتر فرمانداران عثمان را برکنار کرد. با وجودی که تعدادی از نزدیکانش را مانند عثمان به عنوان فرماندار انتخاب کرد، اما فرقش این بود که با شدت در برابر کارهای خلاف قانون آن‌ها برخورد می‌کرد که نمونه‌اش برکناری [[عبدالله بن عباس]] از فرمانداری [[بصره]] بود.<ref name="دعوة الحق"/>
 
=== تقسیمات کشوری ===
دولت خلافت راشدین در زمان ابوبکر به هفت استان تقسیم شده بود که اسامی آن‌ها: [[حجاز]]، [[نجد]]، [[بحرین|سرزمین بحرین]]، [[عمان]]، [[یمن]] (با [[استان حضرموت]])، [[عراق]] و [[شام (سرزمین)|شام]] بود. افزون بر این مناطق، [[مدینه]]، پایتخت دولت، مستقیم زیر نظر خلیفه اداره می‌شد.<ref name="مقرر جامعة أم القری">سحر علی محمد دعدع: [http://uqu.edu.sa/page/ar/194614 تاریخ عصر الراشدین - المقرر 102113] {{Webarchive|url=https://web.archive.org/web/20121006071729/http://uqu.edu.sa/page/ar/194614|date=۶ اکتبر ۲۰۱۲}}. [[جامعة أم القری]].</ref> تقسیمات اداری در زمان ابوبکر نسبت به زمان محمد تغییری نکرد،<ref name="إدارة الحضارة الإسلامیة"/>{{مدرک}} ولی دولت در زمان عمر گسترش چشم‌گیری یافت، چنان‌که شامل مناطق جدید می‌شد که شهروندانش نیز از مردمان بافرهنگ و متمدن بودند. به همین دلیل مسلمانان برای اولین بار از قوانین آن‌ها در تقسیمات اداری برداشت کردند. عمر برای اولین‌بار قلمرو خلافت را به پنج بخش بزرگ تقسیم و هر کدام را نیز به استان تقسیم کرد؛ [[ایران|ایران ساسانی]] (شامل [[سیستان]]، [[مکران]]، [[کرمان]]، [[طبرستان]] و [[خراسان]])،<ref name="الحکواتی"/> [[عراق]] به دو استان ([[بصره]] و[[کوفه]])،<ref name="دعوة الحق"/> و[[شام (سرزمین)|شام]] هم دو استان ([[دمشق]]، [[حمص]] و [[فلسطین]] استان مستقل) و [[افریقیه|شمال آفریقا]] به سه استان تقسیم شد.<ref name="الحکواتی">[http://www.al-hakawati.net/arabic/civilizations/civil2.asp الحضارة الإسلامیة] {{Webarchive|url=https://web.archive.org/web/20141218192045/http://al-hakawati.net/arabic/civilizations/civil2.asp |date=۱۸ دسامبر ۲۰۱۴}}، موقع الحکواتی. تاریخ الولوج 18-07-2013.</ref>
 
عمر در زمانی که خلافت را به عهده داشت [[یمن]] را زیر نظر یک فرماندار یک‌پارچه ساخت اما [[شام (سرزمین)|سرزمین شام]] به چند قسمت نظامی موقت بین تصرف‌کنندگانش تقسیم کرد؛<ref name="دعوة الحق">[http://www.habous.net/daouat-alhaq/item/5346 النظام الإداری والسرزمینی فی صدر الإسلام]{{پیوند مرده|date=اکتبر ۲۰۲۲|bot=InternetArchiveBot}}. مجلة دعوة الحق، العدد 206. [[وزارة الأوقاف والشؤون الإسلامیة المغربیة]]. تاریخ الولوج 18-07-2013.</ref> تعداد آن قسمت‌ها پنج قسمت بود که به هرکدام ''جند'' می‌گفتند، این جندها شامل: جند دمشق، جند حمص، جند [[قنسرین]] و [[جند اردن]] و [[جند فلسطین]] (تقسیم به «جند» در هیچ استان دیگر از استان‌های این دولت استفاده نشد). بعضی از این جندها گاهی زیر نظر یک فرماندار قرار می‌گرفت، برای مثال قنسرین و حمص با هم به [[معاویة ابن ابی‌سفیان]] سال ۳۱ هـ پیوند خورد.<ref name="دعوة الحق"/>


=== شورا ===
=== شورا ===
شیوهٔ خلفای راشدین در اجرا کردن شورا و سیره سیاسی شان متفاوت بود. ابوبکر برای نمونه، نخست مشورت می‌کرد و سپس تصمیم می‌گرفت و عمر مشورت می‌کرد و سپس اجرا می‌کرد.<ref name="مفاهیم حول الحکم1">{{Harvard citation no brackets|شاکر|2000|p=39}}</ref> اعضای شورا از تعداد معینی تشکیل نشده بود و همچنین خلیفه مجبور نبود به نظرات اعضای شورا عمل کند و تصمیم اول و آخر همیشه به عهدهٔ خود خلیفه بود.<ref name="مفاهیم حول الحکم1244">{{Harvard citation no brackets|شاکر|2000|p=205}}</ref> به نوشته شاکر ابوبکر،<ref name="مفاهیم حول الحکم10">{{Harvard citation no brackets|شاکر|2000|p=220}}</ref> عمر بن الخطاب<ref name="مفاهیم حول الحکم11">{{Harvard citation no brackets|شاکر|2000|p=231}}</ref> و عثمان بن عفان<ref name="مفاهیم حول الحکم12">{{Harvard citation no brackets|شاکر|2000|p=238}}</ref> به شورا اعتقاد داشتند و نیز شورا آثار مثبت فراوانی بر روی تصمیم گرفتن و حل اختلافات در دولت آنان داشت.<ref name="مفاهیم حول الحکم11"/>
شیوهٔ خلفای راشدین در اجرا کردن شورا و سیره سیاسی شان متفاوت بود. ابوبکر برای نمونه، نخست مشورت می‌کرد و سپس تصمیم می‌گرفت و عمر مشورت می‌کرد و سپس اجرا می‌کرد.<ref>{{پک|1=شاکر|2=۱۴۲۱|ک=التاریخ الاسلامیه|ص=۳۹|ج=۹}}</ref> اعضای شورا از تعداد معینی تشکیل نشده بود و همچنین خلیفه مجبور نبود به نظرات اعضای شورا عمل کند و تصمیم اول و آخر همیشه به عهدهٔ خود خلیفه بود.<ref>{{پک|1=شاکر|2=۱۴۲۱|ک=التاریخ الاسلامیه|ص=۲۰۵|ج=۹}}</ref> به نوشته شاکر ابوبکر، عمر بن الخطاب و عثمان بن عفان به شورا اعتقاد داشتند و نیز شورا آثار مثبت فراوانی بر روی تصمیم گرفتن و حل اختلافات در دولت آنان داشت.<ref>{{پک|1=شاکر|2=۱۴۲۱|ک=التاریخ الاسلامیه|ص=۲۲۰–۲۳۱|ج=۹}}</ref>


برای شورا در زمان خلفای راشدین مثال‌های زیادی است،<ref name="مفاهیم حول الحکم5">{{Harvard citation no brackets|شاکر|2000|p=206}}</ref> یکی از این نمونه‌ها مربوط به روزهای پایانی عمر محمد بود، چنان‌که بعد از شورا فرمان داد که [[اسامه بن زید]] برای جنگ با روم شرقی برود. با فرمان محمد اردوگاهی در بیرون از [[مدینه]] برای سربازان برپا شد، ولی محمد در خلال این ماجرا درگذشت و [[جنگ‌های ارتداد]] شروع شد.<ref name="مفاهیم حول الحکم6">{{Harvard citation no brackets|شاکر|2000|p=221}}</ref> ابوبکر به اسامه فرمان داد سپاهش را به حرکت درآورد، اما تعدادی از صحابه از تهدید مرتدان، از دین اسلام برگشتگان، برای مدینه نگران بودند، به این دلیل که بیشتر [[نیروهای نظامی]] مسلمانان برای جنگ به روم رفتند و مدافعان مدینه کم شده بود. به همین دلیل [[عمر بن خطاب]]، [[عثمان بن عفان]]، [[ابوعبیده جراح]]، [[سعد بن ابی‌وقاص]] و [[سعید بن زید]] به پیش ابوبکر رفتند و گفتند که حملهٔ اسامه را تا از بین رفتن جنگ‌های ارتداد به تأخیر بیندازد ولی ابوبکر پیشنهاد آنان را رد کرد.<ref name="مفاهیم حول الحکم7">{{Harvard citation no brackets|شاکر|2000|p=222}}</ref> شاکر برای نمونهٔ دیگری از شورا می‌نویسد که ابوبکر در بستر مرگ از صحابه خواست که خلیفه را خودشان انتخاب کنند و در زمانی که در آن قضیه سرگردان شدند، از ابوبکر خواستند که یکی را برایشان کاندید کند. ابوبکر در خصوص عمر مشورت صحابه را گرفت پس از تأیید آنان خلیفه بعد از خود را عمر خواند.<ref name="مفاهیم حول الحکم8">{{Harvard citation no brackets|شاکر|2000|p=229}}</ref> مجلس شورای ابوبکر از عمر، عثمان، علی، [[عبدالرحمن بن عوف]]، [[معاذ بن جبل]]، [[ابی بن کعب]] و [[زید بن ثابت]] تشکیل شده بود.<ref name="إدارة الحضارة الإسلامیة"/>{{مدرک}}
برای شورا در زمان خلفای راشدین مثال‌های زیادی است،<ref>{{پک|1=شاکر|2=۱۴۲۱|ک=التاریخ الاسلامیه|ص=۲۰۶|ج=۹}}</ref> یکی از این نمونه‌ها مربوط به روزهای پایانی عمر محمد بود، چنان‌که بعد از شورا فرمان داد که [[اسامه بن زید]] برای جنگ با روم شرقی برود. با فرمان محمد اردوگاهی در بیرون از [[مدینه]] برای سربازان برپا شد، ولی محمد در خلال این ماجرا درگذشت و [[جنگ‌های ارتداد]] شروع شد. ابوبکر به اسامه فرمان داد سپاهش را به حرکت درآورد، اما تعدادی از صحابه از تهدید مرتدان، از دین اسلام برگشتگان، برای مدینه نگران بودند، به این دلیل که بیشتر [[نیروهای نظامی]] مسلمانان برای جنگ به روم رفتند و مدافعان مدینه کم شده بود. به همین دلیل [[عمر بن خطاب]]، [[عثمان بن عفان]]، [[ابوعبیده جراح]]، [[سعد بن ابی‌وقاص]] و [[سعید بن زید]] به پیش ابوبکر رفتند و گفتند که حملهٔ اسامه را تا از بین رفتن جنگ‌های ارتداد به تأخیر بیندازد ولی ابوبکر پیشنهاد آنان را رد کرد. شاکر برای نمونهٔ دیگری از شورا می‌نویسد که ابوبکر در بستر مرگ از صحابه خواست که خلیفه را خودشان انتخاب کنند و در زمانی که در آن قضیه سرگردان شدند، از ابوبکر خواستند که یکی را برایشان کاندید کند. ابوبکر در خصوص عمر مشورت صحابه را گرفت پس از تأیید آنان خلیفه بعد از خود را عمر خواند.<ref>{{پک|1=شاکر|2=۱۴۲۱|ک=التاریخ الاسلامیه|ص=۲۲۱–۲۲۹|ج=۹}}</ref>


=== نیروی امنیت شهری ===
=== امور قضائی ===
نیروی امنیت شهری یا پاسبانی در زمان خلفای راشدین به صورت ابتدایی شناخته شده است. این نیرو در ابتدا تابع نظام قضایی بود، یعنی فقط احکام قضایی را انجام می‌داد و کم‌کم گسترش یافت و مأموریت‌هایش برای تمام شهر گسترش یافت.<ref name="الشرطة الإسلامیة">[[راغب السرجانی]] (2010): [http://islamstory.com/ar/الشرطة-في-النظام-الإسلامي-أهميتها-وشروط-صاحبها الشرطة فی النظام الإسلامی.. أهمیتها وشروط صاحبها]. موقع [[قصة الإسلام]]. تاریخ بازیابی 18-07-2013.</ref>{{مدرک}} نیروی امنیت شهری در زمان ابوبکر وجود خارجی نداشت، چنان‌که دولت ارتش را حامی امنیت شهر می‌دانست؛ ولی نیاز به نیروی امنیت شهر (پلیس در حال حاضر) در اواخر دوران عمر احساس شد.<ref name="دعوة الحق"/> عمر پاسبانی در شب را راه‌اندازی کرد.<ref name="حضارة الإسلام">[http://alghoraba.com/hadara/21_alshurta.htm الحسبة والشرطة والعسس فی الدولة الإسلامیّة] {{Webarchive|url=https://web.archive.org/web/20140622182028/http://alghoraba.com/hadara/21_alshurta.htm |date=۲۲ ژوئن ۲۰۱۴}}. مجلة الغرباء. تاریخ الولوج 18-07-2013.</ref> عمر محلی را برای بازداشت مجرمان ایجاد کرد و نام «''سجن''» (زندان) روی آن گذاشته شد (قبل از آن مجرمان در مسجد حبس می‌شدند)،<ref>''[[الماوردی|المَاوَرْدِیُّ، أَبُو الحَسَنِ عَلِیُّ بنُ مُحَمَّدِ بنِ حَبِیْبٍ]]''. [[الأحکام السلطانیة]]. صفحة: 197</ref><ref>{{یادکرد وب |url=http://www.alwaqt.com/blog_art.php?baid=12735 |title=صحیفة الوقت: العسس والبصَّاصون. بقلم: رضی الموسوی |accessdate=۲۲ نوامبر ۲۰۱۴ |archiveurl=https://web.archive.org/web/20160225080727/http://www.alwaqt.com/blog_art.php?baid=12735 |archivedate=۲۵ فوریه ۲۰۱۶ |dead-url=yes}}</ref> سپس عثمان نیروی امنیت شهر را در استان‌ها و مناطق تأسیس کرد تا اولین کسی باشد که نیروی امنیت شهری (پلیس) را در خلافت راشدین ایجاد کرده باشد.<ref name="دعوة الحق"/> علی نیروی امنیت شهری را سازمان دهی کرد، و بر رئیس آن رئیس می‌گماشت.<ref name="مقرر جامعة أم القری"/> که در کل این گروه ''شرطةالخمیس'' نام گرفت.{{مدرک}}
به اعتقاد [[اسماعیل عبدالفتاح عبدالکافی|عبدالفتاح]] خلفای راشدین در طول حکومتشان به عدالت‌گستری و اجرایی کردن آن می‌پرداختند، چنان‌که عدالت به یکی از ارزش‌های مهم جامعه اسلامی تبدیل شده بود.<ref>{{پک|1=عبدالفتاح|2=۱۴۲۱|ک=القیم السیاسیة فی الاسلام|ص=۹۳}}</ref>


=== قوهٔ قضاوت ===
== نظام اقتصادی ==
به اعتقاد [[اسماعیل عبدالفتاح عبدالکافی|عبدالفتاح]] خلفای راشدین در طول حکومتشان به عدالت‌گستری و اجرایی کردن آن می‌پرداختند، چنان‌که عدالت به یکی از ارزش‌های مهم جامعه اسلامی تبدیل شده بود،<ref name="القیم السیاسیة">إسماعیل عبد الفتاح عبد الکافی (2006): [http://books.google.com.sa/books?id=58qfVRM93n0C&printsec=frontcover#v=onepage&q&f=false القیم السیاسیة فی الإسلام]، 7-نماذج من تطبیق قیمة العدالة، ص183.</ref> [[جمال البنا]]، اعتقاد دارند که دولت راشدین پرپایهٔ احترام به [[حقوق بشر]] و عدالت برپا بود، با وجود این ارزش‌ها با شروع شدن [[خلافت اموی]] و خلافت‌های متعاقبش به شکل گسترده‌ای از بین رفت.<ref name="منهج الإسلام فی حقوق الإنسان">جمال البنا (1999): [http://books.google.com.sa/books?id=iB4uSjREJgEC&printsec=frontcover#v=onepage&q&f=false منهج الإسلام فی تقریر حقوق الإنسان]، الباب الثانی منهج الإسلام، الفصل الرابع، ص117-118.</ref> ابوبکر - مثل زمان محمد - شخصاً دستگاه قضاوت و حکم‌کردن را در دست می‌گرفت. اولین کسی که قاضی‌ها را بر استان‌ها و سرزمین‌های دوردست گماشت عمر بود.<ref name="مقرر جامعة أم القری"/> همچنین عمر اولین خلیفه‌ای بود که دستگاه قضاوت را از دولت جدا کرد و برای هر ولایت قاضی گماشت و قوانین و احکام برای قاضی‌ها وضع کرد، تا قاضی‌ها به آن شیوه عمل کنند.<ref>عبد الساتر (2003). ص 254</ref>
=== مسکوکات ===
 
=== دیوان‌ها ===
در دوران عمر نظام [[دیوان (سازمان اداری)|دیوان‌ها]] (دفتر محاسبه در قدیم) برای حکومت خلفای راشدین تأسیس شد. در خصوص تاریخ تأسیس دیوان‌ها بین تاریخ‌نگاران اختلاف نظر وجود دارد چنان‌که [[محمد بن جریر طبری]] می‌گوید دیوان‌ها در سال ۱۵ هـ (۶۳۶م) تأسیس شد اما [[الماردی]] می‌گوید در سال ۲۰ هـ تأسیس شده است.<ref name="الإدارة">[[راغب السرجانی]] (2006): [http://islamstory.com/ar/إدارة_بن_الخطاب#_ftn4 إدارة عمر بن الخطاب]. تاریخ الولوج 18-07-2013.</ref>{{مدرک}} روایتی است که می‌گوید فکر تأسیس دیوان‌ها به زمانی که [[ابوهریره]] از اقلیم بحرین با نیم میلیون درهم به مدینه آمد بازمی‌گردد؛ عمر مردم را فراخواند که چگونه این پول‌ها بین مردم تقسیم شود، یکی از حاضران گفت که مکانی ایجاد شود تا این مبالغ در آن نوشته شود و عمر هم آن را تأیید کرد. در ادامه با ازدیاد پول‌های حاصل از غنیمت‌های جنگی از ایران و شام نیاز به سازماندهی و پخش این پول‌ها احساس شد. به همین دلیل عمر ''دیوان بیت‌المال'' را تأسیس کرد، که آن شروع کار دیوان‌ها در [[تاریخ اسلام]] بود.<ref name="الألوکة">محمد بن سالم بن علی جابر : [http://www.alukah.net/Culture/0/5799/ التراتیب الإداریة فی عهد عمر بن الخطاب]. شبکة الألوکة. تاریخ نشر 12-05-2009. تاریخ بازبینی 18-07-2013.</ref> دیوان‌ها بعدها گسترش یافت و دیوان دیگر در زمان عمر به نام ''دیوان عطا'' ایجاد شد که هدفش برای سازماندهی بخشش‌های مالی بین مردم بود (عمر مردم را در بخشیدن این پول‌ها درجه‌بندی کرده بود و اولویت هم با [[اهل بیت]]، کسانی که زودتر مسلمان شده بودند، آن‌هایی که در جهادکردن پیشی گرفته بود و در پایان هم هرکس که بر جنگیدن تواناتر بود گذاشت). دیوان دیگر با نام ''دیوان ارتش'' برای نوشتن اسم‌های سربازان و میزان شایستگی آن‌ها در کسب درآمد تأسیس شد. ''دیوان استیفا'' هم برای نوشتن و حساب کردن [[خراج (مالیات)|خراج]] سرزمین‌های تصرف شده تأسیس شد.<ref name="الإدارة"/>{{مدرک}}
 
== اقتصاد ==
=== منابع درآمد ===
{{همچنین ببینید|زکات|جزیه|خمس|الفی|خراج (مالیات)}}
 
دولت خلفای راشدین به شیوه‌ای که به توازن بین درآمد و خرجشان دست‌یابند گام برمی‌داشتند، منابع در آمدشان عبارت بود از: [[زکات]]، [[عشور|عُشور]] (یک دهم)، [[جزیه]]، [[خمس]]، [[الفی]]، [[خراج (مالیات)|خراج]] و[[غنیمت جنگی|غنیمت‌های جنگی]] بود.<ref name="yaqaradawi">Yusuf al-Qaradawi (1999), Monzer Kahf (transl.) King Abdulaziz University, Saudi Arabia, [http://monzer.kahf.com/books/english/fiqhalzakah_vol1.pdf Fiqh az-Zakat, Volume 1], Dar al Taqwa, London, {{ISBN|978-967-5062-76-6|en}}, pp. xxi-xxii</ref>
 
خِراج مالیاتی است که بر زمین‌هایی که مسلمانان با جنگ تصرف کرده‌اند گرفته می‌شد.<ref name="الخراج">[http://fatwa.islamweb.net/fatwa/index.php?page=showfatwa&Option=FatwaId&Id=6032 إسلام ویب؛ مرکز الفتوی: الخراج معناه وأنواعه وأحکامه.] تاریخ نوشتن: چهارشنبه [[۲۴ ژانویه]] ۲۰۰۱م</ref> امام یا خلیفه خراج معینی که در هر سال گرفته می‌شد بر آن زمین‌ها وضع می‌کرد، مبلغ خراج تا پرداخت نشده است به عهدهٔ ارباب زمین‌های تصرف شده باقی می‌ماند، فرقی نمی‌کرد که آن‌ها مسلمان یا اهل ذمَّه باشند، اگر خودشان یا اربابشان مسلمان می‌شدند خراج از عهدهٔ آن‌ها برداشته نمی‌شد بلکه افزون بر خراج [[زکات]] نیز باید پرداخت کنند به این ترتیب که هیچ‌کدامشان مانع پرداخت دیگری نمی‌شود، که در این مسئله تمامی دانشمندان مسلمان اتفاق نظر دارند.<ref name="الخراج"/> عمر بن خطاب، نخستین بار در زمان تصرف عراق خراج را وضع کرد. عراق بین تصرف‌کنندگانش تقسیم نشد و بر آن سرزمین خراج وضع شد. در مابقی کشورگشایی‌ها (فتح شام، مصر و …) در زمان خلفای راشدین، همین رویه دنبال شد.<ref name="الخراج"/> در آن زمان دو نظام برای جمع‌آوری خراج بود: نظام مُقاسمه و نظام التزام، خلفای راشدین کارگزارانی بر آن‌ها می‌گماشتند که از فرماندار و فرماندهان نظامی کاملاً مستقل بودند. همچنین هر کس که مسئولیت کارگزاری جمع‌آوری خراج را به عهده می‌گرفت باید دارای شرایطی معینی باشد، همچون صاحب‌نظران او را به عنوان مشاور انتخاب کنند و در میان مردم به پاک‌دامنی و ترس از خدا مشهور شده و هم فقیه و عالم باشد.<ref>[http://www.al-eman.com/الكتب/الموسوعة%20الفقهية%20الكويتية%20****/%20شروط%20تعيين%20عامل%20الخراج/i232&d140239&c&p1 سایت نداء الإیمان: کتاب: دانشنامه فقهی کویتی، الخِراج]</ref> اما نصبت خراج برابر با ۲۰ دینار طلا بود.<ref name="الخراج"/>
 
همچنین خلفای راشدین به «العشور» یا «یک‌دهم» نیز برای به‌دست آوردن مخارج سالانه، روی آوردند که مانند [[گمرک]] و [[مالیات]]ی است که بر تاجران امروزی نیز وضع شده است. اولین کسی که این نوع مالیات را وضع کرد عمر بن خطاب بود. بعد از اینکه شام تصرف شد، [[ابوموسی اشعری]] وی را آگاه کرد که تا پیش از آن مسئولان حکومت روم شرقی در [[شام (سرزمین)|شام]] از تاجران «یک‌دهم» می‌گرفتند و همچنین برای تاجران مسلمان نیز استثنایی قائل نشده بودند. پس از رسیدن این خبر به عمر، وی برای [[ابوموسی اشعری]] نوشت، همان مقدار که از مسلمانان می‌گرفتند از آن‌ها نیز گرفته شود. التبه از تاجران [[اهل ذمه]] نصف آن میزان و از تاجران مسلمان ۲٫۵٪ گرفته شود و میزان بخشش مالیات هم ۲۰۰ درهم قرار داد.<ref>[http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=262 أهل القرآن: ما هی العشور؟ وهل هی من الزکاة؟] تاریخ نوشتار: سه‌شنبه ۱۲ ژوئن ۲۰۰۷</ref> اما جزیه مبلغی است که اجباری شدن پرداختن به شروط خاصی بستگی دارد و شبیه به خراج است که بر [[اهل کتاب]] و مقصود از اهل کتاب [[یهودی]]، [[مسیحی]]، [[زرتشتیان]] و [[مندائیان]] است. همان‌گونه که زکات بر مسلمانان واجب است جزیه نیز به این گروه واجب شود تا این دو که در یک سرزمین زندگی می‌کنند با هم برابر باشند. پرداخت جزیه برای مردان آزاد، سالم، عاقل و توانا بر پرداختش واجب می‌شده است؛ یعنی از بی‌چارگان گرفته نمی‌شده است. گاهی نیز به آن‌ها [[صدقه]] داده می‌شد. مقصود از بیچارگان [[نابینایی|نابینایان]] و [[فلج|فلج شدگان]] است، زنان و کودکان نیز از پرداخت معاف بودند. درصد پرداخت جزیه ۲٫۵٪ سالیه بود، این مقدار از [[زکات]] کمتر بود.{{مدرک}}
 
غنیمت‌های جنگی یکی از منبع درآمدهای اصلی مسلمانان به‌شمار می‌رفت. مسلمانان موفقیت‌های خوبی در کشورگشایی داشتند که میزان غنیمت‌های زیادی نیز در پی داشت. از مهم‌ترین غنیمت‌هایی که مسلمانان کسب کرده‌اند غنیمت‌هایی بود که از قصرها ساسانی و [[تاق کسری]] بود که در مورد آن‌ها ''خارج از توصیف به دلیل ازدیادش'' گفته می‌شد.<ref>{{cite book |last=شبارو |first=عصام محمد |edition=3 |title=دولت نخست اسلامی عربی (به زبان عربی) (۱-٤۱هـ/٦۲۳-٦٦۱م) |year=۱۹۹۵ |publisher=[[دارالنهضة العربیة (بیروت)|دارالنهضة العربیَّة]] |location=[[بیروت]]-[[لبنان]]|page=۲۹۳}}</ref> مبالغ زیادی، [[یزدگرد سوم]] نتوانسته بود با خود ببرد به همین دلیل در قصرش مخفی کرده بود، پس از پیدا شدن این مبالغ، برای عمر در مدینه به عنوان غنیمت فرستاده شد و او هم طبق [[خمس]]، اموال تصرف شده را بین مسلمانان تقسیم کرد. دیگر منبع مالی دولت [[فیء]] بود. مورد یادشده به‌هرگونه درآمد جنگی گفته می‌شود که مسلمانان بدون نبرد آن را به‌دست بیاورند. همچنین به آنچه طرف درگیر با مسلمانان، برای پایان دادن به نبرد می‌پرداخت نیر فیء گفته می‌شد.<ref>[http://fatwa.islamweb.net/fatwa/index.php?page=showfatwa&Option=FatwaId&Id=65957 إسلام ویب - مرکز الفتوی: الفیء أنواعه وأحکامه.] تاریخ نوشتار: سه‌شنبه ۱۶ اوت ۲۰۰۵م</ref> آیه‌ای از قرآن نیز در مورد فیء گفته است: {{متن قرآن|آنچه خدا از [دارایی] ساکنان آن قریه‌ها عاید پیامبرش گردانید از آن خدا و از آن پیامبر [او] و متعلق به خویشاوندان نزدیک [وی] و یتیمان و بینوایان و در راه‌ماندگان است.|سوره=حشر|آیه=۷}}
.
 
=== بیت‌المال ===
{{نوشتار اصلی|بیت‌المال}}
 
مسلمانان با نظام بیت‌المال از زمان محمد آشنا بودند، محمد کسی بود که در زمان زندگیش فرمانداران و کارگزاران سرزمین‌ها را می‌گماشت که مأموریت هر کارگزار جمع‌آوری [[زکات]]، [[صدقه]]ها، [[جزیه]]، [[خمس]] و [[خراج]] بود. در زمان عمر بن خطاب به دلیل سرازیر شدن پول‌های حاصل از کشورگشایی به پایتخت مسلمانان، مدینه، مسلمانان مجبور شدند که دستگاه مالی برای دولت به منظور سامان‌دهی این پول‌ها و میزانی از آن‌ها که طبق قوانین اسلام باید زکات داده شود تأسیس کنند، به همین دلیل عمر سریع به ساخت دیوان‌های لازم، شبیه به شیوهٔ روم و ساسانیان فرمان داد. در پی این دستور [[دیوان جُند]] و [[دیوان جبایه]] در قلمروی اسلامی ایجاد شد. گفته می‌شود که [[خالد بن ولید]] یا [[هرمزان]] یا [[ولید بن مغیره]]، به ساخت این دیوان‌ها برای شمارش پول‌ها و شیوهٔ پخش آن‌ها اشاره کرده‌اند.<ref>{{cite book |last=شبارو |first=عصام محمد |edition=3 |title=الدولة العربیَّة الإسلامیَّة الأولی (۱-٤۱هـ/٦۲۳-٦٦۱م) |year=۱۹۹۵ |publisher=[[دارالنهضة العربیة (بیروت)|دارالنهضة العربیَّة]] |location=[[بیروت]]-[[لبنان]]|page=330}}</ref> سیاست عمر این بود که اموال جمع‌آوری شده را برای روزهای سخت در بیت‌المال ذخیره نسازد؛ بلکه به نیازمندان در ابتدای کار برسد. [[ابن جوزی]] می‌گوید عمر هرساله بیت‌المال را تمام خالی می‌کرد تا به مستحقانش پرداخت شود. {{مدرک}}همچنین علی بن ابی‌طالب هر جمعه پول‌های بیت‌المال را تقسیم می‌کرد تا چیزی از آن نماند؛ نگران بود که پول، صاحبان قدرت را وسوسه کند و به مردم پرداخت نشود.<ref name="بیت المال"/>{{مدرک}} خلفای راشدین بین اداره‌های سیاسی و مالی را جدا کرده بودند؛ مثلاً عمر [[عمار یاسر]] را به امارت کوفه گماشته بود و همراهش [[عبدالله بن مسعود]] را هم فرستاده بود تا مسئولیت بیت‌المال کوفه را متصدی شود.{{مدرک}} همچین دست‌مزد اهل کتاب که در سپاه اسلام داوطلب شده بودند، از بیت‌المال پرداخت می‌شد.{{مدرک}}
 
=== وجه نقد ===
{{نوشتار وابسته|سکه‌های عرب ساسانی}}
[[پرونده:First Islamic coins by caliph Uthman-mohammad adil rais.jpg|بندانگشتی|[[سکه‌های عرب ساسانی]] که به دوران خلفای راشدین برمی‌گردد و به آن نقش بسملة ([[بسم الله الرحمن الرحیم]]) اضافه شده است.]]
[[پرونده:First Islamic coins by caliph Uthman-mohammad adil rais.jpg|بندانگشتی|[[سکه‌های عرب ساسانی]] که به دوران خلفای راشدین برمی‌گردد و به آن نقش بسملة ([[بسم الله الرحمن الرحیم]]) اضافه شده است.]]


نظام پولی در ابتدای خلافت راشدین همانند نظام دارایی حکومت [[محمد در مدینه]] بود.<ref name="النقود">[http://www.yabeyrouth.com/pages/index3609.htm موقع "یا بیروت": النقود العربیَّة الإسلامیَّة.] {{Webarchive|url=https://web.archive.org/web/20141116183846/http://www.yabeyrouth.com/pages/index3609.htm |date=۱۶ نوامبر ۲۰۱۴}} تألیف الدکتور حسَّان علی حلَّاق</ref> آن هم همان شیوه‌ای بود که در زمان [[جاهلیت]]، پیش از ظهور اسلام رواج داشت بود؛ اعراب پیش از اسلام از درهم ساسانی و دینار روم شرقی در مبادلات تجاری استفاده می‌کردند که محمد نیز آن را رایج ساخت ابوبکر هم از آن شیوه پیروی کرد بعد از آن عمر هم در ابتدای خلافتش پیروی می‌کرد.<ref name="النقود"/> اما در زمان خلافت عمر هنگامی که خلافت اسلامی با کشورهایی با نظام [[سکه]]های ثابت در شام، ساسانیان و مصر روبه‌رو شد برای تجارت و کار کردن با این کشورها سکه‌های ویژه خلافتش را ضرب کرد.<ref name="النقود"/>
نظام پولی در ابتدای خلافت راشدین همانند نظام دارایی حکومت [[محمد در مدینه]] بود. آن هم همان شیوه‌ای بود که در زمان [[جاهلیت]]، پیش از ظهور اسلام رواج داشت بود؛ اعراب پیش از اسلام از درهم ساسانی و دینار روم شرقی در مبادلات تجاری استفاده می‌کردند که محمد نیز آن را رایج ساخت ابوبکر هم از آن شیوه پیروی کرد بعد از آن عمر هم در ابتدای خلافتش پیروی می‌کرد. اما در زمان خلافت عمر هنگامی که خلافت اسلامی با کشورهایی با نظام سکه‌های ثابت در شام، ساسانیان و مصر روبه‌رو شد برای تجارت و کار کردن با این کشورها سکه‌های ویژه خلافتش را ضرب کرد.<ref>{{پک|1=ابوالفرج العش|2=۱۴۲۴|ک=النقود العربیه السلامیه|ص=۱۹–۲۱}}</ref>


عمر بر پول‌های از جنس طلا و نقره که در آن زمان رایج بود و بر روی آن‌ها نقاشی‌های روم شرقی، مسیحیت و ساسانی بود باقی ماند، ولی کلمهٔ «جائز» را به آن‌ها افزود. در سال ۱۸ ه‍.ق برابر با ۶۳۹م، عمر اولین کسی شناخته شد که ضرب سکه در تاریخ اسلام را رایج کرد. نقش سکه‌های ساخت عمر از نقش سکه‌های ساسانی برداشت شده بود با این تفاوت که به آن‌ها عبارت «الحمد لله» برخی «لا إله إلَّا الله» بر قسمتی دیگر اسم «عُمر» افزوده بود؛ ولی عثمان به افزودن نقش «الله أکبر» اکتفا کرد.<ref name="النقود"/> این سکه‌ها امروزه معروف به [[سکه‌های عرب ساسانی]] است.<ref name="النقود"/>
عمر بر پول‌های از جنس طلا و نقره ([[دینار]] و [[درهم]]) که در آن زمان رایج بود و بر روی آن‌ها نقاشی‌های روم شرقی، مسیحیت و ساسانی بود باقی ماند، ولی کلمه‌های «لله»، «بسم الله» و «بسم الله ربی» را به آن‌ها افزود. تغییراتی نیز در وزن مسکوکات انجام شد.<ref>{{پک|1=ابوالفرج العش|2=۱۴۲۴|ک=النقود العربیه السلامیه|ص=۲۱}}</ref>


== وضعیت اجتماعی ==
== نظام اجتماعی ==
=== ساختار جمعیت مسلمانان عرب ===
=== ساختار جمعیت مسلمانان عرب ===
به نوشتهٔ شاکر مسلمانان تا پیش از فرارسیدن دوران عثمان با هم اتحاد داشتند و نیز از دولت راضی بودند.<ref name="تاریخ الخلفاء الراشدین">[[محمود شاکر (مؤرخ)|محمود شاکر]] (1421 هـ/2000م): [http://books.google.com.sa/books?id=A0y2OCXgfigC&printsec=frontcover#v=onepage&q&f=false التاریخ الإسلامی - ج 3: الخلفاء الراشدون]، ص231. الطبعة الثامنة، المکتب الإسلامی، [[دمشق]] - [[سوریه]].</ref> تا پیش از فرارسیدن دوران عثمان مسلمانان از درآمد اندکی که داشتند راضی بودند؛ مردم زندگی ساده‌ای داشتند و برای بهتر شدن زندگیشان به نبردها و کشورگشایی می‌پرداختند؛ ولی ثروت در اثر کشورگشایی، خصوصاً در زمان عثمان، شروع به ازدیاد کرد و باعث شد سطح زندگی عرب‌ها بالا برود و خواسته‌هایشان افزایش یابد.<ref name="تاریخ الخلفاء الراشدین2">[[محمود شاکر (مؤرخ)|محمود شاکر]] (1421 هـ/2000م): [http://books.google.com.sa/books?id=A0y2OCXgfigC&printsec=frontcover#v=onepage&q&f=false التاریخ الإسلامی - ج 3: الخلفاء الراشدون]، مرجع سابق، ص234.</ref> با گسترش دولت و افزایش چشم‌گیر کشورگشایی‌ها، ساختار جمعیت شروع به تغییر کرد.<ref name="تاریخ الخلفاء الراشدین3">[[محمود شاکر (مؤرخ)|محمود شاکر]] (1421 هـ/2000م): [http://books.google.com.sa/books?id=A0y2OCXgfigC&printsec=frontcover#v=onepage&q&f=false التاریخ الإسلامی - ج 3: الخلفاء الراشدون]، مرجع سابق، ص235.</ref> در این زمان تعداد زیادی از عرب‌ها و مسلمانان در سرزمین‌های تازه تصرف شده سکونت دائم کردند و با ساکنان آن سرزمین‌ها آمیختند.<ref name="تاریخ الخلفاء الراشدین2"/> از جهت دیگر، تعداد شهروندان شبه جزیرهٔ عربستان به خصوص [[مدینه]] کاهش یافت، زیرا بیشترشان به سرزمین‌های دیگر برای جنگ و نظایر آن می‌رفتند. اما بیگانگان همچون [[موالی]] و [[برده‌داری|برده‌ها]] از مناطق تصرف شده به شبهٔ جزیرهٔ عربستان سرازیر می‌شد. نتیجهٔ آن اتحاد مسلمانان هم‌نژاد عرب از بین رفت و برخلاف گذشته گروه‌هایی با اختلاف طبقاتی در این اجتماع پدید آمد.<ref name="تاریخ الخلفاء الراشدین3"/>
به نوشتهٔ شاکر مسلمانان تا پیش از فرارسیدن دوران عثمان با هم اتحاد داشتند و نیز از دولت راضی بودند.<ref>{{پک|1=شاکر|2=۱۴۲۱|ک=التاریخ الاسلامیه|ص=۲۳۱|ج=۳}}</ref> تا پیش از فرارسیدن دوران عثمان مسلمانان از درآمد اندکی که داشتند راضی بودند؛ مردم زندگی ساده‌ای داشتند و برای بهتر شدن زندگیشان به نبردها و کشورگشایی می‌پرداختند؛ ولی ثروت در اثر کشورگشایی، خصوصاً در زمان عثمان، شروع به ازدیاد کرد و باعث شد سطح زندگی عرب‌ها بالا برود و خواسته‌هایشان افزایش یابد. با گسترش دولت و افزایش چشم‌گیر کشورگشایی‌ها، ساختار جمعیت شروع به تغییر کرد. در این زمان تعداد زیادی از عرب‌ها و مسلمانان در سرزمین‌های تازه تصرف شده سکونت دائم کردند و با ساکنان آن سرزمین‌ها آمیختند. از جهت دیگر، تعداد شهروندان شبه جزیرهٔ عربستان به خصوص [[مدینه]] کاهش یافت، زیرا بیشترشان به سرزمین‌های دیگر برای جنگ و نظایر آن می‌رفتند. اما بیگانگان همچون [[موالی]] و [[برده‌داری|برده‌ها]] از مناطق تصرف شده به شبهٔ جزیرهٔ عربستان سرازیر می‌شد. نتیجهٔ آن اتحاد مسلمانان هم‌نژاد عرب از بین رفت و برخلاف گذشته گروه‌هایی با اختلاف طبقاتی در این اجتماع پدید آمد.<ref>{{پک|1=شاکر|2=۱۴۲۱|ک=التاریخ الاسلامیه|ص=۲۳۴–۲۳۵|ج=۳}}</ref>


=== اختلافات سیاسی و مذهبی ===
=== اختلافات سیاسی و مذهبی ===
دوگانگی مسلمانان در زمان عثمان بسیار شدید بود و بعضی از مردم به برخی از سیاست‌هایی که عثمان در پیش می‌گرفت اعتراض کردند که مقدمه‌ای برای ماجرای کشته شدن عثمان بود و ماجرا با هجوم بردن به منزل عثمان و کشتنش به پایان رسید.<ref name="تاریخ الخلفاء الراشدین5">[[محمود شاکر (مؤرخ)|محمود شاکر]] (1421 هـ/2000م): [http://books.google.com.sa/books?id=A0y2OCXgfigC&printsec=frontcover#v=onepage&q&f=false التاریخ الإسلامی - ج 3: الخلفاء الراشدون]، مرجع سابق، ص236-245.</ref> این دوگانگی خصوصاً از طرف [[بنی امیه]] که مدینه را به مقصد [[مکه]] ترک کرده بودند در زمان علی هم ادامه یافت.<ref name="تاریخ الخلفاء الراشدین4">[[محمود شاکر (مؤرخ)|محمود شاکر]] (1421 هـ/2000م): [http://books.google.com.sa/books?id=A0y2OCXgfigC&printsec=frontcover#v=onepage&q&f=false التاریخ الإسلامی - ج 3: الخلفاء الراشدون]، مرجع سابق، ص257.</ref>
دوگانگی مسلمانان در زمان عثمان بسیار شدید بود و بعضی از مردم به برخی از سیاست‌هایی که عثمان در پیش می‌گرفت اعتراض کردند که مقدمه‌ای برای ماجرای کشته شدن عثمان بود و ماجرا با هجوم بردن به منزل عثمان و کشتنش به پایان رسید. این دوگانگی خصوصاً از طرف [[بنی امیه|بنی‌امیه]] که مدینه را به مقصد [[مکه]] ترک کرده بودند در زمان علی هم ادامه یافت.<ref>{{پک|1=شاکر|2=۱۴۲۱|ک=التاریخ الاسلامیه|ص=۲۳۶–۲۵۷|ج=۳}}</ref> به‌طور کلی، اختلافات بر سر جانشینی محمد مسلمانان را به دو دست تقسیم کرد: یاران و تأییدکنندگان خلافت علی ([[شیعه]]) و [[اهل سنت|اهل‌سنت]] که این اختلافات در عصر حاضر هم ادامه دارد.<ref>{{پک|Encyclopædia Britannica|۲۰۰۸|ف=Rashidun|ک=Britannica|زبان=en}}</ref>
 
در کل اختلافات بر سر جانشینی محمد مسلمانان را به دو دست تقسیم کرد: یاران و تأییدکنندگان خلافت علی ([[شیعه]]) و [[اهل سنت]] که این اختلافات در عصر حاضر هم ادامه دارد.<ref>{{پک|||ف=Rashidun|ک=Britannica|زبان=en}}</ref>{{مدرک}}


=== موالی و اهل ذمه ===
=== موالی و اهل ذمه ===
بین پژوهشگران اختلاف نظر وجود دارد که اموال بیت‌المال بین [[موالی]] (مسلمانان غیر عرب) و سایرین به صورت برابر تقسیم می‌شده است، بعضی می‌گویند که بین عرب‌ها اموال بیشتری نسبت به غیر عرب دریافت می‌کردند در حالی که بعضی دیگر می‌گویند که نسبت بین عرب‌ها و غیر عرب مساوی بوده است. نجمان یاسین از منابع تاریخی چنین برداشت می‌کنند که دوران ابوبکر شاهد برابری کامل عرب‌ها و [[موالی]] بوده است؛ به غیر عرب‌ها اجازه داده می‌شد تا در نبردها شرکت کنند و همان سهم عرب‌های مسلمان را داشتند همچنین مشارکت‌های مهمی هم در خیلی از کشورگشایی‌ها مانند شام و غیره داشتند.<ref name="عطاء الموالی3"/> ولی عمر بین عموم مردم فرق می‌گذاشت و اولویت را به اهل بیت، پیشی گرفتگان به اسلام و پیشی گرفتگان به جنگ داده بود ولی این امر همگانی بود و محدود به غیر عرب‌ها نمی‌شد.<ref name="عطاء الموالی2">نجمان یاسین: عطاء الموالی فی عصر الراشدین وبنی أمیة - محاولة تقویم جدید، مرجع سابق، ص201.</ref> باوجود این، در زمان عثمان شاهد تبعیض در دریافت مبلغ بود. چنانچه [[موالی]] که با زنان عربی ازدواج کرده بودند، حق دریافت پول بیشتری داشتند. این سیاست هم شبیه به دیگر سیاست‌های عثمان بود که یکی از دلایل قیام شهروندان [[کوفه]] در عراق برضدش شد؛ ولی علی مواظبت می‌کرد - برخلاف عثمان - تا قبیله‌های کوفه خشنود باشند و این بی عدالتی را برداشت و بار دیگر تساوی بین عرب و موالی را برقرار کرد.<ref name="عطاء الموالی3">نجمان یاسین: عطاء الموالی فی عصر الراشدین وبنی أمیة - محاولة تقویم جدید، منبع سابق، ص۲۰۲.</ref>
بین پژوهشگران اختلاف نظر وجود دارد که اموال بیت‌المال بین [[موالی]] (مسلمانان غیر عرب) و سایرین به صورت برابر تقسیم می‌شده است، بعضی می‌گویند که بین عرب‌ها اموال بیشتری نسبت به غیر عرب دریافت می‌کردند در حالی که بعضی دیگر می‌گویند که نسبت بین عرب‌ها و غیر عرب مساوی بوده است. نجمان یاسین از منابع تاریخی چنین برداشت می‌کنند که دوران ابوبکر شاهد برابری کامل عرب‌ها و [[موالی]] بوده است؛ به غیر عرب‌ها اجازه داده می‌شد تا در نبردها شرکت کنند و همان سهم عرب‌های مسلمان را داشتند همچنین مشارکت‌های مهمی هم در خیلی از کشورگشایی‌ها مانند شام و غیره داشتند. ولی عمر بین عموم مردم فرق می‌گذاشت و اولویت را به اهل بیت، پیشی گرفتگان به اسلام و پیشی گرفتگان به جنگ داده بود ولی این امر همگانی بود و محدود به غیر عرب‌ها نمی‌شد. باوجود این، در زمان عثمان شاهد تبعیض در دریافت مبلغ بود. چنانچه [[موالی]] که با زنان عربی ازدواج کرده بودند، حق دریافت پول بیشتری داشتند. این سیاست هم شبیه به دیگر سیاست‌های عثمان بود که یکی از دلایل قیام شهروندان کوفه در عراق برضدش شد؛ ولی علی مواظبت می‌کرد - برخلاف عثمان - تا قبیله‌های کوفه خشنود باشند و این بی عدالتی را برداشت و بار دیگر تساوی بین عرب و موالی را برقرار کرد.<ref>{{پک|1=یاسین|2=۱۹۹۷|ک=اداب الرافدین|ف=عطاء الموالی فی عصر الراشدین}}</ref>


==== ایران ====
== نیروهای نظامی ==
بیشتر تاریخ‌نگاران مسلمان نوشته‌اند که هنگام کشورگشایی مسلمانان شروع شده بود، مجتمع مدنی در ایران رو به انحطاط بود و ایرانیان اسلام را با آغوش باز پذیرفتند و تمدن ایرانی از بین نرفت بلکه در کالبد اسلام به پیشرفتش ادامه داد. اما بیشتر تاریخ‌نگاران ایرانی می‌گویند مقاومت ایرانیان در مقابل فاتحین عرب شدید و طولانی مدت بوده است.<ref group="ْ">Milani A. ''Lost Wisdom''. 2004 {{ISBN|978-0-934211-90-1|en}} p.15</ref> ایرانیان پس از شکست در مقابل اعراب کم‌کم مسلمان شدند و الفبایشان را به [[الفبای عربی]] تغییر دادند اما بر عکس عراق، شام، مصر عرب نشدند و ترجیح داند ایرانی باقی بمانند. [[فرهنگ ایرانی]] نیز با عربی مخلوط شد که به فرهنگ ویژه‌ای در شرق تبدیل شد.<ref group="ْ">Mohammad Mohammadi Malayeri, ''Tarikh-i Farhang-i Iran'' (Iran's Cultural History). 4 volumes. Tehran. 1982.</ref><ref group="ْ">{{یادکرد کتاب|نویسنده=ʻAbd al-Ḥusayn Zarrīnʹkūb|پیونده نویسنده=عبد الحسین زرین کوب|آدرس=Dū qarn-i sukūt: sarguz̲asht-i ḥavādis̲ va awz̤āʻ-i tārīkhī dar dū qarn-i avval-i Islām (Two Centuries of Silence)|مکان=Tihrān|ناشر=Sukhan|سال=1379 (2000)|id={{OCLC|46632917}}, {{Listed Invalid ISBN|964-5983-33-6}}}}</ref>
[[پرونده:Mohammad Adil Rais-Muslim warrior during rashidun caliphate.png|بندانگشتی|چپ|نقاشی تخیُّلی برای لباس سربازان مسلمان زمان خلافت راشدین.]]


== ارتش ==
=== نیروی زمینی ===
=== نیروی زمینی ===
[[پرونده:Mohammad Adil Rais-Muslim warrior during rashidun caliphate.png|بندانگشتی|چپ|نقاشی تخیُّلی برای لباس سربازان مسلمان زمان خلافت راشدین.]]
مهم‌ترین اعضای پیاده‌نظام کسانی به نام ''[[مبارزون|مُبارزون]]'' بودند؛ این افراد اکثراً از بیشترین نیرو برخوردار بودند و مأموریتشان شکستن روحیهٔ دشمنانشان بود. آن‌ها همیشه قهرمانان و فرماندهان ارتش مقابل را به مبارزهٔ تن به تن فرا می‌خواندند و قبل از شروع نبرد، مأموریت داشتند آن‌ها را بکشند. سواره‌نظام سبک (متحرک الطلیعه) یکی از موفق‌ترین گروه در زمان خود بود، که مسلمانان برای مبارزه با روم شرقی و ایران ساسانی در [[نبرد یرموک]] و [[جنگ قادسیه]]، از این گروه استفاده کردند که سبب پیروزی مسلمانان در آن جنگ‌ها بودند، دلیل آن این بود که ساسانیان و رومیان همانند عرب‌ها در بکارگیری این نوع سواره نظام مهارت نداشتند. این بخش از سلاح به [[خیاله]] و [[هجَّانه]] تقسیم‌بندی می‌شد. خیَّالة گروهی بود که اسب‌ها را می‌راند و هجَّانه هم گروهی بود که شتر یک‌کوهانه را می‌راندند. شاخه‌ای از مورد دوم، یعنی هجانه در جنگ‌ها و شاخه‌ای دیگر از این گروه در انتقال آب و ذخیرهٔ غذایی شرکت داشت.<ref>{{پک|عثمان|البعلبکی|ک=المصوَّر فی التاریخ|ص=۳۴۵–۳۴۶|1999}}</ref>
 
عمر پس از اینکه سرزمینش گسترش یافت نیاز به ارتش‌های نظیر ساسانیان و روم شرقی را احساس کرد به‌همین دلیل [[ارتش خلفای راشدین]] را همانند این دو ارتش سازماندهی کرد؛ عمر در استان‌های خلافت گروه‌های نظامی ثابت ایجاد کرد که هر یک از آن‌ها چهار هزار اسب سوار بود. این کار به این دلیل بود که می‌خواست تمام این استان‌ها را به هم مرتبط سازد.{{مدرک}} مهم‌ترین اعضای [[پیاده‌نظام]] کسانی به نام ''مُبارزون'' بودند؛ این افراد اکثراً از بیشترین نیرو برخوردار بودند و مأموریتشان شکستن روحیهٔ دشمنانشان بود. آن‌ها همیشه قهرمانان و [[فرماندهان ارتش]] مقابل را به مبارزهٔ تن به تن فرا می‌خواندند و قبل از شروع نبرد، مأموریت داشتند آن‌ها را بکشند. [[سواره‌نظام]] سبک (متحرک الطلیعه) یکی از موفق‌ترین گروه در زمان خود بود، که مسلمانان برای مبارزه با روم شرقی و ایران ساسانی در [[نبرد یرموک]] و [[جنگ قادسیه]]، از این گروه استفاده کردند که سبب پیروزی مسلمانان در آن جنگ‌ها بودند،<ref>{{پک|عثمان|1999|ک=المصوَّر فی التاریخ، جـ 9|ص=345-346}}</ref> دلیل آن این بود که ساسانیان و رومیان همانند عرب‌ها در بکارگیری این نوع سواره نظام مهارت نداشتند. این بخش از سلاح به [[خیاله]] و [[هجَّانه]] تقسیم‌بندی می‌شد. خیَّالة گروهی بود که اسب‌ها را می‌راند و هجَّانه هم گروهی بود که [[شتر یک‌کوهانه]] را می‌راندند. شاخه‌ای از مورد دوم، یعنی هجانه در جنگ‌ها و شاخه‌ای دیگر از این گروه در انتقال آب و ذخیرهٔ غذایی شرکت داشت.<ref>{{پک|عثمان|1999|ک=المصوَّر فی التاریخ، جـ 9|ص=345-346}}</ref> اضافه بر نیروهای سواره‌نظام و پیاده‌نظام، خالد بن ولید نیروی جاسوسی را سازماندهی کرد.{{مدرک}}
 
[[ارتش خلفای راشدین]] به سلاح‌های معمولی آن زمان مجهز بود که مهم‌ترینش [[شمشیر]]های کوتاه عربی، شمشیرهای بلند ایرانی، [[نیزه]]، [[کمان]] و [[تیر (جنگ‌افزار)|تیر]] بود.<ref name="سلاح">[http://acpss.net/site/index.php?go=news&more=71 مرکز عربی برای پژوهش‌های سیاسی و استراتژیک: ساخته اصلحه در صدر اسلام و دو دولت اسلامی اموی و عباسی.] {{Webarchive|url=https://web.archive.org/web/20131101231550/http://acpss.net/site/index.php?go=news&more=71 |date=۱ نوامبر ۲۰۱۳}} تاریخ تاریخ نوشتار (به زبان عربی): جمعه [[۳۰ مارس]] ۲۰۱۲</ref> بعضی از این سلاح‌ها را عرب‌ها از طریق تجارت با شام، ساسانیان، روم شرقی و مصر و بعضی دیگر را از راه غنیمت‌های جنگی از روم و ساسانیان به دست آوردند. پیاده‌نظام بیشترین پوشش حفاظتی را به کار می‌گرفت. در ابتدا پیاده‌نظام پوست سخت ساخت محلی در شبه جزیرهٔ عربستان را استفاده می‌کردند و سپس به پوشیدن [[زره|زره‌های زنجیری]] که احتمال می‌رود از غنیمت‌ها به دست آوردند استفاده کردند.<ref>الیرموک 636، فتح سوریا نیکول دیڤید</ref> و اسب سوار و سرباز پیاده سپر ساخته شده از پوست سخت را حمل می‌کرد که با آن خود را از ضربات شمشیر و تیرها حفاظت کرد. زمانی که مسلمانان با رومیان در اطراف شبه جزیرهٔ عربی و شام برخورد کردند، از آن‌ها کاربرد برخی از ماشین آلات و وسایل محاصره چون [[منجنیق]]، [[برج متحرک]] و [[دژکوب]] را فراگرفتند.<ref name="سلاح"/>
 
=== نیروی دریایی ===
[[معاویه بن ابی سفیان]] فرماندار شام پس از اینکه با مقاومت شدید مردم طرابلس مواجه شد نامه‌ای به عمر نوشت و از او اجازهٔ ساخت ناوگان دریایی خواست تا به محاصرهٔ [[طرابلس (لبنان)|طرابلس]] شدت ببخشد. اما عمر که از هجوم دریایی نفرت داشت درخواستش را رد کرد.<ref name="سلاح"/> بعد از درگذشت عُمر، معاویه درخواستش را این بار به عثمان برای ساخت ناوگان دریایی برای تصرف جزیرهٔ [[قبرس]] تکرار کرد، ولی این‌بار هم خلیفه گفت که باید به سیاست‌های دفاعی کنونی التزام داشته باشد؛ ولی بعد از اینکه تهدید روم نسبت به سواحل شام افزایش یافت، عثمان با ساخت ناوگان دریایی موافقت کرد. همچنین فرمان داد که [[موالی]] مسلمان و هیچ‌کس دیگری را به دریانوردی، بجز هنگامی که خود خواستند، وادار نکنند. با تأیید عثمان ناوگان دریایی در [[دریای مدیترانه]] ایجاد شد که به وسیلهٔ آن دو جزیرهٔ قبرس و [[رودس]] توسط مسلمانان تصرف شد،<ref name="سلاح"/> زمانی که [[جنگ دکل]] بین ناوگان مسلمانان و ناوگان رومیان درگرفت، مسلمانان شکست سنگینی به رومیان وارد آوردند تا ناوگان مسلمانان در [[دریای مدیترانه]] بدون رقیب باشد.<ref name="سلاح"/>


=== فرماندهان ===
=== فرماندهان ===
در میان رهبران ارتش راشدین اسلامی نام‌هایی به چشم می‌خورد که در میان کشورگشاهای تاریخ مانند[[اسکندر]]، [[هانیبال]]، [[ژولیوس سزار]]، [[آگوستوس]] و [[کوروش بزرگ|کوروش کبیر]] همچنین کشورگشایان جدید مانند [[نادرشاه]] و [[ناپلئون بناپارت]] جای گرفته است که از آن‌ها: أبی عُبیده بن جرَّاح و خالد بن ولید و سعد بن ابی‌وقَّاص است که از خود نبوغ و مهارت در رهبری ارتش نشان دادند که منجر شد تاریخ‌نگاران نامشان را در کنار کشورگشاهای بزرگ جای دهند.<ref>{{پک|عثمان|1999|ک=المصوَّر فی التاریخ، جـ 9|ص=345-346}}</ref>
در میان رهبران ارتش راشدین اسلامی نام‌هایی به چشم می‌خورد که در میان کشورگشاهای تاریخ مانند اسکندر، هانیبال، ژولیوس سزار، آگوستوس و کوروش همچنین کشورگشایان جدید مانند [[نادرشاه]] و ناپلئون بناپارت جای گرفته است که از آن‌ها: أبی عُبیده بن جرَّاح و خالد بن ولید و سعد بن ابی‌وقَّاص است که از خود نبوغ و مهارت در رهبری ارتش نشان دادند که منجر شد تاریخ‌نگاران نامشان را در کنار کشورگشاهای بزرگ جای دهند.<ref>{{پک|1=عثمان|2=البعلبکی|3=1999|ک=المصوَّر فی التاریخ|ص=۳۴۵–۳۴۶}}</ref>


== نظرهای دینی در مورد خلافت راشدین ==
== نظرهای دینی در مورد خلافت راشدین ==
=== در آیات و روایات ===
=== در آیات و روایات ===
از واژه خلیفه در آیات متعددی از قرآن به اشکال خلیفه، خلفا و خلائف اشاره شده است۔ همین به کارگیری در قرآن از این واژه، بعدها دستاویز کسانی شد که سعی در مشروعیت بخشیدن به تشکیلات خلافت از منظر اسلام داشتند، قرار گرفت۔<ref>{{پک|1=میرابوالقاسمی|2=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلافت}}</ref>
از واژه خلیفه در [[آیه|آیات]] متعددی از [[قرآن]] به اشکال خلیفه، خلفا و خلائف اشاره شده است. همین به‌کارگیری در قرآن از این واژه، بعدها دستاویز کسانی شد که سعی در مشروعیت بخشیدن به تشکیلات خلافت از منظر اسلام داشتند، قرار گرفت.<ref>{{پک|1=میرابوالقاسمی|2=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلافت}}</ref>


مسعودی روایتی را به نقل از پیامبر اسلام نقل می‌کند که در آن، به جانشینی ۳۰ ساله خلفا پس از درگذشتش خبر می‌دهد۔ با استناد به همین روایت، منابع حسن مجتبی را جزء خلفای راشدین دانسته‌اند؛ چرا که با دوران کوتاه هفت ماهه خلافت حسن مجتبی، تعداد سال خلافت ۵ خلیفه نخستین شامل ابوبکر، عمر، عثمان، علی و حسن به مجموع ۳۰ سال تمام می‌رسد۔<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>
مسعودی روایتی را به نقل از پیامبر اسلام نقل می‌کند که در آن، به جانشینی ۳۰ ساله خلفا پس از درگذشتش خبر می‌دهد. با استناد به همین روایت، منابع حسن مجتبی را جزء خلفای راشدین دانسته‌اند؛ چرا که با دوران کوتاه هفت‌ماهه خلافت حسن مجتبی، تعداد سال خلافت ۵ خلیفه نخستین شامل ابوبکر، عمر، عثمان، علی و حسن به مجموع ۳۰ سال تمام می‌رسد.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>


=== نظر مسلمانان اهل سنت ===
=== نظر سنی ===
در میان منابع اهل‌سنت، برخی چون ابن‌کثیر، ذهبی و ابن عبدالبر، از عمر بن عبدالعزیز — هشتمین خلیفه اموی — به عنوان پنجمین خلیفه راشدین یاد کرده‌اند۔<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref>
اهل‌سنت که منزلت دینی ویژه‌ای برای حاکمان این حکومت قائلند حکومتشان را خلافت راشدین<ref name=":0" group="یادداشت">به عربی: الخِلافةُ الرَّاشِدَة، الخِلافةُ الراشِدِیَّة، دولةُ الخُلَفاءُ الرَّاشِدین</ref> به معنای «خلافت هدایت شده» می‌نامند، اما شیعیان امامی مشروعیت برخی از این خلفا را قبول ندارند،<ref>{{پک|Böwering|2013|ک=The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought|زبان=en|ص= 81-82}}</ref> در میان اهل‌سنت گروهی علی بن ابی‌طالب را بر دیگران افضل می‌دانند و از این رو به جواز خلافت مفضول بر فاضل نظر داده‌اند.<ref>{{پک|1=بیومی مهران|2=۱۴۱۵|ک=الإمامة وأهل البیت|ص=۱۵۲|ج=۱}}</ref>


ابن تیمیه، واژه خلافت را فقط از آن خلفای راشدین می‌داند و خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس را «ملوک» می‌نامد۔<ref>{{پک|1=میرابوالقاسمی|2=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلافت}}</ref>
گروهی از اهل‌سنت مانند [[ابن حجر هیتمی|ابن حَجَر هِیتَمی]]، [[ابن کثیر]]، [[مناوی]]، [[قاضی عیاض]] و [[ابوبکر بن العربی]]، به روایتی از پیامبر اسلام استناد کرده‌اند که در آن پیامبر خلافت پس از خویش را سی سال پیش‌بینی، و پس از آن به پدید آمدنِ سلطنت و پادشاهی در اسلام اشاره کرده است؛ و خلافت چند ماههٔ حسن بن علی را تکمیل‌کنندهٔ سی سالهٔ حکومت [[خلفای راشدین]] دانسته‌اند. بر همین اساس حسن بن علی توسط گروهی از دانشمندان اهل‌سنت از خلفای راشدین محسوب شده است.<ref>{{پک|صلابی|۱۳۸۶|ک=حسن مجتبی|ص=۲۵۶–۲۵۸}}</ref> در میان منابع اهل‌سنت، برخی چون ابن‌کثیر، ذهبی و ابن عبدالبر، از عمر بن عبدالعزیز — هشتمین خلیفه اموی — به عنوان پنجمین خلیفه راشدین یاد کرده‌اند.<ref>{{پک|1=حشمتی|2=ناجی|3=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلفای راشدین}}</ref> ابن تیمیه، واژه خلافت را فقط از آن خلفای راشدین می‌داند و خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس را «ملوک» می‌نامد.<ref>{{پک|1=میرابوالقاسمی|2=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلافت}}</ref>


نظریه خلافت آرمانی که تعبیری از خلافت راشدین است، یکی از تعابیر شکل گرفته در ذیل معنای خلافت در میان اهل سنت است۔<ref>{{پک|1=میرابوالقاسمی|2=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلافت}}</ref>
نظریه خلافت آرمانی که تعبیری از خلافت راشدین است، یکی از تعابیر شکل گرفته در ذیل معنای خلافت در میان اهل‌سنت است.<ref>{{پک|1=میرابوالقاسمی|2=۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=خلافت}}</ref>


'''مرز بازبینی'''
=== نظر شیعه ===
تمامی شیعیان [[امامیه]] اعتقاد دارند که جانشینی پیامبر حق علی بن ابی‌طالب و نسلش بوده است. آن‌ها اعتقاد دارند که پیامبر این را قبل از وفاتش به علی وصیت کرده بود. به همین دلیل اعتقاد [[شیعه دوازده‌امامی]] این است که [[امامت]] جزء اصول دین است.<ref>{{پک|Faizer|۲۰۰۳|ف=MUHAMMAD|ک=Encyclopedia of Islam & the Muslim World|زبان=en}}</ref> [[زیدیه]] بر این باورند که امامت فرد شایسته با وجود فرد شایسته‌تر مجاز است و از اینرو خلافت خلفای راشدین را با وجود برتری دادن علی بن ابی‌طالب به دیگران، صحیح می‌دانند. زیدیه نسبت به خلفای راشدین با احترام برخورد کرده و از آنان [[تبری]] نمی‌جویند. امامیه اما امامت مفضول بر فاضل را صحیح نمی‌دانند.<ref>{{پک|1=بیومی مهران|2=۱۴۱۵|ک=الإمامة وأهل البیت|ص=۱۵۱–۱۵۳|ج=۱}}</ref>


چهار فرقهٔ مذهبی سنی‌ها ([[حنفی]]، [[شافعی]]، [[مالکی]]، [[حنبلی]]) به‌طور قطع دولت خِلافت راشدین را عادل‌ترین دولت اسلامی می‌دانند که از نظر اسلامی هم بیشترین نزدیکی به اسلام واقعی از نظر عدل، دین‌داری و حکومت‌داری را داشته است. به اعتقاد آن‌ها خلیفه‌های راشدین با هم برابرند و هیچ‌کدام بر دیگری برتری ندارند. رویدادی که در زمان علی اتفاق افتاد، تنها اختلاف نظر سیاسی دنیوی بوده است که در هر زمان و هر دولتی روی می‌دهد. همچین سنی‌ها آن اختلاف را رها کرده‌اند تا خدا بینشان قضاوت کند، بدون اینکه یکی را دوست داشته و از دیگر نفرت داشته باشند. حدیثی از [[احمد بن حنبل]] دارند که از سفینة أبو عبد الرحمن نقل می‌کند که: «پیامبر خدا گفت:جانشینی من در این امت سی سال است؛ بعد از آن تبدیل به پادشاهی می‌شود».<ref>[http://fatwa.islamweb.net/fatwa/index.php?page=showfatwa&Option=FatwaId&Id=36833 إسلام ویب، مرکز الفتوی: حدیث: "ثم تکون خلافة علی منهاج النبوة" رتبته ومعناه.] تاریخ التحریر: الثلاثاء ۴ رجب [[۱۴۲۴ (قمری)]] - [[۲ سپتامبر]] ۲۰۰۳ (میلادی) م</ref><ref>[http://www.dorar.net/enc/hadith?skeys=الخلافة+في+أمتي+ثلاثون+سنة&xclude=&t=*&degree_cat0=1 الموسوعة الحدیثیَّة، حدیث: "الخلافة فی أمتی ثلاثون سنة"]{{پیوند مرده}}</ref> الگوی خلافت راشدین به‌خصوص در زمان ابوبکر و عمر، از نظر کسانی که خواستار [[خلافت]] در زمان کنونی هستند مورد تأیید است.<ref name="الخلافة">مصطفی حلمی (2006): [http://books.google.com.sa/books?id=AdbnOjtRltQC&printsec=frontcover#v=onepage&q&f=false الخلافة]، فصل الخوارج، ص156.</ref>
=== نظر مسلمانان شیعه ===
* '''شیعیان امامی''': تمامی شیعیان امامی اعتقاد دارند که جانشینی پیامبر حق علی بن ابی‌طالب و نسلش بوده است. آن‌ها اعتقاد دارند که پیامبر این را قبل از وفاتش به علی وصیت کرده بود. به همین دلیل اعتقاد [[شیعه دوازده‌امامی]] این است که [[امامت]] جزء اصول دین است.
** '''نظر شیعهٔ زیدیَّه''': زیدیه بر این باورند که «امامت فرد شایسته با وجود فرد شایسته‌تر مجاز است»، آن‌ها می‌گویند که خلافت ابوبکر، عمر و عثمان صحیح است. زیدیه به این خلفا فحش نمی‌دهند و تبری نمی‌جویند؛ ولی هم‌نظر با جعفریه بر این باورند که علی شایسته‌ترین کس برای خلافت بوده است.<ref>{{یادکرد وب |نشانی=http://www.shiaweb.org/shia/imama/pa11.html |عنوان=شبکة الشیعة العالمیَّة؛ الإمامة وأهل البیت: المستبصر الدکتور: محمد بیومی مهران - ج1: ص 151. تاسعًا: إمامة المفضول |بازبینی=25 نوامبر 2014 |archive-date=24 سپتامبر 2015 |archive-url=https://web.archive.org/web/20150924101252/http://www.shiaweb.org/shia/imama/pa11.html}}</ref>
* '''نظر [[دروز]]ی‌ها''': دروزی‌ها بر این باور هستند که خدا داناتر است که عمر، ابوبکر و عثمان شایسته‌تر از علی بودند یا برعکس. دروزی‌ها اعتقاد دارند چون خدا در قرآن گفته است که مرگ هیچ‌کس را به تأخیر نمی‌اندازد، در این صورت اگر علی خلیفه می‌شد، ابوبکر، عمر و عثمان در زمان خلافتش می‌مردند و در نتیجه نمی‌توانستند کمک‌هایی که به اسلام کردند انجام دهند و در زمان خلافت علی می‌مردند. پس خواست خدا بوده که قبل از علی خلیفه باشند. دروزی‌ها ترتیب به خلافت رسیدن ابوبکر، عمر، عثمان و علی را بهترین شکل می‌دانند ولی از لحاظ جایگاه دینی علی در صدر قرار دارد.<ref>{{یادکرد وب |url=http://www.alifta.net/fatawa/fatawaDetails.aspx?BookID=3&View=Page&PageNo=1&PageID=697&languagename= |title=الرئاسة العامَّة للبحوث العلمیَّة والإفتاء فی المملکة العربیَّة السعودیَّة؛ فتاوی اللجنة الدائمة: الدروز |accessdate=۲۵ نوامبر ۲۰۱۴ |archiveurl=https://web.archive.org/web/20150618163551/http://www.alifta.net/fatawa/fatawaDetails.aspx?BookID=3 |archivedate=۱۸ ژوئن ۲۰۱۵ |dead-url=yes}}</ref>
== کتاب‌ها برای مطالعه بیشتر ==
* پیرنیا، حسن (مشیرالدوله). [[تاریخ باستانی ایران]]. تهران: انتشارات دنیای کتاب، ۱۳۶۲
* [[رسول جعفریان|جعفریان، رسول]] تاریخ خلفا [http://ghadeer.org/Book/654]
* [[سید عبدالرحیم خطیب]] «شیخین» روایت خلفای اول و دوم از دیدگاه اهل سنت
* [[سید عبدالرحیم خطیب]] «صهرین» روایت خلفای سوم و چهارم از دیدگاه اهل سنت
== پانویس ==
== پانویس ==
=== یادداشت‌ها ===
=== یادداشت‌ها ===
{{پانویس|گروه=یادداشت|اندازه=کوچک|۲}}
{{پانویس|گروه=یادداشت|اندازه=کوچک|۲}}
{{پانویس|گروه=ه‍. ق|۳}}<references group="پانویس" /><references group="ه. ق" />
 
=== ارجاعات ===
=== ارجاعات ===
{{پانویس|۳|اندازه=ریز}}
{{پانویس|۳|اندازه=ریز}}


=== منابع ===
=== منابع ===
;دانشنامه‌ها
{{آغاز پانویس|35em}}
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=حشمتی|نام=فریده|مدخل=خلفای راشدین|دانشنامه=دانشنامه جهان اسلام|سال=۱۳۷۵|ناشر=[[بنیاد دایرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|مکان=تهران|کوشش=حداد عادل، غلامعلی، پور جوادی، نصر الله، میرسلیم، مصطفی، و طاهری عراقی، احمد|پیوند مدخل=https://rch.ac.ir/article/Details?id=8725#:~:text=%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81&text=%D8%AE%D9%84%D9%81%D8%A7%DB%8C%20%D8%B1%D8%A7%D8%B4%D8%AF%DB%8C%D9%86%D8%8C%20%D8%B9%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C%20%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C%20%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%86,%D8%8C%20%D8%B0%DB%8C%D9%84%20%C2%AB%D8%B1%D8%B4%D8%AF%C2%BB).|نام۲=ناجی|نام خانوادگی۲=محمدرضا}}
'''منابع فارسی و عربی'''
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=میرابوالقاسمی|نام=رقیه|مدخل=خلافت|دانشنامه=دانشنامه جهان اسلام|سال=۱۳۷۵|ناشر=[[بنیاد دایرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|مکان=تهران|کوشش=حداد عادل، غلامعلی، پور جوادی، نصر الله، میرسلیم، مصطفی، و طاهری عراقی، احمد|پیوند مدخل=https://rch.ac.ir/article/Details?id=8697}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=ابوالفرج العش|نام=محمد|عنوان=النقود العربیه الاسلامیه|سال=۱۴۲۴|مکان=دوحه|ناشر=المجلس الوطنی للثقافة و الفنون التراث|کوشش=الاشرف الفنی، علی‌حسن الجابر و ابراهیم جابر الجابر}}
* '''مرز بازبینی'''
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=بیومی مهران|نام=محمد|عنوان=الإمامة و أهل البیت علیهم السلام|سال=۱۴۱۵|مکان=قم|ناشر=مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه|پیوند=http://shiaonlinelibrary.com/الکتب/4576_الإمامة-وأهل-البیت-محمد-بیومی-مهران-ج-١/الصفحة_3#top}}
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=پاکتچی|نام=احمد|مقاله=اسلام|دانشنامه=[[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|عنوان جلد=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|سال=۱۳۸۸|ناشر=[[مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|مکان=تهران|پیوند مدخل=http://lib.eshia.ir/12293/11/300/عربستان}}
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=تاره|نام ویراستار=کاظم|نام خانوادگی۲=پاکتچی|نام۲=احمد|پیوند نویسنده۲=احمد پاکتچی|نام خانوادگی۳=حاج منوچهری|نام۳=فرامرز|نام خانوادگی۴=مسعودی آرانی|نام۴=عبدالله|نام خانوادگی ویراستار=موسوی بجنوردی|نام=مسعود|مدخل=حسن (ع)، امام|پیوند ویراستار=سید محمدکاظم موسوی بجنوردی|پیوند مدخل=https://www.cgie.org.ir/fa/article/227283/حسن(ع)،-امام|دانشنامه=[[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|رف=دائرةالمعارف|جلد=۲۰|صفحات=۵۳۲–۵۶۵|سال=۱۳۹۲|ناشر=[[مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|مکان=تهران|شابک=978-600-6326-19-1}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=جعفریان|نام=رسول|پیوند نویسنده=رسول جعفریان|عنوان=تاریخ سیاسی اسلام|جلد=یکم|عنوان جلد=سیرهٔ رسول خدا|سال=۱۳۸۲|ناشر=دلیل ما|مکان=قم|شابک=964-7528-42-6}}
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=حشمتی|نام=فریده|مدخل=خلفای راشدین|دانشنامه=دانشنامه جهان اسلام|سال=۱۳۷۵|ناشر=[[بنیاد دایرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|مکان=تهران|کوشش=حداد عادل، غلامعلی، پور جوادی، نصرالله، میرسلیم، مصطفی، و طاهری عراقی، احمد|پیوند مدخل=https://rch.ac.ir/article/Details?id=8725|نام۲=محمدرضا|نام خانوادگی۲=ناجی}}
* {{یادکرد کتاب |نشانی =https://noorlib.ir/book/view/21861|نام خانوادگی =شاکر|نام=محمود|ناشر =المکتب الاسلامی|مکان= بیروت|سال =۱۴۲۱|پیوند نویسنده =محمود شاکر|عنوان=التاریخ الإسلامی}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=شهیدی|نام=سید جعفر|عنوان=تاریخ تحلیلی اسلام|سال=۱۳۷۹|ناشر=مرکز نشر دانشگاه تهران|مکان=تهران}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=صلابی|نام=علی محمد|عنوان=حسن مجتبی رضی الله عنه (بررسی و تحلیل زندگانی خلیفه پنجم)|سال=۱۳۸۶|مکان=زاهدان|ناشر=انتشارات حرمین|پیوند=https://books-library.online/files/books-library.online_noo57bf354d3afb2ef8ca5f4c-56180.pdf}}
* {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی =عبدالفتاح|نام =اسماعیل|سال = ۱۴۲۱|کتاب =القیم السیاسیة فی الاسلام|ناشر = الدار الثقافیة للنشر |شابک=977-339-014-4|مکان=قاهره}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=عثمان|نام=بهیج|نام خانوادگی2=البعلبکی|نام2=منیر|کتاب=المصوَّر فی التاریخ|سال=1999|ناشر=دارالعلم للملایین|مکان=بیروت}}
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=میرابوالقاسمی|نام=رقیه|مدخل=خلافت|دانشنامه=دانشنامه جهان اسلام|سال=۱۳۷۵|ناشر=[[بنیاد دایرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|مکان=تهران|کوشش=حداد عادل، غلامعلی، پور جوادی، نصرالله، میرسلیم، مصطفی، و طاهری عراقی، احمد|پیوند مدخل=https://rch.ac.ir/article/Details?id=8697}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=مرتضی عاملی|نام=سید جعفر|عنوان=الحیاة السیاسیة للامام الحسن علیه السلام|سال=۱۴۱۴|مکان=بیروت|ناشر=دارالسیره|پیوند نویسنده=سید جعفر مرتضی عاملی|پیوند=https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/44187}}
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی۱=مهدوی دامغانی|نام۱=محمود|پیوند نویسنده۱=محمود مهدوی دامغانی|نام خانوادگی۲=باغستانی|نام۲=اسماعیل|نام خانوادگی ویراستار=حداد عادل|نام ویراستار=غلامعلی|پیوند ویراستار=غلامعلی حداد عادل|مدخل=حسن بن علی، امام|پیوند مدخل=https://rch.ac.ir/article/Details?id=12149|دانشنامه=[[دانشنامه جهان اسلام]]|ref=جهان اسلام|جلد=۱۳|سال=۱۳۸۸|ناشر=[[بنیاد دائرةالمعارف اسلامی]]|مکان=تهران}}
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۲=بختیاری|نام۲=شهلا|عنوان=سیاست مذهبی خلفای راشدین|ژورنال=مطالعات تاریخ اسلام|مکان=تهران|شماره=۲۴|تاریخ=۱۳۸۹|صفحه=۱۵۱–۱۷۴|پیوند=https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/969691|دسترسی پیوند=آبونمان|توسط=[[نورمگز]]|نام۱=علی‌محمد|نام خانوادگی۱=ولوی}}
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱=یاسین|نام۱=نجمان|تاریخ=۱۹۹۷|عنوان=عطاء الموالی فی عصر الراشدین وبنی امیة|پیوند=https://radab.mosuljournals.com/article_166567.html|ژورنال=اداب الرافدین|دوره=۲۷|شماره=۳۰|صفحات=۱۳۰–۱۴۲|کد زبان=ar}}
 
'''منابع انگلیسی'''
{{چپ‌چین}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=Al-Mubarakpuri|نام=Safi-ur-Rahman|عنوان=The sealed nectar: biography of the Noble Prophet|سال=2002|مکان=Darussalam|شابک=978-9960-899-55-8|زبان=en}}
* {{یادکرد کتاب|عنوان=Muhammad and the empires of faith|سال=۲۰۲۰|ناشر=University of California Press|زبان=en|شابک=9780520974524|مکان=Oakland|نام خانوادگی۱=Anthony|نام۱=Sean W}}
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=Beverley|نام=James A|عنوان=MUHAMMAD|دانشنامه=The Quran: an Encyclopedia|ویرایش=1rd|جلد=1|سال=۲۰۰۶|ناشر=Routledge|مکان=new york|شابک=۰-۴۱۵-۳۲۶۳۹-۷|صفحه=1310-1311|کد زبان=en}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=Brown|نام=.Daniel W|عنوان=A New Introduction to Islam|سال=2003|ناشر=Blackwell Publishing Professional|شابک=978-0-631-21604-9|زبان=en}}
* {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی=Donzel |نام=E J van |کتاب=Islamic Desk Reference |ناشر=E.J. Brill |مکان=Leiden |سال=۱۹۹۴ |شابک=9789004097384 |زبان=en}}
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=Britannica|دانشنامه=Encyclopædia Britannica|مقاله=Pact of Al-Ḥudaybiyah|نشانی=https://www.britannica.com/event/Pact-of-Al-Hudaybiyah|تاریخ بازبینی=July 27, 2010|سال=2010|زبان=en}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=Brown|نام=.Daniel W|عنوان=A New Introduction to Islam|سال=2009|ناشر=John Wiley and Sons|شابک=978-1-4051-5807-7|زبان=en}}
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=Böwering|دانشنامه= The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought|نشانی=https://books.google.com/books?id=q1I0pcrFFSUC|زبان=fa|سال=2013|تاریخ بازبینی=13 می 2016}}
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=Böwering|دانشنامه= The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought|نشانی=https://books.google.com/books?id=q1I0pcrFFSUC|زبان=fa|سال=2013|تاریخ بازبینی=13 می 2016}}
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = Bosworth| نام = .C.E| پیوند نویسنده = | نام خانوادگی۲ =Bearman| نام۲ = .P| نام خانوادگی۳ =Bianquis| نام۳= .Th| نام خانوادگی۴ =van Donzel| نام۴= .E|نام خانوادگی۵ =Heinrichs| نام۵= .W.P|دانشنامه = [[دانشنامه اسلام|Encyclopaedia of Islam]] | عنوان = al-K̲h̲ulafāʾ al-Rās̲h̲idūn|پیوند مقاله =http://referenceworks.brillonline.com/entries/encyclopaedia-of-islam-2/al-khulafa-al-rashidun-COM_1416 |ویرایش = second | سال = ۲۰۱۲| ناشر = [[انتشارات بریل|E. J. Brill]] | جلد = | عنوان جلد = | مکان = Leiden | شابک = | صفحه = | زبان = en}}
* {{یادکرد دانشنامه|نام=Frants|نام خانوادگی=Buhl|نام خانوادگی۲=Welch|نام۲=Alford T.|پیوند نویسنده=فرانس بوهل|پیوند نویسنده۲=آلفورد ولش|مقاله=Muḥammad|سال=1993|دانشنامه=[[دانشنامه اسلام|Encyclopaedia of Islam]]|ویرایش=2nd|جلد=7|ناشر=[[انتشارات بریل|E. J. Brill]]|مکان=Leiden|شابک=9004094199|زبان=en|پیوند مقاله=https://referenceworks.brillonline.com/entries/encyclopaedia-of-islam-2/muhammad-COM_0780}}
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = Levi Della Vida| نام = G| پیوند نویسنده = | نام خانوادگی۲ =Khoury | نام۲ = R.G |دانشنامه = [[دانشنامه اسلام|Encyclopaedia of Islam]] | عنوان = ʿUt̲h̲mān b. ʿAffān|پیوند مقاله = |ویرایش = second | سال = ۲۰۰۰| ناشر = [[انتشارات بریل|E. J. Brill]] | جلد = ۱۰ | عنوان جلد = T-U | مکان = Leiden | شابک = ۹۰-۰۴-۱۱۲۱۱-۱| صفحه = ۹۴۶–۹ | زبان = en}}
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی =Bosworth| نام = .C.E| نام خانوادگی۲ =Bearman| نام۲ = .P| نام خانوادگی۳ =Bianquis| نام۳= .Th| نام خانوادگی۴ =van Donzel| نام۴= .E|نام خانوادگی۵ =Heinrichs| نام۵= .W.P|دانشنامه = [[دانشنامه اسلام|Encyclopaedia of Islam]] | عنوان = al-K̲h̲ulafāʾ al-Rās̲h̲idūn|پیوند مقاله =http://referenceworks.brillonline.com/entries/encyclopaedia-of-islam-2/al-khulafa-al-rashidun-COM_1416 |ویرایش = second | سال =1986| ناشر = [[انتشارات بریل|E. J. Brill]] | جلد = | عنوان جلد = | مکان = Leiden | شابک = | صفحه = | زبان = en}}
* {{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی= Nasr|نام=Seyyed Hossein|پیوند نویسنده=سید حسین نصر |نشانی=http://www.britannica.com/EBchecked/topic/15223/Ali | عنوان = ʿAlī |سال=۲۰۱۲ | دانشنامه = [[دانشنامه بریتانیکا|Encyclopædia Britanica]] |بازبینی =19 April 2016|زبان=en}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=Brockopp|نام=.Jonathan E|عنوان=The Cambridge Companion to Muhammad|سال=2010|ناشر=Cambridge University Press|شابک=978-0-521-71372-6|زبان=en}}
* {{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Editors |نام=|نشانی=http://www.britannica.com/topic/Rashidun | عنوان = Rashidun |سال= | دانشنامه = Encyclopædia Britannica Online|بازبینی = 19 April 2016|زبان=en}}
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=Campo|مکان=New York|ناشر=imprint of Infobase Publishing|سال=۲۰۰۹|دانشنامه=Encyclopedia of Islam|نام=Juan E|مقاله=Muhammad|entry-url-access=subscription|زبان=en|نام ویراستار=J. Gordon|نام خانوادگی ویراستار=Melton|شابک=978-0-8160-5454-1}}
* {{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی= [[اسماعیل پوناوالا|پوناوالا]] |نام=اسماعیل قربان‌حسین|نشانی=http://www.iranicaonline.org/articles/ali-b-abi-taleb | عنوان = ʿALĪ B. ABĪ ṬĀLEB |سال=۲۰۱۱ | دانشنامه = [[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] |بازبینی =19 April 2016|زبان=en}}
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=Veccia Vaglieri |نام=Laura |پیوند نویسنده= لئورا وچا ولیری | عنوان = ʿAlī b. Abī Ṭālib|سال=۱۹۸۶ |دانشنامه=[[دانشنامه اسلام|Encyclopaedia of Islam]] |ویرایش=2nd |جلد=۱ |ناشر=[[انتشارات بریل|E. J. Brill]]|مکان=Leiden |شابک=90-04-08114-3 |صفحه=۳۸۱–۸۶ |زبان=en |ش=۱}}
 
;کتاب‌ها
* {{cite book | last = Robinson | first = Chase F. | url=http://www.cambridge.org/us/academic/subjects/history/regional-and-world-history-general-interest/new-cambridge-history-islam | title =The New Cambridge History of Islam | publisher = Cambridge University Press | year = 2011 | ref = harv}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=عثمان|نام=بهیج|نام خانوادگی2=البعلبکی|نام2=منیر|کتاب=المصوَّر فی التاریخ، جـ 9|سال=1999|ناشر= دارالعلم للملایین|مکان=بیروت|ref = harv}}
* {{cite book|ref=harv|title=عز الدین ابوالحسن علی بن محمد بن ابی الکرم شیبانی|given=[[ابن اثیر]]|surname=[[الکامل فی التاریخ]] – جلد دوم|publisher=دار صادر|year=۱۹۷۹|isbn=}}
* {{cite book|ref=harv|title=علی محمد محمد الصلابی|given=|surname=فصل الخطاب فی سیرة عمر بن الخطاب|publisher=کتاب‌خانه الصحابه، کتاب‌خانه التابعین|year=2002|isbn=}}
* {{cite book|ref=harv|title=[[احمد عادل کمال]]|given=|surname=الطریق إلی دمشق|publisher=دارالنفائس|year=1985|isbn=}}
* {{Citation|title=سیف‌الله: خالد بن الولید&nbsp;– پژوهش‌های نظامی تاریخ از نبردها و زندگیش|given=آغا ابراهیم|surname=اکرم|publisher=مؤسسهٔ الرساله|year=1982|isbn=0-19-597714-9}}
* {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی =تتوی|نام =قاضی احمد|سال = ۱۳۸۲|کتاب =تاریخ الفی (جلد اول)|ناشر = انتشارات علمی و فرهنگی |شابک=۹۶۴۴۴۵۲۷۳۹|زبان=فارسی}}
* {{یادکرد کتاب |نشانی =[http://books.google.com.sa/books?id=Hpajz4aLiYYC&printsec=frontcover التاریخ الإسلامی - ج9: مفاهیم حول الحکم الإسلامی]|نام خانوادگی =شاکر|نام=محمود|ناشر =المکتب الاسلامی|مکان= [[دمشق]] - [[سوریا]]|سال =2000|پیوند نویسنده =محمود شاکر (مؤرخ)| ref =harv}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی۱ = Crone | نام۱ = Patricia | پیوند نویسنده=پاتریشیا کرون| نام خانوادگی۲ = Hinds | نام۲ = Martin | عنوان = God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam | ناشر = Cambridge University Press| سال = 2003| شابک = 0521541115 | زبان = en}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی۱ = Crone | نام۱ = Patricia | پیوند نویسنده=پاتریشیا کرون| نام خانوادگی۲ = Hinds | نام۲ = Martin | عنوان = God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam | ناشر = Cambridge University Press| سال = 2003| شابک = 0521541115 | زبان = en}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=Douglas Crow|نام=Karim|عنوان=Facing one Qiblah: legal and doctrinal aspects of Sunni and Shi'ah Muslims|سال=2005|ناشر=Pustaka Nasional Pte Ltd|شابک=978-9971-77-552-0|زبان=en}}
* {{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Encyclopædia Britannica |نام=|نشانی=http://www.britannica.com/topic/Rashidun | عنوان = Rashidun |سال=۲۰۰۸ | دانشنامه = Encyclopædia Britannica Online|بازبینی = 19 April 2016|زبان=en}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=Esposito|نام=.John L|عنوان=What everyone needs to know about Islam|سال=2002|ناشر=Oxford University Press US|شابک=978-0-19-515713-0|زبان=en}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=Esposito|نام=.John L|عنوان=Islam: The Straight Path|سال=1998|ناشر=Oxford University Press|شابک=0-19-511233-4|زبان=en}}
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=Faizer|مکان=New York|ناشر=Thomson Gale|سال=۲۰۰۳|دانشنامه=Encyclopedia of Islam & the Muslim World|نام=Rizwi|نام ویراستار۱=Richard C.|نام خانوادگی ویراستار۱=Martin|مقاله=MUHAMMAD|entry-url-access=subscription|زبان=en}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=Guillaume|نام=Alfred|پیوند نویسنده=آلفرد گیوم|عنوان=The Life of Muhammad. A Translation of Ishaq’s “Sirat Rasul Allah|سال=1955|ناشر=Oxford University Press|مکان=Oxford|شابک=۰-۱۹-۶۳۶۰۳۳-۱|زبان=en}}
* {{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Gleave |نام=Robert M. |مقاله=ʿAlī b. Abī Ṭālib |دانشنامه=[[دانشنامه اسلام|Encyclopaedia of Islam]] |ویرایش=3rd |سال=۲۰۱۴ |ناشر=[[انتشارات بریل|Brill Online]] |مکان=Leiden | پیوند مقاله =http://brillonline.nl/entries/encyclopaedia-of-islam-3/ali-b-abi-talib-COM_26324 |زبان=en}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=Glassé|نام=Cyril|نام خانوادگی۲=Smith|نام۲=Huston|عنوان=The new Encyclopaedia of Islam|سال=2003|ناشر=Rowman Altamira|شابک=9780759101906|زبان=en}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=Holt|نام=P. M|نام خانوادگی۲=Lambton|نام۲=.Ann K. S|نام خانوادگی۳=Lewis|نام۳=Bernard|عنوان=The Cambridge History of Islam|سال=1977|ناشر=Cambridge University Press|شابک=978-0-521-29135-4|زبان=en}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=Lings|نام=Martin|عنوان=Muhammad: His Life Based on Earliest Sources|سال=1983|ناشر=Inner Traditions International, Limited|شابک=0-89281-170-6|زبان=en}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Madelung | نام = Wilferd | پیوند نویسنده=ویلفرد مادلونگ| عنوان = The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate | ناشر = Cambridge University Press| سال = ۱۹۹۷| شابک = ۰-۵۲۱-۶۴۶۹۶-۰| زبان = en}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Madelung | نام = Wilferd | پیوند نویسنده=ویلفرد مادلونگ| عنوان = The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate | ناشر = Cambridge University Press| سال = ۱۹۹۷| شابک = ۰-۵۲۱-۶۴۶۹۶-۰| زبان = en}}
* {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی=Momen |نام=Moojan |پیوند نویسنده=موژان مؤمن |عنوان=An Introduction to Shi‘i Islam: The History and Doctrines of Twelver Shi'ism |ناشر=Yale University Press |سال=۱۹۸۵ |مکان=New Haven, CT |شابک=0300035314 |زبان=en}}
* {{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Madelung |نام=Wilferd |پیوند نویسنده=ویلفرد مادلونگ |دانشنامه=[[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] |مقاله=Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb |سال=۲۰۰۳ |پیوند مقاله=http://www.iranicaonline.org/articles/hasan-b-ali |ویرایش=online |تاریخ بازبینی=5 July 2012 |پیوند بایگانی=https://web.archive.org/web/20131117041057/http://www.iranicaonline.org/articles/hasan-b-ali |تاریخ بایگانی=17 November 2013 |زبان=en}}
{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Robinson| نام =Chase F. | پیوند نویسنده =چیز رابینسون | عنوان = The New Cambridge History of Islam, Volume 1 | جلد = ۱| سال = 2010| ناشر = Cambridge University Press|مکان = | شابک =9780521515368 |زبان=en}}
* {{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Morony |نام=Michael G. |پیوند نویسنده=مایکل مورونی |دانشنامه=[[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] |مقاله=Arab ii |سال=۱۹۸۷ |پیوند مقاله=http://www.iranicaonline.org/articles/arab-ii |ویرایش=online |تاریخ بازبینی=14 September 2012 |پیوند بایگانی=https://web.archive.org/web/20140413033056/http://www.iranicaonline.org/articles/arab-ii |تاریخ بایگانی=13 April 2014 |زبان=en}}
* {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی=Momen |نام=Moojan |پیوند نویسنده=موژان مؤمن |عنوان=An Introduction to Shi‘i Islam: The History and Doctrines of Twelver Shi'ism |ناشر=Yale University Press |سال=۱۹۸۷ |مکان=New Haven, CT |شابک=0300035314 |زبان=en}}
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=Newby|مکان=Oxford|ناشر=Oneworld Publications|سال=۲۰۰۲|دانشنامه=A Concise Encyclopedia of Islam|نام=Gordon Darnell|مقاله=Muhammad b. 'Abdullaˆh|entry-url-access=subscription|زبان=en}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=Neusner|نام=Jacob|نام خانوادگی۲=Sonn|نام۲=Tamara|نام خانوادگی۳=Brockopp|نام۳=Jonathan E.|عنوان=Judaism and Islam in practice: a sourcebook|سال=2000|ناشر=Routledge|شابک=978-0-415-21673-9|زبان=en}}
* {{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی= Poonawala |نام=I. K|نشانی=http://www.iranicaonline.org/articles/ali-b-abi-taleb | عنوان = ʿALĪ B. ABĪ ṬĀLEB |سال=۲۰۱۱ | دانشنامه = [[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] |بازبینی =19 April 2016|زبان=en|پیوند نویسنده=اسماعیل پوناوالا}}
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=Poonawala|نام=I. K.|نام خانوادگی۲=Kohlberg|نام۲=E.|مدخل=ʿAli b. Abi Ṭāleb|دانشنامه=[[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]]|تاریخ بازبینی=22 January 2019|سال=1985|پیوند مدخل=http://www.iranicaonline.org/articles/ali-b-abi-taleb|زبان=en}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=Robinson|نام=Chase F|عنوان=The New Cambridge History of Islam|سال=۲۰۱۱|ناشر=Cambridge University Press|شابک=978-0-521-83823-8|زبان=en}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=Rahman|نام=Fazlur|عنوان=Islam''. University Of Chicago Press|سال=1979|شابک=0-226-70281-2|زبان=en}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=Rodinson|نام=Maxime|عنوان=Muhammad: Prophet of Islam|سال=2002|ناشر=Tauris Parke Paperbacks|شابک=1-86064-827-4|زبان=en}}
* {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی=Shaban |نام=Muḥammad ʻAbd al-Ḥayy |عنوان=Islamic History: A New Interpretation |ناشر=Cambridge University Press |مکان=Cambridge |سال=۱۹۷۱ |جلد=۱ |شابک=0521291313 |زبان=en}}
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=Veccia Vaglieri |نام=Laura |پیوند نویسنده= لئورا وچا ولیری | عنوان = ʿAlī b. Abī Ṭālib|سال=1986|دانشنامه=[[دانشنامه اسلام|Encyclopaedia of Islam]] |ویرایش=2nd |جلد=۱ |ناشر=[[انتشارات بریل|E. J. Brill]]|مکان=Leiden |شابک=90-04-08114-3 |صفحه=۳۸۱–۸۶ |زبان=en |ش=۱}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=Ṭabarī|نام=Ismail K. Poonawala|عنوان=The last years of the Prophet|سال=1990|ناشر=SUNY Press|شابک=0-88706-691-7|زبان=en}}
* {{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Veccia Vaglieri |نام=Laura |پیوند نویسنده=لئورا وچا ولیری |دانشنامه=[[دانشنامه اسلام|Encyclopaedia of Islam]] |مقاله=ʿAbd Allāh b. al-ʿAbbās |ویرایش=2nd |سال=۱۹۸۶ |ناشر=[[انتشارات بریل|E. J. Brill]] |جلد=۱ |مکان=Leiden |شابک=90-04-08114-3 |صفحه=۴۰–۴۱ |زبان=en |ش=۶}}
* {{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Veccia Vaglieri |نام=Laura |مقاله=ʿAlī b. Abī Ṭālib |سال=۲۰۱۴ |دانشنامه=[[دانشنامه اسلام|Encyclopaedia of Islam]] |ویرایش=2nd |جلد=۱ |ناشر=[[انتشارات بریل|E. J. Brill]] |مکان=Leiden |شابک=90-04-08114-3 |صفحه=۳۸۱–۸۶ |زبان=en |ش=۱}}
* {{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Veccia Vaglieri |نام=Laura |دانشنامه=[[دانشنامه اسلام|Encyclopaedia of Islam]] |مقاله=al-As̲h̲ʿarī, Abū Mūsā |ویرایش=2nd |سال=۱۹۸۶ |ناشر=[[انتشارات بریل|E. J. Brill]] |جلد=۱ |مکان=Leiden |شابک=90-04-08114-3 |صفحه=۶۹۵–۹۶ |زبان=en |ش=۲}}
* {{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Veccia Vaglieri |نام=Laura |دانشنامه=[[دانشنامه اسلام|Encyclopaedia of Islam]] |مقاله=al-D̲j̲amal |ویرایش=2nd |سال=۱۹۹۱ |ناشر=[[انتشارات بریل|E. J. Brill]] |جلد=۲ |مکان=Leiden |شابک=90-04-07026-5 |صفحه=۴۱۴–۱۶ |زبان=en}}
* {{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Veccia Vaglieri |نام=Laura |دانشنامه=[[دانشنامه اسلام|Encyclopaedia of Islam]] |مقاله=Ḥarūrāʾ |ویرایش=2nd |سال=۱۹۸۶ |ناشر=[[انتشارات بریل|E. J. Brill]] |جلد=۳ |مکان=Leiden |شابک=90-04-08118-6 |صفحه=۲۳۵–۳۶ |زبان=en |ش=۳}}
* {{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Veccia Vaglieri |نام=Laura |دانشنامه=[[دانشنامه اسلام|Encyclopaedia of Islam]] |مقاله=Ibn Muld̲j̲am |ویرایش=2nd |سال=1986|ناشر=[[انتشارات بریل|E. J. Brill]] |جلد=۳ |مکان=Leiden |شابک=90-04-08118-6 |صفحه=۸۸۷–۹۰ |زبان=en |ش=۵}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=Watt|نام=William Montgomery|عنوان=Muhammad at Medina|سال=1956|ناشر=Oxford University Press|شابک=0-19-577307-1|زبان=en}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=Watt|نام=William Montgomery|عنوان=Muhammad at Mecca|سال=1953|ناشر=Oxford University Press|زبان=en}}
{{پایان پانویس}}
{{پایان}}
 
{{علی بن ابی‌طالب-افقی}}
{{حسن مجتبی-افقی}}
{{موضوعات اسلام}}
{{موضوعات عربستان سعودی}}
{{درجه‌بندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=خیر|نیازمند تصویر=خیر|نیازمند استانداردسازی=خیر|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامه‌ها=خیر|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}}


[[رده:خلافت راشدین]]
[[رده:اردن در قرون وسطی]]
[[رده:اردن در قرون وسطی]]
[[رده:اسلام در مصر]]
[[رده:اسلام در مصر]]
خط ۴۸۳: خط ۳۸۰:
[[رده:مصر در سده ۷ (میلادی)|مصر در سده ۷]]
[[رده:مصر در سده ۷ (میلادی)|مصر در سده ۷]]
[[رده:مقاله‌های مربوط به چندین نفر]]
[[رده:مقاله‌های مربوط به چندین نفر]]
<references group="ْ" />{{علی بن ابی‌طالب-افقی}}{{حسن مجتبی-افقی}}{{موضوعات اسلام}}{{موضوعات عربستان سعودی}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۱:۰۵

خلافت راشدین

الخلافة الراشدة
۶۳۲–۶۶۱
پرچم خلافت راشدین
پرچم
اوج گسترش خلافت راشدین در سال ۶۵۴م، زمان خلافت عثمان بن عفان بود.
اوج گسترش خلافت راشدین در سال ۶۵۴م، زمان خلافت عثمان بن عفان بود.
وضعیتگزینش خلیفه به روش‌های مختلف (شورا، وصیت، شورای خلافت) شرط بیعت مردم
پایتختمدینه (۶۳۲–۶۵۶م)
کوفه (۶۵۶–۶۶۱م)
زبان(های) رایجعربی (زبان رسمی)
زبان‌های دیگر:زبان ترکی، آرامی، ارمنی، آمازیغی، گرجی، یونانی، ترکمنی، قبطی، عبری باستانی، زبان پارسی میانه
دین(ها)
اسلام (دین رسمی).
اقلیت‌ها بزرگ و کوچک: مسیحیت، ویهودیت، ومندائیان، ومزدیسنا
حکومتخلافت
خلیفهٔ رسول‌الله، امیرالمؤمنین 
• ۶۳۲–۶۳۴ (۱۱–۱۳ قمری)
ابوبکر
• ۶۳۴–۶۴۴ (۱۳ تا ۲۳ قمری)
عمر
• ۶۴۴–۶۵۶ (۲۳ تا ۳۵ قمری)
عثمان
• ۶۵۶–۶۶۱ (۳۵ تا ۴۰ قمری)
علی
• ۶۶۱–۶۶۲ (۴۰ تا ۴۱ قمری)
حسن
تاریخ 
• بنیان‌گذاری
۶۳۲
• فروپاشی
۶۶۱
مساحت
۶۵۵ م.6400000
جمعیت
• ۶۵۵ م.
۲۱۴۰۰۰۰۰
واحد پولدینار، درهم
پیشین
پسین
محمد در مدینه
امپراتوری روم شرقی
امپراتوری ساسانی
خلافت امویان
امروز بخشی از

خلافت راشدین (به عربی: الخلافة الراشدة) یا خلافت راشدون، نخستین حکومت اسلامی تحت نام خلافت است که رئیس آن خلیفه نام دارد و برای اولین‌بار در روز درگذشت محمد، پیامبر اسلام، در دوشنبه ۲۸ صفر ۱۱ ه‍.ق برابر با ۱۰ ژوئن ۶۳۲ م پدید آمد و تا سال ۴۰ هجری به طول انجامید. فرمانروایان از صحابه محمد و از طایفه قریش به ترتیب ابوبکر (حاکم ۶۳۲–۶۳۴)، عمر بن خطاب (حاکم ۶۳۴–۶۴۴)، عثمان بن عفان (حاکم ۶۴۴–۶۵۶) و علی بن ابی‌طالب (حاکم ۶۵۶–۶۶۱) بودند. اهل‌سنت که منزلت دینی ویژه‌ای برای حاکمان این حکومت قائلند حکومتشان را «خلافت راشدین» به معنای «خلافت هدایت شده» می‌نامند، اما شیعیان امامیه مشروعیت این خلفا و دستگاه خلافت را قبول ندارند.

محمد، پیامبر اسلام، با عقد میثاق مدینه، امتی را ایجاد کرد سپس از طریق جنگ یا عهدنامه، حجاز و مناطق شرقی و جنوبی شبه جزیره عربستان را فتح کرد. با درگذشت محمد بر سر جانشینی وی اختلاف به وجود آمد اما سرانجام ابوبکر جانشین او شد. اهل‌سنت معتقدند محمد جانشینی برای خود برنگزید حال آنکه شیعیان با استناد به واقعه غدیر خم معتقدند محمد، علی را به جانشینی (خلافت) منصوب کرد.

خلافت ابوبکر با دو بحران سرپیچی گروهی از مسلمانان از پرداخت زکات و پیامبران نو ظهور همراه بود که ابوبکر با این دو گروه وارد جنگ‌هایی به نام جنگ‌های رده گشت. پس از تسلط بر شبه جزیره عربستان، مسلمانان وارد جنگ با ساسانیان و بیزانس شدند و توانستند در جبههٔ عراق بر سرزمین‌های غربی فرات از جمله حیره، الانبار، دومه جندل و بخش جنوبی سوریه و فلسطین چیره شوند.

پس از مرگ ابوبکر، عمر جانشینش شد که بیشترین مساحت کشورگشایی‌های مسلمانان در زمان وی روی داد و شام، عراق، مصر و بخش عمده‌ای از ایران از طریق جنگ تسخیر شد. گسترش قلمرو در زمان عمر، چالشی بود که مسلمانان را مجبور کرد که برای نخستین‌بار از ساماندهی‌های دیگر کشورها نظیر امپراتوری روم شرقی و ساسانیان برداشت کنند.

عثمان خلیفه بعدی بود که پس از کشته شدن عمر به سر کار آمد. او در ابتدا حکومتی بی‌حاشیه داشت اما در ۶ سال دوم حکومتش، به دلیل آنچه مردم فساد در حکومت‌داری می‌دانستند، به تضعیف حکومت انجامید. سال ۶۵۱ آشوب‌هایی در خلافت آغاز شد و ۶۵۶ م به کشته‌شدن عثمان توسط مسلمان ناراضی انجامید و مردم با علی بیعت کردند.

خلافت علی با جنگ‌های داخلی میان مسلمانان شناخته شده به نام فتنه اول همراه بود. علی نخست در نبرد جمل با گروهی از مخالفان به رهبری طلحه، زبیر و عایشه جنگید و آن‌ها را شکست داد. از سوی دیگر، معاویة ابن ابی‌سفیان، حاکم شام، از بیعت سرباز زد و به بهانهٔ قصاص قاتلان عثمان با علی به مخالفت برخاست. علی با معاویه در صفین نبرد کرد و به ناچار به حکمیت تن درداد. در نتیجهٔ حکمیت، خلافت به دو سرزمین به مرکزیت کوفه و دمشق تقسیم شد. سپس علی با گروهی از مخالفان موسوم به خوارج جنگید و نهایتاً به دست یکی از آنان ترور شد.


حسن بن علی پس از پدرش خلافت را عهده‌دار شد. دوران کوتاه چند ماهه حکومت حسن نیز به درگیری و نزاع با معاویه انجامید ولی پس از مدت کوتاهی قرارداد صلح با معاویه را پذیرفت و به سود معاویه از خلافت کناره‌گیری کرد. با پایان خلافت حسن بن علی و قرارداد صلح او با معاویه، خلافت راشدین جای خود را به خلافت امویان داد که از ۴۱ ه‍.ق (۶۶۲ م) تا ۱۳۲ ه‍.ق (۷۵۰ م) حکومت کرد.

واژه‌شناسی

اصطلاح «خلفای راشدین» متشکل از دو واژه خلیفه و راشد است که به جانشین‌های پیامبر اسلام پس از درگذشت او اطلاق می‌شود.[۱] واژه خلیفه از ریشه خ‌ل‌ف در عربی است که به معنای جانشین ساختن است. در اصطلاح مسلمانان خلیفه به کسی گفته می‌شود که پس از پیامبر اسلام، جانشین او شده باشند. کمی بعد، از واژه «خلیفه رسول‌الله» به عنوان لقب ابوبکر استفاده شد. بعد از او عمر به عنوان «خلیفه خلیفه رسول‌الله» ملقب شد. که برای رعایت اختصار خودش دستور داد او را «امیرالمؤمنین» خطاب کنند.[۲]

اصطلاح «خلیفه» در اسناد دست اول مربوط به دوره خلافت راشدین یافت می‌شود و به رسیدی به دو زبان عربی-یونانی در سال ۶۴۳، اواخر خلافت عمر، مربوط می‌گردد.[۳] اما در خصوص کاربرد خلیفه در معنای سیاسی آن اختلاف وجود دارد.[۴] مادلونگ و برخی دیگر از اسلام‌پژوهان می‌گویند عنوان «خلیفه رسول‌الله» به معنای جانشین پیامبر خدا را نخستین بار ابوبکر، برای خود به کار برد.[۵] اما به نوشته وداد کادی و آرام شاهین، بعید است ابوبکر لقبی را برای خود استفاده کرده باشد و احتمالاً بعداً در دوره عباسیان این موضوع را جعل کردند.[۶] برخی نویسندگان نظیر پاتریشیا کرون[۷] و مادلونگ[۸] می‌گویند عثمان نخستین بار لقب «خلیفة الله» را برای خود به کار برد که چنین عنوانی بیانگر اقتدار دینی شدیدی است.[۹] در مقابل وداد کادی و آرام شاهین می‌گویند مواردی که لقب «خلیفة الله» برای عثمان به کار رفته است، بعداً در دوره امویان جعل شده است. همچنین شیعیان به جای استفاده از «خلیفه» از «امام» استفاده می‌کنند.[۱۰]

نخستین بار کاربرد «خلافت» به عنوان یک نهاد سیاسی در زمان هشام بن عبدالملک رخ داد. عبارت «خلافت» در اصطلاح هم شخص «خلیفه»، هم نهاد سیاسی قانونی حکومت بر مسلمانان، هم به دوران این حکومت و هم به حوزه تحت حکومت شامل قلمرو و اتباع حکومت اطلاق می‌شد در مقابل «امام» و «امامت» را به جای «خلیفه» و «خلافت» به کار می‌بردند و جوامع غیر مسلمانان نیز به‌خصوص در سدهٔ نخست از این اصطلاح برای اشاره به دولت مسلمان استفاده نمی‌کرده‌اند. نهاد خلافت به‌تدریج در خلال زمان تحول یافت و بالاخره در اوایل دوره عباسیان در نیمه دوم سده هشتم میلادی، در قالب یک مفهوم اصطلاحی تثبیت شد.[۱۱]

مستند واژه خلفای راشدین، از روایتی از پیامبر اسلام در منابع اهل‌سنت است که بعدها به خلفای پس از او اطلاق شده است. گفته شده است اولین بار عثمانیه — طرفداران عثمان بن عفان و دودمان اموی — به خلفای پس از پیامبر اسلام خلفای راشدین گفته‌اند. با این همه در منابع شیعی بعضاً از این واژه برای اشاره به امامان دوازده‌گانه استفاده شده است.[۱۲] تعبیر «خلفای راشدین یا راشدون» به معنای خلفای هدایت شده، تعبیری راست کیشانه یا پدرسالارانه ارائه می‌دهد و این دوره را به صورت عصر حماسی جلوه می‌دهد. به نوشته دانشنامه اسلام بریل، اما این تعبیر برای آن زمان نابهنگام است زیرا نظام عقاید و اعمال مذهبی مدون و مقبول عامه وجود نداشته است، تا بتوان چنین تعبیری را دربارهٔ آن به کار برد.[۱۳]

علت آنکه تنها به چهار خلیفه اول (به ترتیب ابوبکر (حاکم ۶۳۲–۶۳۴)، عمر بن خطاب (حاکم ۶۳۴–۶۴۴)، عثمان بن عفان (حاکم ۶۴۴–۶۵۶) و علی بن ابی‌طالب (حاکم ۶۵۶–۶۶۱))[۱۴] — و به نقلی پنج خلیفه اول به انضمام حسن مجتبی — خلفای راشدین گفته می‌شد، حضور آنان در عصر طلایی صدر اسلام بوده است. باسورت معتقد است که به چهار خلیفه اول عنوان راشدین داده شده است تا آنان از خلفای بعدی از نسل بنی‌امیه، که به دنیادوستی شهره بودند، متمایز باشند.[۱۵]

پیشینهٔ تاریخی

امپراتوری‌های ساسانی و بیزانس

در طی سده‌های چهارم تا ششم میلادی، ساسانیان دولت لخمیان را از قبایل عرب حیره تأسیس کردند و در برابر آن رومیان دولت غسانیان را ایجاد کردند. در پایان سده ششم میلادی امپراتوری‌های ساسانی و بیزانس به این نتیجه رسیدند که حفظ دولت‌های وابسته عرب، یعنی لخمیان و غسانیان، به عنوان نیروهایی مسلط در برابر عرب‌های منطقه ارزشی ندارد. هرچند این دولت‌ها از بین رفتند، اما سبب شدند قبایل عرب عراق و شام کارآزموده‌تر، سازمان‌یافته‌تر و ثروتمندتر شوند.[۱۶] برخی می‌گویند اگر این دولت‌ها، در سده هفتم همچنان پابرجا بود، می‌توانست به عنوان مانعی در برابر حمله سپاه عرب مسلمان عمل کند. در مقابل، با از بین رفتن این رابطه، قبایل این منطقه که به لحاظ نظامی کارآزموده شده بودند، به امید کسب منابع مالی به صف مسلمانان پیوستند.[۱۷]

امپراتوری بیزانس، امپراتوری ساسانیان و دیگر قدرت‌های محلی پیش از ظهور اسلام در سال ۶۰۰ میلادی.

جنگ ۲۵ ساله ایران و روم که از ۶۰۲ تا ۶۲۸ به طول انجامید، زمینه‌ساز پیدایش خلافت اسلامی به عنوان یک امپراتوری جدید شد. این جنگ نظم سیاسی را که طی سه سده بر این منطقه حاکم بود، فروریخت و خلأ قدرتی را پدیدآورد، که در پی آن سپاهیان مسلمان عرب آن دو امپراتوری را شکست دادند و امپراتوری نوپدید خلافت را بنا نهادند.[۱۸] طی این جنگ، نخست خسروپرویز سرزمین‌های آناتولی، شام و مصر را تصرف کرد، ولی در پایان، ضدحمله هراکلیتوس منجر به شکست و عقب‌نشینی ساسانیان گردید. در پی آن، خسروپرویز به قتل رسید و دوره‌ای چندساله از هرج و مرج سیاسی دربار ساسانیان را فراگرفت. نهایتاً، یزدگرد سوم بر تخت نشست. هرچند، سپاه امپراتوری ساسانی، در جنگ آسیب چندانی ندیده بود و همچنین موانع طبیعی شامل رودخانه‌های فرات و دجله و نیز کوه‌های زاگرس از سرزمین ایران در برابر مهاجمان دفاع می‌کرد، اما، امپراتوری ساسانی به علت اختلافات سیاسی داخلی بیش از آن ضعیف شده بود که بتواند در برابر حمله سپاهیان مصمم مسلمان مقاومت کند.[۱۹]

این جنگ هر دو امپراتوری را فرسوده کرد و در خصوص ساسانیان، منجر به یک بحران سیاسی داخلی شد. هرچند جنگ با پیروزی روم شرقی به پایان رسید، اما امپراتوری روم نیز وضع بهتری نداشت. برخی از ثروتمندترین مناطق این امپراتوری، یعنی آناتولی، شام و مصر، طی دو دهه تحت اشغال بودند. همچنین، مردمان این سرزمین‌ها دیگر امپراتوری روم را به عنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر زندگی نمی‌دیدند. به علاوه، امپراتوری ذخایر ثروتش را در خلال جنگ هزینه کرده بود و دیگر منبعی برای تأمین مالی قوا در برابر سپاه مسلمانان نداشت.[۲۰]

پیدایش امت و دولت اسلامی در عربستان

تاریخ دقیق تولد محمد نامعلوم است، ولی احتمالاً بین ۵۶ تا ۵۰ قبل از ه‍جرت/۵۶۷ تا ۵۷۳ میلادی است[۲۱] که مورد قبول‌ترین سال، ۵۳ ق. ه‍/۵۷۰ م است.[۲۲][۲۳][۲۴] زمان دقیقی برای بعثت و ادعای نبوت محمد گزارش نشده است اما منابع اسلامی گزارش می‌کنند که در یکی از شب‌های سال ۱۳ ق. ه‍/۶۱۰ م در زمانی که محمد چهل ساله بود، جبرئیلفرشته وحی در ادیان ابراهیمی — در غار حرا بر محمد ظاهر شده است.[۲۵][۲۶][۲۷][۲۸] بنابر گزارش ابن‌اسحاق، واقدی و روایتی از جعفر صادق، محمد تا سه سال، دین تازهٔ خود را پنهانی تبلیغ می‌کرد.[۲۹][۳۰][۳۱][۳۲] پس از ۳ سال، دعوت علنی آغاز شد. محمد، در ابتدا خویشاوندان نزدیکش در بنی‌هاشم را به دین جدیدش دعوت کرد[۳۳][۳۴] دعوت محمد با پشتیبانی ابوطالب و انکار اکثریت قریشیان همراه بود.[۳۵] آن‌ها نگران بودند که نظام ارزشی و قبایلی‌شان مورد تردید قرار گیرد[۳۶] یا درآمد پرسود آنان از زیارت‌های مذهبی، لطمه ببیند.[۳۷][۳۸] با این همه تا سال چهارم بعد از بعثت سیره‌نویسان حدود ۲۸ نفر از مردان را ذکر کرده‌اند که مسلمان شده‌اند.[۳۹]

افزایش شمار پیروان محمد باعث شد که او خطری برای قبیله‌های منطقه و حاکمان شهر بشود.[۴۰] منابع تاریخی اسلامی مفصلاً آزار و اذیت محمد و یارانش را به ثبت رسانده‌اند.[۴۱] آزار و اذیت مسلمانان رو به فزونی گذاشت[۴۲] تا آنجا که در سال ۸ ق. ه‍/۶۱۵ م، برخی از پیروان محمد به حبشه هجرت کردند.[۴۳] در نهایت محمد در سال ۲ ق. ه‍/۶۲۰ م با اهالی یثرب پیمانی را بست تا محمد به این شهر نقل مکان کند.[۴۴] قریشیان که از نقشه محمد برای خروج از مکه باخبر شد، از خروج مسلمانان جلوگیری کرده و نقشه قتل محمد را کشیدند اما محمد به هر روی از مکه خارج شد.[۴۵] ورود محمد به مدینه زمینه‌ساز اقداماتی شد که بعدها امت اسلامی را شکل داد.[۴۶][۴۷] متعاقب مهاجرت مسلمانان به مدینه، اهالی مکه اموال آن‌ها را مصادره کردند. که زمینه‌ساز درگیری‌های بعدی میان مسلمانان مدینه و اهالی مکه شد.[۴۸][۴۹] سرانجام بعد از سال‌ها نزاع و جنگ میان مسلمانان و غیرمسلمانان، در ماه شوال ۶ ه‍.ق/۶۲۸ م پیمان صلحی میان مسلمانان و قریشیان مکه بسته شد که صلح حدیبیه شهرت یافت.[۵۰] این پیمان‌نامه، محمد را در فتح آسان‌تر مکه نیز کمک کرد[۵۱] و سرانجام در سال ۸ ه‍.ق/۶۳۰ م، محمد با نیروی بسیار زیادی به سمت مکه حرکت کرد و با حداقل کشتار، کنترل مکه را به دست گرفت.[۵۲][۵۳] در سال دهم بعد از هجرت، قبایل مختلف عربستان به اسلام گرویدندپیمانی با مسیحیان نجران بسته شد.[۵۴] طبق روایات تاریخی مسلمانان، محمد از سال ۶ و ۷ هجری نامه‌هایی را برای سران حکومت‌های همسایه شامل هراکلیتوس، امپراتور بیزانس، نجاشی شاه حبشه، خسرو پرویز شاه ساسانی و چند تن دیگر فرستاد و آن‌ها را دعوت به دین اسلام کرد. اما همگی این دعوت را رد کردند. بیشترین تاریخ پژوهان مدرن این اقدامات را منشأ فتوحات بعدی مسلمانان می‌دانند، که در زمان خلافت راشدین رخ داد.[۵۵]

محمد چند ماه پس از حجة الوداع — صورت گرفته در پایان سال دهم ه‍.ق/۶۳۲ م — سخت بیمار شد[۵۶][۵۷] و سرانجام به سال ۶۳۲ م در خانه عایشه (در مدینه) درگذشت.[۵۸][۵۹] بیشتر منابع دانشنامه‌ای، تاریخ مرگ او را ۸ ژوئن ۶۳۲، مصادف با ۱۰ ربیع‌الاول ۱۱ ه‍.ق عنوان شده است.[۶۰][۶۱][۶۲]

جانشینی محمد

با درگذشت محمد، جامعه اسلامی برای تعیین جانشین او دچار اختلاف شد. به عقیده ریزوی فایزر، این مشکل به جهت عدم صراحت پیامبر اسلام به جانشین خود بوده است. با این وجود شیعیان بر این باورند که محمد در غدیر خم، به صراحت از علی به عنوان جانشین خویش یاد کرده است و در مقابل اهل‌سنت این مراسم را برای آشتی دادن علی با کسانی می‌دانست که از علی خوششان نمی‌آمد.[۶۳]

پس از درگذشت محمد، مهاجرین و انصار در محلی به نام سقیفه بنی‌ساعده در مدینه اجتماع کردند تا راه‌حلی برای تعیین جانشین محمد پیدا نمایند.[۶۴][۶۵] در نهایت و پس از نزاع و اختلاف بر سر جانشین پیامبر اسلام، با ابوبکر به عنوان خلیفه بیعت شد. این رویداد به بیعت سقیفه مشهور شد و انتقادهایی را به همراه داشت. بنیاد مشروعیت خلافت ابوبکر از جانب اهل‌سنت، اجماع اهل حل و عقد در نظر گرفته می‌شود. در برابر شیعیان نخستین که طرفداران علی بن ابی‌طالب بودند، بر وصیت محمد برای جانشینی علی تأکید داشتند و قرابت و سبقت او در اسلام را به عنوان اولویت او برای خلافت می‌دانستند و از همین رو تا مدت‌ها از بیعت با ابوبکر استنکاف کردند.[۶۶] طبری در تاریخ خود نقل کرده است که گروهی از مخالفان ابوبکر از جمله زبیر در خانهٔ فاطمه گرد آمدند و عمر با تهدید به آتش زدن خانه، آن‌ها را بیرون کشاند. علی بعداً مکرر می‌گفت که اگر چهل یاور داشت قیام می‌کرد.[۶۷] لئورا وچا ولیری در دانشنامه اسلام معتقد است که ماجرای رویدادهای خانه فاطمه زهرا، هرچند ممکن است با توضیحات اضافی همراه باشد، اما از جهت وقوع تاریخی قابل انکار نیست.[۶۸] به نوشته پوناوالا، علی و بنی‌هاشم تا قبل از درگذشت فاطمه — نزدیک به ۶ ماه — از بیعت با ابوبکر سر باز زدند. علی بر روی حقش پافشاری ننمود، چرا که تمایل نداشت امت نوپای اسلام دچار کشمکش گردد.[۶۹]

به تدریج نهاد خلافت پدید آمد که در خارج از جهان اسلام معادلی نداشت. خلیفه از منزلت رهبری و حق گزینش زمامداران برخوردار بود. انتصاب به خلافت نوعی قرارداد بود که تعهدات متقابلی را بین خلیفه و اتباع وی پدیدمی‌آورد.[۷۰] نظام خلافت با انتخاب ابوبکر به عنوان جانشین محمد در سقیفه، پایه‌ریزی شد و در آن دوران، یک امر ناگهانی و جدید تلقی می‌شد.[۷۱]

تاریخچه

گاه‌شمار خلافت راشدین
رویدادهای مهم در خلافت راشدین
خلافت ابوبکر
۶۳۲ شروع جنگ‌های ارتداد.
۶۳۳ پیروزی ابوبکر در جنگ‌های ارتداد
لشکرکشی خالد بن ولید به نواحی مرزی ساسانیان در کرانه فرات
فتح سرزمین‌های غربی فرات از جمله حیره
۶۳۴ جنگ پل، پیروزی سپاه ساسانیان به فرماندهی بهمن جادویه
ژانویه–ژوئیه چند نبرد با روم شرقی و پیروزی در نبرد اجنادین
فتح نواحی جنوبی شام
درگذشت ابوبکر
خلافت عمر
ژوئیه–اوت محاصره و فتح دمشق توسط مسلمانان
۶۳۵ فتح فلسطین توسط مسلمانان
۶۳۶
اوت
نبرد یرموک درهم شکستن سپاه روم شرقی در شام
نوامبر نبرد قادسیه درهم شکستن سپاه ساسانیان در عراق
۶۳۶–۶۳۷ محاصره و فتح اورشلیم
۶۳۷
ژانویه–مارس
محاصره و فتح تیسفون پایتخت ساسانیان
آوریل نبرد جلولا، فتح کامل سرزمین‌های ساسانیان در عراق
۶۳۷
اوت
محاصره و فتح حلب
اکتبر فتح انطاکیه
۶۳۸–۶۳۹ شکست روم شرقی
فتح جزیره، آناتولی شرقی و ارمنستان بیزانس
۶۳۹ لشکرکشی عمروعاص به مصر
۶۴۰
ژوئیه
نبرد هلیوپولیس چیرگی بر سپاه روم شرقی در مصر
دسامبر عقد معاهده تسلیم مصر
۶۴۱
مارس–سپتامبر
فتح اسکندریه و تسلط کامل بر مصر
۶۴۰–۶۴۲ فتح خوزستان
۶۴۲–۶۴۳ لشکرکشی مسلمانان به افریقیه و فتح طرابلس
۶۴۲ جنگ نهاوند، شکست سنگین ساسانیان، فروپاشی این دولت و متعاقباً فتح جبال، ری و اصفهان
خلافت عثمان
۶۴۴ درگذشت عمر
۶۴۵ دفع حملات روم شرقی به شام و مصر و تصرف دوباره اسکندریه توسط عمرو عاص
۶۴۴–۶۴۵ فتح ارمنستان ایران
۶۴۷–۶۴۸ فتح مجدد افریقیه (لیبی)
۶۴۳–۶۴۸ فتح فارس، کرمان، سیستان و مکران
۶۴۹ فتح قبرس
۶۵۱ کشته شدن یزدگرد سوم، پایان امپراتوری ساسانی و تصرف سرزمین ایران
۶۴۳–۶۵۱ فتح آذرآبادگان
۶۴۳–۶۵۲ فتح خراسان
شروع کشمکش‌های داخلی در دولت عثمان
۶۵۵ نبرد دکل، پیروزی مسلمانان در مقابل امپراتوری روم شرقی در نبردی دریایی
۶۵۶ کشته شدن عثمان
خلافت علی
۶۵۷ درگرفتن نبرد جمل، بین طلحه، زبیر و عایشه با علی و پیروزی علی
۶۵۷ انتقال پایتخت خلفای راشدین از مدینه به کوفه در عراق توسط علی
۶۵۷ جنگ صفین بین علی و معاویه و کشیده شدن سرانجام نبرد به حکمیت
تقسیم قلمور خلافت به دو قسمت یکی تحت نظر علی و دیگر در دست معاویه
۶۶۱ قتل علی توسط یکی از خوارج
خلافت حسن
۶۶۱ به امضا رسیدن صلح حسن با معاویه
پایان کار این دولت و تأسیس خلافت امویه

خلافت ابوبکر (۱۱–۱۳هـ/۶۳۲–۶۳۴م)

نخستین اقدام ابوبکر در قامت خلیفه، گسیل کردن لشکر اسامه بن زید به سوی شام بود. پیامبر اسلام در واپسین روزهای حیات خود، قصد اعزام این گروه را داشت اما با سرپیچی برخی از صحابه، این امر به تأخیر افتاد.[۷۲] فوری‌ترین کار ابوبکر، رسیدگی به شورش‌های قبایل عرب در جنگ‌هایی که مورخان مسلمان بعدی نام «جنگ‌های رده»[یادداشت ۱] بر آن نهادند، بود.[۷۳] ابوبکر فرماندهی سپاه مسلمانان در جنگ‌های رده را عمدتاً به بزرگانی از قبیله قریش به‌خصوص تیره بنی‌عبدشمس نظیر یزید بن ابوسفیان و تیره بنی‌مخزوم نظیر خالد بن ولید سپرد و کمتر کسی از مهاجران نخستین و انصار را به فرماندهی گماشت.[۷۴] جنگ با مرتدان در نواحی نجد، بحرین، عمان و یمن سپری می‌شد.[۷۵] مخالفت با ابوبکر دلایل متعددی داشت اما با این همه برخی قبایل پذیرفتند با ابوبکر بیعت کنند مشروط بر آنکه زکات را نپردازند، اما ابوبکر هیچ گونه سازش در خصوص زکات را نپذیرفت و آن را به‌منزله معیاری برای پذیرش اسلام از سوی قبایل طرح کرد و دستور داد با هر کس از پرداخت زکات مطابق سهمی که به محمد می‌پرداخت خودداری کند، به عنوان مشرک بجنگند. عمر این رویه ابوبکر را نقد کرد و مشروعیت جنگ با کسانی که زکات نمی‌پردازند، بعداً موضوع بحث واقع شد. مادلونگ می‌نویسد طبق معیارهای قرآنی این افراد را حداکثر می‌توان نفاق تلقی کرد، نه شورشی یا مرتد.[۷۶]

پس از آغاز فتوحات مسلمانان در دوران خلافت ابوبکر، خلیفه وظیفه فرماندهی نیروهای نظامی مسلمانان را عهده‌دار شد.[۷۷] کار فوری دیگر ابوبکر در دوران خلافتش، لشکرکشی به سمت امپراتوری روم شرقی به دلیل شکست پیشین مسلمانان بود.[۷۸] ابوبکر فرماندهی سپاه عراق را به خالد بن ولید و فرماندهی سپاه شام را به یزید بن ابی سفیان سپرد. ویلفرد مادلونگ بر این نظر است که وی قصد داشت به این ترتیب رضایت خاطر قریش را از خلافت جدید فراهم سازد.[۷۹] سرآخر ابوبکر در بستر مرگ، با وصیتی، عمر بن خطاب را به عنوان خلیفه بعدی و جانشین خود منصوب کرد.[۸۰]

تابلوی روغنی که لحظهٔ پیروزی مسلمانان بر روم در یرموک بازسازی کرده است.

خلافت عُمر (۱۳–۲۳هـ/۶۳۴–۶۴۴م)

پذیرش عمر بن خطاب به عنوان خلیفه هر چند با نگرانی و انتقاد برخی صحابه همراه بود اما در نهایت، آرام و بی‌سر و صدا صورت گرفت. از نخستین اقدامات او، عزل خالد بن ولید از فرماندهی سپاه شام و نصب ابوعبید جراح به جای او بود. در دوران خلافت عمر، فتوحات مسلمانان در نواحی شام ادامه داشت تا آنکه نواحی اردن، دمشق، حمص، حلب، فلسطین و بیت‌المقدس به قلمروی اسلام درآمد. عمر جنگ‌هایی را بر علیه حکومت ساسانی به راه انداخت که به واسطه آنها و در طول جنگ‌های جسر، قادسیه، جلولاء و نهاوند، حکومت ساسانی منقرض شد و نواحی بسیاری از ایران به قلمروی اسلام ضمیمه شد.[۸۱] عمر افرادی مانند ابو عبیده بن مسعود و سعد بن ابی وقاص را که پشتوانه قبیله‌ای محکمی نداشتند و جزو قبایل پایین به حساب می‌آمدند و ترسی از آنان به جهت ایجاد یک حکومت مستقل در مناطق فتح شده نبود، را به فرماندهی منصوب کرد.[۸۲]

نقاشی تخیلی مسلمانان زمانی که وارد بیت‌المقدس می‌شوند.

عمر در طول خلافت خود، قدرت اشراف جاهلی مکه را محدود کرد. او به خاطر احترام خاصی که به اعراب داشت، اعراب دستگیر شده در جنگ‌های رده را آزاد کرد. با بزرگتر شدن قلمروی اسلام در دوران خلافت عمر، او دست به اصلاحات سیاسی فراوانی زد. وضع تاریخ هجری قمری و تأسیس بیت‌المال و تدوین دفتر مالیاتی از جمله اقدامات او بود. تأسیس دو شهر کوفه و بصره در عراق و شهر فسطاط در مصر، یکی دیگر از اقدامات صورت گرفته در این دوران بود.[۸۳] او اقدامات جدید بسیاری در دوران حکومت خود بنا کرده بود که جنبه مذهبی داشت؛ نماز تراویح، دادن نفقه به کودکان بی‌سرپرست، توسعه مسجدالحرام و تعیین مقرری بر برخی از مسلمانان از جمله این اقدامات بود. به‌طور کلی، عمر ادامه دهنده سیاست‌های ابوبکر بود. از همین رو در منابع به مجموع سیره و نگرش عمر و ابوبکر، «سیره شیخین» گفته می‌شود. سیره شیخین در برخی موارد در تاریخ اسلام، بر سنت پیامبر اسلام و حتی قرآن برتری می‌یافت.[۸۴]

سرانجام عمر بن خطاب در سال ۲۳ ه‍.ق به قتل رسید. او پیش از مرگ، انتخاب خلیفه بعدی را به شورایی شش نفره از مهاجران سپرده بود. در این شورا، علی و عثمان دو گزینه نهایی بودند که سرانجام علی به خاطر عدم قبول تبعیت از سنت دو خلیفه قبلی (ابوبکر و عمر) و پذیرش این شرط توسط عثمان، به عنوان خلیفه تعیین شد. این شورا از دیدگاه اهل‌سنت، مشرعیت‌بخش خلافت خلیفه بعدی بود.[۸۵]

قلمرو خِلافت راشدین در اواخر زندگی ابوبکر.

خلافت عُثمان (۲۳–۳۵هـ/۶۴۴–۶۵۵م)

در سال ۲۳ ه‍.ق عثمان به عنوان خلیفه از جانب شورا کار خود را آغاز کرد و در شش سال اول خلافتش، اقدامات او مورد رضایت مردم بود. در این دوره، عثمان به خاطر سهل‌گیری بر مردمان و کارگزاران، از عمر محبوب‌تر بود. در دوره شش ساله دوم خلافت عثمان، رویه او تغییر کرد و با بی‌اعتنایی به امور حکومتی و مسلط شدن اطرافیانش بر تصمیمات او، سبب ناکارآمدی او را فراهم کردند. از آنجا که عثمان حق خویش می‌دانست که هرگونه صلاح بیاندیشد، در اموال تصرف کند، از انتقاد دیگران به روش خود سخت ناراحت می‌شد. عثمان در دوران حکومت از بنی‌امیه حمایت می‌کرد و همین امر به رواج تجمل‌گرایی در جامعه اسلامی آن زمان انجامید. با سوء مدیریت‌های عثمان در امور حکومتی، اعتراض‌هایی در گوشه و کنار بلاد اسلامی بر علیه او بالا گرفت و سرانجام بر اثر شورش مردم، خلیفه کشته شد.[۸۶]

نقاشی ایرانی که در آن بیعت مسلمانان با عُثمان بن عفَان در مسجد را نشان می‌دهد، چهره‌اش به دلیل احترام پوشیده است.

در شرایط خاص آن دوران، عثمان فرصت نکرد تا خلیفه بعدی را مشخص یا راه‌کاری برای انتخاب آن ارائه کند و در نتیجه مردم معترضی که برای تعیین و تکلیف خلافت به مدینه رفته بودند، تنها راه تعیین خلیفه را اجماع عمومی بر یک فرد دانستند.[۸۷] پس از کشته‌شدن عثمان به دست شورشیان نظرها بر علی، طلحه یا زبیر بود. با قتل عثمان، بنی‌امیه از مدینه گریختند و کنترل شهر در دست شورشیان عراق و مصر، مهاجرین برجسته و انصار قرار گرفت. آن‌ها نیز از علی برای خلافت دعوت کردند.[۸۸][۸۹] علی در ابتدا از پذیرش پیشنهاد خلافت سر باز زد و اصحاب امین خود را برای این امر پیشنهاد نمود، اما پس از اصرارها، خلافت را پذیرفت.[۹۰]

خلافت علی (۳۵–۴۰هـ/۶۵۵–۶۶۱م)

علی برای حکومت خود، استقرار مجدد نظام سیاسی و اصلاح وضع اجتماعی و ساختار حقوقی را به عنوان برنامه خود انتخاب کرد و با ادامه فتوحات مسلمانان مخالفت کرد. اولین اقدام علی بعد از به حکومت رسیدن، تغییر کارگزاران عثمان بود. علی اموالی که در دوره عثمان به دیگران سپرده شده بود را از آنان بازستاند و به بیت‌المال بازگرداند. انتقال پایتخت اسلامی از مدینه به کوفه، دیگر اقدام علی در دوران حکومتش بود.[۹۱]

خلافت علی از همان روزهای نخست با آشوب همراه شد. هنگامی که علی به خلافت رسید، اوضاع حجاز ناآرام بود. از اقدامات مهم علی پس از رسیدن به خلافت، عزل اکثر والیانی بود که قبلاً عثمان آن‌ها را منصوب کرده بود.[۹۲]

درگیری‌های داخلی مسلمانان که ریشه در دوران حکومت عثمان داشت، در دوره حکومت علی، به‌ طور جدی ادامه یافت و منجر به سه جنگ بزرگ میان مسلمانان شد. جنگ اول مشهور به جنگ جمل، به رهبری طلحه، زبیر و عایشه انجامید که علی به سرکوب آنان پرداخت.[۹۳] طلحه و زبیر عزم بصره کردند و[۹۴] آنجا را تصرف کردند.[۹۵] سپس والی منصوب علی را برکنار کردند و بسیاری از مردم را در آنجا کشتند.[۹۶][۹۷] پس از اینکه گفتگوها بی‌نتیجه ماند، جنگ جمل شروع شد.[۹۸] سپاه علی پیروز شد. عایشه در این جنگ آسیبی ندید، اما طلحه و زبیر کشته شدند.[۹۹][۱۰۰] در نهایت علی وارد بصره شد،[۱۰۱] مردم بصره با علی بیعت کردند و علی، ابن‌عباس را والی آنجا کرد.[۱۰۲][۱۰۳]

علی بی‌درنگ بعد از جنگ جمل، معاویه ابن ابی‌سفیان را برکنار کرد.[۱۰۴] معاویه نامه‌ای به علی فرستاد و به او پیشنهاد کرد که حکومتش را به شرطی می‌پذیرد که در جایگاه خود باقی بماند و فرمانداری مصر را هم در دست بگیرد. چون علی این درخواست را نپذیرفت، معاویه به علی اعلام جنگ کرد.[۱۰۵] این نبرد به بهانه خون‌خواهی عثمان صورت پذیرفت. در این جنگ، در نهایت کار به حکمیت سپرده شد و در حکمیت، عمروعاص و ابوموسی اشعری از جانب معاویه، علی را از خلافت عزل کردند. در این میان، علی با وجود عدم مشروعیت حکمیت و خارج بودن چنین تصمیمی از اختیارات حکمین، دیگران را به پذیرش حکمیت دعوت کرد. در این میان گروهی از سپاه علی که بعدها خوارج نامیده شدند جدا شده و باعث نبرد سومی به نام نهروان شدند.[۱۰۶] پس از اقدام جنگ خوارج علی در نبرد نهروان به لشکر خوارج یورش برد. از سپاه علی بین ۷ تا ۱۳ نفر کشته شدند، حال آنکه تقریباً همه خوارجی که دست به شمشیر بردند کشته و زخمی شدند.[۱۰۷] علی تصمیم داشت که مستقیماً از نهروان به سوی شام لشکرکشی کند، اما بخشی از سپاهش به رهبری اشعث بن قیس با گلایه از فقدان توشه جنگی او را مجبور به بازگشت به کوفه کردند.[۱۰۸]

  مناطق تحت کنترل خلیفه راشدین (علی ابن ابی‌طالب)
  مناطق تحت کنترل معاویه پسر ابی‌سفیان
  مناطق تحت کنترل عمرو بن عاص از صفر ۳۸ هجری یا از اواخر سال ۳۹ هجری[۱۰۹] یا اواخر ۳۹ ه. / ۶۶۰ م.[۱۱۰]

در حالی که در سال‌های ۴۱–۳۵ هجری، مسلمانان مشغول جنگ‌های داخلی بودند، اکثر مناطق ایران از کنترل خلافت اسلامی خارج شد اما مسلمانان کنترل مناطق آشوب‌زده را در دست گرفتند.[۱۱۱] در اواخر سال ۳۹ هجری، معاویه سپاهیان علی را در مصر شکست داد و عمرو عاص را حاکم آنجا نمود. در همین زمان، علی کنترل حجاز را نیز از دست داد.[۱۱۲] در سال ۴۰ هجری علی حتی کنترلی بر شهرهای مکه و مدینه نیز نداشت. علی عملاً به شهر کوفه محدود شده بود و اقدامی در برابر لشکرکشی‌های معاویه، به قلب عراق، یمن و عربستان نکرد.[۱۱۳] به عقیده مونتگمری وات، بررسی بحران‌ها و قیام‌های دوران خلافت علی ثابت می‌کند که این قیام‌ها صرفآ معلول مخالفت با حکومت او نبوده، بلکه از برخی ویژگی‌های عام ناشی شده، که از مهم‌ترین آنها روحیه بادیه‌نشینی برخی اعراب و احساس ناراحتی و ناامنی، در نتیجه تغییرات سریع و ناگهانی، بوده است.[۱۱۴]

در نهایت در رمضان سال ۴۰ ه‍.ق علی به دست یکی از عوامل خوارج ترور و کشته می‌شود.[۱۱۵] روز درگذشت علی هم در منابع از ۱۱ تا ۲۱ رمضان گزارش شده است و مدت تحمل زخم شمشیر را دو یا سه روز دانسته‌اند.[۱۱۶] پس از آن کوفیان با حسن بن علی بیعت کردند.[۱۱۷] علی برای انتخاب خلیفه بعدی، تنها به حسن توصیه کرد و انتخاب مردم را شرط خلافت حسن دانست.[۱۱۸] اما ویلفرد مادلونگ معتقد است اینکه علی رسماً حسن را جانشین خود ننمود، نمی‌تواند دلیلی بر این باشد که اصلاً میلی به این موضوع نداشت.[۱۱۹] در همین‌باره، مرتضی عاملی پانزده گزارش را از منابع شیعه و سنی، با محتوای توصیه یا وصیت علی بن ابی‌طالب به بیعت با حسن پس از خودش گزارش می‌کند.[۱۲۰]

خلافت حسن (۴۰–۴۱هـ/۶۶۱م)

شرایط اجتماعی عراق در آغاز خلافت حسن و وضعیت بیعت‌کنندگان با وی بسیار پیچیده بود؛ اهل عراق در آن زمان چند گروه بودند: شیعیان حسن و اهل‌بیت که او را امام منصوص و جانشین پدرش علی بن ابی‌طالب می‌دانستند؛ خوارج که دغدغهٔ اصلی‌شان جنگ با معاویه به هر طریق بود؛ دسته‌ای افراد فرصت‌جو و غنیمت‌طلب؛ گروهی که در تشخیصِ شرایطْ ناتوان بودند؛ و سرانجام دسته‌ای که به رسوم قبیله‌ای پایبند بودند.[۱۲۱] حسن نیز همچون پدرش عمل به سنت پیامبر و قرآن را به عنوان برنامه خود معرفی کرد.[۱۲۲]

بر اساس گزارش‌هایی، حسن نزدیک به پنجاه روز یا بیشتر پس از بیعت، هیچ اقدامی برای جنگ یا صلح انجام نداد.[۱۲۳] معاویه پس از شنیدن خبر کشته‌شدن علی بن ابی‌طالب، جاسوسانی به عراق و شهرهای کوفه و بصره فرستاد. حسن با اطلاع از این موضوع، جاسوسِ مأمورِ کوفه را دستگیر و اعدام کرد و به والی بصره نیز دستور داد تا با جاسوس بنی‌قَیْن چنین کند. در این میان پیام‌هایی در قالب نامه میان معاویه و حسن فرستاده شد.[۱۲۴] در گزارش‌هایی آمده که معاویه در نامه‌ای به حسن، وی را به قتل تهدید کرد.[۱۲۵] گزارشی دیگر ذکر می‌کند که نمایندگانی از سوی معاویه نزد حسن آمده و به وی پیام رسانده‌اند که اگر صلح کند، هر آنچه از بیت‌المالِ عراق بخواهد به وی داده خواهد شد[۱۲۶][۱۲۷][۱۲۸] و معاویه با حسن در امور حکومتی مشاوره کند،[۱۲۹] و پس از مرگ معاویه نیز، خلافت به حسن برسد.[۱۳۰][۱۳۱] حاج‌منوچهری می‌گوید مسلّم است که این رفتارها قهرآمیز برای تحریک حسن به جنگ بود؛ چرا که هم اهل عراق حسن را به جنگ تشویق می‌کردند و هم معاویه با سپاه بزرگ خویش و اطلاع از شکاف‌ها میان سپاه حسن — که خود مسبب آن‌ها نیز بود — هر عملِ منجر به جنگ را به نفع خود می‌دانست.[۱۳۲]

وقتی حسن پاسخی به تهدیدهای معاویه نداد، معاویه نامه‌ای تهدیدآمیزتر به وی نوشت و شروع به تجهیز قشون کرد.[۱۳۳] سرانجام معاویه با سپاهی به فرماندهی عبدالله بن عامر به سوی مدائن راه افتاد. حسن با اطلاع از اوضاع، با مردم برای آمادگی جهت جنگ سخن گفت.[۱۳۴] حسن به مُغَیرَة بن نوفِل مأموریت داد تا در کوفه مردم را به جنگ تشویق کند و خودش به سوی مدائن حرکت کرد. حسن به نُخَیْله رفته و همراه با فرماندهان سپاهش از جمله قیس بن سعد انصاری، مَعقَل بن قیس ریاحی، زیاد بن صَعصَعه تَمیمی به گردآوری نیرو پرداخت. اما برخلاف تعدادِ بیعت‌کنندگان، نیروی زیادی جمع نشد. حسن سه روز در دیر عبدالرحمن اردو زد و پس از فراهم آمدن نیروی اندکی، تعدادی را به فرماندهی عبیدالله بن عباس و همراهی قیس بن سعد و سعید بن قیس به سوی مَسکِن فرستاد و خود از مسیری دیگر به سوی مدائن رفت.[۱۳۵] در ساباط اختلافی بین سپاهیان حسن رقم خورد و حسن شباهنگام مورد حمله قرار گرفت و زخمی شد.[۱۳۶] حسن را به مدائن و نزد سعید بن مسعود ثقفی، والی مدائن، بردند و او را تحت معالجه قرار دادند.[۱۳۷][۱۳۸] بعد از آن، اخبار حمله به حسن به‌طور عامدانه از سوی معاویه منتشر شد و لشکریان حسن پراکنده شدند.[۱۳۹] معاویه نیز با پرداخت هزینه‌های کلان به سپاهیان خود و برخی از سپاهیان حسن، صحنه را به گونه‌ای رقم زد که حسن دریافت، نتیجه این نبرد، چیزی جز شکست نخواهد بود. در نتیجه حسن مجتبی به صلح با معاویه تن داد و در طی این صلح، خلافت به معاویه سپرده شد.[۱۴۰]

پایان خلافت راشدین

خلافت راشدین از نظر تاریخی با صلح حسن و معاویه به پایان رسید و حکومت از خلافت به حکومتی موروثی مبدل شد که شباهت بسیاری با پادشاهی داشت.[۱۴۱] پس از خلافت راشدین، معاویه حکومت خویش را که به گفته خود او با زور به دست آمده بود، آغاز کرد. معاویه بعدها صراحتاً به پایان دوران خلافت تصریح کرد و از آغاز پادشاهی اسلامی یاد کرد. با این حال، استفاده از عنوان «خلیفه» و «امیرالمؤمنین» برای اشاره به معاویه و دیگر جانشینان او، همچنان استمرار داشت. لقب‌هایی چون «سلطان الله» و «خلیفه الله» دیگر القابی بود که معاویه به خود اختصاص داد. معاویه دستگاه حکومت جدیدش را موهبتی از جانب خدا تلقی می‌کرد و از این رو در تصرف در بیت‌المال خود را مجاز می‌دانست. در پی پایان خلافت راشدین و آغاز حکومت بنی‌امیه بر بلاد اسلامی، پایتخت از مدینه و کوفه به شام منتقل شد. حتی معاویه تلاش کرد تا عصا و منبر محمد را نیز به شام منتقل کند. در همین دوره تعیین ولیعهد برای خلیفه مرسوم شد و با موروثی شدن خلافت در امویان، وجهه اسلامی خلافت، کمرنگ‌تر شد. این دستگاه حکومتی جدید بعدها با آتش زدن کعبه، حمله به مدینه، خوارجی خواندن حسین بن علی و آنان که با او بیعت نکرده‌اند، دست به سلسله اقداماتی زد که بر جنگ‌های داخلی مسلمانان انجامید و خلیفه به خودی خود، معیار حقانیت قرار گرفت. وقوع قیام‌های متعدد علیه امویان به این معنا بود که چنین تلقی‌ای از خلافت، عمومی نیست.[۱۴۲]

پس از بنی‌امیه، حکومت به بنی عباس رسید. امویان آندلس، فاطمیان، حفصیان، مرینیان و برخی دیگر از حکومت‌ها نیز خود را جانشین محمد می‌دانستند.[۱۴۳]

سیاست مذهبی در خلافت راشدین

در دوران خلافت عثمان، تغییرات محسوسی در امور خلافت انجام شد که به تلقی دینی بودن امر خلافت انجامید. عثمان همچون خلفای قبلی، بر پله پایینی منبر پیامبر اسلام نمی‌نشست و بر محل محمد تکیه می‌زد. او خازن بیت‌المال را خازن خود می‌دانست که به معنی تلقی اموال بیت‌المال به عنوان اموال شخصی خود بود. او در پاسخ به کسانی که کناره‌گیری از خلافت را به او پیشنهاد می‌دادند، ادعا می‌کرد که خلافت از آن خداست و این مقام را خدا به او داده است. عبداللّه بن عمر با تعبیر «لباسی که خدا به تو پوشانده» این ادعا را تأیید می‌کرد. با وجود اعتراض‌های مردم نسبت به روش خلافت عثمان و درخواست قصاص او، چنین برداشت می‌شود که در نظر مسلمانان آن روزگار، خلافت امری قابل تغییر، نقد و اصلاح بود که مشروعیتش را از میزان نزدیکی و دوری به ارزش‌های اسلامی می‌گرفت.[۱۴۴]

دیدگاه رایج اسلام شناسان غربی آن است که هرچند محمد نماینده خدا بر زمین هم در امور دینی و هم در امور سیاسی بود، اما پس از وی، خلافت تنها جانشینی وی در امور سیاسی بود. اقتدار مذهبی پس از وی جانشینی نداشت یا به‌طور عمومی به همه صحابه و پس از آن‌ها به هر کس که راوی احادیث وی بود منتقل شد. این گروه بعداً، به نام «علما» شناخته شدند. با این حال خلفای راشدین چون هم از صحابه بودند و هم جانشینی سیاسی را بر عهده داشتند، اقتدار سیاسی و مذهبی هم‌زمان در آن‌ها جمع شده بود؛ لذا پس از پایان این دوره و شروع خلافت امویان، عملاً این دو شأن جدا گردید و جانشینی دینی و سیاسی دو مسیر جداگانه را طی کردند. هرچند اغلب شیعیان با دیدگاه جدایی این دو مخالفند و به خصوص امامیه، علی را به عنوان جانشین مشروع محمد می‌دانند که نه تنها شئون سیاسی بلکه اقتدار دینی وی را نیز به ارث می‌برد. هرچند در عمل، پس از علی، امامان به عنوان جانشین مشروع محمد از جایگاه سیاسی خود عزل شدند، اما در اصل حائز هر دو صلاحیت هستند.[۱۴۵] شیعیان اما علاوه بر منصب خلافت، به امامت باور دارند و آن را به عنوان حقی الهی در نظر می‌گیرند که انتخاب و تشخیص مردم در آن راه ندارد. امامت به عنوان زعامت مذهبی در کنار وظایف خلیفه از دیدگاه شیعیان تبیین شده است.[۱۴۶]

البته برخی اسلام شناسان متأخر نظیر پاتریشیا کرون و مارتین هیندز دیدگاه جدایی دین و سیاست بعد از خلفای راشدین را حتی نزد اهل‌سنت رد می‌کنند. آن‌ها می‌گویند خلافت در اساس، حتی در زمان امویان، هم واجد صلاحیت سیاسی و هم صلاحیت مذهبی بود، به‌طوری‌که خلیفه مسئول تعریف قانون اسلام بود و هیچ مسلمانی بدون بیعت با خلیفه به رستگاری نمی‌رسید؛ یعنی، دیدگاه اولیه از خلافت شبیه به اعتقادات شیعیان بود.[۱۴۷] وداد کادی و آرام شاهین در دانشنامه اندیشه سیاسی اسلام پرینستون کارویژه‌های خلیفه را چنین برمی‌شمارند: رهبری جامعه مسلمان دقیقاً مشابه با محمد اما بدون نقش نبوت. در نتیجه این جایگاه، خلیفه صاحب جایگاه ارشد اقتدار و قضاوت در قلمروش بود و مقامات حکومت را منصوب می‌کرد، نظم را در جامعه برقرار می‌ساخت، از اجتماع مسلمان در برابر دشمنان دفاع می‌کرد، مالیات را جمع‌آوری و توزیع می‌کرد. اما فراتر از همه این نقش‌های سیاسی رهبر مذهبی مسلمانان بود که تبعیت جامعه مسلمان از شریعت الهی را تضمین می‌کرد؛ بنابراین نماز جمعه را امامت می‌کرد و خطبه جمعه به نام وی خوانده می‌شد و سپاهیان مسلمان را در جهاد رهبری می‌کرد و مناسک حج را هر سال در مکه برپا می‌کرد.[۱۴۸]

از سوی خلفای راشدین همواره سعی می‌شد تا سیاست مذهبی در مواجهه با معضلات و وقایع در طول دوران خلافتشان، رعایت شود؛ اما این موضوع همیشگی نبود و در برخی موارد، از فرامین اسلام سرپیچی می‌شد. در این رابطه قرآن و سنت پیامبر اسلام مهم‌ترین منابع خلفا در فرمان‌هایشان بود و در برابر آن، مردم نیز با واسطه همین دو منبع، خلفا را داوری می‌کردند.[۱۴۹]

نظام سیاسی

انتخاب خلیفه

انتخاب خلیفه از چند طریق صورت می‌گیرد. روش اول، تعیین خلیفه از روی تشخیص مردم یا خبرگان از مردم است که اصطلاحاً در ادبیان اهل‌سنت به اهل حل و عقل شناخته می‌شوند. خلیفه اول از خلفای راشدین از این طریق انتخاب شده بود و خلیفه چهارم نیز بنابر تشخیص و بیعت مردم به خلافت منصوب شد. روش دوم، تعیین خلیفه بعدی به نص خلیفه قبلی است. به این روش اصطلاحاً استخلاف گفته می‌شود که انتخاب خلیفه دوم از خلفای راشدین به این شکل صورت گرفت. روش دیگر، تعیین شورا برای انتخاب خلیفه است که در این روش، شورا تعیین‌کننده خلیفه بعدی است. انتخاب خلیفه سوم از طریق شورای صورت گرفته است.[۱۵۰]

فرمانداران و کارگزاران

یکی از ویژگی‌های خلافت راشدین پیروی دولت از احکام اسلام بود.[۱۵۱] تصمیم‌گیری در تمام امور در ساختار خلیفگی، توسط خلیفه صورت می‌گرفت[۱۵۲] و خلیفه وزیری نداشت اما اگر مجبور به مسافرت می‌شد، فردی دیگر را به جای خود به‌طور موقت می‌گماشت.[۱۵۳]

شورا

شیوهٔ خلفای راشدین در اجرا کردن شورا و سیره سیاسی شان متفاوت بود. ابوبکر برای نمونه، نخست مشورت می‌کرد و سپس تصمیم می‌گرفت و عمر مشورت می‌کرد و سپس اجرا می‌کرد.[۱۵۴] اعضای شورا از تعداد معینی تشکیل نشده بود و همچنین خلیفه مجبور نبود به نظرات اعضای شورا عمل کند و تصمیم اول و آخر همیشه به عهدهٔ خود خلیفه بود.[۱۵۵] به نوشته شاکر ابوبکر، عمر بن الخطاب و عثمان بن عفان به شورا اعتقاد داشتند و نیز شورا آثار مثبت فراوانی بر روی تصمیم گرفتن و حل اختلافات در دولت آنان داشت.[۱۵۶]

برای شورا در زمان خلفای راشدین مثال‌های زیادی است،[۱۵۷] یکی از این نمونه‌ها مربوط به روزهای پایانی عمر محمد بود، چنان‌که بعد از شورا فرمان داد که اسامه بن زید برای جنگ با روم شرقی برود. با فرمان محمد اردوگاهی در بیرون از مدینه برای سربازان برپا شد، ولی محمد در خلال این ماجرا درگذشت و جنگ‌های ارتداد شروع شد. ابوبکر به اسامه فرمان داد سپاهش را به حرکت درآورد، اما تعدادی از صحابه از تهدید مرتدان، از دین اسلام برگشتگان، برای مدینه نگران بودند، به این دلیل که بیشتر نیروهای نظامی مسلمانان برای جنگ به روم رفتند و مدافعان مدینه کم شده بود. به همین دلیل عمر بن خطاب، عثمان بن عفان، ابوعبیده جراح، سعد بن ابی‌وقاص و سعید بن زید به پیش ابوبکر رفتند و گفتند که حملهٔ اسامه را تا از بین رفتن جنگ‌های ارتداد به تأخیر بیندازد ولی ابوبکر پیشنهاد آنان را رد کرد. شاکر برای نمونهٔ دیگری از شورا می‌نویسد که ابوبکر در بستر مرگ از صحابه خواست که خلیفه را خودشان انتخاب کنند و در زمانی که در آن قضیه سرگردان شدند، از ابوبکر خواستند که یکی را برایشان کاندید کند. ابوبکر در خصوص عمر مشورت صحابه را گرفت پس از تأیید آنان خلیفه بعد از خود را عمر خواند.[۱۵۸]

امور قضائی

به اعتقاد عبدالفتاح خلفای راشدین در طول حکومتشان به عدالت‌گستری و اجرایی کردن آن می‌پرداختند، چنان‌که عدالت به یکی از ارزش‌های مهم جامعه اسلامی تبدیل شده بود.[۱۵۹]

نظام اقتصادی

مسکوکات

سکه‌های عرب ساسانی که به دوران خلفای راشدین برمی‌گردد و به آن نقش بسملة (بسم الله الرحمن الرحیم) اضافه شده است.

نظام پولی در ابتدای خلافت راشدین همانند نظام دارایی حکومت محمد در مدینه بود. آن هم همان شیوه‌ای بود که در زمان جاهلیت، پیش از ظهور اسلام رواج داشت بود؛ اعراب پیش از اسلام از درهم ساسانی و دینار روم شرقی در مبادلات تجاری استفاده می‌کردند که محمد نیز آن را رایج ساخت ابوبکر هم از آن شیوه پیروی کرد بعد از آن عمر هم در ابتدای خلافتش پیروی می‌کرد. اما در زمان خلافت عمر هنگامی که خلافت اسلامی با کشورهایی با نظام سکه‌های ثابت در شام، ساسانیان و مصر روبه‌رو شد برای تجارت و کار کردن با این کشورها سکه‌های ویژه خلافتش را ضرب کرد.[۱۶۰]

عمر بر پول‌های از جنس طلا و نقره (دینار و درهم) که در آن زمان رایج بود و بر روی آن‌ها نقاشی‌های روم شرقی، مسیحیت و ساسانی بود باقی ماند، ولی کلمه‌های «لله»، «بسم الله» و «بسم الله ربی» را به آن‌ها افزود. تغییراتی نیز در وزن مسکوکات انجام شد.[۱۶۱]

نظام اجتماعی

ساختار جمعیت مسلمانان عرب

به نوشتهٔ شاکر مسلمانان تا پیش از فرارسیدن دوران عثمان با هم اتحاد داشتند و نیز از دولت راضی بودند.[۱۶۲] تا پیش از فرارسیدن دوران عثمان مسلمانان از درآمد اندکی که داشتند راضی بودند؛ مردم زندگی ساده‌ای داشتند و برای بهتر شدن زندگیشان به نبردها و کشورگشایی می‌پرداختند؛ ولی ثروت در اثر کشورگشایی، خصوصاً در زمان عثمان، شروع به ازدیاد کرد و باعث شد سطح زندگی عرب‌ها بالا برود و خواسته‌هایشان افزایش یابد. با گسترش دولت و افزایش چشم‌گیر کشورگشایی‌ها، ساختار جمعیت شروع به تغییر کرد. در این زمان تعداد زیادی از عرب‌ها و مسلمانان در سرزمین‌های تازه تصرف شده سکونت دائم کردند و با ساکنان آن سرزمین‌ها آمیختند. از جهت دیگر، تعداد شهروندان شبه جزیرهٔ عربستان به خصوص مدینه کاهش یافت، زیرا بیشترشان به سرزمین‌های دیگر برای جنگ و نظایر آن می‌رفتند. اما بیگانگان همچون موالی و برده‌ها از مناطق تصرف شده به شبهٔ جزیرهٔ عربستان سرازیر می‌شد. نتیجهٔ آن اتحاد مسلمانان هم‌نژاد عرب از بین رفت و برخلاف گذشته گروه‌هایی با اختلاف طبقاتی در این اجتماع پدید آمد.[۱۶۳]

اختلافات سیاسی و مذهبی

دوگانگی مسلمانان در زمان عثمان بسیار شدید بود و بعضی از مردم به برخی از سیاست‌هایی که عثمان در پیش می‌گرفت اعتراض کردند که مقدمه‌ای برای ماجرای کشته شدن عثمان بود و ماجرا با هجوم بردن به منزل عثمان و کشتنش به پایان رسید. این دوگانگی خصوصاً از طرف بنی‌امیه که مدینه را به مقصد مکه ترک کرده بودند در زمان علی هم ادامه یافت.[۱۶۴] به‌طور کلی، اختلافات بر سر جانشینی محمد مسلمانان را به دو دست تقسیم کرد: یاران و تأییدکنندگان خلافت علی (شیعه) و اهل‌سنت که این اختلافات در عصر حاضر هم ادامه دارد.[۱۶۵]

موالی و اهل ذمه

بین پژوهشگران اختلاف نظر وجود دارد که اموال بیت‌المال بین موالی (مسلمانان غیر عرب) و سایرین به صورت برابر تقسیم می‌شده است، بعضی می‌گویند که بین عرب‌ها اموال بیشتری نسبت به غیر عرب دریافت می‌کردند در حالی که بعضی دیگر می‌گویند که نسبت بین عرب‌ها و غیر عرب مساوی بوده است. نجمان یاسین از منابع تاریخی چنین برداشت می‌کنند که دوران ابوبکر شاهد برابری کامل عرب‌ها و موالی بوده است؛ به غیر عرب‌ها اجازه داده می‌شد تا در نبردها شرکت کنند و همان سهم عرب‌های مسلمان را داشتند همچنین مشارکت‌های مهمی هم در خیلی از کشورگشایی‌ها مانند شام و غیره داشتند. ولی عمر بین عموم مردم فرق می‌گذاشت و اولویت را به اهل بیت، پیشی گرفتگان به اسلام و پیشی گرفتگان به جنگ داده بود ولی این امر همگانی بود و محدود به غیر عرب‌ها نمی‌شد. باوجود این، در زمان عثمان شاهد تبعیض در دریافت مبلغ بود. چنانچه موالی که با زنان عربی ازدواج کرده بودند، حق دریافت پول بیشتری داشتند. این سیاست هم شبیه به دیگر سیاست‌های عثمان بود که یکی از دلایل قیام شهروندان کوفه در عراق برضدش شد؛ ولی علی مواظبت می‌کرد - برخلاف عثمان - تا قبیله‌های کوفه خشنود باشند و این بی عدالتی را برداشت و بار دیگر تساوی بین عرب و موالی را برقرار کرد.[۱۶۶]

نیروهای نظامی

نقاشی تخیُّلی برای لباس سربازان مسلمان زمان خلافت راشدین.

نیروی زمینی

مهم‌ترین اعضای پیاده‌نظام کسانی به نام مُبارزون بودند؛ این افراد اکثراً از بیشترین نیرو برخوردار بودند و مأموریتشان شکستن روحیهٔ دشمنانشان بود. آن‌ها همیشه قهرمانان و فرماندهان ارتش مقابل را به مبارزهٔ تن به تن فرا می‌خواندند و قبل از شروع نبرد، مأموریت داشتند آن‌ها را بکشند. سواره‌نظام سبک (متحرک الطلیعه) یکی از موفق‌ترین گروه در زمان خود بود، که مسلمانان برای مبارزه با روم شرقی و ایران ساسانی در نبرد یرموک و جنگ قادسیه، از این گروه استفاده کردند که سبب پیروزی مسلمانان در آن جنگ‌ها بودند، دلیل آن این بود که ساسانیان و رومیان همانند عرب‌ها در بکارگیری این نوع سواره نظام مهارت نداشتند. این بخش از سلاح به خیاله و هجَّانه تقسیم‌بندی می‌شد. خیَّالة گروهی بود که اسب‌ها را می‌راند و هجَّانه هم گروهی بود که شتر یک‌کوهانه را می‌راندند. شاخه‌ای از مورد دوم، یعنی هجانه در جنگ‌ها و شاخه‌ای دیگر از این گروه در انتقال آب و ذخیرهٔ غذایی شرکت داشت.[۱۶۷]

فرماندهان

در میان رهبران ارتش راشدین اسلامی نام‌هایی به چشم می‌خورد که در میان کشورگشاهای تاریخ مانند اسکندر، هانیبال، ژولیوس سزار، آگوستوس و کوروش همچنین کشورگشایان جدید مانند نادرشاه و ناپلئون بناپارت جای گرفته است که از آن‌ها: أبی عُبیده بن جرَّاح و خالد بن ولید و سعد بن ابی‌وقَّاص است که از خود نبوغ و مهارت در رهبری ارتش نشان دادند که منجر شد تاریخ‌نگاران نامشان را در کنار کشورگشاهای بزرگ جای دهند.[۱۶۸]

نظرهای دینی در مورد خلافت راشدین

در آیات و روایات

از واژه خلیفه در آیات متعددی از قرآن به اشکال خلیفه، خلفا و خلائف اشاره شده است. همین به‌کارگیری در قرآن از این واژه، بعدها دستاویز کسانی شد که سعی در مشروعیت بخشیدن به تشکیلات خلافت از منظر اسلام داشتند، قرار گرفت.[۱۶۹]

مسعودی روایتی را به نقل از پیامبر اسلام نقل می‌کند که در آن، به جانشینی ۳۰ ساله خلفا پس از درگذشتش خبر می‌دهد. با استناد به همین روایت، منابع حسن مجتبی را جزء خلفای راشدین دانسته‌اند؛ چرا که با دوران کوتاه هفت‌ماهه خلافت حسن مجتبی، تعداد سال خلافت ۵ خلیفه نخستین شامل ابوبکر، عمر، عثمان، علی و حسن به مجموع ۳۰ سال تمام می‌رسد.[۱۷۰]

نظر سنی

اهل‌سنت که منزلت دینی ویژه‌ای برای حاکمان این حکومت قائلند حکومتشان را خلافت راشدین[یادداشت ۲] به معنای «خلافت هدایت شده» می‌نامند، اما شیعیان امامی مشروعیت برخی از این خلفا را قبول ندارند،[۱۷۱] در میان اهل‌سنت گروهی علی بن ابی‌طالب را بر دیگران افضل می‌دانند و از این رو به جواز خلافت مفضول بر فاضل نظر داده‌اند.[۱۷۲]

گروهی از اهل‌سنت مانند ابن حَجَر هِیتَمی، ابن کثیر، مناوی، قاضی عیاض و ابوبکر بن العربی، به روایتی از پیامبر اسلام استناد کرده‌اند که در آن پیامبر خلافت پس از خویش را سی سال پیش‌بینی، و پس از آن به پدید آمدنِ سلطنت و پادشاهی در اسلام اشاره کرده است؛ و خلافت چند ماههٔ حسن بن علی را تکمیل‌کنندهٔ سی سالهٔ حکومت خلفای راشدین دانسته‌اند. بر همین اساس حسن بن علی توسط گروهی از دانشمندان اهل‌سنت از خلفای راشدین محسوب شده است.[۱۷۳] در میان منابع اهل‌سنت، برخی چون ابن‌کثیر، ذهبی و ابن عبدالبر، از عمر بن عبدالعزیز — هشتمین خلیفه اموی — به عنوان پنجمین خلیفه راشدین یاد کرده‌اند.[۱۷۴] ابن تیمیه، واژه خلافت را فقط از آن خلفای راشدین می‌داند و خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس را «ملوک» می‌نامد.[۱۷۵]

نظریه خلافت آرمانی که تعبیری از خلافت راشدین است، یکی از تعابیر شکل گرفته در ذیل معنای خلافت در میان اهل‌سنت است.[۱۷۶]

نظر شیعه

تمامی شیعیان امامیه اعتقاد دارند که جانشینی پیامبر حق علی بن ابی‌طالب و نسلش بوده است. آن‌ها اعتقاد دارند که پیامبر این را قبل از وفاتش به علی وصیت کرده بود. به همین دلیل اعتقاد شیعه دوازده‌امامی این است که امامت جزء اصول دین است.[۱۷۷] زیدیه بر این باورند که امامت فرد شایسته با وجود فرد شایسته‌تر مجاز است و از اینرو خلافت خلفای راشدین را با وجود برتری دادن علی بن ابی‌طالب به دیگران، صحیح می‌دانند. زیدیه نسبت به خلفای راشدین با احترام برخورد کرده و از آنان تبری نمی‌جویند. امامیه اما امامت مفضول بر فاضل را صحیح نمی‌دانند.[۱۷۸]

پانویس

یادداشت‌ها

  1. (به عربی: حروب الردة)
  2. به عربی: الخِلافةُ الرَّاشِدَة، الخِلافةُ الراشِدِیَّة، دولةُ الخُلَفاءُ الرَّاشِدین

ارجاعات

  1. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  2. میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
  3. Böwering, The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought, 83.
  4. Böwering, The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought, 81.
  5. Madelung, Succession to Muhammad, 46.
  6. Böwering, The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought, 82.
  7. Crone and Hinds, God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam, 6.
  8. Madelung, Succession to Muhammad, 80-81.
  9. Crone and Hinds, God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam, 4-11.
  10. Böwering, The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought, 82-83.
  11. Böwering, The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought, 81-83.
  12. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  13. Bosworth et al, “al-K̲h̲ulafāʾ al-Rās̲h̲idūn”, EI2.
  14. Robinson, The New Cambridge History of Islam, 1:‎ xxiii.
  15. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  16. Robinson, The New Cambridge History of Islam, 1:‎ 92-93 and 113.
  17. Robinson, The New Cambridge History of Islam, 1:‎ 96.
  18. Robinson, The New Cambridge History of Islam, 1:‎ 73.
  19. Robinson, The New Cambridge History of Islam, 1:‎ 111-113.
  20. Robinson, The New Cambridge History of Islam, 93-94.
  21. Rodinson, Muhammad: Prophet of Islam, 28.
  22. Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
  23. Robinson, The New Cambridge History of Islam, 1:‎ 183.
  24. پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  25. Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
  26. Lings, Muhammad, 43–44.
  27. Brockopp, The Cambridge Companion to Muhammad, 32.
  28. Brown, A New Introduction to Islam, 72–73.
  29. Brown, A New Introduction to Islam, 56.
  30. جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
  31. Guillaume, The Life of Muhammad, 117.
  32. شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۴۱–۴۲.
  33. Al-Mubarakpuri, biography of the Noble Prophet, 98–101.
  34. Glassé and Smith, The new Encyclopaedia of Islam, 39.
  35. Al-Mubarakpuri, biography of the Noble Prophet, 53, 98–101.
  36. Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
  37. Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
  38. Holt, Lambton and Lewis, The Cambridge History of Islam, 36.
  39. جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
  40. Holt, Lambton and Lewis, The Cambridge History of Islam, 36.
  41. Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
  42. جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
  43. Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
  44. Holt, Lambton and Lewis, The Cambridge History of Islam, 39.
  45. Momen, An Introduction to Shi'i Islam, 5.
  46. Neusner, Sonn and Brockopp, Judaism and Islam in practice, 219.
  47. Esposito, What everyone needs, 80.
  48. Douglas Crow, Facing one Qiblah, 154.
  49. Rahman, Islam, 21.
  50. Britannica, “Pact of Al-Ḥudaybiyah”, Encyclopedia Britannica.
  51. Anthony, Muhammad and the empires of faith, 120.
  52. Watt, Muhammad at Medina, 66.
  53. Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
  54. پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  55. Robinson, The New Cambridge History of Islam, 192.
  56. Madelung, The Succession to Muhammad, 24–27.
  57. Ṭabarī, The last years of the Prophet, 179.
  58. Newby, “Muhammad b. 'Abdullaˆh”, Concise Encyclopedia of Islam.
  59. Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
  60. Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
  61. Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
  62. Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
  63. Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
  64. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  65. Poonawala and Kohlberg, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
  66. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  67. Madelung, Succession to Muhammad, 43.
  68. Veccia Vaglieri, “Fatima”, Encyclopedia of Islam.
  69. Poonawala and Kohlberg, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
  70. Holt, Lambton and Lewis, Cambridge History of Islam, 57-58.
  71. میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
  72. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  73. Esposito, Islam: The Straight Path, 35–36.
  74. Madelung, Succession to Muhammad, 45-46.
  75. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  76. Madelung, Succession to Muhammad, 48.
  77. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  78. Esposito, Islam: The Straight Path, 35–36.
  79. Madelung, Succession to Muhammad, 45-46.
  80. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  81. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  82. Veccia Vaglieri, “Alī b. Abī Ṭālib”, Encyclopaedia of Islam.
  83. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  84. ولوی و بختیاری، «سیاست مذهبی خلفای راشدین»، مطالعات تاریخ اسلام.
  85. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  86. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  87. میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
  88. Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
  89. Madelung, Succession to Muhammad, 141.
  90. میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
  91. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  92. Madelung, Succession to Muhammad, 148–49.
  93. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  94. Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
  95. Gleave, “ʿAlī b. Abī Ṭālib”, EI3.
  96. Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
  97. Veccia Vaglieri, “al-D̲j̲amal”, EI2.
  98. Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
  99. Veccia Vaglieri, “al-D̲j̲amal”, EI2.
  100. Veccia Vaglieri, “al-D̲j̲amal”, EI2.
  101. Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
  102. Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
  103. Shaban, Islamic History, 72.
  104. Gleave, “ʿAlī b. Abī Ṭālib”, EI3.
  105. Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
  106. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  107. Madelung, Succession to Muhammad, 259-261.
  108. Madelung, Succession to Muhammad, 261-262.
  109. Madelung, Succession to Muhammad, 269.
  110. Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
  111. Morony, “ARAB ii”, EI2.
  112. Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
  113. Veccia Vaglieri, “ʿAlī b. Abī Ṭālib”, EI2.
  114. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  115. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  116. Veccia Vaglieri, “Ibn Muld̲j̲am”, EI2.
  117. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  118. میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
  119. Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
  120. مرتضی عاملی، حیات السیاسیه للامام الحسن، ۵۴–۵۷.
  121. مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
  122. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  123. مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
  124. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
  125. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
  126. مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
  127. Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
  128. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
  129. Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
  130. Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
  131. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
  132. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
  133. Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
  134. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
  135. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
  136. مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
  137. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶–۵۳۷.
  138. Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
  139. Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
  140. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  141. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  142. میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
  143. Donzel, Islamic Desk Reference, 60.
  144. میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
  145. Crone and Hinds, God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam, 1-3.
  146. میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
  147. Crone and Hinds, God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam, 1-3.
  148. Böwering, The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought, 84.
  149. ولوی و بختیاری، «سیاست مذهبی خلفای راشدین»، مطالعات تاریخ اسلام.
  150. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  151. ولوی و بختیاری، «سیاست مذهبی خلفای راشدین»، مطالعات تاریخ اسلام.
  152. شاکر، التاریخ الاسلامیه، ۹:‎ ۱۶۶.
  153. شاکر، التاریخ الاسلامیه، ۹:‎ ۱۷۲.
  154. شاکر، التاریخ الاسلامیه، ۹:‎ ۳۹.
  155. شاکر، التاریخ الاسلامیه، ۹:‎ ۲۰۵.
  156. شاکر، التاریخ الاسلامیه، ۹:‎ ۲۲۰–۲۳۱.
  157. شاکر، التاریخ الاسلامیه، ۹:‎ ۲۰۶.
  158. شاکر، التاریخ الاسلامیه، ۹:‎ ۲۲۱–۲۲۹.
  159. عبدالفتاح، القیم السیاسیة فی الاسلام، ۹۳.
  160. ابوالفرج العش، النقود العربیه السلامیه، ۱۹–۲۱.
  161. ابوالفرج العش، النقود العربیه السلامیه، ۲۱.
  162. شاکر، التاریخ الاسلامیه، ۳:‎ ۲۳۱.
  163. شاکر، التاریخ الاسلامیه، ۳:‎ ۲۳۴–۲۳۵.
  164. شاکر، التاریخ الاسلامیه، ۳:‎ ۲۳۶–۲۵۷.
  165. Encyclopædia Britannica, “Rashidun”, Britannica.
  166. یاسین، «عطاء الموالی فی عصر الراشدین»، اداب الرافدین.
  167. عثمان و البعلبکی، المصوَّر فی التاریخ، ۳۴۵–۳۴۶.
  168. عثمان و البعلبکی، المصوَّر فی التاریخ، ۳۴۵–۳۴۶.
  169. میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
  170. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  171. Böwering, The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought, 81-82.
  172. بیومی مهران، الإمامة وأهل البیت، ۱:‎ ۱۵۲.
  173. صلابی، حسن مجتبی، ۲۵۶–۲۵۸.
  174. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  175. میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
  176. میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
  177. Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
  178. بیومی مهران، الإمامة وأهل البیت، ۱:‎ ۱۵۱–۱۵۳.

منابع

منابع فارسی و عربی

منابع انگلیسی

  • Al-Mubarakpuri, Safi-ur-Rahman (2002). The sealed nectar: biography of the Noble Prophet (به انگلیسی). Darussalam.
  • Anthony, Sean W (2020). Muhammad and the empires of faith (به انگلیسی). Oakland: University of California Press.
  • Beverley, James A (2006). "MUHAMMAD". The Quran: an Encyclopedia (به انگلیسی). Vol. 1 (1rd ed.). new york: Routledge. p. 1310-1311.
  • Brown, .Daniel W (2003). A New Introduction to Islam (به انگلیسی). Blackwell Publishing Professional.
  • Donzel, E J van (1994). Islamic Desk Reference (به انگلیسی). Leiden: E.J. Brill.
  • Britannica (2010). "Pact of Al-Ḥudaybiyah". Encyclopædia Britannica (به انگلیسی). Retrieved July 27, 2010.
  • Brown, .Daniel W (2009). A New Introduction to Islam (به انگلیسی). John Wiley and Sons.
  • Böwering (۲۰۱۳). The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought. دریافت‌شده در ۱۳ می ۲۰۱۶.
  • Buhl, Frants; Welch, Alford T. (1993). "Muḥammad". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 7 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
  • Bosworth, .C.E; Bearman, .P; Bianquis, .Th; van Donzel, .E; Heinrichs, .W.P (1986). "al-K̲h̲ulafāʾ al-Rās̲h̲idūn". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (second ed.). Leiden: E. J. Brill.
  • Brockopp, .Jonathan E (2010). The Cambridge Companion to Muhammad (به انگلیسی). Cambridge University Press.
  • Campo, Juan E (2009). "Muhammad". In Melton, J. Gordon (ed.). Encyclopedia of Islam (به انگلیسی). New York: imprint of Infobase Publishing. {{cite encyclopedia}}: |entry-url-access= requires |entry-url= (help)
  • Crone, Patricia; Hinds, Martin (2003). God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam (به انگلیسی). Cambridge University Press.
  • Douglas Crow, Karim (2005). Facing one Qiblah: legal and doctrinal aspects of Sunni and Shi'ah Muslims (به انگلیسی). Pustaka Nasional Pte Ltd.
  • Encyclopædia Britannica (2008). "Rashidun". Encyclopædia Britannica Online (به انگلیسی). Retrieved 19 April 2016.
  • Esposito, .John L (2002). What everyone needs to know about Islam (به انگلیسی). Oxford University Press US.
  • Esposito, .John L (1998). Islam: The Straight Path (به انگلیسی). Oxford University Press.
  • Faizer, Rizwi (2003). "MUHAMMAD". In Martin, Richard C. (ed.). Encyclopedia of Islam & the Muslim World (به انگلیسی). New York: Thomson Gale. {{cite encyclopedia}}: |entry-url-access= requires |entry-url= (help)
  • Guillaume, Alfred (1955). The Life of Muhammad. A Translation of Ishaq’s “Sirat Rasul Allah (به انگلیسی). Oxford: Oxford University Press.
  • Gleave, Robert M. (2014). "ʿAlī b. Abī Ṭālib". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (3rd ed.). Leiden: Brill Online.
  • Glassé, Cyril; Smith, Huston (2003). The new Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Rowman Altamira.
  • Holt, P. M; Lambton, .Ann K. S; Lewis, Bernard (1977). The Cambridge History of Islam (به انگلیسی). Cambridge University Press.
  • Lings, Martin (1983). Muhammad: His Life Based on Earliest Sources (به انگلیسی). Inner Traditions International, Limited.
  • Madelung, Wilferd (1997). The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate (به انگلیسی). Cambridge University Press.
  • Madelung, Wilferd (2003). "Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی) (online ed.). Archived from the original on 17 November 2013. Retrieved 5 July 2012.
  • Morony, Michael G. (1987). "Arab ii". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی) (online ed.). Archived from the original on 13 April 2014. Retrieved 14 September 2012.
  • Momen, Moojan (1987). An Introduction to Shi‘i Islam: The History and Doctrines of Twelver Shi'ism (به انگلیسی). New Haven, CT: Yale University Press.
  • Newby, Gordon Darnell (2002). "Muhammad b. 'Abdullaˆh". A Concise Encyclopedia of Islam (به انگلیسی). Oxford: Oneworld Publications. {{cite encyclopedia}}: |entry-url-access= requires |entry-url= (help)
  • Neusner, Jacob; Sonn, Tamara; Brockopp, Jonathan E. (2000). Judaism and Islam in practice: a sourcebook (به انگلیسی). Routledge.
  • Poonawala, I. K (2011). "ʿALĪ B. ABĪ ṬĀLEB". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 19 April 2016.
  • Poonawala, I. K.; Kohlberg, E. (1985). "ʿAli b. Abi Ṭāleb". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 22 January 2019.
  • Robinson, Chase F (2011). The New Cambridge History of Islam (به انگلیسی). Cambridge University Press.
  • Rahman, Fazlur (1979). Islam. University Of Chicago Press (به انگلیسی).
  • Rodinson, Maxime (2002). Muhammad: Prophet of Islam (به انگلیسی). Tauris Parke Paperbacks.
  • Shaban, Muḥammad ʻAbd al-Ḥayy (1971). Islamic History: A New Interpretation (به انگلیسی). Vol. ۱. Cambridge: Cambridge University Press.
  • Veccia Vaglieri, Laura (1986). "ʿAlī b. Abī Ṭālib". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. ۱ (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۳۸۱–۸۶.
  • Ṭabarī, Ismail K. Poonawala (1990). The last years of the Prophet (به انگلیسی). SUNY Press.
  • Veccia Vaglieri, Laura (1986). "ʿAbd Allāh b. al-ʿAbbās". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. ۱ (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۴۰–۴۱.
  • Veccia Vaglieri, Laura (2014). "ʿAlī b. Abī Ṭālib". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. ۱ (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۳۸۱–۸۶.
  • Veccia Vaglieri, Laura (1986). "al-As̲h̲ʿarī, Abū Mūsā". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. ۱ (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۶۹۵–۹۶.
  • Veccia Vaglieri, Laura (1991). "al-D̲j̲amal". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. ۲ (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۴۱۴–۱۶.
  • Veccia Vaglieri, Laura (1986). "Ḥarūrāʾ". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. ۳ (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۲۳۵–۳۶.
  • Veccia Vaglieri, Laura (1986). "Ibn Muld̲j̲am". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. ۳ (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۸۸۷–۹۰.
  • Watt, William Montgomery (1956). Muhammad at Medina (به انگلیسی). Oxford University Press.
  • Watt, William Montgomery (1953). Muhammad at Mecca (به انگلیسی). Oxford University Press.