سوره ضحی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(+رده:سوره ضحی، +رده:سورههای جزء ۳۰ قرآن، +رده:سورههای حزب ۱۱۹ قرآن (هاتکت)، ابرابزار) |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۹: | خط ۹: | ||
|حرف = ۱۹۲ | |حرف = ۱۹۲ | ||
}} | }} | ||
'''ضحی''' نود و سومین [[سوره]] از [[قرآن]] است که با قسم آغاز میشود. این سوره در مقام دلداری و حمایت از [[محمد]] در مقابل کنایههای مشرکان نازل | '''ضحی''' نود و سومین [[سوره]] از [[قرآن]] است که با قسم آغاز میشود. این سوره در مقام دلداری و حمایت از [[محمد]] در مقابل کنایههای مشرکان نازل شده است. بر اساس ترتیب نزول ابنعباس، این سوره، سیزدهمین سوره نازلشده بعد از سوره [[قلم (سوره)|قلم]] و قبل از [[مزمل]] است. | ||
این سوره دارای ۱۱ آیه است و به گزارش منابع شیعه و سنی، [[سوره مکی|مکی]] میباشد. با این وجود برخی منابع شیعی چون تفسیر المیزان، آیه پنجم به بعد سوره را مدنی گزارش کردهاند که در خانه فاطمه زهرا نازل | این سوره دارای ۱۱ آیه است و به گزارش منابع شیعه و سنی، [[سوره مکی|مکی]] میباشد. با این وجود برخی منابع شیعی چون تفسیر المیزان، آیه پنجم به بعد سوره را مدنی گزارش کردهاند که در خانه فاطمه زهرا نازل شده است. منابع در شأن نزول سوره متحدالقول هستند که پس از قطع شدن چند روزه وحی بر محمد، مشرکان نسبت به محمد کنایههایی را مطرح کردند و پس از مدتی بین ۳ تا ۴۰ روز، سوره ضحی بر او نازل شد. | ||
ضحی به معنای آغاز روز و هنگام برآمدن [[خورشید]] است و خدا در این سوره، به ضحی و لیل قسم خورده | ضحی به معنای آغاز روز و هنگام برآمدن [[خورشید]] است و خدا در این سوره، به ضحی و لیل قسم خورده شده است. بر اساس تفاسیر، نور و ضحی، تعبیری از وحی است و تاریکی شب، تعبیری از انقطاع وحی میباشد. بنابر روایتی از محمد باقر، منظور از رضایت محمد در سوره، رضایت او از بخشش مسلمانان در روز قیامت است؛ بر این اساس، خدا تا زمانی که محمد رضایت دهد، از مسلمانان در روز آخرت خواهد بخشید. در این سوره سه بشارت به محمد داده میشود که عبارت از اینکه [[خدا|خداوند]] او را رها نکرده، آخرت برای اون بهتر است و بزودی خدا به قدری به او عطا میکند که خشنود شود. سپس به سه موهبت از موهبتهای خدا به محمد اشاره میشود که عبارت است از اینکه وقتی [[یتیم]] بوده او را پناه داده، وقتی گمشده هدایتش کرده و وقتی [[فقر|فقیر]] بوده او را بینیاز کرده و در انتها به وی سه دستور میدهد که عبارت است از اینکه هیچ یتیمی را تحقیر نکند، هیچ نیازمندی را رد نکند و نعمتهای خدا را بازگو کند. در خصوص بازگو کردن نعمتها، این مطلب گاهی با شکر نعمت زبانی است و گاهی با عمل است که با انفاق و بخشش همراه است. بر اساس روایتی از پیامبر اسلام خداوند هنگامی که به بندهای نعمتی را میبخشد، دوست دارد آثار نعمت را در او ببینید. | ||
دربارهٔ فضیلت این سوره دو حدیث از [[ابی بن کعب]] از صحابه محمد نقل | دربارهٔ فضیلت این سوره دو حدیث از [[ابی بن کعب]] از صحابه محمد نقل شده است. روایات [[سنی|اهل سنت]] در فضیلت این سوره بیان شده است: هر کس این سوره را بخواند مورد [[شفاعت]] محمد واقع میشود و به ازای هر یتیمی او را ده حسنه میدهند. در منابع شیعه آمده است که اگر کسی فرزندی یا چیزی را گم نماید، این سوره را بخواند از جانب خدا تا پیدا شدن گمشده، تحت حفاظت قرار گیرد. ابوحمزه ثمالی راوی شیعی روایتی از علی بن ابیطالب نقل میکند که بر اساس آن، [[علی بن ابیطالب|علی بن ابیطالب]] میگوید آیه «و لسوف یعطیک ربک فترضی» امیدوار کنندهترین آیه قرآن است. | ||
== نام == | == نام == | ||
سوره ضحی، با عبارت «وَالضُّحَی» آغاز میشود. نام سوره نیز از آیه ابتدایی سوره اقتباس | سوره ضحی، با عبارت «وَالضُّحَی» آغاز میشود. نام سوره نیز از آیه ابتدایی سوره اقتباس شده است. دربارهٔ معنی «ضحی» منابع دچار اختلافند و معانی چون گستردهشدن نور خورشید که اوایل روز بالا میآید یا دو سه ساعت پس از طلوع خورشید گزارش کردهاند.<ref name=":0">دفتر تبلیغات اسلامی، ''فرهنگ نامه علوم قرآن''، ج۱، ص۲۷۱۲.</ref> [[شهابالدین آلوسی|آلوسی]]، مفسر اهل سنت در ''تفسیر روح المعانی'' «ضحی» را به معنای گستردهشدن نور خورشید در زمانی که اوایل روز تازه بالا میآید و بر همه جا مسلط میشود میداند و [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی]]، فقیه شیعه نیز منظور از ضحی را دو تا سه ساعت پس از طلوع [[خورشید]] میداند.<ref name=":1">آلوسی، ''تفسیر روح المعانی''، ج۳۰، ص۱۵۳.</ref><ref name=":2">مکارم شیرازی، ''سوگندهای پربار قرآن''، ج۱، ص۴۰۴.</ref> | ||
== محتوا و ساختار == | == محتوا و ساختار == | ||
ضحی، نود و سومین [[سوره]] از [[فهرست سورههای قرآن|سورههای قرآن]] است که در [[مصحف عثمان|مصحف عثمانی]]، پس از سوره [[فجر (سوره)|فجر]] و پیش از سوره [[انشراح]] واقع | ضحی، نود و سومین [[سوره]] از [[فهرست سورههای قرآن|سورههای قرآن]] است که در [[مصحف عثمان|مصحف عثمانی]]، پس از سوره [[فجر (سوره)|فجر]] و پیش از سوره [[انشراح]] واقع شده است. این سوره متشکل از یازده آیه، چهل کلمه و ۱۶۵ تا ۱۹۲ حرف است و جزء سورههای مفصل از نوع اوساط بوده و بیستمین سورهای است که با سوگند آغاز میشود.<ref name=":0"/> | ||
=== متن و ترجمه === | === متن و ترجمه === | ||
متن و ترجمه سوره ضحی توسط [[ناصر مکارم شیرازی]]، فقیه شیعه، بدین شرح گزارش | متن و ترجمه سوره ضحی توسط [[ناصر مکارم شیرازی]]، فقیه شیعه، بدین شرح گزارش شده است:<ref name=":3">مکارم شیرازی، ''تفسیر نمونه''، ج۲۷، ص۱۱۲–۱۱۷.</ref><blockquote> | ||
{{متن قرآن|سوره=ضحی|آیه=۱|تزئینی=بله|تزئین پایانی=نه}}{{متن قرآن|سوره=ضحی|آیه=۲|تزئینی=بله|تزئین آغازی=نه|تزئین پایانی=نه}}{{متن قرآن|سوره=ضحی|آیه=۳|تزئینی=بله|تزئین آغازی=نه|تزئین پایانی=نه}}{{متن قرآن|سوره=ضحی|آیه=۴|تزئینی=بله|تزئین آغازی=نه|تزئین پایانی=نه}}{{متن قرآن|سوره=ضحی|آیه=۵|تزئینی=بله|تزئین آغازی=نه|تزئین پایانی=نه}}{{متن قرآن|سوره=ضحی|آیه=۶|تزئینی=بله|تزئین آغازی=نه|تزئین پایانی=نه}}{{متن قرآن|سوره=ضحی|آیه=۷|تزئینی=بله|تزئین آغازی=نه|تزئین پایانی=نه}}{{متن قرآن|سوره=ضحی|آیه=۸|تزئینی=بله|تزئین آغازی=نه|تزئین پایانی=نه}}{{متن قرآن|سوره=ضحی|آیه=۹|تزئینی=بله|تزئین آغازی=نه|تزئین پایانی=نه}}{{متن قرآن|سوره=ضحی|آیه=۱۰|تزئینی=بله|تزئین آغازی=نه|تزئین پایانی=نه}}{{متن قرآن|سوره=ضحی|آیه=۱۱|تزئینی=بله|تزئین آغازی=نه}} | {{متن قرآن|سوره=ضحی|آیه=۱|تزئینی=بله|تزئین پایانی=نه}}{{متن قرآن|سوره=ضحی|آیه=۲|تزئینی=بله|تزئین آغازی=نه|تزئین پایانی=نه}}{{متن قرآن|سوره=ضحی|آیه=۳|تزئینی=بله|تزئین آغازی=نه|تزئین پایانی=نه}}{{متن قرآن|سوره=ضحی|آیه=۴|تزئینی=بله|تزئین آغازی=نه|تزئین پایانی=نه}}{{متن قرآن|سوره=ضحی|آیه=۵|تزئینی=بله|تزئین آغازی=نه|تزئین پایانی=نه}}{{متن قرآن|سوره=ضحی|آیه=۶|تزئینی=بله|تزئین آغازی=نه|تزئین پایانی=نه}}{{متن قرآن|سوره=ضحی|آیه=۷|تزئینی=بله|تزئین آغازی=نه|تزئین پایانی=نه}}{{متن قرآن|سوره=ضحی|آیه=۸|تزئینی=بله|تزئین آغازی=نه|تزئین پایانی=نه}}{{متن قرآن|سوره=ضحی|آیه=۹|تزئینی=بله|تزئین آغازی=نه|تزئین پایانی=نه}}{{متن قرآن|سوره=ضحی|آیه=۱۰|تزئینی=بله|تزئین آغازی=نه|تزئین پایانی=نه}}{{متن قرآن|سوره=ضحی|آیه=۱۱|تزئینی=بله|تزئین آغازی=نه}} | ||
{{color|Brown|به نام خداوند بخشنده بخشایشگر، قسم به روز [هنگامی که آفتاب بر آید] (۱) و به شب هنگامی که آرام گیرد (۲) که خداوند تو را وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده (۳) و مسلماً آخرت برای تو از دنیا بهتر است. (۴) و به زودی پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی (۵) آیا او تو را یتیم نیافت و پناه داد؟ (۶) و تو را گمشده یافت و هدایت کرد (۷) و تو را فقیر یافت و بینیاز نمود (۸) حال که چنین است یتیم را تحقیر مکن (۹) و سؤالکننده را از خود مران (۱۰) و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن (۱۱)}}</blockquote>در این سوره، مخالفان به خاطر قطع نزول وحی برای مدتی به محمد با کنایه سخن میگفتند، لذا این سوره در مقام دلداری به پیامبر اسلام نازل شد و حمایتهای خداوند از محمد را بههنگام یتیمی تا رسیدن به دوران رسالت بیان میکند. پس از آن از محمد درخواست میشود تا او نیز با یتیمان و محرومان برخوردی مناسب داشته و با زبان و عمل، نعمتهای الهی را آشکار بسازد و سپاسگزار آنها باشد.<ref>قرائتی، ''تفسیر نور''، ج۱۰، ص۵۱۴.</ref> به گفته مکارم شیرازی، این سوره شامل بشارت به پیامبر اسلام است که خدا هرگز تو را رها نساخته و نوید میدهد که خداوند آنقدر به او عطا میکند که خشنود شود؛ و در ادامه به سه موهبت خاص الهی به محمد اشاره میکند که خداوند چگونه او را همیشه مشمول انواع رحمت خود قرار داده و در سختترین لحظات زندگی حمایتش | {{color|Brown|به نام خداوند بخشنده بخشایشگر، قسم به روز [هنگامی که آفتاب بر آید] (۱) و به شب هنگامی که آرام گیرد (۲) که خداوند تو را وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده (۳) و مسلماً آخرت برای تو از دنیا بهتر است. (۴) و به زودی پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی (۵) آیا او تو را یتیم نیافت و پناه داد؟ (۶) و تو را گمشده یافت و هدایت کرد (۷) و تو را فقیر یافت و بینیاز نمود (۸) حال که چنین است یتیم را تحقیر مکن (۹) و سؤالکننده را از خود مران (۱۰) و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن (۱۱)}}</blockquote>در این سوره، مخالفان به خاطر قطع نزول وحی برای مدتی به محمد با کنایه سخن میگفتند، لذا این سوره در مقام دلداری به پیامبر اسلام نازل شد و حمایتهای خداوند از محمد را بههنگام یتیمی تا رسیدن به دوران رسالت بیان میکند. پس از آن از محمد درخواست میشود تا او نیز با یتیمان و محرومان برخوردی مناسب داشته و با زبان و عمل، نعمتهای الهی را آشکار بسازد و سپاسگزار آنها باشد.<ref>قرائتی، ''تفسیر نور''، ج۱۰، ص۵۱۴.</ref> به گفته مکارم شیرازی، این سوره شامل بشارت به پیامبر اسلام است که خدا هرگز تو را رها نساخته و نوید میدهد که خداوند آنقدر به او عطا میکند که خشنود شود؛ و در ادامه به سه موهبت خاص الهی به محمد اشاره میکند که خداوند چگونه او را همیشه مشمول انواع رحمت خود قرار داده و در سختترین لحظات زندگی حمایتش نموده است. سپس در آخرین آیات سه دستور مهم به او میدهد که (به شکرانه این نعمتهای بزرگ الهی) با یتیمان و مستمندان مهربانی کند و نعمت خدا را بازگو نماید.<ref name=":3"/> | ||
{{ساختار سوره ضحی}} | {{ساختار سوره ضحی}} | ||
== نزول و شأن نزول == | == نزول و شأن نزول == | ||
بنابر روایت [[عبدالله بن عباس|ابنعباس]]، از [[صحابه]] محمد، ضحی، سیزدهمین سوره نازلشده بعد از سوره [[قلم (سوره)|قلم]] و قبل از [[مزمل]] است که به گزارش منابع شیعه و سنی در [[مکه]] و اوایل [[بعثت]] نازل | بنابر روایت [[عبدالله بن عباس|ابنعباس]]، از [[صحابه]] محمد، ضحی، سیزدهمین سوره نازلشده بعد از سوره [[قلم (سوره)|قلم]] و قبل از [[مزمل]] است که به گزارش منابع شیعه و سنی در [[مکه]] و اوایل [[بعثت]] نازل شده است. به اعتقاد برخی از مفسران شیعه همچون [[سید محمدحسین طباطبایی|طباطبائی]]، آیات ابتدایی سوره در مکه و از آیه پنجم به بعد آن بار دیگر در مدینه نازل شده است. طبق بعضی از روایات مدتی [[وحی]] از پیامبر اسلام قطع شده و او بر اثر تأخیر و انقطاع موقت ناراحت بود؛ و این آیه نازل شد.<ref name=":4">طبری، ''جامع البیان''، ج۲۴، ص۴۸۵.</ref><ref name=":5">طباطبایی، ''تفسیر المیزان''، ج۲۰، ص۵۲۱–۵۲۹.</ref> به گفته مکارم شیرازی، مفسر شیعه، منابع اسلامی در بیان تعداد روزهای قطع شدن وحی بر محمد، اتفاق نظر ندارند و عددی بین سه، دوازده، پانزده، نوزده، بیست و پنج و حتی چهل روز را نیز گزارش شده است.<ref name=":3"/> [[محمد بن جریر طبری|طبری]] مفسر سنی و [[سید محمدتقی مدرسی|مدرسی]] مفسر شیعه، هر دو به نقل از [[عبدالله بن عباس|ابنعباس]] از صحابه محمد، نقل کردهاند که ۱۵ روز به پیامبر اسلام وحی نازل نشده بود و به همین خاطر مشرکان به تمسخر محمد پرداختند. بر اساس این گزارش، مشرکان بر این اعتقاد بودند که اگر او از ناحیه خدا [[مبعث|مبعوث]] شدهبود، میبایست فرشته وحی همچون گذشته به او نازل میشد.<ref name=":4"/><ref name=":6">مدرسی، ''تفسیر هدایت''، ج۱۸، ص۱۶۲–۱۷۰.</ref> بنابر گزارش ''فرهنگنامه علوم قرآن'' برخی تفاسیر این سوره را دومین، سومین یا چهارمین سوره نازل شده بر محمد است.<ref name=":0"/> | ||
در روایتی از [[محمد باقر]] -امام پنجم [[شیعه دوازدهامامی|شیعیان امامیه]]- | در روایتی از [[محمد باقر]] -امام پنجم [[شیعه دوازدهامامی|شیعیان امامیه]]- آمده است که [[جبرئیل]] پس از نزول آیه «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ»<ref group="یادداشت">ترجمه: «بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید.»</ref> که اولین آیه ای بود که بر محمد نازل شده بود، دیگر به نزد محمد نیامد، [[خدیجه]] همسرش به وی گفت شاید خدا تو را ترک کرده باشد، پس آیه ما «وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلی» بر محمد نازل شد.<ref name=":6"/> [[ابوالفتوح رازی]] مفسر شیعی در ''[[روضالجنان و روحالجنان|روض الجنان]]'' نقل کرده است که محمد پس از طعنه مشرکان دلتنگ شد و به [[غار حرا]] رفت و در سجده به خداوند از تمسخر مشرکان گلایه کرد. در همان حالت سجده بود که [[جبرئیل]] بر محمد وارد شد و سوره ضحی نازل شد.<ref>رازی، ''روض الجنان و روح الجنان''، ج۲۰، ص۳۰۸.</ref> به گزارش [[جلالالدین سیوطی|سیوطی]]، مفسر سنی مذهب در [[تفسیر سیوطی|''درالمنثور'']]، در کتب معتبر نزد اهل سنت از جمله ''[[صحیح بخاری]]'' و ''[[صحیح مسلم]]''، ''[[تفسیر کبیر|تفسیر الکبیر]]''، ''[[جواهر التفسیر]]'' به نقل از جندب البجلی آمده که مشرکان به محمد سنگ زدند و پیامبر اسلام دو سه روز از خانه بیرون نیامد. [[امجمیل|ام جمیل]] خواهر [[ابوسفیان بن حرب|ابوسفیان]] و همسر [[ابولهب]]، به محمد گفت: «چند روز گذشت و آن [[شیطان]] بر تو نیامد؟» پس از آن سوره ضحی نازل شد.<ref>سیوطی، ''الدر المنثور''، ج۸، ص۵۳۹.</ref><ref>ابنکثیر، ''تفسیر ابنکثیر''، ج۸، ص۴۱۱.</ref> در روایتی دیگر از [[جابر بن عبدالله انصاری|جابربن عبدالله انصاری]] -از صحابه محمد- آمده است که محمد دخترش فاطمه را در حال دستاس کردن دید و به وی گفت: «ای فاطمه! بشتاب و تلخی دنیا را برای نعمت آخرت تحمل کن». به دنبال این جریان آیه پنجم سوره ضحی «و لسوف یعطیک ربک فترضی» نازل شد. طباطبائی مفسر شیعی دربارهٔ روایت جابر بن عبدالله دو احتمال داده است. نخست اینکه آیه مذکور به تنهایی بعد از آیات قبل نازل و بعدها بقیه آیات به آن اضافه شده است. دوم اینکه سوره بهطور کامل یکجا نازل و بعد این قضیه دوباره نازل شده است.<ref name=":5"/> | ||
ثعلبی، از مفسران سنی مذهب در تفسیر الکشف و البیان، در خصوص علت قطع وحی به محمد، دو قول را گزارش | ثعلبی، از مفسران سنی مذهب در تفسیر الکشف و البیان، در خصوص علت قطع وحی به محمد، دو قول را گزارش کرده است. بر اساس یکی از اقوال، پس از آنکه گروهی از یهود دربارهٔ ذوالقرنین و اصحاب کهف از محمد سؤالی پرسیدند، پیامبر اسلام به آنان گفت: «فردا پاسختان را خواهم داد» و عبارت «ان شاء الله» را به کار نبرد. خداوند به این جهت چند مدتی وحی را از محمد قطع نمود. ثعلبی روایت دیگری در این خصوص گزارش میکند که بر اساس آن، دلیل انقطاع وحی، حضور سگی در منزل محمد بود. جبرئیل در این خصوص به محمد میگوید: «ملائکه به خانهای در آن سگ باشد، امکان حضور نخواهند داشت.».<ref>ثعلبی، ''الکشف و البیان''، ج۱۰، ص۲۲۲.</ref> | ||
=== رابطه سوره ضحی و انشراح === | === رابطه سوره ضحی و انشراح === | ||
بنابر قول مشهور میان مفسران شیعه و سنی، سوره ضحی و انشراح یک سوره بهحساب میآید. با وجود اینکه در این خصوص ادعای اجماع مطرح | بنابر قول مشهور میان مفسران شیعه و سنی، سوره ضحی و انشراح یک سوره بهحساب میآید. با وجود اینکه در این خصوص ادعای اجماع مطرح شده است، اما این دیدگاه، مخالفینی نیز دارد.<ref>مؤسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی، ''فرهنگ فقه فارسی''، ج۵، ص۱۳۷.</ref> [[شیخ طوسی]] و [[محقق حلی]] روایتی را نقل میکنند که [[جعفر صادق]] — امام ششم شیعیان دوازدهامامی — سوره ضحی و انشراح را در یک رکعت خوانده است. در روایتی دیگر، از جعفر صادق گزارش شده است که میگوید: «در یک رکعت بین دو سوره را جمع نکن مگر سوره ضحی و انشراح و سوره [[فیل (سوره)|فیل]] و [[قریش (سوره)|قریش]].» شیخ طوسی در ''[[تهذیب الاحکام|تهذیب]]'' به نقل از زید شحام روایت کرده است که زید در [[نماز صبح]] به جعفر صادق اقتدا کرده است و جعفر صادق در نمازش دو سوره «و الضحی» و سوره «الم نشرح» را با هم خوانده است. در فرهنگ فقه فارسی آمده وجود روایتی دیگر از جعفر صادق که وی در رکعت اول سوره ضحی و در رکعت دوم سوره انشراح را خوانده است سبب شده است تا برخی از فقهای شیعه، به جواز جمع بین دو سوره ضحی و انشراح در یک رکعت نماز فتوا بدهند.<ref>دفتر تبلیغات اسلامی، ''فرهنگ نامه علوم قرآن''، ج۱، ص۲۷۱۲.</ref> آلوسی مفسر سنی به سبب روایتی از [[عمر بن عبدالعزیز]] سوره ضحی و انشراح را یک سوره دانسته است و میبایست در یک رکعت هر دو را با هم خواند.<ref>آلوسی، ''تفسیر روح المعانی''، ج۳۰، ص۱۶۵.</ref> | ||
== قرائت == | == قرائت == | ||
به گزارش ثعلبی، مفسر سنی مذهب، اشهب عقیلی، عیارت «فاوی» را به قصر | به گزارش ثعلبی، مفسر سنی مذهب، اشهب عقیلی، عیارت «فاوی» را به قصر خوانده است تا معنای آن رحم و عطوفت باشد. ابن سمیقع آیه «وَوَجَدَکَ عائِلاً» را به صورت «ووجدک عیّلا» به تشدید یاء و بر وزن فیعل قرائت کرده است. . نخعی و شعبی به جای عبارت «فلا تقهر» عبارت «فلا تکهر» را به کاف قرائت کردهاند. همین قرائت در مصحف عبدالله نیز به کار برده شده است. به عقیده ثعلبی این به دان خاطر است که عربها بعضاً به جای قاف، از کاف در تکلم استفاده میکنند.<ref>ثعلبی، ''الکشف و البیان''، ج۱۰، ص۲۲۶–۲۲۹.</ref> | ||
== تفسیر == | == تفسیر == | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
=== آیه اول و دوم === | === آیه اول و دوم === | ||
دو آیه ابتدایی سوره ضحی، سوگند به «ضحی» و «لیل» است.<ref name=":7">طباطبایی، ''تفسیر المیزان''، ج۲۰، ص۵۲۱–۵۲۹.</ref> منابع شیعه و سنی در معنای «ضحی» دچار اختلافند. معانی چون «گسترده شدن نور خورشید در زمانی که اوایل روز تازه بالا میآید» و «دو تا سه ساعت پس از طلوع [[خورشید]]» از معانی اختلافی این کلمه گزارش شدهاند.<ref name=":1"/><ref name=":2"/> طباطبایی، مصدر کلمه «سجی» را «سجو» گزارش میکند و در توضیح معنای آن، مینویسد: اگر با کلمه «لیل» همراه بشود، به معنای سکونت و آرامش شب است. بر اساس این معنا، نور و ضحی تعبیری از وحی است و تاریکی شب، تعبیری از انقطاع وحی میباشد.<ref name=":7"/> به باور ثعلبی، مفسر سنی، ضحی به معنای تمام روز است، چرا که در آیه بعدی، «لیل» به معنای تمام شب در مقابل آن به کار برده | دو آیه ابتدایی سوره ضحی، سوگند به «ضحی» و «لیل» است.<ref name=":7">طباطبایی، ''تفسیر المیزان''، ج۲۰، ص۵۲۱–۵۲۹.</ref> منابع شیعه و سنی در معنای «ضحی» دچار اختلافند. معانی چون «گسترده شدن نور خورشید در زمانی که اوایل روز تازه بالا میآید» و «دو تا سه ساعت پس از طلوع [[خورشید]]» از معانی اختلافی این کلمه گزارش شدهاند.<ref name=":1"/><ref name=":2"/> طباطبایی، مصدر کلمه «سجی» را «سجو» گزارش میکند و در توضیح معنای آن، مینویسد: اگر با کلمه «لیل» همراه بشود، به معنای سکونت و آرامش شب است. بر اساس این معنا، نور و ضحی تعبیری از وحی است و تاریکی شب، تعبیری از انقطاع وحی میباشد.<ref name=":7"/> به باور ثعلبی، مفسر سنی، ضحی به معنای تمام روز است، چرا که در آیه بعدی، «لیل» به معنای تمام شب در مقابل آن به کار برده شده است. ثعلبی معانی دیگر این عبارت را که برخی از مفسرین گزارش کردهاند را «ساعتی که موسی با خداوند صحبت کرد» و «ساعتی که ساحران فرعون به سجده افتادند» نیز ذکر کرده است.<ref>ثعلبی، ''الکشف و البیان''، ج۱۰، ص۲۲۳.</ref> | ||
=== آیه سوم، چهارم و پنجم === | === آیه سوم، چهارم و پنجم === | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
بر اساس گزارش ابن کثیر، مفسر سنی مذهب و طباطبایی، مفسر شیعه؛ پس از اثبات وجود عنایت و کرامت الهی نسبت به محمد، در آیه چهارم میزان کرامت محمد در دنیا نسبت آخرت، ناچیز معرفی میشود و تأکید میشود که زندگی آخرتی محمد، نسبت دنیای وی، بهتر خواهد بود.<ref>ابنکثیر، ''تفسیر ابنکثیر،'' ج۸، ص۴۱۲.</ref><ref name=":7"/> [[جلالالدین سیوطی|سیوطی]] مفسر اهل سنت، روایتی را گزارش میکند که بر اساس آن، برای محمد در [[بهشت]] هزار کاخ از مروارید خواهد بود و خاکش از مشک است و در هر کاخ به اندازه کافی همسران و خدمتکاران و هر چه مطلوبش هست به بهترین شکل خواهد بود.<ref>سیوطی، ''الدر المنثور''، ج۸، ص۵۴۲.</ref> [[سید محمدتقی مدرسی|محمدتقی مدرسی]]، مفسر شیعه، در ''[[تفسیر هدایت]]'' این احتمال را مطرح میکند که منظور از آخرت در این آیه، آینده و وعده پیروزی است.<ref>مدرسی، ''تفسیر هدایت''، ج۱۸، ص۱۶۲–۱۷۰.</ref> | بر اساس گزارش ابن کثیر، مفسر سنی مذهب و طباطبایی، مفسر شیعه؛ پس از اثبات وجود عنایت و کرامت الهی نسبت به محمد، در آیه چهارم میزان کرامت محمد در دنیا نسبت آخرت، ناچیز معرفی میشود و تأکید میشود که زندگی آخرتی محمد، نسبت دنیای وی، بهتر خواهد بود.<ref>ابنکثیر، ''تفسیر ابنکثیر،'' ج۸، ص۴۱۲.</ref><ref name=":7"/> [[جلالالدین سیوطی|سیوطی]] مفسر اهل سنت، روایتی را گزارش میکند که بر اساس آن، برای محمد در [[بهشت]] هزار کاخ از مروارید خواهد بود و خاکش از مشک است و در هر کاخ به اندازه کافی همسران و خدمتکاران و هر چه مطلوبش هست به بهترین شکل خواهد بود.<ref>سیوطی، ''الدر المنثور''، ج۸، ص۵۴۲.</ref> [[سید محمدتقی مدرسی|محمدتقی مدرسی]]، مفسر شیعه، در ''[[تفسیر هدایت]]'' این احتمال را مطرح میکند که منظور از آخرت در این آیه، آینده و وعده پیروزی است.<ref>مدرسی، ''تفسیر هدایت''، ج۱۸، ص۱۶۲–۱۷۰.</ref> | ||
طباطبائی دربارهٔ آیه پنجم میگوید خداوند در زندگی آخرت آنقدر به تو عطا میکند که راضی شوی و این رضایت مطلق آمده به این معنا که هم عطای خداوند مطلق است و هم رضایت محمد مطلق | طباطبائی دربارهٔ آیه پنجم میگوید خداوند در زندگی آخرت آنقدر به تو عطا میکند که راضی شوی و این رضایت مطلق آمده به این معنا که هم عطای خداوند مطلق است و هم رضایت محمد مطلق آمده است. در روایتی از [[عبدالله بن مسعود|ابن مسعود]] منقول است که پیامبر اسلام گفته است «ما اهلبیتی هستیم که خدای تعالی برای ما آخرت را بر دنیا برگزید و ترجیح داد، و لذا فرمود: «و لسوف یعطیک ربک فترضی»»<ref name=":7"/> در روایتی دیگر [[محمد باقر]] از پیامبر اسلام گزارش میکند که در قیامت، به قدری از امتش را [[شفاعت]] مینماید که خداوند خطاب به وی گوید «ای محمد آیا راضی شدی؟» و محمد اعلام رضایت میکند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سید محمد علی ایازی، تفسیر پژوهی ابوالفتوح رازی، جلد1، صفحه260}}</ref> بر اساس روایتی که ثعلبی گزارش میکند، رضایت محمد از عدم ورود هیچیک از اهل بیتش به جهنم است.<ref name=":8">ثعلبی، ''الکشف و البیان''، ج۱۰، ص۲۲۴.</ref> آلوسی مفسر اهل سنت نیز همچنین حدیثی را به نقل ابن المنذر نقل کرده است.<ref>آلوسی، ''تفسیر روح المعانی،'' ج۱۵، ص۳۷۹.</ref> ثعلبی، مفسر سنی، معانی مختلفی را برای معنای عبارت «یعطیک» گزارش میکند که عبارتند از: «اعطای ثواب»، «اعطای مال در آینده»، «اعطای نصرت و پیروزی در آینده» و «نعمت کثرت مؤمنین». اما به عقیده ثعلبی، بهترین تعبیر، اعطای ثواب است.<ref name=":8"/> مکارم شیرازی در خصوص این مطلب، در ''[[تفسیر نمونه]]'' چند روایت ذکر میکند از جمله اینکه جعفر صادق در روایتی گفته است که خرسندی جد من این است که هیچ یکتاپرستی در آتش نماند. مکارم در روایتی از جابر بن عبدالله آورده که محمد وارد خانه [[فاطمه زهرا|فاطمه]] شد در حالی که لباس خشنی از پشم شتر در تنش بود و با یک دست آسیاب میکرد و با دست دیگرش شیر میداد. اشک در چشم محمد جمع میشود و میگوید تلخی دنیا را در برابر شیرینی آخرت تحمل کن؛ چرا که خداوند بر من وحی نازل کرده است که آنقدر پروردگارت میبخشد که تو راضی شوی: «و لسوف یعطیک ربک فترضی»<ref>مکارم شیرازی، ''سوگندهای پربار قرآن''، ج۱، ص۴۰۴.</ref> مشابه این روایت را ثعلبی در تفسیر خویش گزارش کرده است.<ref name=":8"/> | ||
=== آیه ششم، هفتم و هشتم === | === آیه ششم، هفتم و هشتم === | ||
به گزارش طباطبایی، این سه آیه به نعمتهای بزرگ خداوند به محمد اشاره دارد.<ref name=":9">طباطبایی، ''تفسیر المیزان''، ج۲۰، ص۵۲۱–۵۲۹.</ref> در روایتی از [[علی بن موسی الرضا]] در شرح این سه آیه | به گزارش طباطبایی، این سه آیه به نعمتهای بزرگ خداوند به محمد اشاره دارد.<ref name=":9">طباطبایی، ''تفسیر المیزان''، ج۲۰، ص۵۲۱–۵۲۹.</ref> در روایتی از [[علی بن موسی الرضا]] در شرح این سه آیه آمده است: «آیا تو را یتیم یعنی فردی بی نظیر در میان مخلوقات خود نیافت و سپس مردم را در پناه تو قرار داد؟ و تو را گمشده و ناشناخته در میان قومی یافت که مقام فضل تو را نمیدانستند و خدا آنها را به سوی تو هدایت کرد، تو را سرپرست اقوامی در علم و دانش قرار داد و آنها را به وسیله تو بینیاز ساخت.».<ref group="یادداشت">متن عربی: «الم یجدک یتیما فاوی قال: فردا لا مثل لک فی المخلوقین، فاوی الناس الیک، و وجدک ضالا ای ضالة فی قوم لا یعرفون فضلک فهداهم الیک، و وجدک عائلا تعول اقواما بالعلم فاغناهم بک» (مکارم شیرازی، ''تفسیر نمونه''، ج۲۷، ص۱۱۲–۱۱۷.)</ref><ref>مکارم شیرازی، ''تفسیر نمونه''، ج۲۷، ص۱۱۲–۱۱۷.</ref> [[مرتضی مطهری]]، نظریهپرداز شیعه، در تفسیر آیه ششم مینویسد که آیات قبل، وعده خدا نسبت به آینده بود و از آیه ششم خداوند به گذشته وی اشاره میکند. خداوند در این آیه به محمد اطمینان میدهد که وی را رها نکرده است و اگر وحی هم برای مدتی منقطع شود این یک مجالی است به تو و روح تو و نه بازگرفتن عنایتش. برای اطمینان بیشتر خداوند از عدم انقطاع عنایتش در زندگی گذشته محمد یاد میکند و گوشزد میکند که چگونه عنایت همواره شامل حالش بوده است.<ref>مطهری، ''آشنایی با قرآن''، ج۱۳، ص۱۸۶.</ref> [[ابن کثیر]] مفسر اهل سنت میگوید محمد پیش از ولادتش، پدرش [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]] را از دست میدهد، در دو سالگی مادرش [[آمنه بنت وهب|آمنه]] را و در هشت سالگی جدش [[عبدالمطلب]] را از دست میدهد.<ref name=":10">ابنکثیر، ''تفسیر ابنکثیر''، ج۸، ص۴۱۳.</ref> طباطبائی در ''المیزان'' نیز پی از اشاره به یتیمی پیامبر اسلام در خردسالی، معنای دیگری را برای این عبارت گزارش میکند که برخی معتقدند که منظور از یتیم در آیه ششم ضحی، بینظیر بودن است که سبب شده است تا مردم به گرد محمد جمع شوند.<ref>طباطبایی، ''تفسیر المیزان''، ج۲۰، ص۵۲۱–۵۲۹.</ref> [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی]]، فقیه شیعه، ذیل آیه ششم مینویسد خداوند ضمن شرح نعمتهایی که پیامبر اسلام داده است میخواسته این نکته را اشاره کند که پیامبر اسلام در شرایط سخت مادی زندگی کرده است و با دردها و رنجها آشناست و یک رهبر الهی و انسانی باید با تمام وجودش ناراحتیها و تلخیها را لمس کرده باشد و از درد و رنج قشرها محروم با خبر باشد. درد یتیمی و گرسنگی را کشیده باشد؛ لذا پیامبر اسلام گاهی یتیمی میدید قطرات گریهاش میگرفت و او را در دامانش مینشاند و نوازش میکرد. کسی که در کاخها و ناز و نعمت زندگی و همه امکانات در اختیارش بودهباشد نمیتواند محرومان را درک کند و به آنها کمک نماید.<ref name=":11">مکارم شیرازی، ''تفسیر نمونه،'' ج۲۷، ص۱۱۲–۱۱۷.</ref> | ||
در آیه هفتم مراد از «ضلال» عدم هدایت میباشد؛ یعنی اگر هدایت خداوند نباشد هیچ انسانی هدایت نخواهد شد؛ لذا محمد هیچ روزی از هدایت الهی جدا نبوده و از روزی که خلق شده ملازم با هدایت بوده و از همین جهت کلام [[موسی]] که در قرآن آمده | در آیه هفتم مراد از «ضلال» عدم هدایت میباشد؛ یعنی اگر هدایت خداوند نباشد هیچ انسانی هدایت نخواهد شد؛ لذا محمد هیچ روزی از هدایت الهی جدا نبوده و از روزی که خلق شده ملازم با هدایت بوده و از همین جهت کلام [[موسی]] که در قرآن آمده گفته است «فعلتها اذا و انا من الضالین»<ref name=":9"/> [[علی بن ابیطالب|علی بن ابیطالب]] در روایتی که مدرسی آن را گزارش میکند، میگوید: «هنگامی که محمد از شیر گرفته شد، خدا بزرگترین فرشته از فرشتگانش را شب و روز همنشین او فرمود تا راههای بزرگواری را طی کند، و خویهای نیکوی جهان را فراگیرد.»<ref>مدرسی، ''تفسیر هدایت''، ج۱۸، ص۱۶۲–۱۷۰.</ref> طباطبائی، گزارش میکند که بعضی ضلالت را به معنای «از دست دادن علم» بیان کردهاند و بعضی گفتهاند یعنی مردم او را نمیشناختند و در بین مردم گمنام بود؛ پس خدا تو را بمردم معرّفی کرد تا تو را شناختند و بزرگت داشتند و تعظیمت کردند.<ref name=":12">طباطبایی، ''تفسیر المیزان''، ج۲۰، ص۵۲۱–۵۲۹.</ref> مکارم شیرازی، در تفسیرش مینویسد: «ضال» از نظر لغت به دو معنای گمشده و گمراه آمده است. مکارم شیرازی برای نمونه، عبارت «الْحِکْمَةُ ضالَّةُ الْمُؤْمِنِ» به معنا: «دانش، گمشده انسان با ایمان است» را متذکر میشود و معتقد است منظور از ضلالت، عدم آگاهی از اسرار نبوت، قوانین اسلام و عدم آشنایی با این حقایق است و بسیاری گفتهاند که محمد بعد از [[مبعث|بعثت]] به همه این امور واقف شد.<ref name=":11"/> [[جارالله زمخشری|زمخشری]] مفسر سنی، ضلالت در این آیه را به معنای گمشده معنی کرده است که خداوند او را نجات داده است. زمخشری همچنین در تفسیرش مینویسد که آیه اشاره به کودکی محمد دارد که چندین بار گم شده بود. [[کعبالاحبار|کعب الاحبار]] روای سنی مذهب نقل میکند: زمانی که حلیمه دایه محمد قصد بازگرداندن محمد را به عبدالمطلب پدربزرگ محمد داشت، وی در نزدیکی مکه گم میشود.<ref name=":13">زمخشری، ''الکشاف''، ج۴، ص۷۶۸.</ref><ref name=":14">طبرسی، ''مجمع البیان''، ج۲۷، ص۱۴۴.</ref> همچنین [[عبدالله بن عباس|ابنعباس]] از صحابه محمد، نقل میکند که محمد در درههای مگه گم شده بود. او همچنین از گم شدن محمد در زمانی که با عمویش [[ابوطالب]] در سفر تجاری به [[سوریه|شام]] همراه بود گزارش میکند.<ref name=":12"/><ref name=":14"/> ابنکثیر و زمخشری از مفسران اهل سنت نیز به این روایت اشاره کردهاند.<ref name=":10"/><ref name=":13"/> طبرسی در مجمع البیان گزارشی را از [[سعید بن مسیب]] راوی و فقیه سنی مذهب، نقل میکند که بر اساس آن محمد با عمویش در کاروان میسره غلام [[خدیجه]] بسوی شام مسافرت میکردند در تاریکی شب [[شیطان]] آمد و مهار [[شتر]] را گرفت و از راه منحرف کرد. پس جبرئیل آمد و در شیطان دمید و او را به [[اتیوپی|حبشه]] پرت کرد و محمد را به کاروان برگرداند.<ref name=":14"/> به گزارش ثعلبی، کلبی بر این باور است که «وَوَجَدَکَ ضَالًّا» در آیه به معنای یافتن محمد در قومی گمراه است که به توحید هدایت شدند. ضحاک و ابن کیسان نیز منظور از این عبارت را عدم اطلاع از احکام شرعی و علوم انبیاء دانستهاند که پس از بعثت محمد، به وی این علوم منتقل شده است. ثعلبی قولی ضعیف را نیز گزارش میکند که بر اساس آن منظور از ضال در آیه، گم شدن محمد در دوران کودکی و در مکه بوده که در نهایت به عبدالمطلب هدایت شده است. به گزارش ابنعباس، محمد پس از گم شدن توسط ابوجهل به سمت عبدالمطلب هدایت شده است که این هدایت از جانب دشمنش، نشانه منت و نعمت الهی به حق محمد میباشد. همینطور ثعلبی گزارشی دیگر را نقل میکند که منظور از ضال، گم شدن محمد در شب [[معراج]] است که با هدایت جبرائیل، راه رسیدن به عرش الهی برایش مشخص شد.<ref name=":15">ثعلبی، ''الکشف و البیان''، ج۱۰، ص۲۲۶–۲۲۸.</ref> | ||
به گزارش طباطبایی، در آیه هشتم «عائل» به معنای «تهی دست» و کسی که از دنیا مالی ندارد میباشد. پیامبر اسلام نیز اینگونه بود تا اینکه خداوند متعال او را بعد از ازدواج با [[خدیجه]] بینیاز کرد. طباطبائی نقل میکند که بعضی گفتهاند مراد از «اغناء» استجابت دعا میباشد.<ref name=":9"/> ثعلبی منظور از عائل را فقر مالی محمد | به گزارش طباطبایی، در آیه هشتم «عائل» به معنای «تهی دست» و کسی که از دنیا مالی ندارد میباشد. پیامبر اسلام نیز اینگونه بود تا اینکه خداوند متعال او را بعد از ازدواج با [[خدیجه]] بینیاز کرد. طباطبائی نقل میکند که بعضی گفتهاند مراد از «اغناء» استجابت دعا میباشد.<ref name=":9"/> ثعلبی منظور از عائل را فقر مالی محمد دانسته است و غنی شدن او از مال را به سبب ازدواج با خدیجه و پس از آن کسب غنائم دانسته است. به گزارش همو، برخی بر این باورند که منظور از عائل در آیه، فقر دانش و آگاهی به احکام الهی بوده است که با انتقال علم نبوت به او، این فقر به غنی تبدیل شده است.<ref>ثعلبی، ''الکشف و البیان''، ج۱۰، ص۲۲۹.</ref> | ||
=== آیه نهم، دهم و یازدهم === | === آیه نهم، دهم و یازدهم === | ||
[[پرونده:Quran - year 1874 - Page 124.jpg|بندانگشتی|368x368پیکسل|تصویری از قرآنی خطی مربوط به سال ۱۸۷۴ میلادی که «سوره مسد» در آن با نام «ابیلهب» نشانهگذاری | [[پرونده:Quran - year 1874 - Page 124.jpg|بندانگشتی|368x368پیکسل|تصویری از قرآنی خطی مربوط به سال ۱۸۷۴ میلادی که «سوره مسد» در آن با نام «ابیلهب» نشانهگذاری شده است.]] | ||
به باور طباطبایی، این سه آیه اوامر و نواهی قرآن است. این سه آیه به سه مورد خوار نکردن یتیم، نرنجاندن فقیر و نشان دادن نعمت اشاره دارد که هر چند خطابش به پیامبر اسلام است، اما دستوری همگانی است. محمدحسین طباطبایی معتقد است که «فاء» در ابتدای آیه نهم، نشان از نتیجهگیری نسبت به عنایت الهی است. در آیه نهم خداوند خطاب به محمد میگوید که تو یتیم بودی، پس بر یتیم قهر مکن و سائلی را از خود مران.<ref name=":9"/> [[راغب اصفهانی]] صاحب ''[[مفردات راغب|المفردات]]'' گزارش میکند که کلمه «قهر» به معنای «غلبه کردن توأم با خوار کردن» است.<ref>راغب اصفهانی، ''المفردات''، ج۱، ص۶۸۷.</ref> به گزارش شیخ طوسی، از [[عبدالله بن مسعود]] روایت | به باور طباطبایی، این سه آیه اوامر و نواهی قرآن است. این سه آیه به سه مورد خوار نکردن یتیم، نرنجاندن فقیر و نشان دادن نعمت اشاره دارد که هر چند خطابش به پیامبر اسلام است، اما دستوری همگانی است. محمدحسین طباطبایی معتقد است که «فاء» در ابتدای آیه نهم، نشان از نتیجهگیری نسبت به عنایت الهی است. در آیه نهم خداوند خطاب به محمد میگوید که تو یتیم بودی، پس بر یتیم قهر مکن و سائلی را از خود مران.<ref name=":9"/> [[راغب اصفهانی]] صاحب ''[[مفردات راغب|المفردات]]'' گزارش میکند که کلمه «قهر» به معنای «غلبه کردن توأم با خوار کردن» است.<ref>راغب اصفهانی، ''المفردات''، ج۱، ص۶۸۷.</ref> به گزارش شیخ طوسی، از [[عبدالله بن مسعود]] روایت شده است که محمد بن عبدالله گفته است که کسی دست بر سر یتیمی بکشد به هر مویی که از زیر دست او بگذرد نوری برای او در روز قیامت خواهد بود. همچنین نقل شده است که محمد گفته است: من و کفایتکننده یتیم، مانند این دو انگشت در بهشت خواهیم بود، و اشاره به دو انگشت چسبیده خود کرده است.<ref name=":14"/> | ||
به باور طباطبایی، در آیه دهم کلمه «نهر» مصدر فعل «لاتنهر» است و به معنای «زجر و رنجاندن با غلظت و خشونت» میباشد.<ref name=":9"/> در این آیه خطاب به محمد | به باور طباطبایی، در آیه دهم کلمه «نهر» مصدر فعل «لاتنهر» است و به معنای «زجر و رنجاندن با غلظت و خشونت» میباشد.<ref name=":9"/> در این آیه خطاب به محمد آمده است که هیچگاه سائلی را با دست خالی برنگردان زیرا تو نیز فقیر بودهای. در روایتی از [[انس بن مالک]] رئیس [[مالکی|مذهب مالکی]] اهل سنت، به نقل از محمد آمده است که هرگاه سائلی نزد تو آمد که بر اسب سوار بود و دستش را دراز کرد پس برای او حقی لازم است گرچه به نصفه خرما باشد. اما طبرسی مفسر شیعه در کتابش آورده که مقصود از «سائل»، طالب علم است و قول خداوند که فرموده «وَ وَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدی» یعنی بیاموز هر کسی که از تو سؤال علم میکند چنانچه خداوند تو را تعلیم به شرایع نمود و تو به آن عالم نبودی.<ref name=":14"/> ابنکثیر مفسر اهل سنت نیز منظور از سائل را طالب علم معنا کرده است.<ref name=":10"/> و طبری دیگر مفسر اهل سنت مفهوم آیه را کمک به نیازمندان میداند و گزارش میکند که در صورت مراجعه فقیر و نداشتن متاعی برای بخشش، از دیگری قرض صورت بگیرد تا حاجت فقیر مرتفع گردد.<ref>طبری، ''جامع البیان،'' ج۲۴، ص۴۸۹.</ref> [[ناصر مکارم شیرازی]] فقیه شیعی دربارهٔ سائل در این آیه چند احتمال را داده است و ثعلبی، مفسر سنی نیز با اشاره به روایاتی این سه احتمال را گزارش میکند:<ref name=":11"/><ref>ثعلبی، ''الکشف و البیان''، ج۱۰، ص۲۳۰.</ref> | ||
* بر اساس آیات قبل در خصوص هدایت محمد، منظور از سائل کسانی هستند که سوالات علمی-اعتقادی دارند. | * بر اساس آیات قبل در خصوص هدایت محمد، منظور از سائل کسانی هستند که سوالات علمی-اعتقادی دارند. | ||
* کسانی که فقر مالی دارند. | * کسانی که فقر مالی دارند. | ||
* کسانی که علاوه بر فقر مالی، فقر علمی-اعتقادی نیز دارند. | * کسانی که علاوه بر فقر مالی، فقر علمی-اعتقادی نیز دارند. | ||
به باور طباطبایی، در آیه آخر سوره ضحی، «حدث» که فعل امر است و مصدرش تحدیث میباشد و هنگامی که در دربارهٔ نعمت استفاده میشود به معنای «ذکر و یادآوری» آن است.<ref name=":9"/> طبرسی، مفسر شیعه در ''[[تفسیر مجمعالبیان|مجمع البیان]]'' میگوید «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» یعنی نعمتهای خدا را یاد و بازگو کن. بیستونی مفسر شیعی قرآن گفته در حدیثی است که کسی مردم را سپاس نگوید خدا را سپاس نگفته و کسی که شکر کم را بجا نیاورد، شکر زیاد را هم بجا نمیآورد. سخن گفتن از نعمت خدا شکر است و ترک آن کفر و ناسپاسی است. کلبی مفسر سنی معتقد است منظور از این آیه این است که نعمتهای قرآن است؛ زیرا قرآن بزرگترین نعمتی بود که خداوند بر محمد بخشید؛ پس امر کرد که آن را قرائت کند. اما مجاهد و زجاج معتقدند منظور از نعمت مقام نبوت و رسالت است یعنی رسالتی که خداوند به تو | به باور طباطبایی، در آیه آخر سوره ضحی، «حدث» که فعل امر است و مصدرش تحدیث میباشد و هنگامی که در دربارهٔ نعمت استفاده میشود به معنای «ذکر و یادآوری» آن است.<ref name=":9"/> طبرسی، مفسر شیعه در ''[[تفسیر مجمعالبیان|مجمع البیان]]'' میگوید «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» یعنی نعمتهای خدا را یاد و بازگو کن. بیستونی مفسر شیعی قرآن گفته در حدیثی است که کسی مردم را سپاس نگوید خدا را سپاس نگفته و کسی که شکر کم را بجا نیاورد، شکر زیاد را هم بجا نمیآورد. سخن گفتن از نعمت خدا شکر است و ترک آن کفر و ناسپاسی است. کلبی مفسر سنی معتقد است منظور از این آیه این است که نعمتهای قرآن است؛ زیرا قرآن بزرگترین نعمتی بود که خداوند بر محمد بخشید؛ پس امر کرد که آن را قرائت کند. اما مجاهد و زجاج معتقدند منظور از نعمت مقام نبوت و رسالت است یعنی رسالتی که خداوند به تو داده است را بازگو کن. جعفر صادق نیز در معنای این عبارت میگوید: یعنی بازگو کردن آنچه که خدا به تو عطا فرموده و فضیلت داده و روزیت کرده و احسان بتو کرده و هدایت کرده است.<ref name=":14"/><ref name=":15"/> بیضاوی مفسر اهل سنت گفته است «سخن گفتن از نعمتهای خدا شکر نعمت است و بعضی معتقدند مراد از نعمت نبوت است و بازگو کردن آن به تبلیغ کردن آن است.»<ref>بیضاوی، ''انوار التنزیل''، ج۵، ص۵۰۳.</ref> طبری دیگر مفسر اهل سنت نیز مراد از نعمت را نبوت معنا کرده است.<ref>طبری، ''جامع البیان،'' ج۲۴، ص۴۸۹.</ref> ثعلبی با وجود آنکه منظور از نعمت در آیه را نبوت میداند اما به نقل از مجاهد منظور از نعمت را قرآن و به نقل از کلبی، جمیع نعمتهای الهی گزارش میکند.<ref>ثعلبی، ''الکشف و البیان''، ج۱۰، ص۲۳۱.</ref> به بیان طباطبایی، [[حسین بن علی]] - امام سوم شیعیان امامیه- منظور از آیه آخر سوره ضحی را، نعمت دین میداند که خدا به پیامبر اسلام بخشیده است و از محمد توقع میرود تا آن را با مردم در میان بگذارد. طباطبائی در روایتی دیگر از پیامبر اسلام گزارش میکند که کسی با نعمتی که به او داده شده است آزمایش میشود و هر کس آن را به اطلاع مردم برساند شکرش را به جا آورده است و هر کس آن را کتمان کند کفرانش نموده است.<ref name=":9"/> | ||
==== بازگو کردن نعمتها ==== | ==== بازگو کردن نعمتها ==== | ||
مکارم شیرازی معتقد است که سنت کریمانه بر بازگو کردن نعمتها گاهی با شکر نعمت زبانی میباشد و گاهی با عمل میباشد که با انفاق و بخشش همراه است در مقابل، سنت بخیلانه قرار دارد که توسط آنان همواره با گلایه همراه است. پیامبر اسلام در روایتی | مکارم شیرازی معتقد است که سنت کریمانه بر بازگو کردن نعمتها گاهی با شکر نعمت زبانی میباشد و گاهی با عمل میباشد که با انفاق و بخشش همراه است در مقابل، سنت بخیلانه قرار دارد که توسط آنان همواره با گلایه همراه است. پیامبر اسلام در روایتی گفته است که خداوند هنگامی که به بندهای نعمتی را میبخشد، دوست دارد آثار نعمت را در او ببینید.<ref name=":11"/> مطهری نیز معتقد است که بازگوکردن نعمتهای خدا گاهی ممدوح و گاهی مذموم است. وی در توضیح گفته خود، خاطرنشان میکند که اگر بازگوکردن نعمت در مقام فخر و به رخ کشیدن باشد، مذموم است. به باور مطهری، اگر کسی خودش را محتاجتر از میزانی که هست نشان دهد، گناه کرده است.<ref>مطهری، ''آشنایی با قرآن''، ج۱۳، ص۱۸۶.</ref> | ||
== فضیلت سوره == | == فضیلت سوره == | ||
دربارهٔ فضیلت این سوره دو حدیث از [[ابی بن کعب]] از صحابه محمد نقل | دربارهٔ فضیلت این سوره دو حدیث از [[ابی بن کعب]] از صحابه محمد نقل شده است. در حدیث اول که در منابع شیعه و سنی گزارش شده است آمده است:<ref>بیضاوی، ''انوار التنزیل''، ج۵، ص۵۰۳.</ref><ref>کاشانی، ''منهج الصادقین''، ج۱۰، ص۲۶۹.</ref><blockquote>«هر که این سوره را بخواند حق تعالی او را از جمله کسانی گرداند که بشرف سعادت [[شفاعت]] پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله مشرف شود و بآن خشنود و خرسند گردد و به بهشت عنبر سرشت درآید، و به عدد هر یتیمی وسایلی او را ده حسنه باشد.»</blockquote>و در حدیث دوم آمده است:<ref>رازی، ''روض الجنان''، ج ۵، ص ۵۳۷</ref><blockquote>«هر که او سوره و [[شمس (سوره)|الشمس]] بخواند، خدای تعالی چندان ثواب دهد او را که ثواب آنان باشد که هر چه آفتاب و مهتاب بر آن تابد، به صدقه داده باشد».</blockquote>مکارم شیرازی، فقیه شیعه، در ''[[تفسیر نمونه]]'' آورده است که اگر کسی فرزندی یا چیزی را گم نماید، این سوره را بخواند از جانب خدا تا پیدا شدن گمشده، تحت حفاظت قرار گیرد.<ref name=":11"/> | ||
=== امیدوار کنندهترین آیه قرآن === | === امیدوار کنندهترین آیه قرآن === | ||
خط ۱۶۲: | خط ۱۶۲: | ||
* [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، (۱۳۸۶) ''سوگندهای پربار قرآن''، قم: انتشارات مدرسه امام علی بن ابیطالب (ع) | * [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، (۱۳۸۶) ''سوگندهای پربار قرآن''، قم: انتشارات مدرسه امام علی بن ابیطالب (ع) | ||
== | == پیوندهای بیرونی == | ||
* [https://web.archive.org/web/20070926234313/http://quran.al-shia.com/fa/id/1/mtn/00093.html متن سوره] | * [https://web.archive.org/web/20070926234313/http://quran.al-shia.com/fa/id/1/mtn/00093.html متن سوره] | ||
* [https://web.archive.org/web/20060613072353/http://quran.al-shia.com/ پایگاه تخصصی قرآن کریم] | * [https://web.archive.org/web/20060613072353/http://quran.al-shia.com/ پایگاه تخصصی قرآن کریم] | ||
{{قرآن}} | {{قرآن}} | ||
{{درجهبندی|نیازمند پیوند=بله|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=خیر|نیازمند تصویر=خیر|نیازمند استانداردسازی=بله|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامهها=بله|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}} | |||
[[رده:سوره ضحی| ]] | |||
[[رده:سورههای جزء ۳۰ قرآن]] | |||
[[رده:سورههای حزب ۱۱۹ قرآن]] | |||
[[رده:سورههای قرآن]] | [[رده:سورههای قرآن]] | ||
[[رده:سورههای مکی قرآن]] | [[رده:سورههای مکی قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۲۴
ضحی | |||||
---|---|---|---|---|---|
دستهبندی | مکی | ||||
اطلاعات آماری | |||||
شمارهٔ نزول | ۱۳ | ||||
جزء | ۳۰ | ||||
شمار آیهها | ۱۱ | ||||
شمار واژهها | ۴۰ | ||||
شمار حرفها | ۱۹۲ | ||||
متن سوره | |||||
|
|
ضحی نود و سومین سوره از قرآن است که با قسم آغاز میشود. این سوره در مقام دلداری و حمایت از محمد در مقابل کنایههای مشرکان نازل شده است. بر اساس ترتیب نزول ابنعباس، این سوره، سیزدهمین سوره نازلشده بعد از سوره قلم و قبل از مزمل است.
این سوره دارای ۱۱ آیه است و به گزارش منابع شیعه و سنی، مکی میباشد. با این وجود برخی منابع شیعی چون تفسیر المیزان، آیه پنجم به بعد سوره را مدنی گزارش کردهاند که در خانه فاطمه زهرا نازل شده است. منابع در شأن نزول سوره متحدالقول هستند که پس از قطع شدن چند روزه وحی بر محمد، مشرکان نسبت به محمد کنایههایی را مطرح کردند و پس از مدتی بین ۳ تا ۴۰ روز، سوره ضحی بر او نازل شد.
ضحی به معنای آغاز روز و هنگام برآمدن خورشید است و خدا در این سوره، به ضحی و لیل قسم خورده شده است. بر اساس تفاسیر، نور و ضحی، تعبیری از وحی است و تاریکی شب، تعبیری از انقطاع وحی میباشد. بنابر روایتی از محمد باقر، منظور از رضایت محمد در سوره، رضایت او از بخشش مسلمانان در روز قیامت است؛ بر این اساس، خدا تا زمانی که محمد رضایت دهد، از مسلمانان در روز آخرت خواهد بخشید. در این سوره سه بشارت به محمد داده میشود که عبارت از اینکه خداوند او را رها نکرده، آخرت برای اون بهتر است و بزودی خدا به قدری به او عطا میکند که خشنود شود. سپس به سه موهبت از موهبتهای خدا به محمد اشاره میشود که عبارت است از اینکه وقتی یتیم بوده او را پناه داده، وقتی گمشده هدایتش کرده و وقتی فقیر بوده او را بینیاز کرده و در انتها به وی سه دستور میدهد که عبارت است از اینکه هیچ یتیمی را تحقیر نکند، هیچ نیازمندی را رد نکند و نعمتهای خدا را بازگو کند. در خصوص بازگو کردن نعمتها، این مطلب گاهی با شکر نعمت زبانی است و گاهی با عمل است که با انفاق و بخشش همراه است. بر اساس روایتی از پیامبر اسلام خداوند هنگامی که به بندهای نعمتی را میبخشد، دوست دارد آثار نعمت را در او ببینید.
دربارهٔ فضیلت این سوره دو حدیث از ابی بن کعب از صحابه محمد نقل شده است. روایات اهل سنت در فضیلت این سوره بیان شده است: هر کس این سوره را بخواند مورد شفاعت محمد واقع میشود و به ازای هر یتیمی او را ده حسنه میدهند. در منابع شیعه آمده است که اگر کسی فرزندی یا چیزی را گم نماید، این سوره را بخواند از جانب خدا تا پیدا شدن گمشده، تحت حفاظت قرار گیرد. ابوحمزه ثمالی راوی شیعی روایتی از علی بن ابیطالب نقل میکند که بر اساس آن، علی بن ابیطالب میگوید آیه «و لسوف یعطیک ربک فترضی» امیدوار کنندهترین آیه قرآن است.
نام
سوره ضحی، با عبارت «وَالضُّحَی» آغاز میشود. نام سوره نیز از آیه ابتدایی سوره اقتباس شده است. دربارهٔ معنی «ضحی» منابع دچار اختلافند و معانی چون گستردهشدن نور خورشید که اوایل روز بالا میآید یا دو سه ساعت پس از طلوع خورشید گزارش کردهاند.[۱] آلوسی، مفسر اهل سنت در تفسیر روح المعانی «ضحی» را به معنای گستردهشدن نور خورشید در زمانی که اوایل روز تازه بالا میآید و بر همه جا مسلط میشود میداند و مکارم شیرازی، فقیه شیعه نیز منظور از ضحی را دو تا سه ساعت پس از طلوع خورشید میداند.[۲][۳]
محتوا و ساختار
ضحی، نود و سومین سوره از سورههای قرآن است که در مصحف عثمانی، پس از سوره فجر و پیش از سوره انشراح واقع شده است. این سوره متشکل از یازده آیه، چهل کلمه و ۱۶۵ تا ۱۹۲ حرف است و جزء سورههای مفصل از نوع اوساط بوده و بیستمین سورهای است که با سوگند آغاز میشود.[۱]
متن و ترجمه
متن و ترجمه سوره ضحی توسط ناصر مکارم شیرازی، فقیه شیعه، بدین شرح گزارش شده است:[۴]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ وَالضُّحَىٰ وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَىٰ مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَىٰ وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولَىٰ وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَىٰ أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَىٰ وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَىٰ وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَىٰ فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر، قسم به روز [هنگامی که آفتاب بر آید] (۱) و به شب هنگامی که آرام گیرد (۲) که خداوند تو را وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده (۳) و مسلماً آخرت برای تو از دنیا بهتر است. (۴) و به زودی پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی (۵) آیا او تو را یتیم نیافت و پناه داد؟ (۶) و تو را گمشده یافت و هدایت کرد (۷) و تو را فقیر یافت و بینیاز نمود (۸) حال که چنین است یتیم را تحقیر مکن (۹) و سؤالکننده را از خود مران (۱۰) و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن (۱۱)
در این سوره، مخالفان به خاطر قطع نزول وحی برای مدتی به محمد با کنایه سخن میگفتند، لذا این سوره در مقام دلداری به پیامبر اسلام نازل شد و حمایتهای خداوند از محمد را بههنگام یتیمی تا رسیدن به دوران رسالت بیان میکند. پس از آن از محمد درخواست میشود تا او نیز با یتیمان و محرومان برخوردی مناسب داشته و با زبان و عمل، نعمتهای الهی را آشکار بسازد و سپاسگزار آنها باشد.[۵] به گفته مکارم شیرازی، این سوره شامل بشارت به پیامبر اسلام است که خدا هرگز تو را رها نساخته و نوید میدهد که خداوند آنقدر به او عطا میکند که خشنود شود؛ و در ادامه به سه موهبت خاص الهی به محمد اشاره میکند که خداوند چگونه او را همیشه مشمول انواع رحمت خود قرار داده و در سختترین لحظات زندگی حمایتش نموده است. سپس در آخرین آیات سه دستور مهم به او میدهد که (به شکرانه این نعمتهای بزرگ الهی) با یتیمان و مستمندان مهربانی کند و نعمت خدا را بازگو نماید.[۴]
نزول و شأن نزول
بنابر روایت ابنعباس، از صحابه محمد، ضحی، سیزدهمین سوره نازلشده بعد از سوره قلم و قبل از مزمل است که به گزارش منابع شیعه و سنی در مکه و اوایل بعثت نازل شده است. به اعتقاد برخی از مفسران شیعه همچون طباطبائی، آیات ابتدایی سوره در مکه و از آیه پنجم به بعد آن بار دیگر در مدینه نازل شده است. طبق بعضی از روایات مدتی وحی از پیامبر اسلام قطع شده و او بر اثر تأخیر و انقطاع موقت ناراحت بود؛ و این آیه نازل شد.[۶][۷] به گفته مکارم شیرازی، مفسر شیعه، منابع اسلامی در بیان تعداد روزهای قطع شدن وحی بر محمد، اتفاق نظر ندارند و عددی بین سه، دوازده، پانزده، نوزده، بیست و پنج و حتی چهل روز را نیز گزارش شده است.[۴] طبری مفسر سنی و مدرسی مفسر شیعه، هر دو به نقل از ابنعباس از صحابه محمد، نقل کردهاند که ۱۵ روز به پیامبر اسلام وحی نازل نشده بود و به همین خاطر مشرکان به تمسخر محمد پرداختند. بر اساس این گزارش، مشرکان بر این اعتقاد بودند که اگر او از ناحیه خدا مبعوث شدهبود، میبایست فرشته وحی همچون گذشته به او نازل میشد.[۶][۸] بنابر گزارش فرهنگنامه علوم قرآن برخی تفاسیر این سوره را دومین، سومین یا چهارمین سوره نازل شده بر محمد است.[۱]
در روایتی از محمد باقر -امام پنجم شیعیان امامیه- آمده است که جبرئیل پس از نزول آیه «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ»[یادداشت ۱] که اولین آیه ای بود که بر محمد نازل شده بود، دیگر به نزد محمد نیامد، خدیجه همسرش به وی گفت شاید خدا تو را ترک کرده باشد، پس آیه ما «وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلی» بر محمد نازل شد.[۸] ابوالفتوح رازی مفسر شیعی در روض الجنان نقل کرده است که محمد پس از طعنه مشرکان دلتنگ شد و به غار حرا رفت و در سجده به خداوند از تمسخر مشرکان گلایه کرد. در همان حالت سجده بود که جبرئیل بر محمد وارد شد و سوره ضحی نازل شد.[۹] به گزارش سیوطی، مفسر سنی مذهب در درالمنثور، در کتب معتبر نزد اهل سنت از جمله صحیح بخاری و صحیح مسلم، تفسیر الکبیر، جواهر التفسیر به نقل از جندب البجلی آمده که مشرکان به محمد سنگ زدند و پیامبر اسلام دو سه روز از خانه بیرون نیامد. ام جمیل خواهر ابوسفیان و همسر ابولهب، به محمد گفت: «چند روز گذشت و آن شیطان بر تو نیامد؟» پس از آن سوره ضحی نازل شد.[۱۰][۱۱] در روایتی دیگر از جابربن عبدالله انصاری -از صحابه محمد- آمده است که محمد دخترش فاطمه را در حال دستاس کردن دید و به وی گفت: «ای فاطمه! بشتاب و تلخی دنیا را برای نعمت آخرت تحمل کن». به دنبال این جریان آیه پنجم سوره ضحی «و لسوف یعطیک ربک فترضی» نازل شد. طباطبائی مفسر شیعی دربارهٔ روایت جابر بن عبدالله دو احتمال داده است. نخست اینکه آیه مذکور به تنهایی بعد از آیات قبل نازل و بعدها بقیه آیات به آن اضافه شده است. دوم اینکه سوره بهطور کامل یکجا نازل و بعد این قضیه دوباره نازل شده است.[۷]
ثعلبی، از مفسران سنی مذهب در تفسیر الکشف و البیان، در خصوص علت قطع وحی به محمد، دو قول را گزارش کرده است. بر اساس یکی از اقوال، پس از آنکه گروهی از یهود دربارهٔ ذوالقرنین و اصحاب کهف از محمد سؤالی پرسیدند، پیامبر اسلام به آنان گفت: «فردا پاسختان را خواهم داد» و عبارت «ان شاء الله» را به کار نبرد. خداوند به این جهت چند مدتی وحی را از محمد قطع نمود. ثعلبی روایت دیگری در این خصوص گزارش میکند که بر اساس آن، دلیل انقطاع وحی، حضور سگی در منزل محمد بود. جبرئیل در این خصوص به محمد میگوید: «ملائکه به خانهای در آن سگ باشد، امکان حضور نخواهند داشت.».[۱۲]
رابطه سوره ضحی و انشراح
بنابر قول مشهور میان مفسران شیعه و سنی، سوره ضحی و انشراح یک سوره بهحساب میآید. با وجود اینکه در این خصوص ادعای اجماع مطرح شده است، اما این دیدگاه، مخالفینی نیز دارد.[۱۳] شیخ طوسی و محقق حلی روایتی را نقل میکنند که جعفر صادق — امام ششم شیعیان دوازدهامامی — سوره ضحی و انشراح را در یک رکعت خوانده است. در روایتی دیگر، از جعفر صادق گزارش شده است که میگوید: «در یک رکعت بین دو سوره را جمع نکن مگر سوره ضحی و انشراح و سوره فیل و قریش.» شیخ طوسی در تهذیب به نقل از زید شحام روایت کرده است که زید در نماز صبح به جعفر صادق اقتدا کرده است و جعفر صادق در نمازش دو سوره «و الضحی» و سوره «الم نشرح» را با هم خوانده است. در فرهنگ فقه فارسی آمده وجود روایتی دیگر از جعفر صادق که وی در رکعت اول سوره ضحی و در رکعت دوم سوره انشراح را خوانده است سبب شده است تا برخی از فقهای شیعه، به جواز جمع بین دو سوره ضحی و انشراح در یک رکعت نماز فتوا بدهند.[۱۴] آلوسی مفسر سنی به سبب روایتی از عمر بن عبدالعزیز سوره ضحی و انشراح را یک سوره دانسته است و میبایست در یک رکعت هر دو را با هم خواند.[۱۵]
قرائت
به گزارش ثعلبی، مفسر سنی مذهب، اشهب عقیلی، عیارت «فاوی» را به قصر خوانده است تا معنای آن رحم و عطوفت باشد. ابن سمیقع آیه «وَوَجَدَکَ عائِلاً» را به صورت «ووجدک عیّلا» به تشدید یاء و بر وزن فیعل قرائت کرده است. . نخعی و شعبی به جای عبارت «فلا تقهر» عبارت «فلا تکهر» را به کاف قرائت کردهاند. همین قرائت در مصحف عبدالله نیز به کار برده شده است. به عقیده ثعلبی این به دان خاطر است که عربها بعضاً به جای قاف، از کاف در تکلم استفاده میکنند.[۱۶]
تفسیر
آیه اول و دوم
دو آیه ابتدایی سوره ضحی، سوگند به «ضحی» و «لیل» است.[۱۷] منابع شیعه و سنی در معنای «ضحی» دچار اختلافند. معانی چون «گسترده شدن نور خورشید در زمانی که اوایل روز تازه بالا میآید» و «دو تا سه ساعت پس از طلوع خورشید» از معانی اختلافی این کلمه گزارش شدهاند.[۲][۳] طباطبایی، مصدر کلمه «سجی» را «سجو» گزارش میکند و در توضیح معنای آن، مینویسد: اگر با کلمه «لیل» همراه بشود، به معنای سکونت و آرامش شب است. بر اساس این معنا، نور و ضحی تعبیری از وحی است و تاریکی شب، تعبیری از انقطاع وحی میباشد.[۱۷] به باور ثعلبی، مفسر سنی، ضحی به معنای تمام روز است، چرا که در آیه بعدی، «لیل» به معنای تمام شب در مقابل آن به کار برده شده است. ثعلبی معانی دیگر این عبارت را که برخی از مفسرین گزارش کردهاند را «ساعتی که موسی با خداوند صحبت کرد» و «ساعتی که ساحران فرعون به سجده افتادند» نیز ذکر کرده است.[۱۸]
آیه سوم، چهارم و پنجم
طباطبائی معتقد است آیه سوم جواب دو سوگند به «ضحی» و «لیل» است. او همچنین مصدر «ودع» را نیز «تودیع» گزارش میکند و معنای آن را ترک میداند. طباطبایی معنای کلمه «قلی» -به کسر «قاف» - را «بغض» میداند.[۱۷]
بر اساس گزارش ابن کثیر، مفسر سنی مذهب و طباطبایی، مفسر شیعه؛ پس از اثبات وجود عنایت و کرامت الهی نسبت به محمد، در آیه چهارم میزان کرامت محمد در دنیا نسبت آخرت، ناچیز معرفی میشود و تأکید میشود که زندگی آخرتی محمد، نسبت دنیای وی، بهتر خواهد بود.[۱۹][۱۷] سیوطی مفسر اهل سنت، روایتی را گزارش میکند که بر اساس آن، برای محمد در بهشت هزار کاخ از مروارید خواهد بود و خاکش از مشک است و در هر کاخ به اندازه کافی همسران و خدمتکاران و هر چه مطلوبش هست به بهترین شکل خواهد بود.[۲۰] محمدتقی مدرسی، مفسر شیعه، در تفسیر هدایت این احتمال را مطرح میکند که منظور از آخرت در این آیه، آینده و وعده پیروزی است.[۲۱]
طباطبائی دربارهٔ آیه پنجم میگوید خداوند در زندگی آخرت آنقدر به تو عطا میکند که راضی شوی و این رضایت مطلق آمده به این معنا که هم عطای خداوند مطلق است و هم رضایت محمد مطلق آمده است. در روایتی از ابن مسعود منقول است که پیامبر اسلام گفته است «ما اهلبیتی هستیم که خدای تعالی برای ما آخرت را بر دنیا برگزید و ترجیح داد، و لذا فرمود: «و لسوف یعطیک ربک فترضی»»[۱۷] در روایتی دیگر محمد باقر از پیامبر اسلام گزارش میکند که در قیامت، به قدری از امتش را شفاعت مینماید که خداوند خطاب به وی گوید «ای محمد آیا راضی شدی؟» و محمد اعلام رضایت میکند.[۲۲] بر اساس روایتی که ثعلبی گزارش میکند، رضایت محمد از عدم ورود هیچیک از اهل بیتش به جهنم است.[۲۳] آلوسی مفسر اهل سنت نیز همچنین حدیثی را به نقل ابن المنذر نقل کرده است.[۲۴] ثعلبی، مفسر سنی، معانی مختلفی را برای معنای عبارت «یعطیک» گزارش میکند که عبارتند از: «اعطای ثواب»، «اعطای مال در آینده»، «اعطای نصرت و پیروزی در آینده» و «نعمت کثرت مؤمنین». اما به عقیده ثعلبی، بهترین تعبیر، اعطای ثواب است.[۲۳] مکارم شیرازی در خصوص این مطلب، در تفسیر نمونه چند روایت ذکر میکند از جمله اینکه جعفر صادق در روایتی گفته است که خرسندی جد من این است که هیچ یکتاپرستی در آتش نماند. مکارم در روایتی از جابر بن عبدالله آورده که محمد وارد خانه فاطمه شد در حالی که لباس خشنی از پشم شتر در تنش بود و با یک دست آسیاب میکرد و با دست دیگرش شیر میداد. اشک در چشم محمد جمع میشود و میگوید تلخی دنیا را در برابر شیرینی آخرت تحمل کن؛ چرا که خداوند بر من وحی نازل کرده است که آنقدر پروردگارت میبخشد که تو راضی شوی: «و لسوف یعطیک ربک فترضی»[۲۵] مشابه این روایت را ثعلبی در تفسیر خویش گزارش کرده است.[۲۳]
آیه ششم، هفتم و هشتم
به گزارش طباطبایی، این سه آیه به نعمتهای بزرگ خداوند به محمد اشاره دارد.[۲۶] در روایتی از علی بن موسی الرضا در شرح این سه آیه آمده است: «آیا تو را یتیم یعنی فردی بی نظیر در میان مخلوقات خود نیافت و سپس مردم را در پناه تو قرار داد؟ و تو را گمشده و ناشناخته در میان قومی یافت که مقام فضل تو را نمیدانستند و خدا آنها را به سوی تو هدایت کرد، تو را سرپرست اقوامی در علم و دانش قرار داد و آنها را به وسیله تو بینیاز ساخت.».[یادداشت ۲][۲۷] مرتضی مطهری، نظریهپرداز شیعه، در تفسیر آیه ششم مینویسد که آیات قبل، وعده خدا نسبت به آینده بود و از آیه ششم خداوند به گذشته وی اشاره میکند. خداوند در این آیه به محمد اطمینان میدهد که وی را رها نکرده است و اگر وحی هم برای مدتی منقطع شود این یک مجالی است به تو و روح تو و نه بازگرفتن عنایتش. برای اطمینان بیشتر خداوند از عدم انقطاع عنایتش در زندگی گذشته محمد یاد میکند و گوشزد میکند که چگونه عنایت همواره شامل حالش بوده است.[۲۸] ابن کثیر مفسر اهل سنت میگوید محمد پیش از ولادتش، پدرش عبدالله را از دست میدهد، در دو سالگی مادرش آمنه را و در هشت سالگی جدش عبدالمطلب را از دست میدهد.[۲۹] طباطبائی در المیزان نیز پی از اشاره به یتیمی پیامبر اسلام در خردسالی، معنای دیگری را برای این عبارت گزارش میکند که برخی معتقدند که منظور از یتیم در آیه ششم ضحی، بینظیر بودن است که سبب شده است تا مردم به گرد محمد جمع شوند.[۳۰] مکارم شیرازی، فقیه شیعه، ذیل آیه ششم مینویسد خداوند ضمن شرح نعمتهایی که پیامبر اسلام داده است میخواسته این نکته را اشاره کند که پیامبر اسلام در شرایط سخت مادی زندگی کرده است و با دردها و رنجها آشناست و یک رهبر الهی و انسانی باید با تمام وجودش ناراحتیها و تلخیها را لمس کرده باشد و از درد و رنج قشرها محروم با خبر باشد. درد یتیمی و گرسنگی را کشیده باشد؛ لذا پیامبر اسلام گاهی یتیمی میدید قطرات گریهاش میگرفت و او را در دامانش مینشاند و نوازش میکرد. کسی که در کاخها و ناز و نعمت زندگی و همه امکانات در اختیارش بودهباشد نمیتواند محرومان را درک کند و به آنها کمک نماید.[۳۱]
در آیه هفتم مراد از «ضلال» عدم هدایت میباشد؛ یعنی اگر هدایت خداوند نباشد هیچ انسانی هدایت نخواهد شد؛ لذا محمد هیچ روزی از هدایت الهی جدا نبوده و از روزی که خلق شده ملازم با هدایت بوده و از همین جهت کلام موسی که در قرآن آمده گفته است «فعلتها اذا و انا من الضالین»[۲۶] علی بن ابیطالب در روایتی که مدرسی آن را گزارش میکند، میگوید: «هنگامی که محمد از شیر گرفته شد، خدا بزرگترین فرشته از فرشتگانش را شب و روز همنشین او فرمود تا راههای بزرگواری را طی کند، و خویهای نیکوی جهان را فراگیرد.»[۳۲] طباطبائی، گزارش میکند که بعضی ضلالت را به معنای «از دست دادن علم» بیان کردهاند و بعضی گفتهاند یعنی مردم او را نمیشناختند و در بین مردم گمنام بود؛ پس خدا تو را بمردم معرّفی کرد تا تو را شناختند و بزرگت داشتند و تعظیمت کردند.[۳۳] مکارم شیرازی، در تفسیرش مینویسد: «ضال» از نظر لغت به دو معنای گمشده و گمراه آمده است. مکارم شیرازی برای نمونه، عبارت «الْحِکْمَةُ ضالَّةُ الْمُؤْمِنِ» به معنا: «دانش، گمشده انسان با ایمان است» را متذکر میشود و معتقد است منظور از ضلالت، عدم آگاهی از اسرار نبوت، قوانین اسلام و عدم آشنایی با این حقایق است و بسیاری گفتهاند که محمد بعد از بعثت به همه این امور واقف شد.[۳۱] زمخشری مفسر سنی، ضلالت در این آیه را به معنای گمشده معنی کرده است که خداوند او را نجات داده است. زمخشری همچنین در تفسیرش مینویسد که آیه اشاره به کودکی محمد دارد که چندین بار گم شده بود. کعب الاحبار روای سنی مذهب نقل میکند: زمانی که حلیمه دایه محمد قصد بازگرداندن محمد را به عبدالمطلب پدربزرگ محمد داشت، وی در نزدیکی مکه گم میشود.[۳۴][۳۵] همچنین ابنعباس از صحابه محمد، نقل میکند که محمد در درههای مگه گم شده بود. او همچنین از گم شدن محمد در زمانی که با عمویش ابوطالب در سفر تجاری به شام همراه بود گزارش میکند.[۳۳][۳۵] ابنکثیر و زمخشری از مفسران اهل سنت نیز به این روایت اشاره کردهاند.[۲۹][۳۴] طبرسی در مجمع البیان گزارشی را از سعید بن مسیب راوی و فقیه سنی مذهب، نقل میکند که بر اساس آن محمد با عمویش در کاروان میسره غلام خدیجه بسوی شام مسافرت میکردند در تاریکی شب شیطان آمد و مهار شتر را گرفت و از راه منحرف کرد. پس جبرئیل آمد و در شیطان دمید و او را به حبشه پرت کرد و محمد را به کاروان برگرداند.[۳۵] به گزارش ثعلبی، کلبی بر این باور است که «وَوَجَدَکَ ضَالًّا» در آیه به معنای یافتن محمد در قومی گمراه است که به توحید هدایت شدند. ضحاک و ابن کیسان نیز منظور از این عبارت را عدم اطلاع از احکام شرعی و علوم انبیاء دانستهاند که پس از بعثت محمد، به وی این علوم منتقل شده است. ثعلبی قولی ضعیف را نیز گزارش میکند که بر اساس آن منظور از ضال در آیه، گم شدن محمد در دوران کودکی و در مکه بوده که در نهایت به عبدالمطلب هدایت شده است. به گزارش ابنعباس، محمد پس از گم شدن توسط ابوجهل به سمت عبدالمطلب هدایت شده است که این هدایت از جانب دشمنش، نشانه منت و نعمت الهی به حق محمد میباشد. همینطور ثعلبی گزارشی دیگر را نقل میکند که منظور از ضال، گم شدن محمد در شب معراج است که با هدایت جبرائیل، راه رسیدن به عرش الهی برایش مشخص شد.[۳۶]
به گزارش طباطبایی، در آیه هشتم «عائل» به معنای «تهی دست» و کسی که از دنیا مالی ندارد میباشد. پیامبر اسلام نیز اینگونه بود تا اینکه خداوند متعال او را بعد از ازدواج با خدیجه بینیاز کرد. طباطبائی نقل میکند که بعضی گفتهاند مراد از «اغناء» استجابت دعا میباشد.[۲۶] ثعلبی منظور از عائل را فقر مالی محمد دانسته است و غنی شدن او از مال را به سبب ازدواج با خدیجه و پس از آن کسب غنائم دانسته است. به گزارش همو، برخی بر این باورند که منظور از عائل در آیه، فقر دانش و آگاهی به احکام الهی بوده است که با انتقال علم نبوت به او، این فقر به غنی تبدیل شده است.[۳۷]
آیه نهم، دهم و یازدهم
به باور طباطبایی، این سه آیه اوامر و نواهی قرآن است. این سه آیه به سه مورد خوار نکردن یتیم، نرنجاندن فقیر و نشان دادن نعمت اشاره دارد که هر چند خطابش به پیامبر اسلام است، اما دستوری همگانی است. محمدحسین طباطبایی معتقد است که «فاء» در ابتدای آیه نهم، نشان از نتیجهگیری نسبت به عنایت الهی است. در آیه نهم خداوند خطاب به محمد میگوید که تو یتیم بودی، پس بر یتیم قهر مکن و سائلی را از خود مران.[۲۶] راغب اصفهانی صاحب المفردات گزارش میکند که کلمه «قهر» به معنای «غلبه کردن توأم با خوار کردن» است.[۳۸] به گزارش شیخ طوسی، از عبدالله بن مسعود روایت شده است که محمد بن عبدالله گفته است که کسی دست بر سر یتیمی بکشد به هر مویی که از زیر دست او بگذرد نوری برای او در روز قیامت خواهد بود. همچنین نقل شده است که محمد گفته است: من و کفایتکننده یتیم، مانند این دو انگشت در بهشت خواهیم بود، و اشاره به دو انگشت چسبیده خود کرده است.[۳۵]
به باور طباطبایی، در آیه دهم کلمه «نهر» مصدر فعل «لاتنهر» است و به معنای «زجر و رنجاندن با غلظت و خشونت» میباشد.[۲۶] در این آیه خطاب به محمد آمده است که هیچگاه سائلی را با دست خالی برنگردان زیرا تو نیز فقیر بودهای. در روایتی از انس بن مالک رئیس مذهب مالکی اهل سنت، به نقل از محمد آمده است که هرگاه سائلی نزد تو آمد که بر اسب سوار بود و دستش را دراز کرد پس برای او حقی لازم است گرچه به نصفه خرما باشد. اما طبرسی مفسر شیعه در کتابش آورده که مقصود از «سائل»، طالب علم است و قول خداوند که فرموده «وَ وَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدی» یعنی بیاموز هر کسی که از تو سؤال علم میکند چنانچه خداوند تو را تعلیم به شرایع نمود و تو به آن عالم نبودی.[۳۵] ابنکثیر مفسر اهل سنت نیز منظور از سائل را طالب علم معنا کرده است.[۲۹] و طبری دیگر مفسر اهل سنت مفهوم آیه را کمک به نیازمندان میداند و گزارش میکند که در صورت مراجعه فقیر و نداشتن متاعی برای بخشش، از دیگری قرض صورت بگیرد تا حاجت فقیر مرتفع گردد.[۳۹] ناصر مکارم شیرازی فقیه شیعی دربارهٔ سائل در این آیه چند احتمال را داده است و ثعلبی، مفسر سنی نیز با اشاره به روایاتی این سه احتمال را گزارش میکند:[۳۱][۴۰]
- بر اساس آیات قبل در خصوص هدایت محمد، منظور از سائل کسانی هستند که سوالات علمی-اعتقادی دارند.
- کسانی که فقر مالی دارند.
- کسانی که علاوه بر فقر مالی، فقر علمی-اعتقادی نیز دارند.
به باور طباطبایی، در آیه آخر سوره ضحی، «حدث» که فعل امر است و مصدرش تحدیث میباشد و هنگامی که در دربارهٔ نعمت استفاده میشود به معنای «ذکر و یادآوری» آن است.[۲۶] طبرسی، مفسر شیعه در مجمع البیان میگوید «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» یعنی نعمتهای خدا را یاد و بازگو کن. بیستونی مفسر شیعی قرآن گفته در حدیثی است که کسی مردم را سپاس نگوید خدا را سپاس نگفته و کسی که شکر کم را بجا نیاورد، شکر زیاد را هم بجا نمیآورد. سخن گفتن از نعمت خدا شکر است و ترک آن کفر و ناسپاسی است. کلبی مفسر سنی معتقد است منظور از این آیه این است که نعمتهای قرآن است؛ زیرا قرآن بزرگترین نعمتی بود که خداوند بر محمد بخشید؛ پس امر کرد که آن را قرائت کند. اما مجاهد و زجاج معتقدند منظور از نعمت مقام نبوت و رسالت است یعنی رسالتی که خداوند به تو داده است را بازگو کن. جعفر صادق نیز در معنای این عبارت میگوید: یعنی بازگو کردن آنچه که خدا به تو عطا فرموده و فضیلت داده و روزیت کرده و احسان بتو کرده و هدایت کرده است.[۳۵][۳۶] بیضاوی مفسر اهل سنت گفته است «سخن گفتن از نعمتهای خدا شکر نعمت است و بعضی معتقدند مراد از نعمت نبوت است و بازگو کردن آن به تبلیغ کردن آن است.»[۴۱] طبری دیگر مفسر اهل سنت نیز مراد از نعمت را نبوت معنا کرده است.[۴۲] ثعلبی با وجود آنکه منظور از نعمت در آیه را نبوت میداند اما به نقل از مجاهد منظور از نعمت را قرآن و به نقل از کلبی، جمیع نعمتهای الهی گزارش میکند.[۴۳] به بیان طباطبایی، حسین بن علی - امام سوم شیعیان امامیه- منظور از آیه آخر سوره ضحی را، نعمت دین میداند که خدا به پیامبر اسلام بخشیده است و از محمد توقع میرود تا آن را با مردم در میان بگذارد. طباطبائی در روایتی دیگر از پیامبر اسلام گزارش میکند که کسی با نعمتی که به او داده شده است آزمایش میشود و هر کس آن را به اطلاع مردم برساند شکرش را به جا آورده است و هر کس آن را کتمان کند کفرانش نموده است.[۲۶]
بازگو کردن نعمتها
مکارم شیرازی معتقد است که سنت کریمانه بر بازگو کردن نعمتها گاهی با شکر نعمت زبانی میباشد و گاهی با عمل میباشد که با انفاق و بخشش همراه است در مقابل، سنت بخیلانه قرار دارد که توسط آنان همواره با گلایه همراه است. پیامبر اسلام در روایتی گفته است که خداوند هنگامی که به بندهای نعمتی را میبخشد، دوست دارد آثار نعمت را در او ببینید.[۳۱] مطهری نیز معتقد است که بازگوکردن نعمتهای خدا گاهی ممدوح و گاهی مذموم است. وی در توضیح گفته خود، خاطرنشان میکند که اگر بازگوکردن نعمت در مقام فخر و به رخ کشیدن باشد، مذموم است. به باور مطهری، اگر کسی خودش را محتاجتر از میزانی که هست نشان دهد، گناه کرده است.[۴۴]
فضیلت سوره
دربارهٔ فضیلت این سوره دو حدیث از ابی بن کعب از صحابه محمد نقل شده است. در حدیث اول که در منابع شیعه و سنی گزارش شده است آمده است:[۴۵][۴۶]
«هر که این سوره را بخواند حق تعالی او را از جمله کسانی گرداند که بشرف سعادت شفاعت پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله مشرف شود و بآن خشنود و خرسند گردد و به بهشت عنبر سرشت درآید، و به عدد هر یتیمی وسایلی او را ده حسنه باشد.»
و در حدیث دوم آمده است:[۴۷]
«هر که او سوره و الشمس بخواند، خدای تعالی چندان ثواب دهد او را که ثواب آنان باشد که هر چه آفتاب و مهتاب بر آن تابد، به صدقه داده باشد».
مکارم شیرازی، فقیه شیعه، در تفسیر نمونه آورده است که اگر کسی فرزندی یا چیزی را گم نماید، این سوره را بخواند از جانب خدا تا پیدا شدن گمشده، تحت حفاظت قرار گیرد.[۳۱]
امیدوار کنندهترین آیه قرآن
ابوحمزه ثمالی راوی شیعی روایتی از علی بن ابیطالب نقل میکند که وی از مردم عراق سؤال کرد امیدوار کنندهترین آیه قرآن کدام است؟ آنها پاسخ دادند آیه «۵۳ سوره زمر» که خداوند به گنهکاران با عبارت «بندگان من» میگوید که از رحمت خدا مأیوس نشوند. علی بن ابیطالب میگوید ولی ما اهل بیت معتقدیم آیه «و لسوف یعطیک ربک فترضی» امیدوار کنندهترین آیه قرآن است.[۴۸]
تجزیه و ترکیب
تجزیه و ترکیب سوره ضحی[۴۹] | ||||
---|---|---|---|---|
شماره آیه | متن آیه | تجزیه و ترکیب | ||
۱ | ﴿بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ، وَالضُّحَی﴾ | بِسمِ جار و مجرور، الله مضافٌالیه و فعلی و فاعل پس از آن محذوف است. الرَّحمنِ نعت برای الله، الرَّحیمِ نعت برای الله، وَ حرف قسم، الضُّحَی مجرور حرف قسم
| ||
۲ | ﴿وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَی﴾ | وَ حرف عطف، اللَّیْلِ معطوف، إِذَا مفعول فیه، سَجَی فعل مبنی بر فتح، فاعل ضمیر هو مستتر در فعل | ||
۳ | ﴿مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَی﴾ | مَا حرف نفی، وَدَّعَکَ فعل مبنی بر فتح و کاف مفعول به آن، رَبُّکَ فاعل و کاف مضاف الیه آن، وَ حرف عطف، مَا حرف نفی، قَلَی فعل مبنی بر فتح، فاعل ضمیر هو مستتر در فعل | ||
۴ | ﴿وَلَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَیٰ﴾ | وَ حرف عطف، لَلْآخِرَةُ لام قسم و مبتدا، خَیْرٌ خبر، لَکَ جار و مجرور، مِنَ حرف جر، الْأُولَیٰ مجرور | ||
۵ | ﴿وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَی﴾ | وَ حرف عطف، لَسَوْفَ لام قسم و حرف استقبال، یُعْطِیکَ فعل مضارع مرفوع به ضمه و کاف مفعول به، رَبُّکَ فاعل و کاف مضاف الیه، فَتَرْضَی فاء حرف عطف و فعل مضارع و فاعل انت مستتر | ||
۶ | ﴿أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَیٰ﴾ | أَ حرف استفهام، لَمْ حرف جزم، یَجِدْکَ فعل مضارع مجزوم به سکون و کاف مفعول به آن و فاعل هو مستتر، یَتِیمًا مفعول به، فَآوَیٰ فاء عطف و فعل ماضی مبنی بر فتح و فاعل هو مستتر | ||
۷ | ﴿وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَی﴾ | وَ حرف عطف، وَجَدَکَ فعل ماضی مبنی بر فتح و فاعل هو مستتر، ضَالًّا مفعول به فَهَدَی فاء عطف، فعل ماضی مبنی بر فتح و فاعل هو مستتر | ||
۸ | ﴿وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَی﴾ | وَ حرف عطف، وَجَدَکَ فعل ماضی مبنی بر فتح و فاعل هو مستتر، عَائِلًا مفعول به، فَأَغْنَی فاء عطف، فعل ماضی مبنی بر فتح و فاعل هو مستتر | ||
۹ | ﴿فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ﴾ | فَأَمَّا فاء رابطه و حرف شرط و تفصیل، الْیَتِیمَ مفعول به مقدم، فَلَا فاء رابطه و حرف جزم، تَقْهَرْ فعل ماضی مجزوم به سکون و فاعت انت مستتر | ||
۱۰ | ﴿وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ﴾ | وَ حرف عطف، أَمَّا حرف شرط و تفصیل، السَّائِلَ مفعول به مقدم، فَلَا فاء حرف رابط و لا حرف جزم، تَنْهَرْ فعل ماضی مجزوم به سکون و فاعل انت مستتر | ||
۱۱ | ﴿وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ﴾ | وَ حرف عطف، أَمَّا حرف شرط و تفصیل، بِنِعْمَةِ جار و مجرور، رَبِّکَ مضاف الیه و کاف نیز مضاف الیه، فَحَدِّثْ فاء حرف رابط و فعل امر مبنی بر سون و فاعل انت مستتر |
یادداشت
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ دفتر تبلیغات اسلامی، فرهنگ نامه علوم قرآن، ج۱، ص۲۷۱۲.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ آلوسی، تفسیر روح المعانی، ج۳۰، ص۱۵۳.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ مکارم شیرازی، سوگندهای پربار قرآن، ج۱، ص۴۰۴.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۱۱۲–۱۱۷.
- ↑ قرائتی، تفسیر نور، ج۱۰، ص۵۱۴.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ طبری، جامع البیان، ج۲۴، ص۴۸۵.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۵۲۱–۵۲۹.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ مدرسی، تفسیر هدایت، ج۱۸، ص۱۶۲–۱۷۰.
- ↑ رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج۲۰، ص۳۰۸.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور، ج۸، ص۵۳۹.
- ↑ ابنکثیر، تفسیر ابنکثیر، ج۸، ص۴۱۱.
- ↑ ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱۰، ص۲۲۲.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی، فرهنگ فقه فارسی، ج۵، ص۱۳۷.
- ↑ دفتر تبلیغات اسلامی، فرهنگ نامه علوم قرآن، ج۱، ص۲۷۱۲.
- ↑ آلوسی، تفسیر روح المعانی، ج۳۰، ص۱۶۵.
- ↑ ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱۰، ص۲۲۶–۲۲۹.
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ ۱۷٫۲ ۱۷٫۳ ۱۷٫۴ طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۵۲۱–۵۲۹.
- ↑ ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱۰، ص۲۲۳.
- ↑ ابنکثیر، تفسیر ابنکثیر، ج۸، ص۴۱۲.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور، ج۸، ص۵۴۲.
- ↑ مدرسی، تفسیر هدایت، ج۱۸، ص۱۶۲–۱۷۰.
- ↑ سید محمد علی ایازی، تفسیر پژوهی ابوالفتوح رازی، جلد1، صفحه260.
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ ۲۳٫۲ ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱۰، ص۲۲۴.
- ↑ آلوسی، تفسیر روح المعانی، ج۱۵، ص۳۷۹.
- ↑ مکارم شیرازی، سوگندهای پربار قرآن، ج۱، ص۴۰۴.
- ↑ ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ ۲۶٫۲ ۲۶٫۳ ۲۶٫۴ ۲۶٫۵ ۲۶٫۶ طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۵۲۱–۵۲۹.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۱۱۲–۱۱۷.
- ↑ مطهری، آشنایی با قرآن، ج۱۳، ص۱۸۶.
- ↑ ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ ۲۹٫۲ ابنکثیر، تفسیر ابنکثیر، ج۸، ص۴۱۳.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۵۲۱–۵۲۹.
- ↑ ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ ۳۱٫۲ ۳۱٫۳ ۳۱٫۴ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۱۱۲–۱۱۷.
- ↑ مدرسی، تفسیر هدایت، ج۱۸، ص۱۶۲–۱۷۰.
- ↑ ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۵۲۱–۵۲۹.
- ↑ ۳۴٫۰ ۳۴٫۱ زمخشری، الکشاف، ج۴، ص۷۶۸.
- ↑ ۳۵٫۰ ۳۵٫۱ ۳۵٫۲ ۳۵٫۳ ۳۵٫۴ ۳۵٫۵ طبرسی، مجمع البیان، ج۲۷، ص۱۴۴.
- ↑ ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱۰، ص۲۲۶–۲۲۸.
- ↑ ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱۰، ص۲۲۹.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات، ج۱، ص۶۸۷.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۲۴، ص۴۸۹.
- ↑ ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱۰، ص۲۳۰.
- ↑ بیضاوی، انوار التنزیل، ج۵، ص۵۰۳.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۲۴، ص۴۸۹.
- ↑ ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱۰، ص۲۳۱.
- ↑ مطهری، آشنایی با قرآن، ج۱۳، ص۱۸۶.
- ↑ بیضاوی، انوار التنزیل، ج۵، ص۵۰۳.
- ↑ کاشانی، منهج الصادقین، ج۱۰، ص۲۶۹.
- ↑ رازی، روض الجنان، ج ۵، ص ۵۳۷
- ↑ مکارم شیرازی، سوگندهای پربار قرآن، ج۱، ص۴۰۸.
- ↑ طنطاوی، معجم اعراب الفاظ القرآن، ص۷۴۷.
منابع
- آلوسی، شهاب الدین، (۱۴۱۵) روح المعانی، بیروت: دار الکتب العلمیة
- ابن کثیر، عمادالدین اسماعیل بن عمر ابن کثیر، (۱۴۱۹) تفسیر القرآن العظیم، بیروت: دار الکتب العلمیة
- احمد ثعلبی (۱۴۰۱) الکشف و البیان، بیروت: دار إحیاء التراث العربی
- السیوطی، جلال الدین (۱۴۰۴) الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، قم: مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی
- بیضاوی، ناصرالدین عبدالله (۱۴۱۸) انوار التنزیل و اسرار التاویل، بیروت: دار إحیاء التراث العربی
- طوسی، محمد بن حسن (۱۳۹۰) تفسیر مجمع البیان، مترجم: محمد بیستونی، مشهد: آستان قدس رضوی
- رازی، حسین بن علی (ابوالفتوح) (۱۳۷۵) روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن. اول (ویراست محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح). مشهد: آستان قدس رضوی
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد (۱۴۱۶) مفردات الفاظ القرآن، دمشق: دارالقلم
- زمخشری، محمودبنعمر (۱۳۸۹) تفسیر کشاف، تهران: ققنوس
- دفتر تبلیغات اسلامی، (۱۳۹۰) فرهنگنامه علوم قرآنی، تهران: دفتر تبلیغات اسلامی
- سیدمحمود هاشمی شاهرودی (۱۳۸۷) فرهنگ فقه فارسی، قم: مؤسسه دائره المعارف اسلامی
- طباطبائی، سید محمدحسین (۱۳۹۵) ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی
- طبری، محمد بن جریر (۱۴۱۲) جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دار المعرفة
- طنطاوی، محمد سید، (۱۳۹۰) معجم اعراب الفاظ القرآن، قم: ژگان، شابک: ۹۷۸-۶۰۰-۵۸۳۳-۱۱-۹.
- قرائتی، محسن، (۱۳۷۴) تفسیر نور، تهران، مؤسسه در راه حق
- کاشانی، ملافتح الله (۱۳۸۸) تفسیر منهج الصادقین، قم: نوید اسلام
- مدرسی، سیدمحمد تقی (۱۳۷۷) تفسیر هدایت، ترجمه پرویز اتابکی، جعفر شعار، احمد آرام، عبدالمحمد آیتی، مشهد: آستان قدس رضوی
- مطهری، مرتضی (۱۳۵۸) آشنایی با قرآن، تهران: صدرا
- مکارم شیرازی، ناصر، (۱۳۸۶) سوگندهای پربار قرآن، قم: انتشارات مدرسه امام علی بن ابیطالب (ع)