خلافت راشدین: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۴۳: | خط ۳۴۳: | ||
{{درجهبندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=خیر|نیازمند تصویر=خیر|نیازمند استانداردسازی=خیر|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامهها=خیر|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}} | {{درجهبندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=خیر|نیازمند تصویر=خیر|نیازمند استانداردسازی=خیر|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامهها=خیر|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}} | ||
[[رده:خلافت راشدین]] | |||
[[رده:اردن در قرون وسطی]] | [[رده:اردن در قرون وسطی]] | ||
[[رده:اسلام در مصر]] | [[رده:اسلام در مصر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۱:۰۵
خلافت راشدین الخلافة الراشدة | |||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
۶۳۲–۶۶۱ | |||||||||||||
پرچم | |||||||||||||
اوج گسترش خلافت راشدین در سال ۶۵۴م، زمان خلافت عثمان بن عفان بود. | |||||||||||||
وضعیت | گزینش خلیفه به روشهای مختلف (شورا، وصیت، شورای خلافت) شرط بیعت مردم | ||||||||||||
پایتخت | مدینه (۶۳۲–۶۵۶م) کوفه (۶۵۶–۶۶۱م) | ||||||||||||
زبان(های) رایج | عربی (زبان رسمی) زبانهای دیگر:زبان ترکی، آرامی، ارمنی، آمازیغی، گرجی، یونانی، ترکمنی، قبطی، عبری باستانی، زبان پارسی میانه | ||||||||||||
دین(ها) | اسلام (دین رسمی). اقلیتها بزرگ و کوچک: مسیحیت، ویهودیت، ومندائیان، ومزدیسنا | ||||||||||||
حکومت | خلافت | ||||||||||||
خلیفهٔ رسولالله، امیرالمؤمنین | |||||||||||||
• ۶۳۲–۶۳۴ (۱۱–۱۳ قمری) | ابوبکر | ||||||||||||
• ۶۳۴–۶۴۴ (۱۳ تا ۲۳ قمری) | عمر | ||||||||||||
• ۶۴۴–۶۵۶ (۲۳ تا ۳۵ قمری) | عثمان | ||||||||||||
• ۶۵۶–۶۶۱ (۳۵ تا ۴۰ قمری) | علی | ||||||||||||
• ۶۶۱–۶۶۲ (۴۰ تا ۴۱ قمری) | حسن | ||||||||||||
تاریخ | |||||||||||||
• بنیانگذاری | ۶۳۲ | ||||||||||||
• فروپاشی | ۶۶۱ | ||||||||||||
مساحت | |||||||||||||
۶۵۵ م. | 6400000 | ||||||||||||
جمعیت | |||||||||||||
• ۶۵۵ م. | ۲۱۴۰۰۰۰۰ | ||||||||||||
واحد پول | دینار، درهم | ||||||||||||
| |||||||||||||
امروز بخشی از |
خلافت راشدین (به عربی: الخلافة الراشدة) یا خلافت راشدون، نخستین حکومت اسلامی تحت نام خلافت است که رئیس آن خلیفه نام دارد و برای اولینبار در روز درگذشت محمد، پیامبر اسلام، در دوشنبه ۲۸ صفر ۱۱ ه.ق برابر با ۱۰ ژوئن ۶۳۲ م پدید آمد و تا سال ۴۰ هجری به طول انجامید. فرمانروایان از صحابه محمد و از طایفه قریش به ترتیب ابوبکر (حاکم ۶۳۲–۶۳۴)، عمر بن خطاب (حاکم ۶۳۴–۶۴۴)، عثمان بن عفان (حاکم ۶۴۴–۶۵۶) و علی بن ابیطالب (حاکم ۶۵۶–۶۶۱) بودند. اهلسنت که منزلت دینی ویژهای برای حاکمان این حکومت قائلند حکومتشان را «خلافت راشدین» به معنای «خلافت هدایت شده» مینامند، اما شیعیان امامیه مشروعیت این خلفا و دستگاه خلافت را قبول ندارند.
محمد، پیامبر اسلام، با عقد میثاق مدینه، امتی را ایجاد کرد سپس از طریق جنگ یا عهدنامه، حجاز و مناطق شرقی و جنوبی شبه جزیره عربستان را فتح کرد. با درگذشت محمد بر سر جانشینی وی اختلاف به وجود آمد اما سرانجام ابوبکر جانشین او شد. اهلسنت معتقدند محمد جانشینی برای خود برنگزید حال آنکه شیعیان با استناد به واقعه غدیر خم معتقدند محمد، علی را به جانشینی (خلافت) منصوب کرد.
خلافت ابوبکر با دو بحران سرپیچی گروهی از مسلمانان از پرداخت زکات و پیامبران نو ظهور همراه بود که ابوبکر با این دو گروه وارد جنگهایی به نام جنگهای رده گشت. پس از تسلط بر شبه جزیره عربستان، مسلمانان وارد جنگ با ساسانیان و بیزانس شدند و توانستند در جبههٔ عراق بر سرزمینهای غربی فرات از جمله حیره، الانبار، دومه جندل و بخش جنوبی سوریه و فلسطین چیره شوند.
پس از مرگ ابوبکر، عمر جانشینش شد که بیشترین مساحت کشورگشاییهای مسلمانان در زمان وی روی داد و شام، عراق، مصر و بخش عمدهای از ایران از طریق جنگ تسخیر شد. گسترش قلمرو در زمان عمر، چالشی بود که مسلمانان را مجبور کرد که برای نخستینبار از ساماندهیهای دیگر کشورها نظیر امپراتوری روم شرقی و ساسانیان برداشت کنند.
عثمان خلیفه بعدی بود که پس از کشته شدن عمر به سر کار آمد. او در ابتدا حکومتی بیحاشیه داشت اما در ۶ سال دوم حکومتش، به دلیل آنچه مردم فساد در حکومتداری میدانستند، به تضعیف حکومت انجامید. سال ۶۵۱ آشوبهایی در خلافت آغاز شد و ۶۵۶ م به کشتهشدن عثمان توسط مسلمان ناراضی انجامید و مردم با علی بیعت کردند.
خلافت علی با جنگهای داخلی میان مسلمانان شناخته شده به نام فتنه اول همراه بود. علی نخست در نبرد جمل با گروهی از مخالفان به رهبری طلحه، زبیر و عایشه جنگید و آنها را شکست داد. از سوی دیگر، معاویة ابن ابیسفیان، حاکم شام، از بیعت سرباز زد و به بهانهٔ قصاص قاتلان عثمان با علی به مخالفت برخاست. علی با معاویه در صفین نبرد کرد و به ناچار به حکمیت تن درداد. در نتیجهٔ حکمیت، خلافت به دو سرزمین به مرکزیت کوفه و دمشق تقسیم شد. سپس علی با گروهی از مخالفان موسوم به خوارج جنگید و نهایتاً به دست یکی از آنان ترور شد.
تاریخ ایران اسلامی |
---|
رده:تاریخ ایران درگاه ایران |
حسن بن علی پس از پدرش خلافت را عهدهدار شد. دوران کوتاه چند ماهه حکومت حسن نیز به درگیری و نزاع با معاویه انجامید ولی پس از مدت کوتاهی قرارداد صلح با معاویه را پذیرفت و به سود معاویه از خلافت کنارهگیری کرد. با پایان خلافت حسن بن علی و قرارداد صلح او با معاویه، خلافت راشدین جای خود را به خلافت امویان داد که از ۴۱ ه.ق (۶۶۲ م) تا ۱۳۲ ه.ق (۷۵۰ م) حکومت کرد.
واژهشناسی
بخشی از مجموعه مقالههای: |
خلافت اسلامی الخِلافَةُ الإِسلامِیَّة |
---|
درگاه اسلام |
اصطلاح «خلفای راشدین» متشکل از دو واژه خلیفه و راشد است که به جانشینهای پیامبر اسلام پس از درگذشت او اطلاق میشود.[۱] واژه خلیفه از ریشه خلف در عربی است که به معنای جانشین ساختن است. در اصطلاح مسلمانان خلیفه به کسی گفته میشود که پس از پیامبر اسلام، جانشین او شده باشند. کمی بعد، از واژه «خلیفه رسولالله» به عنوان لقب ابوبکر استفاده شد. بعد از او عمر به عنوان «خلیفه خلیفه رسولالله» ملقب شد. که برای رعایت اختصار خودش دستور داد او را «امیرالمؤمنین» خطاب کنند.[۲]
اصطلاح «خلیفه» در اسناد دست اول مربوط به دوره خلافت راشدین یافت میشود و به رسیدی به دو زبان عربی-یونانی در سال ۶۴۳، اواخر خلافت عمر، مربوط میگردد.[۳] اما در خصوص کاربرد خلیفه در معنای سیاسی آن اختلاف وجود دارد.[۴] مادلونگ و برخی دیگر از اسلامپژوهان میگویند عنوان «خلیفه رسولالله» به معنای جانشین پیامبر خدا را نخستین بار ابوبکر، برای خود به کار برد.[۵] اما به نوشته وداد کادی و آرام شاهین، بعید است ابوبکر لقبی را برای خود استفاده کرده باشد و احتمالاً بعداً در دوره عباسیان این موضوع را جعل کردند.[۶] برخی نویسندگان نظیر پاتریشیا کرون[۷] و مادلونگ[۸] میگویند عثمان نخستین بار لقب «خلیفة الله» را برای خود به کار برد که چنین عنوانی بیانگر اقتدار دینی شدیدی است.[۹] در مقابل وداد کادی و آرام شاهین میگویند مواردی که لقب «خلیفة الله» برای عثمان به کار رفته است، بعداً در دوره امویان جعل شده است. همچنین شیعیان به جای استفاده از «خلیفه» از «امام» استفاده میکنند.[۱۰]
نخستین بار کاربرد «خلافت» به عنوان یک نهاد سیاسی در زمان هشام بن عبدالملک رخ داد. عبارت «خلافت» در اصطلاح هم شخص «خلیفه»، هم نهاد سیاسی قانونی حکومت بر مسلمانان، هم به دوران این حکومت و هم به حوزه تحت حکومت شامل قلمرو و اتباع حکومت اطلاق میشد در مقابل «امام» و «امامت» را به جای «خلیفه» و «خلافت» به کار میبردند و جوامع غیر مسلمانان نیز بهخصوص در سدهٔ نخست از این اصطلاح برای اشاره به دولت مسلمان استفاده نمیکردهاند. نهاد خلافت بهتدریج در خلال زمان تحول یافت و بالاخره در اوایل دوره عباسیان در نیمه دوم سده هشتم میلادی، در قالب یک مفهوم اصطلاحی تثبیت شد.[۱۱]
مستند واژه خلفای راشدین، از روایتی از پیامبر اسلام در منابع اهلسنت است که بعدها به خلفای پس از او اطلاق شده است. گفته شده است اولین بار عثمانیه — طرفداران عثمان بن عفان و دودمان اموی — به خلفای پس از پیامبر اسلام خلفای راشدین گفتهاند. با این همه در منابع شیعی بعضاً از این واژه برای اشاره به امامان دوازدهگانه استفاده شده است.[۱۲] تعبیر «خلفای راشدین یا راشدون» به معنای خلفای هدایت شده، تعبیری راست کیشانه یا پدرسالارانه ارائه میدهد و این دوره را به صورت عصر حماسی جلوه میدهد. به نوشته دانشنامه اسلام بریل، اما این تعبیر برای آن زمان نابهنگام است زیرا نظام عقاید و اعمال مذهبی مدون و مقبول عامه وجود نداشته است، تا بتوان چنین تعبیری را دربارهٔ آن به کار برد.[۱۳]
علت آنکه تنها به چهار خلیفه اول (به ترتیب ابوبکر (حاکم ۶۳۲–۶۳۴)، عمر بن خطاب (حاکم ۶۳۴–۶۴۴)، عثمان بن عفان (حاکم ۶۴۴–۶۵۶) و علی بن ابیطالب (حاکم ۶۵۶–۶۶۱))[۱۴] — و به نقلی پنج خلیفه اول به انضمام حسن مجتبی — خلفای راشدین گفته میشد، حضور آنان در عصر طلایی صدر اسلام بوده است. باسورت معتقد است که به چهار خلیفه اول عنوان راشدین داده شده است تا آنان از خلفای بعدی از نسل بنیامیه، که به دنیادوستی شهره بودند، متمایز باشند.[۱۵]
پیشینهٔ تاریخی
امپراتوریهای ساسانی و بیزانس
در طی سدههای چهارم تا ششم میلادی، ساسانیان دولت لخمیان را از قبایل عرب حیره تأسیس کردند و در برابر آن رومیان دولت غسانیان را ایجاد کردند. در پایان سده ششم میلادی امپراتوریهای ساسانی و بیزانس به این نتیجه رسیدند که حفظ دولتهای وابسته عرب، یعنی لخمیان و غسانیان، به عنوان نیروهایی مسلط در برابر عربهای منطقه ارزشی ندارد. هرچند این دولتها از بین رفتند، اما سبب شدند قبایل عرب عراق و شام کارآزمودهتر، سازمانیافتهتر و ثروتمندتر شوند.[۱۶] برخی میگویند اگر این دولتها، در سده هفتم همچنان پابرجا بود، میتوانست به عنوان مانعی در برابر حمله سپاه عرب مسلمان عمل کند. در مقابل، با از بین رفتن این رابطه، قبایل این منطقه که به لحاظ نظامی کارآزموده شده بودند، به امید کسب منابع مالی به صف مسلمانان پیوستند.[۱۷]
جنگ ۲۵ ساله ایران و روم که از ۶۰۲ تا ۶۲۸ به طول انجامید، زمینهساز پیدایش خلافت اسلامی به عنوان یک امپراتوری جدید شد. این جنگ نظم سیاسی را که طی سه سده بر این منطقه حاکم بود، فروریخت و خلأ قدرتی را پدیدآورد، که در پی آن سپاهیان مسلمان عرب آن دو امپراتوری را شکست دادند و امپراتوری نوپدید خلافت را بنا نهادند.[۱۸] طی این جنگ، نخست خسروپرویز سرزمینهای آناتولی، شام و مصر را تصرف کرد، ولی در پایان، ضدحمله هراکلیتوس منجر به شکست و عقبنشینی ساسانیان گردید. در پی آن، خسروپرویز به قتل رسید و دورهای چندساله از هرج و مرج سیاسی دربار ساسانیان را فراگرفت. نهایتاً، یزدگرد سوم بر تخت نشست. هرچند، سپاه امپراتوری ساسانی، در جنگ آسیب چندانی ندیده بود و همچنین موانع طبیعی شامل رودخانههای فرات و دجله و نیز کوههای زاگرس از سرزمین ایران در برابر مهاجمان دفاع میکرد، اما، امپراتوری ساسانی به علت اختلافات سیاسی داخلی بیش از آن ضعیف شده بود که بتواند در برابر حمله سپاهیان مصمم مسلمان مقاومت کند.[۱۹]
این جنگ هر دو امپراتوری را فرسوده کرد و در خصوص ساسانیان، منجر به یک بحران سیاسی داخلی شد. هرچند جنگ با پیروزی روم شرقی به پایان رسید، اما امپراتوری روم نیز وضع بهتری نداشت. برخی از ثروتمندترین مناطق این امپراتوری، یعنی آناتولی، شام و مصر، طی دو دهه تحت اشغال بودند. همچنین، مردمان این سرزمینها دیگر امپراتوری روم را به عنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر زندگی نمیدیدند. به علاوه، امپراتوری ذخایر ثروتش را در خلال جنگ هزینه کرده بود و دیگر منبعی برای تأمین مالی قوا در برابر سپاه مسلمانان نداشت.[۲۰]
پیدایش امت و دولت اسلامی در عربستان
تاریخ دقیق تولد محمد نامعلوم است، ولی احتمالاً بین ۵۶ تا ۵۰ قبل از هجرت/۵۶۷ تا ۵۷۳ میلادی است[۲۱] که مورد قبولترین سال، ۵۳ ق. ه/۵۷۰ م است.[۲۲][۲۳][۲۴] زمان دقیقی برای بعثت و ادعای نبوت محمد گزارش نشده است اما منابع اسلامی گزارش میکنند که در یکی از شبهای سال ۱۳ ق. ه/۶۱۰ م در زمانی که محمد چهل ساله بود، جبرئیل — فرشته وحی در ادیان ابراهیمی — در غار حرا بر محمد ظاهر شده است.[۲۵][۲۶][۲۷][۲۸] بنابر گزارش ابناسحاق، واقدی و روایتی از جعفر صادق، محمد تا سه سال، دین تازهٔ خود را پنهانی تبلیغ میکرد.[۲۹][۳۰][۳۱][۳۲] پس از ۳ سال، دعوت علنی آغاز شد. محمد، در ابتدا خویشاوندان نزدیکش در بنیهاشم را به دین جدیدش دعوت کرد[۳۳][۳۴] دعوت محمد با پشتیبانی ابوطالب و انکار اکثریت قریشیان همراه بود.[۳۵] آنها نگران بودند که نظام ارزشی و قبایلیشان مورد تردید قرار گیرد[۳۶] یا درآمد پرسود آنان از زیارتهای مذهبی، لطمه ببیند.[۳۷][۳۸] با این همه تا سال چهارم بعد از بعثت سیرهنویسان حدود ۲۸ نفر از مردان را ذکر کردهاند که مسلمان شدهاند.[۳۹]
افزایش شمار پیروان محمد باعث شد که او خطری برای قبیلههای منطقه و حاکمان شهر بشود.[۴۰] منابع تاریخی اسلامی مفصلاً آزار و اذیت محمد و یارانش را به ثبت رساندهاند.[۴۱] آزار و اذیت مسلمانان رو به فزونی گذاشت[۴۲] تا آنجا که در سال ۸ ق. ه/۶۱۵ م، برخی از پیروان محمد به حبشه هجرت کردند.[۴۳] در نهایت محمد در سال ۲ ق. ه/۶۲۰ م با اهالی یثرب پیمانی را بست تا محمد به این شهر نقل مکان کند.[۴۴] قریشیان که از نقشه محمد برای خروج از مکه باخبر شد، از خروج مسلمانان جلوگیری کرده و نقشه قتل محمد را کشیدند اما محمد به هر روی از مکه خارج شد.[۴۵] ورود محمد به مدینه زمینهساز اقداماتی شد که بعدها امت اسلامی را شکل داد.[۴۶][۴۷] متعاقب مهاجرت مسلمانان به مدینه، اهالی مکه اموال آنها را مصادره کردند. که زمینهساز درگیریهای بعدی میان مسلمانان مدینه و اهالی مکه شد.[۴۸][۴۹] سرانجام بعد از سالها نزاع و جنگ میان مسلمانان و غیرمسلمانان، در ماه شوال ۶ ه.ق/۶۲۸ م پیمان صلحی میان مسلمانان و قریشیان مکه بسته شد که صلح حدیبیه شهرت یافت.[۵۰] این پیماننامه، محمد را در فتح آسانتر مکه نیز کمک کرد[۵۱] و سرانجام در سال ۸ ه.ق/۶۳۰ م، محمد با نیروی بسیار زیادی به سمت مکه حرکت کرد و با حداقل کشتار، کنترل مکه را به دست گرفت.[۵۲][۵۳] در سال دهم بعد از هجرت، قبایل مختلف عربستان به اسلام گرویدندپیمانی با مسیحیان نجران بسته شد.[۵۴] طبق روایات تاریخی مسلمانان، محمد از سال ۶ و ۷ هجری نامههایی را برای سران حکومتهای همسایه شامل هراکلیتوس، امپراتور بیزانس، نجاشی شاه حبشه، خسرو پرویز شاه ساسانی و چند تن دیگر فرستاد و آنها را دعوت به دین اسلام کرد. اما همگی این دعوت را رد کردند. بیشترین تاریخ پژوهان مدرن این اقدامات را منشأ فتوحات بعدی مسلمانان میدانند، که در زمان خلافت راشدین رخ داد.[۵۵]
محمد چند ماه پس از حجة الوداع — صورت گرفته در پایان سال دهم ه.ق/۶۳۲ م — سخت بیمار شد[۵۶][۵۷] و سرانجام به سال ۶۳۲ م در خانه عایشه (در مدینه) درگذشت.[۵۸][۵۹] بیشتر منابع دانشنامهای، تاریخ مرگ او را ۸ ژوئن ۶۳۲، مصادف با ۱۰ ربیعالاول ۱۱ ه.ق عنوان شده است.[۶۰][۶۱][۶۲]
جانشینی محمد
با درگذشت محمد، جامعه اسلامی برای تعیین جانشین او دچار اختلاف شد. به عقیده ریزوی فایزر، این مشکل به جهت عدم صراحت پیامبر اسلام به جانشین خود بوده است. با این وجود شیعیان بر این باورند که محمد در غدیر خم، به صراحت از علی به عنوان جانشین خویش یاد کرده است و در مقابل اهلسنت این مراسم را برای آشتی دادن علی با کسانی میدانست که از علی خوششان نمیآمد.[۶۳]
پس از درگذشت محمد، مهاجرین و انصار در محلی به نام سقیفه بنیساعده در مدینه اجتماع کردند تا راهحلی برای تعیین جانشین محمد پیدا نمایند.[۶۴][۶۵] در نهایت و پس از نزاع و اختلاف بر سر جانشین پیامبر اسلام، با ابوبکر به عنوان خلیفه بیعت شد. این رویداد به بیعت سقیفه مشهور شد و انتقادهایی را به همراه داشت. بنیاد مشروعیت خلافت ابوبکر از جانب اهلسنت، اجماع اهل حل و عقد در نظر گرفته میشود. در برابر شیعیان نخستین که طرفداران علی بن ابیطالب بودند، بر وصیت محمد برای جانشینی علی تأکید داشتند و قرابت و سبقت او در اسلام را به عنوان اولویت او برای خلافت میدانستند و از همین رو تا مدتها از بیعت با ابوبکر استنکاف کردند.[۶۶] طبری در تاریخ خود نقل کرده است که گروهی از مخالفان ابوبکر از جمله زبیر در خانهٔ فاطمه گرد آمدند و عمر با تهدید به آتش زدن خانه، آنها را بیرون کشاند. علی بعداً مکرر میگفت که اگر چهل یاور داشت قیام میکرد.[۶۷] لئورا وچا ولیری در دانشنامه اسلام معتقد است که ماجرای رویدادهای خانه فاطمه زهرا، هرچند ممکن است با توضیحات اضافی همراه باشد، اما از جهت وقوع تاریخی قابل انکار نیست.[۶۸] به نوشته پوناوالا، علی و بنیهاشم تا قبل از درگذشت فاطمه — نزدیک به ۶ ماه — از بیعت با ابوبکر سر باز زدند. علی بر روی حقش پافشاری ننمود، چرا که تمایل نداشت امت نوپای اسلام دچار کشمکش گردد.[۶۹]
به تدریج نهاد خلافت پدید آمد که در خارج از جهان اسلام معادلی نداشت. خلیفه از منزلت رهبری و حق گزینش زمامداران برخوردار بود. انتصاب به خلافت نوعی قرارداد بود که تعهدات متقابلی را بین خلیفه و اتباع وی پدیدمیآورد.[۷۰] نظام خلافت با انتخاب ابوبکر به عنوان جانشین محمد در سقیفه، پایهریزی شد و در آن دوران، یک امر ناگهانی و جدید تلقی میشد.[۷۱]
تاریخچه
گاهشمار خلافت راشدین | |
---|---|
رویدادهای مهم در خلافت راشدین | |
خلافت ابوبکر | |
۶۳۲ | شروع جنگهای ارتداد. |
۶۳۳ | پیروزی ابوبکر در جنگهای ارتداد لشکرکشی خالد بن ولید به نواحی مرزی ساسانیان در کرانه فرات فتح سرزمینهای غربی فرات از جمله حیره |
۶۳۴ | جنگ پل، پیروزی سپاه ساسانیان به فرماندهی بهمن جادویه |
ژانویه–ژوئیه | چند نبرد با روم شرقی و پیروزی در نبرد اجنادین فتح نواحی جنوبی شام درگذشت ابوبکر |
خلافت عمر | |
ژوئیه–اوت | محاصره و فتح دمشق توسط مسلمانان |
۶۳۵ | فتح فلسطین توسط مسلمانان |
۶۳۶ اوت |
نبرد یرموک درهم شکستن سپاه روم شرقی در شام |
نوامبر | نبرد قادسیه درهم شکستن سپاه ساسانیان در عراق |
۶۳۶–۶۳۷ | محاصره و فتح اورشلیم |
۶۳۷ ژانویه–مارس |
محاصره و فتح تیسفون پایتخت ساسانیان |
آوریل | نبرد جلولا، فتح کامل سرزمینهای ساسانیان در عراق |
۶۳۷ اوت |
محاصره و فتح حلب |
اکتبر | فتح انطاکیه |
۶۳۸–۶۳۹ | شکست روم شرقی فتح جزیره، آناتولی شرقی و ارمنستان بیزانس |
۶۳۹ | لشکرکشی عمروعاص به مصر |
۶۴۰ ژوئیه |
نبرد هلیوپولیس چیرگی بر سپاه روم شرقی در مصر |
دسامبر | عقد معاهده تسلیم مصر |
۶۴۱ مارس–سپتامبر |
فتح اسکندریه و تسلط کامل بر مصر |
۶۴۰–۶۴۲ | فتح خوزستان |
۶۴۲–۶۴۳ | لشکرکشی مسلمانان به افریقیه و فتح طرابلس |
۶۴۲ | جنگ نهاوند، شکست سنگین ساسانیان، فروپاشی این دولت و متعاقباً فتح جبال، ری و اصفهان |
خلافت عثمان | |
۶۴۴ | درگذشت عمر |
۶۴۵ | دفع حملات روم شرقی به شام و مصر و تصرف دوباره اسکندریه توسط عمرو عاص |
۶۴۴–۶۴۵ | فتح ارمنستان ایران |
۶۴۷–۶۴۸ | فتح مجدد افریقیه (لیبی) |
۶۴۳–۶۴۸ | فتح فارس، کرمان، سیستان و مکران |
۶۴۹ | فتح قبرس |
۶۵۱ | کشته شدن یزدگرد سوم، پایان امپراتوری ساسانی و تصرف سرزمین ایران |
۶۴۳–۶۵۱ | فتح آذرآبادگان |
۶۴۳–۶۵۲ | فتح خراسان شروع کشمکشهای داخلی در دولت عثمان |
۶۵۵ | نبرد دکل، پیروزی مسلمانان در مقابل امپراتوری روم شرقی در نبردی دریایی |
۶۵۶ | کشته شدن عثمان |
خلافت علی | |
۶۵۷ | درگرفتن نبرد جمل، بین طلحه، زبیر و عایشه با علی و پیروزی علی |
۶۵۷ | انتقال پایتخت خلفای راشدین از مدینه به کوفه در عراق توسط علی |
۶۵۷ | جنگ صفین بین علی و معاویه و کشیده شدن سرانجام نبرد به حکمیت تقسیم قلمور خلافت به دو قسمت یکی تحت نظر علی و دیگر در دست معاویه |
۶۶۱ | قتل علی توسط یکی از خوارج |
خلافت حسن | |
۶۶۱ | به امضا رسیدن صلح حسن با معاویه پایان کار این دولت و تأسیس خلافت امویه |
خلافت ابوبکر (۱۱–۱۳هـ/۶۳۲–۶۳۴م)
نخستین اقدام ابوبکر در قامت خلیفه، گسیل کردن لشکر اسامه بن زید به سوی شام بود. پیامبر اسلام در واپسین روزهای حیات خود، قصد اعزام این گروه را داشت اما با سرپیچی برخی از صحابه، این امر به تأخیر افتاد.[۷۲] فوریترین کار ابوبکر، رسیدگی به شورشهای قبایل عرب در جنگهایی که مورخان مسلمان بعدی نام «جنگهای رده»[یادداشت ۱] بر آن نهادند، بود.[۷۳] ابوبکر فرماندهی سپاه مسلمانان در جنگهای رده را عمدتاً به بزرگانی از قبیله قریش بهخصوص تیره بنیعبدشمس نظیر یزید بن ابوسفیان و تیره بنیمخزوم نظیر خالد بن ولید سپرد و کمتر کسی از مهاجران نخستین و انصار را به فرماندهی گماشت.[۷۴] جنگ با مرتدان در نواحی نجد، بحرین، عمان و یمن سپری میشد.[۷۵] مخالفت با ابوبکر دلایل متعددی داشت اما با این همه برخی قبایل پذیرفتند با ابوبکر بیعت کنند مشروط بر آنکه زکات را نپردازند، اما ابوبکر هیچ گونه سازش در خصوص زکات را نپذیرفت و آن را بهمنزله معیاری برای پذیرش اسلام از سوی قبایل طرح کرد و دستور داد با هر کس از پرداخت زکات مطابق سهمی که به محمد میپرداخت خودداری کند، به عنوان مشرک بجنگند. عمر این رویه ابوبکر را نقد کرد و مشروعیت جنگ با کسانی که زکات نمیپردازند، بعداً موضوع بحث واقع شد. مادلونگ مینویسد طبق معیارهای قرآنی این افراد را حداکثر میتوان نفاق تلقی کرد، نه شورشی یا مرتد.[۷۶]
پس از آغاز فتوحات مسلمانان در دوران خلافت ابوبکر، خلیفه وظیفه فرماندهی نیروهای نظامی مسلمانان را عهدهدار شد.[۷۷] کار فوری دیگر ابوبکر در دوران خلافتش، لشکرکشی به سمت امپراتوری روم شرقی به دلیل شکست پیشین مسلمانان بود.[۷۸] ابوبکر فرماندهی سپاه عراق را به خالد بن ولید و فرماندهی سپاه شام را به یزید بن ابی سفیان سپرد. ویلفرد مادلونگ بر این نظر است که وی قصد داشت به این ترتیب رضایت خاطر قریش را از خلافت جدید فراهم سازد.[۷۹] سرآخر ابوبکر در بستر مرگ، با وصیتی، عمر بن خطاب را به عنوان خلیفه بعدی و جانشین خود منصوب کرد.[۸۰]
خلافت عُمر (۱۳–۲۳هـ/۶۳۴–۶۴۴م)
پذیرش عمر بن خطاب به عنوان خلیفه هر چند با نگرانی و انتقاد برخی صحابه همراه بود اما در نهایت، آرام و بیسر و صدا صورت گرفت. از نخستین اقدامات او، عزل خالد بن ولید از فرماندهی سپاه شام و نصب ابوعبید جراح به جای او بود. در دوران خلافت عمر، فتوحات مسلمانان در نواحی شام ادامه داشت تا آنکه نواحی اردن، دمشق، حمص، حلب، فلسطین و بیتالمقدس به قلمروی اسلام درآمد. عمر جنگهایی را بر علیه حکومت ساسانی به راه انداخت که به واسطه آنها و در طول جنگهای جسر، قادسیه، جلولاء و نهاوند، حکومت ساسانی منقرض شد و نواحی بسیاری از ایران به قلمروی اسلام ضمیمه شد.[۸۱] عمر افرادی مانند ابو عبیده بن مسعود و سعد بن ابی وقاص را که پشتوانه قبیلهای محکمی نداشتند و جزو قبایل پایین به حساب میآمدند و ترسی از آنان به جهت ایجاد یک حکومت مستقل در مناطق فتح شده نبود، را به فرماندهی منصوب کرد.[۸۲]
عمر در طول خلافت خود، قدرت اشراف جاهلی مکه را محدود کرد. او به خاطر احترام خاصی که به اعراب داشت، اعراب دستگیر شده در جنگهای رده را آزاد کرد. با بزرگتر شدن قلمروی اسلام در دوران خلافت عمر، او دست به اصلاحات سیاسی فراوانی زد. وضع تاریخ هجری قمری و تأسیس بیتالمال و تدوین دفتر مالیاتی از جمله اقدامات او بود. تأسیس دو شهر کوفه و بصره در عراق و شهر فسطاط در مصر، یکی دیگر از اقدامات صورت گرفته در این دوران بود.[۸۳] او اقدامات جدید بسیاری در دوران حکومت خود بنا کرده بود که جنبه مذهبی داشت؛ نماز تراویح، دادن نفقه به کودکان بیسرپرست، توسعه مسجدالحرام و تعیین مقرری بر برخی از مسلمانان از جمله این اقدامات بود. بهطور کلی، عمر ادامه دهنده سیاستهای ابوبکر بود. از همین رو در منابع به مجموع سیره و نگرش عمر و ابوبکر، «سیره شیخین» گفته میشود. سیره شیخین در برخی موارد در تاریخ اسلام، بر سنت پیامبر اسلام و حتی قرآن برتری مییافت.[۸۴]
سرانجام عمر بن خطاب در سال ۲۳ ه.ق به قتل رسید. او پیش از مرگ، انتخاب خلیفه بعدی را به شورایی شش نفره از مهاجران سپرده بود. در این شورا، علی و عثمان دو گزینه نهایی بودند که سرانجام علی به خاطر عدم قبول تبعیت از سنت دو خلیفه قبلی (ابوبکر و عمر) و پذیرش این شرط توسط عثمان، به عنوان خلیفه تعیین شد. این شورا از دیدگاه اهلسنت، مشرعیتبخش خلافت خلیفه بعدی بود.[۸۵]
خلافت عُثمان (۲۳–۳۵هـ/۶۴۴–۶۵۵م)
در سال ۲۳ ه.ق عثمان به عنوان خلیفه از جانب شورا کار خود را آغاز کرد و در شش سال اول خلافتش، اقدامات او مورد رضایت مردم بود. در این دوره، عثمان به خاطر سهلگیری بر مردمان و کارگزاران، از عمر محبوبتر بود. در دوره شش ساله دوم خلافت عثمان، رویه او تغییر کرد و با بیاعتنایی به امور حکومتی و مسلط شدن اطرافیانش بر تصمیمات او، سبب ناکارآمدی او را فراهم کردند. از آنجا که عثمان حق خویش میدانست که هرگونه صلاح بیاندیشد، در اموال تصرف کند، از انتقاد دیگران به روش خود سخت ناراحت میشد. عثمان در دوران حکومت از بنیامیه حمایت میکرد و همین امر به رواج تجملگرایی در جامعه اسلامی آن زمان انجامید. با سوء مدیریتهای عثمان در امور حکومتی، اعتراضهایی در گوشه و کنار بلاد اسلامی بر علیه او بالا گرفت و سرانجام بر اثر شورش مردم، خلیفه کشته شد.[۸۶]
در شرایط خاص آن دوران، عثمان فرصت نکرد تا خلیفه بعدی را مشخص یا راهکاری برای انتخاب آن ارائه کند و در نتیجه مردم معترضی که برای تعیین و تکلیف خلافت به مدینه رفته بودند، تنها راه تعیین خلیفه را اجماع عمومی بر یک فرد دانستند.[۸۷] پس از کشتهشدن عثمان به دست شورشیان نظرها بر علی، طلحه یا زبیر بود. با قتل عثمان، بنیامیه از مدینه گریختند و کنترل شهر در دست شورشیان عراق و مصر، مهاجرین برجسته و انصار قرار گرفت. آنها نیز از علی برای خلافت دعوت کردند.[۸۸][۸۹] علی در ابتدا از پذیرش پیشنهاد خلافت سر باز زد و اصحاب امین خود را برای این امر پیشنهاد نمود، اما پس از اصرارها، خلافت را پذیرفت.[۹۰]
خلافت علی (۳۵–۴۰هـ/۶۵۵–۶۶۱م)
علی برای حکومت خود، استقرار مجدد نظام سیاسی و اصلاح وضع اجتماعی و ساختار حقوقی را به عنوان برنامه خود انتخاب کرد و با ادامه فتوحات مسلمانان مخالفت کرد. اولین اقدام علی بعد از به حکومت رسیدن، تغییر کارگزاران عثمان بود. علی اموالی که در دوره عثمان به دیگران سپرده شده بود را از آنان بازستاند و به بیتالمال بازگرداند. انتقال پایتخت اسلامی از مدینه به کوفه، دیگر اقدام علی در دوران حکومتش بود.[۹۱]
خلافت علی از همان روزهای نخست با آشوب همراه شد. هنگامی که علی به خلافت رسید، اوضاع حجاز ناآرام بود. از اقدامات مهم علی پس از رسیدن به خلافت، عزل اکثر والیانی بود که قبلاً عثمان آنها را منصوب کرده بود.[۹۲]
درگیریهای داخلی مسلمانان که ریشه در دوران حکومت عثمان داشت، در دوره حکومت علی، به طور جدی ادامه یافت و منجر به سه جنگ بزرگ میان مسلمانان شد. جنگ اول مشهور به جنگ جمل، به رهبری طلحه، زبیر و عایشه انجامید که علی به سرکوب آنان پرداخت.[۹۳] طلحه و زبیر عزم بصره کردند و[۹۴] آنجا را تصرف کردند.[۹۵] سپس والی منصوب علی را برکنار کردند و بسیاری از مردم را در آنجا کشتند.[۹۶][۹۷] پس از اینکه گفتگوها بینتیجه ماند، جنگ جمل شروع شد.[۹۸] سپاه علی پیروز شد. عایشه در این جنگ آسیبی ندید، اما طلحه و زبیر کشته شدند.[۹۹][۱۰۰] در نهایت علی وارد بصره شد،[۱۰۱] مردم بصره با علی بیعت کردند و علی، ابنعباس را والی آنجا کرد.[۱۰۲][۱۰۳]
علی بیدرنگ بعد از جنگ جمل، معاویه ابن ابیسفیان را برکنار کرد.[۱۰۴] معاویه نامهای به علی فرستاد و به او پیشنهاد کرد که حکومتش را به شرطی میپذیرد که در جایگاه خود باقی بماند و فرمانداری مصر را هم در دست بگیرد. چون علی این درخواست را نپذیرفت، معاویه به علی اعلام جنگ کرد.[۱۰۵] این نبرد به بهانه خونخواهی عثمان صورت پذیرفت. در این جنگ، در نهایت کار به حکمیت سپرده شد و در حکمیت، عمروعاص و ابوموسی اشعری از جانب معاویه، علی را از خلافت عزل کردند. در این میان، علی با وجود عدم مشروعیت حکمیت و خارج بودن چنین تصمیمی از اختیارات حکمین، دیگران را به پذیرش حکمیت دعوت کرد. در این میان گروهی از سپاه علی که بعدها خوارج نامیده شدند جدا شده و باعث نبرد سومی به نام نهروان شدند.[۱۰۶] پس از اقدام جنگ خوارج علی در نبرد نهروان به لشکر خوارج یورش برد. از سپاه علی بین ۷ تا ۱۳ نفر کشته شدند، حال آنکه تقریباً همه خوارجی که دست به شمشیر بردند کشته و زخمی شدند.[۱۰۷] علی تصمیم داشت که مستقیماً از نهروان به سوی شام لشکرکشی کند، اما بخشی از سپاهش به رهبری اشعث بن قیس با گلایه از فقدان توشه جنگی او را مجبور به بازگشت به کوفه کردند.[۱۰۸]
مناطق تحت کنترل معاویه پسر ابیسفیان مناطق تحت کنترل عمرو بن عاص از صفر ۳۸ هجری یا از اواخر سال ۳۹ هجری[۱۰۹] یا اواخر ۳۹ ه. / ۶۶۰ م.[۱۱۰] |
در حالی که در سالهای ۴۱–۳۵ هجری، مسلمانان مشغول جنگهای داخلی بودند، اکثر مناطق ایران از کنترل خلافت اسلامی خارج شد اما مسلمانان کنترل مناطق آشوبزده را در دست گرفتند.[۱۱۱] در اواخر سال ۳۹ هجری، معاویه سپاهیان علی را در مصر شکست داد و عمرو عاص را حاکم آنجا نمود. در همین زمان، علی کنترل حجاز را نیز از دست داد.[۱۱۲] در سال ۴۰ هجری علی حتی کنترلی بر شهرهای مکه و مدینه نیز نداشت. علی عملاً به شهر کوفه محدود شده بود و اقدامی در برابر لشکرکشیهای معاویه، به قلب عراق، یمن و عربستان نکرد.[۱۱۳] به عقیده مونتگمری وات، بررسی بحرانها و قیامهای دوران خلافت علی ثابت میکند که این قیامها صرفآ معلول مخالفت با حکومت او نبوده، بلکه از برخی ویژگیهای عام ناشی شده، که از مهمترین آنها روحیه بادیهنشینی برخی اعراب و احساس ناراحتی و ناامنی، در نتیجه تغییرات سریع و ناگهانی، بوده است.[۱۱۴]
در نهایت در رمضان سال ۴۰ ه.ق علی به دست یکی از عوامل خوارج ترور و کشته میشود.[۱۱۵] روز درگذشت علی هم در منابع از ۱۱ تا ۲۱ رمضان گزارش شده است و مدت تحمل زخم شمشیر را دو یا سه روز دانستهاند.[۱۱۶] پس از آن کوفیان با حسن بن علی بیعت کردند.[۱۱۷] علی برای انتخاب خلیفه بعدی، تنها به حسن توصیه کرد و انتخاب مردم را شرط خلافت حسن دانست.[۱۱۸] اما ویلفرد مادلونگ معتقد است اینکه علی رسماً حسن را جانشین خود ننمود، نمیتواند دلیلی بر این باشد که اصلاً میلی به این موضوع نداشت.[۱۱۹] در همینباره، مرتضی عاملی پانزده گزارش را از منابع شیعه و سنی، با محتوای توصیه یا وصیت علی بن ابیطالب به بیعت با حسن پس از خودش گزارش میکند.[۱۲۰]
خلافت حسن (۴۰–۴۱هـ/۶۶۱م)
شرایط اجتماعی عراق در آغاز خلافت حسن و وضعیت بیعتکنندگان با وی بسیار پیچیده بود؛ اهل عراق در آن زمان چند گروه بودند: شیعیان حسن و اهلبیت که او را امام منصوص و جانشین پدرش علی بن ابیطالب میدانستند؛ خوارج که دغدغهٔ اصلیشان جنگ با معاویه به هر طریق بود؛ دستهای افراد فرصتجو و غنیمتطلب؛ گروهی که در تشخیصِ شرایطْ ناتوان بودند؛ و سرانجام دستهای که به رسوم قبیلهای پایبند بودند.[۱۲۱] حسن نیز همچون پدرش عمل به سنت پیامبر و قرآن را به عنوان برنامه خود معرفی کرد.[۱۲۲]
بر اساس گزارشهایی، حسن نزدیک به پنجاه روز یا بیشتر پس از بیعت، هیچ اقدامی برای جنگ یا صلح انجام نداد.[۱۲۳] معاویه پس از شنیدن خبر کشتهشدن علی بن ابیطالب، جاسوسانی به عراق و شهرهای کوفه و بصره فرستاد. حسن با اطلاع از این موضوع، جاسوسِ مأمورِ کوفه را دستگیر و اعدام کرد و به والی بصره نیز دستور داد تا با جاسوس بنیقَیْن چنین کند. در این میان پیامهایی در قالب نامه میان معاویه و حسن فرستاده شد.[۱۲۴] در گزارشهایی آمده که معاویه در نامهای به حسن، وی را به قتل تهدید کرد.[۱۲۵] گزارشی دیگر ذکر میکند که نمایندگانی از سوی معاویه نزد حسن آمده و به وی پیام رساندهاند که اگر صلح کند، هر آنچه از بیتالمالِ عراق بخواهد به وی داده خواهد شد[۱۲۶][۱۲۷][۱۲۸] و معاویه با حسن در امور حکومتی مشاوره کند،[۱۲۹] و پس از مرگ معاویه نیز، خلافت به حسن برسد.[۱۳۰][۱۳۱] حاجمنوچهری میگوید مسلّم است که این رفتارها قهرآمیز برای تحریک حسن به جنگ بود؛ چرا که هم اهل عراق حسن را به جنگ تشویق میکردند و هم معاویه با سپاه بزرگ خویش و اطلاع از شکافها میان سپاه حسن — که خود مسبب آنها نیز بود — هر عملِ منجر به جنگ را به نفع خود میدانست.[۱۳۲]
وقتی حسن پاسخی به تهدیدهای معاویه نداد، معاویه نامهای تهدیدآمیزتر به وی نوشت و شروع به تجهیز قشون کرد.[۱۳۳] سرانجام معاویه با سپاهی به فرماندهی عبدالله بن عامر به سوی مدائن راه افتاد. حسن با اطلاع از اوضاع، با مردم برای آمادگی جهت جنگ سخن گفت.[۱۳۴] حسن به مُغَیرَة بن نوفِل مأموریت داد تا در کوفه مردم را به جنگ تشویق کند و خودش به سوی مدائن حرکت کرد. حسن به نُخَیْله رفته و همراه با فرماندهان سپاهش از جمله قیس بن سعد انصاری، مَعقَل بن قیس ریاحی، زیاد بن صَعصَعه تَمیمی به گردآوری نیرو پرداخت. اما برخلاف تعدادِ بیعتکنندگان، نیروی زیادی جمع نشد. حسن سه روز در دیر عبدالرحمن اردو زد و پس از فراهم آمدن نیروی اندکی، تعدادی را به فرماندهی عبیدالله بن عباس و همراهی قیس بن سعد و سعید بن قیس به سوی مَسکِن فرستاد و خود از مسیری دیگر به سوی مدائن رفت.[۱۳۵] در ساباط اختلافی بین سپاهیان حسن رقم خورد و حسن شباهنگام مورد حمله قرار گرفت و زخمی شد.[۱۳۶] حسن را به مدائن و نزد سعید بن مسعود ثقفی، والی مدائن، بردند و او را تحت معالجه قرار دادند.[۱۳۷][۱۳۸] بعد از آن، اخبار حمله به حسن بهطور عامدانه از سوی معاویه منتشر شد و لشکریان حسن پراکنده شدند.[۱۳۹] معاویه نیز با پرداخت هزینههای کلان به سپاهیان خود و برخی از سپاهیان حسن، صحنه را به گونهای رقم زد که حسن دریافت، نتیجه این نبرد، چیزی جز شکست نخواهد بود. در نتیجه حسن مجتبی به صلح با معاویه تن داد و در طی این صلح، خلافت به معاویه سپرده شد.[۱۴۰]
پایان خلافت راشدین
خلافت راشدین از نظر تاریخی با صلح حسن و معاویه به پایان رسید و حکومت از خلافت به حکومتی موروثی مبدل شد که شباهت بسیاری با پادشاهی داشت.[۱۴۱] پس از خلافت راشدین، معاویه حکومت خویش را که به گفته خود او با زور به دست آمده بود، آغاز کرد. معاویه بعدها صراحتاً به پایان دوران خلافت تصریح کرد و از آغاز پادشاهی اسلامی یاد کرد. با این حال، استفاده از عنوان «خلیفه» و «امیرالمؤمنین» برای اشاره به معاویه و دیگر جانشینان او، همچنان استمرار داشت. لقبهایی چون «سلطان الله» و «خلیفه الله» دیگر القابی بود که معاویه به خود اختصاص داد. معاویه دستگاه حکومت جدیدش را موهبتی از جانب خدا تلقی میکرد و از این رو در تصرف در بیتالمال خود را مجاز میدانست. در پی پایان خلافت راشدین و آغاز حکومت بنیامیه بر بلاد اسلامی، پایتخت از مدینه و کوفه به شام منتقل شد. حتی معاویه تلاش کرد تا عصا و منبر محمد را نیز به شام منتقل کند. در همین دوره تعیین ولیعهد برای خلیفه مرسوم شد و با موروثی شدن خلافت در امویان، وجهه اسلامی خلافت، کمرنگتر شد. این دستگاه حکومتی جدید بعدها با آتش زدن کعبه، حمله به مدینه، خوارجی خواندن حسین بن علی و آنان که با او بیعت نکردهاند، دست به سلسله اقداماتی زد که بر جنگهای داخلی مسلمانان انجامید و خلیفه به خودی خود، معیار حقانیت قرار گرفت. وقوع قیامهای متعدد علیه امویان به این معنا بود که چنین تلقیای از خلافت، عمومی نیست.[۱۴۲]
پس از بنیامیه، حکومت به بنی عباس رسید. امویان آندلس، فاطمیان، حفصیان، مرینیان و برخی دیگر از حکومتها نیز خود را جانشین محمد میدانستند.[۱۴۳]
سیاست مذهبی در خلافت راشدین
در دوران خلافت عثمان، تغییرات محسوسی در امور خلافت انجام شد که به تلقی دینی بودن امر خلافت انجامید. عثمان همچون خلفای قبلی، بر پله پایینی منبر پیامبر اسلام نمینشست و بر محل محمد تکیه میزد. او خازن بیتالمال را خازن خود میدانست که به معنی تلقی اموال بیتالمال به عنوان اموال شخصی خود بود. او در پاسخ به کسانی که کنارهگیری از خلافت را به او پیشنهاد میدادند، ادعا میکرد که خلافت از آن خداست و این مقام را خدا به او داده است. عبداللّه بن عمر با تعبیر «لباسی که خدا به تو پوشانده» این ادعا را تأیید میکرد. با وجود اعتراضهای مردم نسبت به روش خلافت عثمان و درخواست قصاص او، چنین برداشت میشود که در نظر مسلمانان آن روزگار، خلافت امری قابل تغییر، نقد و اصلاح بود که مشروعیتش را از میزان نزدیکی و دوری به ارزشهای اسلامی میگرفت.[۱۴۴]
دیدگاه رایج اسلام شناسان غربی آن است که هرچند محمد نماینده خدا بر زمین هم در امور دینی و هم در امور سیاسی بود، اما پس از وی، خلافت تنها جانشینی وی در امور سیاسی بود. اقتدار مذهبی پس از وی جانشینی نداشت یا بهطور عمومی به همه صحابه و پس از آنها به هر کس که راوی احادیث وی بود منتقل شد. این گروه بعداً، به نام «علما» شناخته شدند. با این حال خلفای راشدین چون هم از صحابه بودند و هم جانشینی سیاسی را بر عهده داشتند، اقتدار سیاسی و مذهبی همزمان در آنها جمع شده بود؛ لذا پس از پایان این دوره و شروع خلافت امویان، عملاً این دو شأن جدا گردید و جانشینی دینی و سیاسی دو مسیر جداگانه را طی کردند. هرچند اغلب شیعیان با دیدگاه جدایی این دو مخالفند و به خصوص امامیه، علی را به عنوان جانشین مشروع محمد میدانند که نه تنها شئون سیاسی بلکه اقتدار دینی وی را نیز به ارث میبرد. هرچند در عمل، پس از علی، امامان به عنوان جانشین مشروع محمد از جایگاه سیاسی خود عزل شدند، اما در اصل حائز هر دو صلاحیت هستند.[۱۴۵] شیعیان اما علاوه بر منصب خلافت، به امامت باور دارند و آن را به عنوان حقی الهی در نظر میگیرند که انتخاب و تشخیص مردم در آن راه ندارد. امامت به عنوان زعامت مذهبی در کنار وظایف خلیفه از دیدگاه شیعیان تبیین شده است.[۱۴۶]
البته برخی اسلام شناسان متأخر نظیر پاتریشیا کرون و مارتین هیندز دیدگاه جدایی دین و سیاست بعد از خلفای راشدین را حتی نزد اهلسنت رد میکنند. آنها میگویند خلافت در اساس، حتی در زمان امویان، هم واجد صلاحیت سیاسی و هم صلاحیت مذهبی بود، بهطوریکه خلیفه مسئول تعریف قانون اسلام بود و هیچ مسلمانی بدون بیعت با خلیفه به رستگاری نمیرسید؛ یعنی، دیدگاه اولیه از خلافت شبیه به اعتقادات شیعیان بود.[۱۴۷] وداد کادی و آرام شاهین در دانشنامه اندیشه سیاسی اسلام پرینستون کارویژههای خلیفه را چنین برمیشمارند: رهبری جامعه مسلمان دقیقاً مشابه با محمد اما بدون نقش نبوت. در نتیجه این جایگاه، خلیفه صاحب جایگاه ارشد اقتدار و قضاوت در قلمروش بود و مقامات حکومت را منصوب میکرد، نظم را در جامعه برقرار میساخت، از اجتماع مسلمان در برابر دشمنان دفاع میکرد، مالیات را جمعآوری و توزیع میکرد. اما فراتر از همه این نقشهای سیاسی رهبر مذهبی مسلمانان بود که تبعیت جامعه مسلمان از شریعت الهی را تضمین میکرد؛ بنابراین نماز جمعه را امامت میکرد و خطبه جمعه به نام وی خوانده میشد و سپاهیان مسلمان را در جهاد رهبری میکرد و مناسک حج را هر سال در مکه برپا میکرد.[۱۴۸]
از سوی خلفای راشدین همواره سعی میشد تا سیاست مذهبی در مواجهه با معضلات و وقایع در طول دوران خلافتشان، رعایت شود؛ اما این موضوع همیشگی نبود و در برخی موارد، از فرامین اسلام سرپیچی میشد. در این رابطه قرآن و سنت پیامبر اسلام مهمترین منابع خلفا در فرمانهایشان بود و در برابر آن، مردم نیز با واسطه همین دو منبع، خلفا را داوری میکردند.[۱۴۹]
نظام سیاسی
انتخاب خلیفه
انتخاب خلیفه از چند طریق صورت میگیرد. روش اول، تعیین خلیفه از روی تشخیص مردم یا خبرگان از مردم است که اصطلاحاً در ادبیان اهلسنت به اهل حل و عقل شناخته میشوند. خلیفه اول از خلفای راشدین از این طریق انتخاب شده بود و خلیفه چهارم نیز بنابر تشخیص و بیعت مردم به خلافت منصوب شد. روش دوم، تعیین خلیفه بعدی به نص خلیفه قبلی است. به این روش اصطلاحاً استخلاف گفته میشود که انتخاب خلیفه دوم از خلفای راشدین به این شکل صورت گرفت. روش دیگر، تعیین شورا برای انتخاب خلیفه است که در این روش، شورا تعیینکننده خلیفه بعدی است. انتخاب خلیفه سوم از طریق شورای صورت گرفته است.[۱۵۰]
فرمانداران و کارگزاران
یکی از ویژگیهای خلافت راشدین پیروی دولت از احکام اسلام بود.[۱۵۱] تصمیمگیری در تمام امور در ساختار خلیفگی، توسط خلیفه صورت میگرفت[۱۵۲] و خلیفه وزیری نداشت اما اگر مجبور به مسافرت میشد، فردی دیگر را به جای خود بهطور موقت میگماشت.[۱۵۳]
شورا
شیوهٔ خلفای راشدین در اجرا کردن شورا و سیره سیاسی شان متفاوت بود. ابوبکر برای نمونه، نخست مشورت میکرد و سپس تصمیم میگرفت و عمر مشورت میکرد و سپس اجرا میکرد.[۱۵۴] اعضای شورا از تعداد معینی تشکیل نشده بود و همچنین خلیفه مجبور نبود به نظرات اعضای شورا عمل کند و تصمیم اول و آخر همیشه به عهدهٔ خود خلیفه بود.[۱۵۵] به نوشته شاکر ابوبکر، عمر بن الخطاب و عثمان بن عفان به شورا اعتقاد داشتند و نیز شورا آثار مثبت فراوانی بر روی تصمیم گرفتن و حل اختلافات در دولت آنان داشت.[۱۵۶]
برای شورا در زمان خلفای راشدین مثالهای زیادی است،[۱۵۷] یکی از این نمونهها مربوط به روزهای پایانی عمر محمد بود، چنانکه بعد از شورا فرمان داد که اسامه بن زید برای جنگ با روم شرقی برود. با فرمان محمد اردوگاهی در بیرون از مدینه برای سربازان برپا شد، ولی محمد در خلال این ماجرا درگذشت و جنگهای ارتداد شروع شد. ابوبکر به اسامه فرمان داد سپاهش را به حرکت درآورد، اما تعدادی از صحابه از تهدید مرتدان، از دین اسلام برگشتگان، برای مدینه نگران بودند، به این دلیل که بیشتر نیروهای نظامی مسلمانان برای جنگ به روم رفتند و مدافعان مدینه کم شده بود. به همین دلیل عمر بن خطاب، عثمان بن عفان، ابوعبیده جراح، سعد بن ابیوقاص و سعید بن زید به پیش ابوبکر رفتند و گفتند که حملهٔ اسامه را تا از بین رفتن جنگهای ارتداد به تأخیر بیندازد ولی ابوبکر پیشنهاد آنان را رد کرد. شاکر برای نمونهٔ دیگری از شورا مینویسد که ابوبکر در بستر مرگ از صحابه خواست که خلیفه را خودشان انتخاب کنند و در زمانی که در آن قضیه سرگردان شدند، از ابوبکر خواستند که یکی را برایشان کاندید کند. ابوبکر در خصوص عمر مشورت صحابه را گرفت پس از تأیید آنان خلیفه بعد از خود را عمر خواند.[۱۵۸]
امور قضائی
به اعتقاد عبدالفتاح خلفای راشدین در طول حکومتشان به عدالتگستری و اجرایی کردن آن میپرداختند، چنانکه عدالت به یکی از ارزشهای مهم جامعه اسلامی تبدیل شده بود.[۱۵۹]
نظام اقتصادی
مسکوکات
نظام پولی در ابتدای خلافت راشدین همانند نظام دارایی حکومت محمد در مدینه بود. آن هم همان شیوهای بود که در زمان جاهلیت، پیش از ظهور اسلام رواج داشت بود؛ اعراب پیش از اسلام از درهم ساسانی و دینار روم شرقی در مبادلات تجاری استفاده میکردند که محمد نیز آن را رایج ساخت ابوبکر هم از آن شیوه پیروی کرد بعد از آن عمر هم در ابتدای خلافتش پیروی میکرد. اما در زمان خلافت عمر هنگامی که خلافت اسلامی با کشورهایی با نظام سکههای ثابت در شام، ساسانیان و مصر روبهرو شد برای تجارت و کار کردن با این کشورها سکههای ویژه خلافتش را ضرب کرد.[۱۶۰]
عمر بر پولهای از جنس طلا و نقره (دینار و درهم) که در آن زمان رایج بود و بر روی آنها نقاشیهای روم شرقی، مسیحیت و ساسانی بود باقی ماند، ولی کلمههای «لله»، «بسم الله» و «بسم الله ربی» را به آنها افزود. تغییراتی نیز در وزن مسکوکات انجام شد.[۱۶۱]
نظام اجتماعی
ساختار جمعیت مسلمانان عرب
به نوشتهٔ شاکر مسلمانان تا پیش از فرارسیدن دوران عثمان با هم اتحاد داشتند و نیز از دولت راضی بودند.[۱۶۲] تا پیش از فرارسیدن دوران عثمان مسلمانان از درآمد اندکی که داشتند راضی بودند؛ مردم زندگی سادهای داشتند و برای بهتر شدن زندگیشان به نبردها و کشورگشایی میپرداختند؛ ولی ثروت در اثر کشورگشایی، خصوصاً در زمان عثمان، شروع به ازدیاد کرد و باعث شد سطح زندگی عربها بالا برود و خواستههایشان افزایش یابد. با گسترش دولت و افزایش چشمگیر کشورگشاییها، ساختار جمعیت شروع به تغییر کرد. در این زمان تعداد زیادی از عربها و مسلمانان در سرزمینهای تازه تصرف شده سکونت دائم کردند و با ساکنان آن سرزمینها آمیختند. از جهت دیگر، تعداد شهروندان شبه جزیرهٔ عربستان به خصوص مدینه کاهش یافت، زیرا بیشترشان به سرزمینهای دیگر برای جنگ و نظایر آن میرفتند. اما بیگانگان همچون موالی و بردهها از مناطق تصرف شده به شبهٔ جزیرهٔ عربستان سرازیر میشد. نتیجهٔ آن اتحاد مسلمانان همنژاد عرب از بین رفت و برخلاف گذشته گروههایی با اختلاف طبقاتی در این اجتماع پدید آمد.[۱۶۳]
اختلافات سیاسی و مذهبی
دوگانگی مسلمانان در زمان عثمان بسیار شدید بود و بعضی از مردم به برخی از سیاستهایی که عثمان در پیش میگرفت اعتراض کردند که مقدمهای برای ماجرای کشته شدن عثمان بود و ماجرا با هجوم بردن به منزل عثمان و کشتنش به پایان رسید. این دوگانگی خصوصاً از طرف بنیامیه که مدینه را به مقصد مکه ترک کرده بودند در زمان علی هم ادامه یافت.[۱۶۴] بهطور کلی، اختلافات بر سر جانشینی محمد مسلمانان را به دو دست تقسیم کرد: یاران و تأییدکنندگان خلافت علی (شیعه) و اهلسنت که این اختلافات در عصر حاضر هم ادامه دارد.[۱۶۵]
موالی و اهل ذمه
بین پژوهشگران اختلاف نظر وجود دارد که اموال بیتالمال بین موالی (مسلمانان غیر عرب) و سایرین به صورت برابر تقسیم میشده است، بعضی میگویند که بین عربها اموال بیشتری نسبت به غیر عرب دریافت میکردند در حالی که بعضی دیگر میگویند که نسبت بین عربها و غیر عرب مساوی بوده است. نجمان یاسین از منابع تاریخی چنین برداشت میکنند که دوران ابوبکر شاهد برابری کامل عربها و موالی بوده است؛ به غیر عربها اجازه داده میشد تا در نبردها شرکت کنند و همان سهم عربهای مسلمان را داشتند همچنین مشارکتهای مهمی هم در خیلی از کشورگشاییها مانند شام و غیره داشتند. ولی عمر بین عموم مردم فرق میگذاشت و اولویت را به اهل بیت، پیشی گرفتگان به اسلام و پیشی گرفتگان به جنگ داده بود ولی این امر همگانی بود و محدود به غیر عربها نمیشد. باوجود این، در زمان عثمان شاهد تبعیض در دریافت مبلغ بود. چنانچه موالی که با زنان عربی ازدواج کرده بودند، حق دریافت پول بیشتری داشتند. این سیاست هم شبیه به دیگر سیاستهای عثمان بود که یکی از دلایل قیام شهروندان کوفه در عراق برضدش شد؛ ولی علی مواظبت میکرد - برخلاف عثمان - تا قبیلههای کوفه خشنود باشند و این بی عدالتی را برداشت و بار دیگر تساوی بین عرب و موالی را برقرار کرد.[۱۶۶]
نیروهای نظامی
نیروی زمینی
مهمترین اعضای پیادهنظام کسانی به نام مُبارزون بودند؛ این افراد اکثراً از بیشترین نیرو برخوردار بودند و مأموریتشان شکستن روحیهٔ دشمنانشان بود. آنها همیشه قهرمانان و فرماندهان ارتش مقابل را به مبارزهٔ تن به تن فرا میخواندند و قبل از شروع نبرد، مأموریت داشتند آنها را بکشند. سوارهنظام سبک (متحرک الطلیعه) یکی از موفقترین گروه در زمان خود بود، که مسلمانان برای مبارزه با روم شرقی و ایران ساسانی در نبرد یرموک و جنگ قادسیه، از این گروه استفاده کردند که سبب پیروزی مسلمانان در آن جنگها بودند، دلیل آن این بود که ساسانیان و رومیان همانند عربها در بکارگیری این نوع سواره نظام مهارت نداشتند. این بخش از سلاح به خیاله و هجَّانه تقسیمبندی میشد. خیَّالة گروهی بود که اسبها را میراند و هجَّانه هم گروهی بود که شتر یککوهانه را میراندند. شاخهای از مورد دوم، یعنی هجانه در جنگها و شاخهای دیگر از این گروه در انتقال آب و ذخیرهٔ غذایی شرکت داشت.[۱۶۷]
فرماندهان
در میان رهبران ارتش راشدین اسلامی نامهایی به چشم میخورد که در میان کشورگشاهای تاریخ مانند اسکندر، هانیبال، ژولیوس سزار، آگوستوس و کوروش همچنین کشورگشایان جدید مانند نادرشاه و ناپلئون بناپارت جای گرفته است که از آنها: أبی عُبیده بن جرَّاح و خالد بن ولید و سعد بن ابیوقَّاص است که از خود نبوغ و مهارت در رهبری ارتش نشان دادند که منجر شد تاریخنگاران نامشان را در کنار کشورگشاهای بزرگ جای دهند.[۱۶۸]
نظرهای دینی در مورد خلافت راشدین
در آیات و روایات
از واژه خلیفه در آیات متعددی از قرآن به اشکال خلیفه، خلفا و خلائف اشاره شده است. همین بهکارگیری در قرآن از این واژه، بعدها دستاویز کسانی شد که سعی در مشروعیت بخشیدن به تشکیلات خلافت از منظر اسلام داشتند، قرار گرفت.[۱۶۹]
مسعودی روایتی را به نقل از پیامبر اسلام نقل میکند که در آن، به جانشینی ۳۰ ساله خلفا پس از درگذشتش خبر میدهد. با استناد به همین روایت، منابع حسن مجتبی را جزء خلفای راشدین دانستهاند؛ چرا که با دوران کوتاه هفتماهه خلافت حسن مجتبی، تعداد سال خلافت ۵ خلیفه نخستین شامل ابوبکر، عمر، عثمان، علی و حسن به مجموع ۳۰ سال تمام میرسد.[۱۷۰]
نظر سنی
اهلسنت که منزلت دینی ویژهای برای حاکمان این حکومت قائلند حکومتشان را خلافت راشدین[یادداشت ۲] به معنای «خلافت هدایت شده» مینامند، اما شیعیان امامی مشروعیت برخی از این خلفا را قبول ندارند،[۱۷۱] در میان اهلسنت گروهی علی بن ابیطالب را بر دیگران افضل میدانند و از این رو به جواز خلافت مفضول بر فاضل نظر دادهاند.[۱۷۲]
گروهی از اهلسنت مانند ابن حَجَر هِیتَمی، ابن کثیر، مناوی، قاضی عیاض و ابوبکر بن العربی، به روایتی از پیامبر اسلام استناد کردهاند که در آن پیامبر خلافت پس از خویش را سی سال پیشبینی، و پس از آن به پدید آمدنِ سلطنت و پادشاهی در اسلام اشاره کرده است؛ و خلافت چند ماههٔ حسن بن علی را تکمیلکنندهٔ سی سالهٔ حکومت خلفای راشدین دانستهاند. بر همین اساس حسن بن علی توسط گروهی از دانشمندان اهلسنت از خلفای راشدین محسوب شده است.[۱۷۳] در میان منابع اهلسنت، برخی چون ابنکثیر، ذهبی و ابن عبدالبر، از عمر بن عبدالعزیز — هشتمین خلیفه اموی — به عنوان پنجمین خلیفه راشدین یاد کردهاند.[۱۷۴] ابن تیمیه، واژه خلافت را فقط از آن خلفای راشدین میداند و خلفای بنیامیه و بنیعباس را «ملوک» مینامد.[۱۷۵]
نظریه خلافت آرمانی که تعبیری از خلافت راشدین است، یکی از تعابیر شکل گرفته در ذیل معنای خلافت در میان اهلسنت است.[۱۷۶]
نظر شیعه
تمامی شیعیان امامیه اعتقاد دارند که جانشینی پیامبر حق علی بن ابیطالب و نسلش بوده است. آنها اعتقاد دارند که پیامبر این را قبل از وفاتش به علی وصیت کرده بود. به همین دلیل اعتقاد شیعه دوازدهامامی این است که امامت جزء اصول دین است.[۱۷۷] زیدیه بر این باورند که امامت فرد شایسته با وجود فرد شایستهتر مجاز است و از اینرو خلافت خلفای راشدین را با وجود برتری دادن علی بن ابیطالب به دیگران، صحیح میدانند. زیدیه نسبت به خلفای راشدین با احترام برخورد کرده و از آنان تبری نمیجویند. امامیه اما امامت مفضول بر فاضل را صحیح نمیدانند.[۱۷۸]
پانویس
یادداشتها
ارجاعات
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Böwering, The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought, 83.
- ↑ Böwering, The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought, 81.
- ↑ Madelung, Succession to Muhammad, 46.
- ↑ Böwering, The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought, 82.
- ↑ Crone and Hinds, God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam, 6.
- ↑ Madelung, Succession to Muhammad, 80-81.
- ↑ Crone and Hinds, God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam, 4-11.
- ↑ Böwering, The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought, 82-83.
- ↑ Böwering, The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought, 81-83.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Bosworth et al, “al-K̲h̲ulafāʾ al-Rās̲h̲idūn”, EI2.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 1: xxiii.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 1: 92-93 and 113.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 1: 96.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 1: 73.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 1: 111-113.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 93-94.
- ↑ Rodinson, Muhammad: Prophet of Islam, 28.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 1: 183.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Lings, Muhammad, 43–44.
- ↑ Brockopp, The Cambridge Companion to Muhammad, 32.
- ↑ Brown, A New Introduction to Islam, 72–73.
- ↑ Brown, A New Introduction to Islam, 56.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
- ↑ Guillaume, The Life of Muhammad, 117.
- ↑ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۴۱–۴۲.
- ↑ Al-Mubarakpuri, biography of the Noble Prophet, 98–101.
- ↑ Glassé and Smith, The new Encyclopaedia of Islam, 39.
- ↑ Al-Mubarakpuri, biography of the Noble Prophet, 53, 98–101.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, The Cambridge History of Islam, 36.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, The Cambridge History of Islam, 36.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, The Cambridge History of Islam, 39.
- ↑ Momen, An Introduction to Shi'i Islam, 5.
- ↑ Neusner, Sonn and Brockopp, Judaism and Islam in practice, 219.
- ↑ Esposito, What everyone needs, 80.
- ↑ Douglas Crow, Facing one Qiblah, 154.
- ↑ Rahman, Islam, 21.
- ↑ Britannica, “Pact of Al-Ḥudaybiyah”, Encyclopedia Britannica.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 120.
- ↑ Watt, Muhammad at Medina, 66.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 192.
- ↑ Madelung, The Succession to Muhammad, 24–27.
- ↑ Ṭabarī, The last years of the Prophet, 179.
- ↑ Newby, “Muhammad b. 'Abdullaˆh”, Concise Encyclopedia of Islam.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Poonawala and Kohlberg, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Madelung, Succession to Muhammad, 43.
- ↑ Veccia Vaglieri, “Fatima”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Poonawala and Kohlberg, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, Cambridge History of Islam, 57-58.
- ↑ میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Esposito, Islam: The Straight Path, 35–36.
- ↑ Madelung, Succession to Muhammad, 45-46.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Madelung, Succession to Muhammad, 48.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Esposito, Islam: The Straight Path, 35–36.
- ↑ Madelung, Succession to Muhammad, 45-46.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Veccia Vaglieri, “Alī b. Abī Ṭālib”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ ولوی و بختیاری، «سیاست مذهبی خلفای راشدین»، مطالعات تاریخ اسلام.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ Madelung, Succession to Muhammad, 141.
- ↑ میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Madelung, Succession to Muhammad, 148–49.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ Gleave, “ʿAlī b. Abī Ṭālib”, EI3.
- ↑ Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ Veccia Vaglieri, “al-D̲j̲amal”, EI2.
- ↑ Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ Veccia Vaglieri, “al-D̲j̲amal”, EI2.
- ↑ Veccia Vaglieri, “al-D̲j̲amal”, EI2.
- ↑ Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ Shaban, Islamic History, 72.
- ↑ Gleave, “ʿAlī b. Abī Ṭālib”, EI3.
- ↑ Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Madelung, Succession to Muhammad, 259-261.
- ↑ Madelung, Succession to Muhammad, 261-262.
- ↑ Madelung, Succession to Muhammad, 269.
- ↑ Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ Morony, “ARAB ii”, EI2.
- ↑ Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ Veccia Vaglieri, “ʿAlī b. Abī Ṭālib”, EI2.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Veccia Vaglieri, “Ibn Muld̲j̲am”, EI2.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ مرتضی عاملی، حیات السیاسیه للامام الحسن، ۵۴–۵۷.
- ↑ مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- ↑ حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
- ↑ حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
- ↑ مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- ↑ Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
- ↑ Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
- ↑ حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
- ↑ Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
- ↑ حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
- ↑ مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- ↑ حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶–۵۳۷.
- ↑ Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Donzel, Islamic Desk Reference, 60.
- ↑ میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Crone and Hinds, God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam, 1-3.
- ↑ میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Crone and Hinds, God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam, 1-3.
- ↑ Böwering, The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought, 84.
- ↑ ولوی و بختیاری، «سیاست مذهبی خلفای راشدین»، مطالعات تاریخ اسلام.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ ولوی و بختیاری، «سیاست مذهبی خلفای راشدین»، مطالعات تاریخ اسلام.
- ↑ شاکر، التاریخ الاسلامیه، ۹: ۱۶۶.
- ↑ شاکر، التاریخ الاسلامیه، ۹: ۱۷۲.
- ↑ شاکر، التاریخ الاسلامیه، ۹: ۳۹.
- ↑ شاکر، التاریخ الاسلامیه، ۹: ۲۰۵.
- ↑ شاکر، التاریخ الاسلامیه، ۹: ۲۲۰–۲۳۱.
- ↑ شاکر، التاریخ الاسلامیه، ۹: ۲۰۶.
- ↑ شاکر، التاریخ الاسلامیه، ۹: ۲۲۱–۲۲۹.
- ↑ عبدالفتاح، القیم السیاسیة فی الاسلام، ۹۳.
- ↑ ابوالفرج العش، النقود العربیه السلامیه، ۱۹–۲۱.
- ↑ ابوالفرج العش، النقود العربیه السلامیه، ۲۱.
- ↑ شاکر، التاریخ الاسلامیه، ۳: ۲۳۱.
- ↑ شاکر، التاریخ الاسلامیه، ۳: ۲۳۴–۲۳۵.
- ↑ شاکر، التاریخ الاسلامیه، ۳: ۲۳۶–۲۵۷.
- ↑ Encyclopædia Britannica, “Rashidun”, Britannica.
- ↑ یاسین، «عطاء الموالی فی عصر الراشدین»، اداب الرافدین.
- ↑ عثمان و البعلبکی، المصوَّر فی التاریخ، ۳۴۵–۳۴۶.
- ↑ عثمان و البعلبکی، المصوَّر فی التاریخ، ۳۴۵–۳۴۶.
- ↑ میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Böwering, The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought, 81-82.
- ↑ بیومی مهران، الإمامة وأهل البیت، ۱: ۱۵۲.
- ↑ صلابی، حسن مجتبی، ۲۵۶–۲۵۸.
- ↑ حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ بیومی مهران، الإمامة وأهل البیت، ۱: ۱۵۱–۱۵۳.
منابع
منابع فارسی و عربی
- ابوالفرج العش، محمد (۱۴۲۴). النقود العربیه الاسلامیه. به کوشش الاشرف الفنی، علیحسن الجابر و ابراهیم جابر الجابر. دوحه: المجلس الوطنی للثقافة و الفنون التراث.
- بیومی مهران، محمد (۱۴۱۵). الإمامة و أهل البیت علیهم السلام. قم: مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه.
- پاکتچی، احمد (۱۳۸۸). «اسلام». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- تاره، مسعود؛ پاکتچی، احمد؛ حاج منوچهری، فرامرز؛ مسعودی آرانی، عبدالله (۱۳۹۲). «حسن (ع)، امام». در موسوی بجنوردی، کاظم. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. ۲۰. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. صص. ۵۳۲–۵۶۵. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۳۲۶-۱۹-۱.
- جعفریان، رسول (۱۳۸۲). تاریخ سیاسی اسلام. ج. یکم. قم: دلیل ما. شابک ۹۶۴-۷۵۲۸-۴۲-۶.
- حشمتی، فریده؛ ناجی، محمدرضا (۱۳۷۵). «خلفای راشدین». دانشنامه جهان اسلام. به کوشش حداد عادل، غلامعلی، پور جوادی، نصرالله، میرسلیم، مصطفی، و طاهری عراقی، احمد. تهران: بنیاد دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- شاکر، محمود (۱۴۲۱). التاریخ الإسلامی. بیروت: المکتب الاسلامی.
- شهیدی، سید جعفر (۱۳۷۹). تاریخ تحلیلی اسلام. تهران: مرکز نشر دانشگاه تهران.
- صلابی، علی محمد (۱۳۸۶). حسن مجتبی رضی الله عنه (بررسی و تحلیل زندگانی خلیفه پنجم) (PDF). زاهدان: انتشارات حرمین.
- عبدالفتاح، اسماعیل (۱۴۲۱). القیم السیاسیة فی الاسلام. قاهره: الدار الثقافیة للنشر. شابک ۹۷۷-۳۳۹-۰۱۴-۴.
- عثمان، بهیج؛ البعلبکی، منیر (۱۹۹۹). المصوَّر فی التاریخ. بیروت: دارالعلم للملایین.
- میرابوالقاسمی، رقیه (۱۳۷۵). «خلافت». دانشنامه جهان اسلام. به کوشش حداد عادل، غلامعلی، پور جوادی، نصرالله، میرسلیم، مصطفی، و طاهری عراقی، احمد. تهران: بنیاد دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- مرتضی عاملی، سید جعفر (۱۴۱۴). الحیاة السیاسیة للامام الحسن علیه السلام. بیروت: دارالسیره.
- مهدوی دامغانی، محمود؛ باغستانی، اسماعیل (۱۳۸۸). «حسن بن علی، امام». در حداد عادل، غلامعلی. دانشنامه جهان اسلام. ج. ۱۳. تهران: بنیاد دائرةالمعارف اسلامی.
- ولوی، علیمحمد؛ بختیاری، شهلا (۱۳۸۹). «سیاست مذهبی خلفای راشدین». مطالعات تاریخ اسلام. تهران (۲۴): ۱۵۱–۱۷۴ – به واسطهٔ نورمگز.
- یاسین، نجمان (۱۹۹۷). «عطاء الموالی فی عصر الراشدین وبنی امیة». اداب الرافدین (به العربية). ۲۷ (۳۰): ۱۳۰–۱۴۲.
منابع انگلیسی
- Al-Mubarakpuri, Safi-ur-Rahman (2002). The sealed nectar: biography of the Noble Prophet (به انگلیسی). Darussalam.
- Anthony, Sean W (2020). Muhammad and the empires of faith (به انگلیسی). Oakland: University of California Press.
- Beverley, James A (2006). "MUHAMMAD". The Quran: an Encyclopedia (به انگلیسی). Vol. 1 (1rd ed.). new york: Routledge. p. 1310-1311.
- Brown, .Daniel W (2003). A New Introduction to Islam (به انگلیسی). Blackwell Publishing Professional.
- Donzel, E J van (1994). Islamic Desk Reference (به انگلیسی). Leiden: E.J. Brill.
- Britannica (2010). "Pact of Al-Ḥudaybiyah". Encyclopædia Britannica (به انگلیسی). Retrieved July 27, 2010.
- Brown, .Daniel W (2009). A New Introduction to Islam (به انگلیسی). John Wiley and Sons.
- Böwering (۲۰۱۳). The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought. دریافتشده در ۱۳ می ۲۰۱۶.
- Buhl, Frants; Welch, Alford T. (1993). "Muḥammad". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 7 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Bosworth, .C.E; Bearman, .P; Bianquis, .Th; van Donzel, .E; Heinrichs, .W.P (1986). "al-K̲h̲ulafāʾ al-Rās̲h̲idūn". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (second ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Brockopp, .Jonathan E (2010). The Cambridge Companion to Muhammad (به انگلیسی). Cambridge University Press.
- Campo, Juan E (2009). "Muhammad". In Melton, J. Gordon (ed.). Encyclopedia of Islam (به انگلیسی). New York: imprint of Infobase Publishing.
{{cite encyclopedia}}
:|entry-url-access=
requires|entry-url=
(help) - Crone, Patricia; Hinds, Martin (2003). God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam (به انگلیسی). Cambridge University Press.
- Douglas Crow, Karim (2005). Facing one Qiblah: legal and doctrinal aspects of Sunni and Shi'ah Muslims (به انگلیسی). Pustaka Nasional Pte Ltd.
- Encyclopædia Britannica (2008). "Rashidun". Encyclopædia Britannica Online (به انگلیسی). Retrieved 19 April 2016.
- Esposito, .John L (2002). What everyone needs to know about Islam (به انگلیسی). Oxford University Press US.
- Esposito, .John L (1998). Islam: The Straight Path (به انگلیسی). Oxford University Press.
- Faizer, Rizwi (2003). "MUHAMMAD". In Martin, Richard C. (ed.). Encyclopedia of Islam & the Muslim World (به انگلیسی). New York: Thomson Gale.
{{cite encyclopedia}}
:|entry-url-access=
requires|entry-url=
(help) - Guillaume, Alfred (1955). The Life of Muhammad. A Translation of Ishaq’s “Sirat Rasul Allah (به انگلیسی). Oxford: Oxford University Press.
- Gleave, Robert M. (2014). "ʿAlī b. Abī Ṭālib". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (3rd ed.). Leiden: Brill Online.
- Glassé, Cyril; Smith, Huston (2003). The new Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Rowman Altamira.
- Holt, P. M; Lambton, .Ann K. S; Lewis, Bernard (1977). The Cambridge History of Islam (به انگلیسی). Cambridge University Press.
- Lings, Martin (1983). Muhammad: His Life Based on Earliest Sources (به انگلیسی). Inner Traditions International, Limited.
- Madelung, Wilferd (1997). The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate (به انگلیسی). Cambridge University Press.
- Madelung, Wilferd (2003). "Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی) (online ed.). Archived from the original on 17 November 2013. Retrieved 5 July 2012.
- Morony, Michael G. (1987). "Arab ii". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی) (online ed.). Archived from the original on 13 April 2014. Retrieved 14 September 2012.
- Momen, Moojan (1987). An Introduction to Shi‘i Islam: The History and Doctrines of Twelver Shi'ism (به انگلیسی). New Haven, CT: Yale University Press.
- Newby, Gordon Darnell (2002). "Muhammad b. 'Abdullaˆh". A Concise Encyclopedia of Islam (به انگلیسی). Oxford: Oneworld Publications.
{{cite encyclopedia}}
:|entry-url-access=
requires|entry-url=
(help) - Neusner, Jacob; Sonn, Tamara; Brockopp, Jonathan E. (2000). Judaism and Islam in practice: a sourcebook (به انگلیسی). Routledge.
- Poonawala, I. K (2011). "ʿALĪ B. ABĪ ṬĀLEB". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 19 April 2016.
- Poonawala, I. K.; Kohlberg, E. (1985). "ʿAli b. Abi Ṭāleb". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 22 January 2019.
- Robinson, Chase F (2011). The New Cambridge History of Islam (به انگلیسی). Cambridge University Press.
- Rahman, Fazlur (1979). Islam. University Of Chicago Press (به انگلیسی).
- Rodinson, Maxime (2002). Muhammad: Prophet of Islam (به انگلیسی). Tauris Parke Paperbacks.
- Shaban, Muḥammad ʻAbd al-Ḥayy (1971). Islamic History: A New Interpretation (به انگلیسی). Vol. ۱. Cambridge: Cambridge University Press.
- Veccia Vaglieri, Laura (1986). "ʿAlī b. Abī Ṭālib". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. ۱ (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۳۸۱–۸۶.
- Ṭabarī, Ismail K. Poonawala (1990). The last years of the Prophet (به انگلیسی). SUNY Press.
- Veccia Vaglieri, Laura (1986). "ʿAbd Allāh b. al-ʿAbbās". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. ۱ (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۴۰–۴۱.
- Veccia Vaglieri, Laura (2014). "ʿAlī b. Abī Ṭālib". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. ۱ (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۳۸۱–۸۶.
- Veccia Vaglieri, Laura (1986). "al-As̲h̲ʿarī, Abū Mūsā". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. ۱ (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۶۹۵–۹۶.
- Veccia Vaglieri, Laura (1991). "al-D̲j̲amal". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. ۲ (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۴۱۴–۱۶.
- Veccia Vaglieri, Laura (1986). "Ḥarūrāʾ". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. ۳ (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۲۳۵–۳۶.
- Veccia Vaglieri, Laura (1986). "Ibn Muld̲j̲am". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. ۳ (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۸۸۷–۹۰.
- Watt, William Montgomery (1956). Muhammad at Medina (به انگلیسی). Oxford University Press.
- Watt, William Montgomery (1953). Muhammad at Mecca (به انگلیسی). Oxford University Press.
- خلافت راشدین
- اردن در قرون وسطی
- اسلام در مصر
- اسلام سده ۷ (میلادی)
- انحلالهای ۶۶۱ (میلادی) در آسیا
- انحلالهای ۶۶۱ (میلادی) در آفریقا
- انحلالهای ۶۶۱ (میلادی)
- انحلالهای سده ۷ (میلادی) در آسیا
- انحلالهای سده ۷ (میلادی) در مصر
- ایالات در آناتولی قرون وسطی
- ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۶۳۲ (میلادی)
- ایالتها و قلمروهای منحلشده در سده ۷ (میلادی)
- ایران در سده ۷ (میلادی)
- بنیانگذاریهای ۶۳۲ (میلادی) در آسیا
- بنیانگذاریهای ۶۳۲ (میلادی) در آفریقا
- بنیانگذاریهای سده ۷ (میلادی) در مصر
- تاریخ آسیای مرکزی
- تاریخ اسرائیل
- تاریخ اسلام
- تاریخ خاورمیانه
- تاریخ سرزمین شام
- تاریخ سوریه
- تاریخ عربستان سعودی
- تاریخ فلسطین
- حکومت خلفای راشدین
- خلفای راشدین
- دولتهای آفریقا در قرون وسطی
- دین در سده ۷ (میلادی)
- سوریه در قرون وسطی
- عراق در قرون وسطی
- فتح مصر بهدست مسلمانان
- فتوحات مسلمانان
- فلسطین در قرون وسطی
- قرون وسطی آغازین
- کشورهای پیشین در خاورمیانه
- مصر در سده ۷ (میلادی)
- مقالههای مربوط به چندین نفر