بدون تصویر
غیراستاندارد

سوره یس

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سورهٔ قرآن
یس
دسته‌بندیمکی
نام‌های دیگرقلب قرآن، حبیب نجار، معمّه، دافعه، قاضیه، العظیمه عندالله
اطلاعات آماری
شمارهٔ نزول۴۱
جزء۲۲ و ۲۳
حزب‌۴۴
شمار آیه‌ها۸۳
متن سوره
متن سوره با خط عثمانی
فاطر
صافات

«سوره یس» معروف به قلب قران و سی و ششمین سوره قرآن است و دارای ۸۳ آیه می‌باشد. بزرگان نقل کرده‌اند که این سوره به بیان اصول دین (توحید، نبوت و معاد) پرداخته است.[۱]

نام‌گذاری

این سوره با حروف مُقَطَّعه یاء و سین آغاز می‌شود؛ لذا این سوره را یاسین می‌نامند. همچنین این سوره را سوره «حبیب نجار» نیز نامیده‌اند؛ چراکه داستان حبیب نجار در آیات ۱۳ تا ۳۰ آمده است.[۲] نام‌های دیگر این سوره «قاضیه» به علت برآورده کردن حاجات، «العظیمه عندالله».[۳] «مُعَمَّه» و «المُدافعة القاضیة» است؛ زیرا خیر دنیا و آخرت را برای تلاوت کنندگان این سوره به ارمغان می‌آورد و بدی‌ها و زشتی‌ها را از آن‌ها دفع می‌کند و هر حاجتی را برایش برآورده می‌سازد. و همچنین از ششمین امام شیعیان، جعفر صادق نقل شده است که سوره یس به عنوان «ریحانة القرآن» است.[۴]

شأن نزول

به گزارش فرهنگ‌نامه علوم قرآن، سوره یس، سی و ششمین سوره قرآن است. این سوره را در ترتیب نزول، چهل و یکمین سوره نازل شده بر پیامبر اسلام دانسته‌اند که پس از سوره جن و پیش از سوره فرقان نازل شد. از مجموع آیات این سوره، یک آیه (آیه ۴۵) از آن را مدنی و الباقی را مکی دانسته‌اند. در سوره یس، یک آیه ناسخ یا منسوخ گزارش کرده‌اند.[۵]

محتوا و هدف سوره

این سوره به بیان اصول سه‌گانه دین: نبوت، توحید، معاد، می‌پردازد. نخست از نبوت شروع شده است، و وضعیت مردم در قبول و رد دعوت انبیاء بیان می‌کند، و می‌گویید که: نتیجه دعوت حق انبیاء، احیای آنان است و اینکه مردم در راه سعادت قرار بگیرند و حجت بر مخالفان تمام کند، در به‌طور کلی تکمیل هر دو گروه است، عده ای در راه سعادت و دیگر در راه شقاوت.

سپس این سوره بعد از بیان مسئله نبوت به توحید می‌پردازد. و آیاتی در باب توحید برمی‌شمارد، و سپس در ادامه توحید به مسئله معاد پرداخته شده، زنده شدن مردم را در قیامت برای گرفتن جزا، و جداسازی مجرمین از متقین را بیان نموده و سپس حال هر یک از این دو طایفه را توصیف می‌کند.

و در آخر دوباره به همان مطلبی که آغاز کرده بود برگشته، خلاصه‌ای از نبوت، توحید، معاد را بیان، و بر آنها استدلال می‌کند و سوره را ختم می‌نماید.[۶]

آیات برجسته

  • «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئاً أَنْ یقُولَ لَهُ کنْ فَیکونُ * فَسُبْحانَ الَّذِی بِیدِهِ مَلَکوتُ کلِّ شَیءٍ وَ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ» (۸۲–۸۳) است، پس این سوره شأنی عظیم دارد، چون هم متعرض اصول سه‌گانه است و هم شاخه‌هایی که از آن اصول منشعب می‌شود.[۶]
  • وَجَعَلْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ (آیه ۹)، محمد باقر، امام پنجم شیعیان دوازده‌امامی در شأن نزول آیه گفته است که پیامبر (ص) (درحال خواندن نماز بود و ابوجهل که لعنت خدا بر او باد عهد کرده بود هرگاه که پیامبر (ص) (را درحال نماز ببیند، سر او را بشکند. پس درحالی‌که سنگی در دست داشت، آمد و دید که پیامبر (ص) (ایستاده است و نماز می‌خواند. پس آمد تا او را بزند، امّا هر بار که می‌خواست سنگ را بالا ببرد و بر سر حضرت بزند، خداوند دست او را به گردنش گره می‌زد و سنگ در دستش نمی‌چرخید، و هنگامی‌که نزد اصحابش برمی‌گشت، سنگ از دستش می‌افتاد.[۷] در روایت است که چون پیامبر (ص) درلیلة المبیت خواست از مکه خارج شود جبرئیل دست او را گرفت و در حالی که این آیه را می‌خواند او را از میان کفار قریش بیرون برد.[۸] شیخ طوسی در کتاب مصباح المتهجد نقل کرده که امیرالمؤمنین (ع) در لیلة المبیت این آیه رابه عنوان دعا قرائت کرده است.[۹] هم‌چنین گفته شده که آیه ۹ سوره یس برای مخفی ماندن از دید دشمن بسیار مجرّب است.[۱۰]
    • وَکلَّ شَیءٍ أَحْصَینَاهُ فِی إِمَامٍ مُّبِینٍ (آیه ۱۲) بیشتر مفسران «امام مُبین» را در اینجا به لوح محفوظ یا همان کتابی تفسیر کرده‌اند که همه اعمال و همه موجودات و حوادث این جهان در آن ثبت و محفوظ است. برخی گفته‌اند ممکن است استفاده از واژه «امام» به این دلیل باشد که این کتاب در قیامت رهبر و پیشوا برای همه مأمورانِ ثواب و عقاب و معیاری برای سنجش ارزشِ اعمال انسان‌ها و پاداش و کیفر آنان است.[۱۱] از این لوحی که دربردارنده تمام جزییات قضای الهی دربارهٔ خلق است در قرآن با تعابیری چون: لوح محفوظ، ام‌الکتاب، امام مبین و کتاب مبین یادشده و هر تعبیر دارای نکته ای است چنانچه امام مبین به این جهت نامگذاری شده که دربردارنده تمام قضاهایی است که خلق از آنها تبعیت می‌کند مانند امام که از اوتبعیت می‌کنند.[۱۲] در منابع حدیثی شیعه گفته شده منظور از امام مبین، امام علی (ع) است؛ از جمله در حدیثی از محمد باقر (ع) نقل شده است: هنگامی که این آیه نازل شد، پیامبر اسلام رو به علی بن ابی‌طالب کرد و چنین گفت: «امام مبین این مرد است! اوست امامی که خداوند متعال علم هر چیزی را به او داده است».[۱۳] همچنین در تفسیر نور الثَقَلین از ابن‌عباس نقل شده است علی بن ابی‌طالب چنین می‌گفت: به خداسوگند، منم امام مبین، که حق را از باطل آشکار می‌سازم، این علم را از رسول خدا به ارث برده و آموخته‌ام.[۱۴]
    • قَالُوا طَائِرُکُمْ مَعَکُمْ ۚ أَئِنْ ذُکِّرْتُمْ ۚ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ (آیه ۱۹) فال بد (تطیر) یکی از خرافاتی است که در قدیم بوده و امروزه نیز در شرق و غرب هست و هر منطقه و قومی به چیزی فال بد می‌زنند. اسلام آن را شرک دانسته و با جمله «الطیرة شرک»[۱۵] بر آن خط بطلان کشیده و کفّارهٔ آن را توکّل بر خداوند دانسته است. «کفارة الطیرة التوکل».[۱۶][۱۷]
    • إِنَمَا أَمرهُ إِذا أَرادَ شَیئًا أَن یقولَ لَه کن فیکونُ (آیه ۸۲) این آیه دربارهٔ چگونگی آفرینش سخن می‌گوید. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‌نویسد مقصود آیه این است که خداوند برای خلق‌کردن نیاز به هیچ چیزی ندارد؛ پس اینکه گفته است «تنها به آن می‌گوید موجود باش» در واقع تمثیل است نه اینکه واقعاً خداوند به سخن درآید و دستور دهد.[۱۸] در نقلی از علی بن ابی‌طالب هم آمده، کلام خدا (کُن-موجود باش) همان فعل اوست، که آن شیء را ایجاد کرده است.[۱۹]

پانویس

ارجاعات

  1. «سوره یس». دانشنامه اسلامی.
  2. دانش نامه قران و قرآن پژوهی، ۲:‎ ۱۲۴۷.
  3. مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.
  4. ویکی شیعه.
  5. دفتر تبلیغات اسلامی، «سوره یس»، فرهنگ‌نامه علوم قرآن، ۳۱۸۰.
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ترجمه تفسیرالمیزان (مکارم شیرازی). ج. ۱۷. قم: بنیاد علمی و فرهنگی علامه طباطبایی. ۱۳۶۳. ص. ۸۹.
  7. مجلسی، و ، بحارالانوار، ۱۸:‎ ۵۲.
  8. حویزی، و ، تفسیر نور الثقلین، ۲:‎ ۱۴۹.
  9. شیخ طوسی، و ، المصباح المتهجد، ۹۲.
  10. دفتر تبلیغات اسلامی، فرهنگ نامه علوم قرآن، ۲۲۹۳.
  11. بیضاوی، و ، انوار التنزیل، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۴:‎ ۲۶۴.
  12. طباطبایی، و ، المیزان، ۱۷:‎ ۶۷.
  13. صدوق، و ، معانی الاخبار، باب معنی الامام المبین، ۹۵.
  14. عروسی حویزی، و ، نور الثقلین، ۴:‎ ۳۷۹.
  15. علامه مجلسی، بحارالانوار، ۵۸:‎ ۳۲۲.
  16. قرائتی، محسن، و ، تفسیر نور، ۷:‎ ۵۲۹.
  17. علامه مجلسی، بحارالانوار، ۵۸:‎ ۳۲۲.
  18. طباطبایی، و ، المیزان، ۱۷:‎ ۱۱۴.
  19. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳:‎ ۸۲ خ ۲۳۲.

منابع